انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

اتوبوس «معترضان» (لوموند دیپلماتیک: سپتامبر ۲۰۱۳)

ترجمه ی شهباز نخعی

تصویر: سیمون دوبووار، ژان پل سارتر و ارنستو چه گوارا(کوبا، ۱۹۶۰)

جان جراسی، نویسنده امریکایی در کتاب فلسفی خود: «نقدی بر منطق دیالکتیک» (١٩۶٠)، در مصاحبه با ژان پل سارتر برنامه انقلابی خود را به صورتی تصویری تلخیص می کند.

دراین اثراست که شما توضیح داده اید که انقلاب ها ازیک گروه پیوسته از ترکیب یک رویا و یک هدف متولد می شوند. صفی برای اتوبوس، طویل، آدم هایی که پس از یک روز طولانی کار دفتری برده وار و کاملا بی معنی منتظرند. یک اتوبوس می گذرد، تا خرخره پر است، جای خالی ندارد و از گشودن درهایش خودداری می کند. بعد اتوبوس دیگری می آید، این هم پراست و آدم هایی که با تلخکامی در انتظارند را ندیده می گیرد. بعد اتفاقی باورنکردنی می افتد: یک اتوبوس خالی که نوشته «خارج از سرویس» دارد از راه می رسد و به خاطر راه بندان ناگزیر می شود درست جلوی منتظران بایستد. ناگهان، یکی از آدم های صف انتظار دستش را داخل در اتوبوس می کند و آن را می گشاید. راننده فریاد می کشد که کار خود را تمام کرده است. مرد مهاجم می پرسد: «کجا می روید؟». راننده پاسخ می دهد: «به گاراژ». مرد که می داند محل اقامتش در مسیر راه گاراژ است می گوید: «خوب، شما می توانید سرراه خود مرا هم برسانید». بعد همه آدم های دیگر صف نیز وارد اتوبوس می شوند. یک گروه درحال شکل گرفتن است. خانه شما کجاست؟ خیلی خوب، سرخیابان چهل و هفتم نگهدارید. و شما؟ بسیارخوب، سرخیابان شصتم نگهدارید. و شما؟ در خیابان نود و ششم، ولی من باید از آنجا اتوبوس دیگری را به سمت شرق بگیرم. من با پاهای پیرم نمی توانم راه بروم. آقای راننده، یک دور بزنید و چهارخیابان به سمت شرق بروید. ولی این برای من اسباب دردسر می شود. ما به شما یک گواهی می دهیم. و شخصی شروع به نوشتن یک متن بر روی تکه کاغذی می کند که همه آنها مسئول ضبط اتوبوس هستند و دسته جمعی به راننده دستور داده اند که به خاطر افراد پبر، فقیر و نیازمند از مسیر خود منحرف شود. همه کاغذ را امضا می کنند و به گفتگو می پردازند: شما کجا کار می کنید؟ کارتان چیست؟ آیا فرزند دارید؟ و هنگامی که اتوبوس همه مسافران غیرقانونی اش را به مقصد می رساند، مفهوم تازه ای از دنیا متولد شده است. یک انقلاب؟ آری اما انقلابی خیلی کوچک، خودجوش و بی نهایت اخلاقی. هریک از مسافران شاهد تغییر زندگی اش بود. راننده هم همینطور، او نیز درپایان می خندید، آواز می خواند و سرشار از خیرخواهی و شادمانی بود.

سارتر می گوید که اگر بخواهیم منتظر بمانیم یک اتوبوس خالی بگذرد و مشتی غریبه آن را تصرف کنند، باید مدت زیادی در انتظار بمانیم. دنباله داستان چه بود؟ فردای آن روز همه مسافران آن اتوبوس به سر کارهایشان رفتند و فقط خاطره شگفت انگیز این که یک روز باهم یک «گروه یک پارچه» تشکیل داده و یک اتوبوس را باهم رانده اند را حفظ کرده اند.

جان جراسی، گفتگو با سارتر، گراسه، پاریس، ٢٠١١.

 

صفحه لوموند دیپلماتیک در انسان شناسی وفرهنگ
http://anthropology.ir/lmd

پرونده «لوموند دیپلماتیک» در انسنا شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/15007

پرونده «تحولات خاور میانه» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/10253