انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

پژواک تاریخ: فاشیسم نولیبرالی (بخش۴)

هانری ژیرو برگردان عاطفه اولیایی

به صحنه آوردن فاشیسم در دموکراسی

در ایالات متحده،فاشیسم به جای آن که به حافظه تاریخ سپرده شود،‌ دراشکال تازه ای دوباره تظاهر می کند.

‬هشدار تئودور آدورنو ا با به یاد بیاوریم که: « بقای ناسیونال سوسیالیسم در دموکراسی، به طور بالقوه خطرناک تر ابقای گرایشات فاشیستی علیه دموکراسی است (۲۰)» نظریه پردازها ، رمان نویس ها، مورخان و نویسندگانی همچون هانا آرنت، سینکلر لوئیس، برترام گروس، اومبرتو اکو، رابرت ا. پاکتون، تیموتی اسنایدر، سوزان سونتاگ و شلتون وولین به طور قانع کننده ای استدلال کرده اند که فاشیسم همچنان یک تهدید دائمی است و دارای توان مناسب برای بازگشت در شرایط جدید است.
پس از سقوط آلمان نازی، آرنت هشدار داد که فاشیسم به هیج وجه امری مربوط به گذشته نیست، زیرا که دشواری و عدم قطعیت شدید شرایط اجتماعی که مولد آن هستند، به شکل های جدیدی ظاهر می شوند.‬» .به نظر آرنت، همواره می یایست از حضور اردوهای نازی و سیاست نابود سازی آنان آگاه بود و در نظر داشت که بازگشت آن نه تنها به عنوان نتیجه منطقی جامعه توتالیتر، بلکه سرچشمه دانش و پیش بینی در باره « الگوی محتمل فاشیسم در آینده است» (۲۱).

کابوس گذشته فاشیسم را نباید از حافظه زدود، باید بار ها و مکررا آن را بازگو کرد تا بازگشت آن از نظرها پوشیده نماند.

فقر توده ای ، بی خانمانی ، ترس پراکنی، اتمیزه شدن اجتماعی، تروریسم دولتی و سیاست های حذف، نطفه های شکل های جدید فاشیسم را پرورانده اند. ‬‬
پکستن، مورخ مشهور فاشیسم، در “آناتومی فاشیسم” توضیح می دهد که بافت فاشیسم آمریکایی تقلیدی از شکل های سنتی اروپایی نیست ، بلکه آن را باید در زبان، نمادها و فرهنگ روزمره این جامعه جستجو کرد. بنا بر این نه صلیب شکسته بکه ستاره و نوار( و به سخنی دیگر، ستاره و میله های زندان)، نه سلام های فاشیستی ، اما تکرار جمعی تعهد به تابعیت ( قسم وفاداری به پرچم) نمادهای فاشیسم خواهند بود. البته این عوامل به خودی خود نماد فاشیسم نیستند اما به آزمایشاتی برای شناسایی دشمن داخلی تبدیل شده اند(۲۳‬)

‫ با توجه به شرایط خطرناک کنونی و سیاست های دولت ترامپ ، با فراموشی تاریخ ، زبان فاشیسم ‬‬ و ارتباط آن برای درک چگونگی گریز ایالات متحده از وعده برقراری یک دموکراسی بنیادی و آرمان های والا، بسیار مشگل است.

بدین لحاظ تنها الگو برای درک میراث فاشیسم، نباید اشاره به آلمان نازی، یعنی افراطی ترین دولت های فاشیستی‫‫‬، یا فاشیسم موسولینی باشد زیرا نه تنها این مقایسه نادرست است، بلکه فقط توانایی درک افراطی ترین نوع ایده های فاشیستی را دارد.‬‬

البته ایالات متحده میلیون انسان را در تاق گاز نمی سوزاند و برنامه نسل کشی (م: داخلی) ندارد با این حال عواملی از گذشته به شکلی دیگر باز سازی شده اند : به عنوان مثال، زیرساخت نظام تنبیهی و گسترش مجازات، این حکومت را به یک دولت ـ زندان تبدیل کرده است‌. ‬
در حقیقت، ایالات متحده با بیش دو و نیم میلیون زندانی دارای بزرگترین نظام زندانی جهان است . تعداد زندانیان در چهار دهه گذشته به نوع تصاعدی بالا رفته است. شگفتن آور آن که این تعداد شامل بازداشتگاه های مهاجران و سایر اشکال اردوگاه ها در مرز ایالات متحده و مکزیک نیست.
آیا دستگاه دولتی تنبیه و مجازاتی که اخیرا در مرز مکزیک به جدا کردن کودکان از خانواده هایشان پرداخت یادآور نهادها و اقدامات خشونت بار و وحشیانه نازی ها نیست؟ ‬‬‬‬‬
ماجرهای مربوط به سوءاستفاده گسترده از کودکان مهاجر غیرقانونی زندانی که از والدینشان جدا شده اند، به طور فزاینده ای در مطبوعات گزارش می شود. این کودکان که تحت شرایط غیر انسانی و بی رحمانه در بازداشتگاه های دولتی زندانی شده اند، در معرض مواد مخدر و سوء استفاده جنسی و انواع اقدامات غیر انسانی قرار دارند. در تگزاس، یک قاضی فدرال دستور توقف اجبار کودکان به مصرف داروهای روانگردان مانند کلونازپام، دیوالپروکس، بنزودروپین و دووکستین برای کنترل رفتار شان را صادر کرد. نیازی به گفتن نیست که تاریخ شاهد همین نوع جدایی های خشونت آمیز کودکان از خانواده هایشان در دران نازی ها بوده است. ‫‫ ‬‬‬‬‬‬
در چنین شرایطی، به نظر من بحث بر سر آن که آیا حکومت ترامپ فاشیستی است با نه، مهمل است.‬
‬استدلال علیه فاشیستی خواندن این حکومت عموما یا منجر به منجمد کردن فاشیسم در برهه ای از تاریخ گذشته و دوره ای خاص می شود که ما را ناتوان از دریافت ارتباط آن با حال حاضرمی کند، یا اینکه تفاوت سیاست های ترامپ را با سیاست های هیتلر و موسولینی دلیلی کافی برای رد هر گونه مقایسه می داند.
بسیاری از مفسران ه دلیل فاصله ی زمانی و مکانی را برای هر گونه اشاره به و سیاست نازی ها در گذشته را اغرق آمیز، افراطی یا نادرست می دانند. در این دیدگاه، فاشیسم همیشه در جایی دیگر جای رخ داده ‫‬است و استدلالی بدین سان، احتمال ارتباط حافظه تاریخی با درک احتمال فاشیسم را در شکل دیگری و در حال حاض از بین می برند.
‫در چنان دوره زمانی به سر می بریم که منتقدان حتی از تصور احتمال فاشیسم می هراسند‫.‬ ‬‬‬‬‬‬‬

Neoliberal Fascism and the Echoes of History