دهمین صورت فلکی «بز/بزماهی» است و خورشید در این برج برابر با انقلاب زمستانی (از ۲۲۰۰ پ.م.)، دوباره متولد می شود. این زمانی است که ایرانیان با جشن یلدا تولد خورشید را جشن می گرفتند. می توان تصور کرد که نامگذاری این ماه به «خورماه» توسط بیرونی در آثارالباقیه بی ارتباط با این باور نباشد. درواقع، بازنمود آخرین گرمای زندگی در نماد بزکوهی یا بزماهی نمودار می شد (Schwabe, 1951: 33).
کاهنان بابلی نام برجها را از اسطوره های میان رودان برمی گرفتند و نام این دوازده صورت فلکی (در بابلی berous) با چنین تصویرهایی منطبق است. بزماهی نیز یکی از آنان است (Snodgass,1997: 20).
نوشتههای مرتبط
در زبان سومری به صورت suḫur-maš/máš به معنی «ماهی» بود. از آنجا که تصویر بزماهی در پایان هزاره سوم پیش از میلاد ظاهر می شود، می توان تصور کرد که «بزماهی» از همین زمان شکل گرفته است و شاید نام نوعی ماهی بوده است یعنی suḫur «ماهی بزرگ» و maš/máš «بز». از دوران اور سوم است که بزماهی با آب و ایزد اآ (Ea) تصویرمی شد. (Wiggermann, 1992: 184)
صورت فلکی بزماهی در لاتین capricornus به معنی «شاخ بز” که به صورت بز شاخداریی با دم ماهی یا بزدریایی که از بلندی بالا می رود، نشان داده می شود (Snodgass,1997: 182). در اسطوره های یونانی پان (Pan) ایزد گله و رمه،هنگام نبرد با تیفون (Typhon) به درون رود نیل پرید و از این رو، آن بخش از تنش که بیرون آب قرار گرفت به شکل بز و آن بخشی که داخل آب بود به شکل ماهی درآمد. همچنین بزی که زئوس را غذا می داد، یعنی آمالتیا (Amaltheia) همین Capricorn است و شاخی از بز مقدس زئوس پر از میوه و سبزی دریافت می کند . (Snodgass,ibid: 184).
منابع فارسی میانه هم این برج را «بز» می نامد. در منابع اسلامی این برج جدی نامیده می شود و بیرونی آن را این گونه توصیف می کند: «و دهم صورت جدی ای بزغاله. این تا بر و شکم چون نیمه ی پیشین از بزی است، و باقی چون نیمه ی پسین از ماهی با دنبال» (التفهیم، ترجمه ی همایی، جلال الدین، ص ۹۱). همانطور که در توضیحات پیشین درباره ارتباط صورفلکی و اندامهای بدن، یعنی جهان صغیر و کبیر آوردیم، این صورت فلکی با زانو مربوط است ( خواجه نصیرالدین طوسی، شرح ثمره ی بطلمیوس، ترجمه اخوان زنجانی،ص ۳۴). در کفالایا پا و زانو به این صورت فلکی مرتبط دانسته می شود (Pettipiec, 2009: 65).
بیرونی نیز در دلالت برج ها بر گروهان مردم، صیادان،و بندگان، طعامیان، چاکران و غلامان را به «جدی» منسوب می کند (التفهیم، ترجمه همایی، ص ۳۳۱). همچنین بیرونی در دلالت این برج به جایگاهها، کوشگ ها، صاروج های کهن، آرام گاه کشتی ها، جای غریبان، آتش افروختن و جای گاه گریستن و دولاب ها و گرداب ها (همو، ص ۳۳۳). در همین منبع در دلالت این برج بر چهره و سیما گفته می شود که بر افراد راست قد، لاغرتن، اندر صورت مانندکی از صورت بز، چشمش گربه و گوش هاش کژ و دراز ریش، فراخ چشم، باریک ران و ساق و سبک رو نمکین (همو، ۳۲۷). در تمامی این موارد می توان ارتباط صورت فلکی بز را با نمادپردازی آب و بز مشخصا پی گرفت.
همانطور که در آغاز گفتار آمد، با ظهور این صورت فلکی خورشید تولدی دوباره می یابد و مسیر خود را به تدریج تا برج اسد که در باورهای منطقه البروج کهن زمان صعود یا اوج آن بود، طی می کرد. این باور با بازنمایی موجودات دوزیستی همچون بزماهی، تمساح و قورباغه در اکثر اسطوره های ملل دیده می شود (Schwabe, 1951: 141). این باور حتی در شعر زیر از دیوان غزلیات شمس هم به این گونه توصیف می شود:
جدی را بین به کرشمه به اسد می نگرد حوت را بین که ز دریاچه برآورد غبار (مولوی، دیوان شمس).
منایع در سایت محفوط است