کدام نشانه؟ (۲)
land mark or sign؟
نوشتههای مرتبط
معنای نشانه در نشانه شناسی
بر طبق الگوی سوسوری نشانه، و مفاهیم برگرفته از آن، نشانهها معنی خود را به صورت ذاتی با خود حمل نمیکنند، آن چه که معنی نشانه نامیده میشود، در واقع از دو رابطه به دست آمده است: یکی رابطه درونی هر نشانه، که رابطه میان دال و مدلول است و همینجاست که سوسور بر قراردادی بودن این رابطه در نشانه تاکید میورزد، و این همان رابطه ای است که در مثال بالا کلمه باز را به مفهوم باز بودن فروشگاه برای خرید، پیوند میدهد.
آن رابطهی دوم، رابطهای است سلبی، میان این نشانه و نشانههای دیگر. این رابطه بیانگر ضرورت تعلق نشانه به یک نظام در راستای معنی داری است. در حقیقت از دید سوسور، نشانه ها به یکدیگر ارجاع میدهند و همه چیز به روابط درون نظام نشانهای وابسته است. هیچ نشانه ای به تنهایی معنی ندارد و بلکه معنی و ارزش آن ناشی از رابطه ای است که درون نظام با نشانه های دیگر دارد. (سجودی, ۱۳۸۷, ص. ۲۱)
شکل ۲: نظام نشانهای، معنای نشانهها از حضور آنها در نظام ناشی میشود.
به عنوان یک مثال ساده برای ادراک رابطه درون نظامی که نشانه معنی خود را از آن به دست می آورد میتوان به مهره های شطرنج اشاره کرد. ارزش و جایگاه هر مهره شطرنج، وابسته به جایگاهی است که در مقابل دیگر مهره ها دارد. شکل و نوع و جنس مهره ها هیچ نقشی در ارزشی که آن مهره دارد، بازی نمیکنند. (سجودی, ۱۳۸۷, ص. ۲۲)
کلمه باز، تنها در مقابل کلمه بسته یا تعطیل میتواند معنی داشته باشد، یا در مورد واژهی دیگری چون درخت، معنی آن از بودن در درون یک مجموعه از نشانه های همسان خود به دست می آید. ما وقتی معنای درخت را در میابیم که آن را با گل، گیاه، بوته،شمشاد و باقی نشانه هایی از این دست، مقایسه کرده باشیم.
نشانه های شهری با رویکرد نشانه شناسی
هر آن چه که در فضای شهری، مبین یک رابطه دلالت گری و معنایی باشد،یک نشانه است. هر چیزی که به چیز دیگری ارجاع دهد. شاید بتوان ساده ترین مثال را چراغ راهنمایی و رانندگی ذکر کرد. رنگ قرمز، معنی ذاتی توقف را با خود ندارد، کما اینکه وقتی کسی لباس قرمز به تن دارد شما در فضای شهری در برابر او توقف نمیکنید. رنگ قرمز در چراغ راهنمایی و رانندگی دالی است برای مدلول توقف.
وقتی با عینک نشانه شناسی شهر مورد خوانش واقع میشود، همه چیز، میتواند نقش نشانه ای داشته باشد. ذکر این موضوع که نشانه بودن گاه دلیل وجود یک نشانه است و گاه عنصری در فضای شهری که به دلیل ماهیتی دیگری وجود دارد، در کنار نقش کاربردی خود، یک نقش نشانه ای هم میپذیرد، ضروری است. مثلا لباس افراد اگر چه تنها به دلیل انتقال پیام آنها به دیگران انتخاب و مورد استفاده واقع نمیشود اما پیامی را انتقال میدهد که مولفش آن را به صورت خود آگاه یا ناخود اگاه تالیف کرده است. وقتی در فضای شهری با لباسهای ساده و متنوعی رو به رو میشوید، معنی آسودگی در فضا به ذهن متبادر میشود، یا در جامعه ایرانی اسلامی ما، پوشش چادر معنای مذهبی دارد و کسی پوشیدن چادر دیگری را مثلا دال بر دلایل اقلیمی نمیداند.
نشانه های دیگر را میتوان در مصالح ساختمان، معماری و عناصر تشکیل دهنده آن، و حتی جزئیاتش مورد بررسی قرار داد، نشانه هایی که در نقش کالبدی ظاهر میشوند، اسباب و اثاثیه فضا مانند مبلمان، چراغها، تابلوهای مغازه ها، تابلوهای راهنمایی و رانندگی و …. از این دست نشانه ها، میتوان به انواع بزرگ مقیاس تر آن چون شکل شهر، توده و فضا، تقسیم بندی محلات و خیابانها و …. نیز اشاره کرد.
نوع و نحوه استفاده از فضا، اثار باقی مانده در فضا مانند دیوار نوشته ها و یا اثار فرسایشی، نحوه نگاه کردن، ایما و اشاره و فواصلی که مردم در فضای شهری نسبت به یکدیگر میگیرند، حضور داشتن و نداشتن در فضای شهری، مثلا حضور نداشتن قشر سالمند یا کودک جامعه، ایین و رسوم های فرهنگی همگی به دلیل بار معنایی که برای فضا (ناشی از ارتباط کاربر انسانی با فضا) دارند، میتوانند محملهایی برای بروز نشانه های دلالتگر باشند.
نتیجه گیری و مقایسه
آن چه که از تعریف نشانه در هر دو حوزه بر می اید ، این است که اگر چه هر دوی این مفاهیم در زبان فارسی با کلمه نشانه معادل شده اند، اما در جایگاه مفهومی و ماهیتی با یکدیگر تفاوت دارند. نشانه لینچ، در حوزه ادراک و شناخت فضا قابل مطالعه است، اما آن چه که نشانه شناسی نشانه میداند، در حوزه ادراک معنی دار ، معنی یابی و تفسیر فضا واقع میشود.
نشانه در الگوی لینچ ، بیانگر خوانایی شهر در تصور ذهنی شهروندان است، اما نشانه در نگاه نشانه شناسی به دنبال یافتن معنی فضا و تصویری مفهومی است که برای کاربران فضا یا مردم شهر معنی یک مکان را میسازد یا آشکار میکند.
از سوی دیگر گستردگی و وسعت نشانه های نشانه شناسی در فضای شهری بسیار بیشتر از نشانه هایی است که در تصویر ذهنی فرد جای میگیرد. نشانه های دلالتگر میتوانند ریزترین اجزا فضا را به خود اختصاص دهد و در فضا و تمام لایه های مرتبط با آن جای بگیرد، همانگونه که اشاره شد تابلوی یک مغازه، لباس و پوشش افراد، نوع ماشینهای مورد استفاده در شهر،مصالح، جزئیات، ساختمانها و نوع و عناصر معماریشان و … حتی نوع و نحوه استفاده از فضا هم میتواند بار دلالتگری داشته باشد.
با توجه به مفاهیمی که از هر دو نشانه در دست است، باید گفت، آن چه که از دیدگاه لینچ نشانه است، به شرط انکه معنی خاص یا رابطه دلالت گری خاصی را به ذهن متبادر کند، میتواند نشانهی حوزه نشانه شناسی هم باشد. اما هر آن چه نشانه ای دلالتگر باشد در فضا (حوزه نشانه شناسی) ، لزوما در حوزه نشانه های لینچ جای نمیگیرد. و الزامی وجود ندارد که یک نشانه که برای مردم و استفاده کنندگان فضا، نقطه ارجاع دادنی و ادرس دادنی است و برای آنها اداراک سامان فضایی مکان را اشکار میکند ، معنای خاصی داشته باشد، یا رابطه دلالتگری آن مورد باز شناسی عامه مردم واقع شود.
در پایان باید گفت شاید مهمترین نقطه تمایز این دو نشانه حوزه ماهیتی و وجودی آنهاست: نشانه های تصویر ذهنی، شهر و فضای شهر را خوانا میکنند ، اما نشانه های نشانه شناسی به درک معنی و رمزگشایی از محیط پیرامون، فضای شهری و شهر کمک میکنند.
فایل ورد برای متن کامل به همراه تصاویر:neshane2