انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آموزش یا خشونت فکری؟ نیاز به زبانی نو

آموزش یا خشونت فکری؟

نیاز به زبانی نو

هانری ژیرو برگردان عاطفه اولیایی

سرنوشت دمکراسی، وقتی که ریاست جمهوری ایالات متحده،‌رسانه های انتقادی را « دشمنان خلق» و پژوهش حقیقت را « اخبار ساختگی» می خواند، چیست؟ لعن و اشاعه تنفر از شهروندان بر پایه مذهب، چه بر سر دمکراسی می آورد؟ تسلط اقتصاد تحقیر که خوارسازی فقرا و فرهنگ شرم از گناه فقر را می گستراند، چه بر سر نظم اجتماعی می آورد؟ جامعه ای که در پیله سازمان های خصوصی به انزوا کشیده شده و به استفاده از زبان خشم ناشی از آسیمگی بی تفاوت رو آورده است، کدام نظم اجتماعی را میسر می سازد؟ زبانی که خشم می پروراند ولی از مداقه در دلایل آن وا می ماند. میلیون ها مهاجر غیر قانونی را متجاوز جنسی، دور انداختنی و تروریست های بالقوه و «مجرم» خواندن، طالب چه نوع نظم اجتماعی است؟ چه آینده ای برای کشوری که بر دو اصل نادانی و خشونت پایه دارد، قابل تصور است؟

در چنین شرایطی، دمکراسی پژمرده شده و جان می دهد…

در حال حاضر، بر مدرسین و شهرودان متعهد سراسر دنیاست که فرهنگ آموزش تحلیلی/نقاد و عرصه عمومی را گسترانده و از آن حمایت کنند. روزنامه های بدیل، رسانه های پیشرو، رسانه های مجازی، و سایر تارنما های آموزشی که رقم زن فضای سیاسی و آموزشی اند در گسترش عرصه های عمومی نقشی عمده ایفا می کنند. فرهنگ نقد سازنده، لازمه تولید دانش، ارزش ها، روابط اجتماعی و دیدگاه هایی است که امکان تفکر انتقادی را میسر ساخته و آن را حفظ کنند، تعهد و کنش سیاسی را دامن زده و سازماندهی جمعی و حضور در عرصه هایی مناسب برای رشد نظرات انتقادی را تشویق و تسریع بخشند.

جوامع خودکامه تنها به سانسور اکتفا نمی کنند بلکه تفکر«خطرناک» را تنبیه می کند. کنه خطرناک فکر کردن، شناخت این امر است که آموزش برای سیاست امری مرکزی بوده و دمکراسی بدون شهروندان آگاه ، امکان پذیر نیست. تفکر خطرناک و نقاد، پیش شرط رشد چنان تخیل اخلاقی است که شهروندان را مجهز به دانش و روش های حکومت کنند و نه این که مورد حکومت قرار گیرند. تفکرِ با جسارت اساس آگاهی مدنی است. برخورداری از دانش مهمترین ابزار جستجو و طلب عدالت اقتصادی و سیاسی است. چنین تفکری شامل ارزش هایی است که جامعه را به برخوردی نقادانه با استفاده از قدرت و اثرات آن مجهز می کند . ارزش هایی همچون همدردی با دیکران و حفاظت محیط زیست ( کره زمین) است. این تفکر فرهنگ پرسش را کلید آزادی دانسته و به آن دامن می زند. تفکر خطرناک نه تنها سنگ بنای عاملیت یافتن بلکه شالوده دمکراسی سالم است.

آموزش و مبارزه برای رهایی

هر سیاستی که در پی رشد دمکراسی اتخاذ شود باید بر محور آموزش و آموزش مدنی بچرخد زیرا که تنها شهروندان آگاه،‌خواست مبارزه ، تعهد وایجاد نهاد های لازم برای یک دمکراسی پویا را خواهند داشت. یکی از راه های به راه انداختن چنین پروژه ای، در برخورد به نقش آموزش عالی ( و آموزش به طور عام) به عنوان جزیی از مبارزه برای آزادی است. منظور از آموزش، حیطه ای است گسترده، از مدارس گرفته تا نظام های فرهنگی گوناگون، فرهنگ دیداری بدیل، و فرهنگ دیجیتالی رو به گسترش است. آموزش، نه تنها روش تدریس، بلکه نیز عملکردی اخلاقی و سیاسی است که به طور فعالانه به تولید دانش، کارآیی ها، ارزش ها، شیوه های همذات پنداری، ساخت هویت ، و انواع عاملیت فردی و جمعی می پردازد. بدین جهت، آموزش قلب هر گونه درک از ایدئولوژی و سیاستی است که زندگی روزانه فرد فرد ما را رقم می زند.
در سراسر جهان، بازار آزاد بنیادگرایان از نظام آموزشی برای بازتولید فرهنگ خصوصی سازی، ضابطه زدایی استفاده کرده و در عین حال از حمله به برنامه های رفاه اجتماعی و حقوق مدنی، آموزش عالی، اتحادیه ها، حقوق باروی،‌و تلاشی آن ها از پا نمی نشینند. و به دنبال آن، ایمان مردم به توانایی ایجاد نهاد های دمکراتیک از بین می رود.
این واقعیت پلشت را الکس هونت در کتابش، آسیب شناسی خرد ، « هم زی گری شکست خورده» دانسته و آن را ویژگی جوامعی می داند که در آن ها دمکراسی رنگ باخته است ، که این خود نتیجه شکست قدرت تخیل و اراده سیاسی است. و نیز بخشی از سیاستی است که هر نوع آرمان دمکراتیک را زدوده و آموزش را برنامه ای همگانی به هدف توانمند کردن شهروندان نمی داند.
به گفته ی چندرا موهانتی، به بهترین وجه ، آموزش نقاد در پی فرادادن تفکر انتقادی در باره رابطه شان با دانش اکتسابی و انتقال آن به دانش آموزان/دانشجویان، و جدی گرفتن سیاست دانش است. چنین آموزشی، در پی ربط دادن دانش با مسؤلست اجتماعی و مبارزه جمعی است. در این راه تأکید خطرات آموزش ، مبارزه برای دگرگونی نهادی، و استراتژی به چالش کشیدن انواع تسلط و ایجاد عرصه های همگانی درون و بیرون از نهاد های آموزشی، ضروری است.
بن آموزش نقاد پرداختن به چگونگی درک آموزش به عنوان عملکردی اخلاقی و سیاسی و نه تنها تکنیک های آموزشی است؛ مهمترین موضوع، درک چگونگی عمل مدرسین برای ایجاد عرصه ای است که به شهروندان مهلت تسلط بر زندگی خود را می دهد. بنا بر این عاملیت، ارزش ها، روابط اجتماعی در زمینه های متفاوت ، منابع و تاریخ از موضوعات مهم مورد توجه آموزش نقاد است.
همً مدرسین در ایجاد چنان شرایط لازم اقتصادی، اخلاقی و سیاسی که جوانان و افراد جامعه را مجهز به توانایی تفکر، به پرسش کشیدن، شک کردن و تصور قابل تصور، و دفاع از دمکراسی چگونه عملی می شود؟ دقت در این مسأله، در شرایطی که بودجه آموزش عالی کاهش قابل توجهی یافته و دانشجویان، به پرداخت شهریه ای بالا در قبال دریافت آموزشی سرکوبگر و ارتجاعی ( سیاست راست گرایان) محکوم شده اند، حیاتی است. چنین هدفی محتاج‌ به نظریه و سیاستی نیر هست که نئولیبرالیسم را به مبارزه می کشد، نئولیبرالیسمی که در سراسر ایالات متحده، استاد یاران و مدرسین نیمه وقت و بری از مزایای کاری را ( که به شدت استثمار می شوند)‌جانشین اساتید کرده است.

نیازبه زبانی نو برای مدرسین دوران حاضر

در دنیای فعلی با توجه به بحران آموزشی، عاملیت و تجربیات تاریخی، مدرسین نیاز به زبانی تازه برای مقابله با همگرایی سریع و بی سابقه منابع اقتصادی، فرهنگی، سیاسی،علمی،‌نظامی و فناوری به منظور کنترل و تسلط بر شهروندان، دارند. چنین زبانی باید خود ـ اندیش/بازتابگر، هادی و عاری از جزم گرایی بوده و همواره در نظر داشته باشد که آموزش همیشه امری سیاسی است زیرا که به موضوع کسب عاملیت می پردازد. به گفته گری السون و لین ورشام،‌این به معنای حساس نمودن آموزش نسبت به « لحظه شکل گیری هویت، و تشکل گروه ها ، و خلاقیت ها» است. در عین حال مدرسین باید به اشکال نفی عاملیت نقاد و برخی هویت ها توجه خاص کنند.
برای نیل به این منظور باید فرا دادن چنان تاکتیک های را در نظر داشت که توانای مبارزه با سیاست ها و تاکتیک های غیر دمکراتیک کازینوـ سرمایه داری جهانی بوده و نظم اجتماعی عدم تساوی ، حمله به زیست ـ محیط، جنگ افروزی، و نظامی گری را به چالش کشد. در شرایط کازینوـ سرمایه داری، آموزش بری از وسواس حساب پس دهی، عینت گرایی و تجربه گرایی گشته، و در ننیجه، به دام محمل ارزش های محافظه کارانه در جامعه ای بازار محورافتاده و چشم بسته خود را در بند خردگرایی خام و مسحورِ انباشت،‌ قرار می دهد. آموزش این دوره با هر گونه مفهوم ارزشمند دمکرایتک در تضاد بوده و هدف تعلیم را آماده سازی دانشجویان برای بازارکار می داند. نوعی از چنین آموزش را هم اکنون شرکت های فناوری پیشرفته بر آموزش عالی تحمیل کرده اند. فبس بوک، نت فلکس و گوگول کمر همت به تشویق مأموریت کار آفرین آموزش، که در واقع به معنای خلاصه کردن آموزش به کارآموزی است، بسته اند. آموزش به آسانی می تواند به یک نماد، به نوعی از خشونت فکری تبدیل شود. مثال چنین موردی را به آسانی می توان در آموزش تجربه گرای مسلط بر آموزش عالی یافت. چنین طرح های آموزشی راه به پرورش اذهانی بی حس واز هوش رفته وایجاد مناطق مرده تخیل می برد؛ آموزش هایی که معمولا رشته ای بوده و اهیمت بسیار کمی برای زمینه، تاریخ، با معنا کردن دانش، و یا ترویج مفهوم عاملیت نقاد دانشجویان دارد. آزمون های دانشگاهی، با نادیده گرفتن استقلال اساتید، ابرشرکت سازی دانشگاه ها را تسهیل و با تحمیل ساختار های خشن و حشیانه حکومت به آموزش عالی،‌دانش را به کالا و دانشجو را به مصرف کننده و آموزش را به ابزار عقیم سازی بی قدرتان و بالاتر از همه عامل مرگ تخیل کرده است.
مهمترین چالش مدرسین در این دوره جهانی شدن استبداد،‌عبارت است از ایجاد فضایی همگانی برای دانشجویان به منظور طرح رابطه دانش و قدرت و نیز هویت یابی و عاملیت اجتماعی.

دانشجویان باید مجهز به دانش میان رشته ای و سنت تحصیل گشته تا قادر به تولید واقعیاتی دمکراسی پذیر شوند. در این روند، آن ها به شناخت اشکال قدرت غیر دمکراتیک نایل آمده و نیر موفق به مبارزه با عدم عدالت اقتصادی، نژادی و عدم تساوی جنسی و اجتماعی می شوند. آموزش بی طرف ( خنثی) ترکیبی متضاد است. آموزشی خارج از ایدیولوژی، ارزش و سیاست وجود ندارد.
در زمینه پداگوژی، اخلاق به معنای گشودگی دید به «دیگری» و خواست درگیری در «سیاست امکانات» از طریق نقد مداوم متون، تصاویر، رویداد ها و سایر ابزار مفهموم ساز بوده و آن ها را چه در داخل و چه در خارج از کلاس،‌به ابزار آموزشی تبدیل می کند. آموزش هر گز بیطرف نبوده و همواره روابطی با قدرت و دید خاصی نسبت به حال و آینده را به همراه می آورد؛ بدین لحاظ، مدرسین در هر سطحی باید همواره بار فرهنگی و ایدیولوژیکی را که در برخورد با دانش پژوهان، در تولید داستان ها، روایات، خاطره عمومی و تصاویری که از آینده ارایه می دهند، مورد بررسی سیاسی و اخلاقی قرار دهند. بدین معنا، آموزش پادزهری برای سیاست و یا غم غربت «بدیل های غیر قابل حصول» نبوده، بلکه به گفته تری اینگلتن در کتاب ایده فرهنگ ، «کوششی است در ایجاد پل بین حال و آینده برای نیروهای حال که قادر به تغییر آن هستند.» یکی از مبرم ترین امور برای مدیران و اساتید دانشگاه ها و نهاد های آموزشی، گسترش گفتمان نقد و امکانات است. به زبان دیگر، آموزش و پرورش همانا توانایی درک رابطه بین واژه و دنیا،‌به هدف تبدیل جوانان به شهروندان نقاد ومتعهد می باشد.

احیای تخیل اجتماعی

دراواخر دهه ۱۹۷۰، ‌ایدیولوژی نولیبرالیسم با اعتقاد به لزوم تسلط منطق بازار بر همه شئون زندگی اجتماعی،‌ از جمله آموزش و پرورش ، بر جامعه چنگ انداخته است. مدرسین و دانش آموزان در هر سطح آموزشی باید علیه چنین حمله ای به عرصه همگانی فعال شوند. محور چنین فعالیتی مبارزه با چنان نظام دانشگاهی است که در صدد کاهش قدرت مدرسین و دانشجویان و جایگزینی آن با فرهنگ ابرشرکتی رقابت، رنگ باختن و تغییر روند های برآورد کارکردی دانشگاه ها،‌و دید تنگ نظرانه ی مشتری دانستن دانشجویان است. چنین دیدگاهی،‌دانشگاه ها را نه نهادی همگانی بلکه به شرکت های خصوصی با وظیفه و هدف تولید درآمد،‌تبدیل ساخته است. بدین لحاظ، احتیاجی مبرم به نظر گرفتن دانش و کادر علمی را همچو سرمایه اجتماعی و دانشگاه ها را کالایی همگانی(۱) حس می شود و در نتیجه، تأمین شغل تمام وقت و حمایت از اساتید و کادر علمی دانشگاه ها الزامی است.

در ادامه، با اتخاذ چنین دیدگاهی، نیاز به دگرگونی شش مورد را متذکر می شوم.

یکم: احیای تخیل اجتماعی و حمایت از کالاهای همگانی به خصوص در مورد آموزش عالی، به هدف بازیابی و بهینه سازی انگیز های تساوی طلبانه و دمکراتیک. این احیا بخشی است از پروژه بزرگ «بازابداع دمکراسی به معنای مشارکت مؤثر مردم در اتخاذ تصمیمات مربوط به اجتماعات» ( نقل از استانلی آرنوویتز) . حمله به برنامه جین ر. نیکل که نظر به ویرانی دمکراتیزه کردن آموزش عالی دارد ( اعلام شده در کارزار مبارزاتی محافظه کاران) گامی در این جهت است. آموزش عالی نباید پاسخگوی دولت رفاه عمومی و یا نیاز های ابرشرکت ها باشد.
به روشنی در هر جامعه دمکراتی، آموزش حق و نه مزیتی اعطایی است. مدرسین باید در سطح ملی به گفتگو/گفتمانی دامن زنند که به امر آموزش همچو کالایی رایگان و در اختیار همگان ، و به کلاس درس به مثابه آموزشگاه جسارت مدنی باور دارد. این گفتمان در عین حال معنا کردن آموزش همچو عرصه ای همگانی و دمکراتیک، پلاتفرمی است برای امر عظیم بنا نهادن و گستراندن جنبشی اجتماعی و دفاع از کالای همگانی.

دوم: مدرسین باید پداگوژی را ستون اصلی ایجادعرصه های عمومی دمکراتیک برای پروراندن شهر وندان آگاه بشمرند. از زاویه پداگوژی این امر بر نحوه تدریسی اشاره دارد که قادر به ایجاد و حفظ فرهنگ پرسش باشد؛ پرسش هایی که حتی اگر خارج از هنجار نظام و روند های بوروکراتیک باشد با جسارت طرح شوند. چنین رویدادی را کریستن کیس «لحظات فیض کلاس» می خواند. در چنین لحظاتی است که خرد عام به نقد کشیده شده، دانش جویان عاملیت خود، رابطه شان را با دیگران و دنیا را در سطحی وسیع تر به پرسش کشیده و می سنجند: چرا چنگ، عدم تساوی شدید، و دولت نظارت؟‌دلیل کالا شدن همه چیز و خصوصی شدن عرصه های اقتصادی چیست؟‌ در چنین روندی، نه فقط روش تدریس بلگه عملکرد سیاسی نیز مطرح است زیرا دانشجویان، با ایمان به اهمیت آینده ای بارور از آزادی، تساوی و عدالت درگیر تحصیل اند. چنین پداگوژی کلاس درس را به محل گسستگی، تعهد، آشفتگی، و الهام تبدیل می کند. به قول نوآم چامسکی، آموزش به مثابه عرصه همگانی دمکراتیک، نمی تواند همانند ابرشرکت ها اداره شده و مدرسین نباید تابع قوانین کاری که نظر به کاهش هزینه و افزایش سود دارند ،‌گردند. در ایالات متحده حدود ٪۷۰ کادر علمی در استخدام رسمی نبوده، به طور پاره وقت و بدون مزایا تدریس می کنند؛ آن هم با در آمدی چنان پائین که مشمول کوپون های دولتی خوراک می شوند. علیرغم آن که سایر کشور ها از چنین الگوی برده داری تبعیت نمی کنند، این روند نولیبرالی روز به روز به سراسر دنیا پنجه می افکند.
سوم: مدرسین باید چنان برنامه درسی تهیه کنند که دانش آموزان رامجهز به دانش استفاده از مواد چاپی، فرهنگ دیداری، شنیداری و … نماید و البته به پرسش کشیدن این نمود ها کافی نبوده و خود باید تولید کننده فرهنگی شوند. بنابراین باید به ایجاد عرصه های همگانی بدیل همچو روزنامه های اینترنتی، برنامه های تلویزیونی، و سایر پلاتفرم ها پرداخت. فرادادن تولید فرهنگی نیز به معنای داشتن پایی در فرهنگ موجود و در عین حال گستراندن چنان افکار و عقاید غیر سنتی است که عرصه آموزشی تحت تسلط احساسی و ایدئولوژیکِ نخبگان مالی را به چالش کشد. بسیاری از مدرسین فراموش می کنند که یکی از منابع مهم آموزش، فرهنگ عامه است. به قول آرونوویتز، «مدرسین باید نظرات و پژوهش های خود با فرهنگ عامه (به معنای انسان شناسانه ی آن)، یعنی زندگی روزمره و سیاست های آموزشی پیوند زنند.»
چهارم: دانشگاهیان، دانشجویان، کنشگران، جوانان و والدین باید به مبارزه ای دایمی برای آموزش رایگان و نقاد و رها یی آن از قوانین رقابتی ابر شرکتی دست زنند. دانشگاه ها و مدارس عالی باید کالایی همگانی در نظر گرفته شده و به طور رایگان به کم درآمدان عرضه شده و در محدوده استطاعت مالی همگان باشد. چنین خواهشی چندان رادیکال نیست! آلمان، فرانسه نروژ، برزیل و فنلاند آموزش رایگان ارایه می کنند. آموزش رایگان، به خصوص در دوران حاضر که جوانان از گفتمان دمکراتیک حذف شده، بیکار اند، نا امید از دریافت آموزشی درخور و آینده ای بهتر ار آنِ والدینشان هستند، الزامی است. ریچارد سنت، این شرایط را «شبح بیفایدگی» می نامد که یادآور بلایی است که سرمایه مالی بر سر آینده شان آورده است. چنین سیاست و اقتصادی کودکان خود را می درد و سرنوشتشان را به نوسانات بازار می سپرد. چنین سرمایه داری فقط به سرمایه گذاری های کوتاهمدت که بازدهی سریع دارند، می پردازد. در چنین شرایطی، جوانان که احتیاج به سرمایه گذاری های بلند مدت دارند،‌بیش از «نقطه ضعفی» برای نظام نیستند.
پنجم: مدرسین باید دانشجویان را مجهز به دیدی فراگیر از جامعه سازند. تنها از طریق درک روابط گسترده تر و ارتباط با قدرت است که جوانان و سایر اقشار جامعه می توانند بر عملکرد های ناآگاهنه، مبارزات پراکنده و سیاست های ویران ساز فائق آیند. سخن کوتاه، تنها از طریق دوری از تمرکز بر تحلیل های تک موضوعی است که می توان تحلیلی عقلانی و تاریخی ارایه کرد. این به معنای اتخاذ دیدی همه جانبه از سیاست و دگرگونی است. موضوع کلیدی توانایی ترجمان است:‌ترجمان مشکلات شخصی به موضوعات وسیع تر عمومی.
ششم: چالش مهم دیگر مدرسین متعقد به عملکرد دانشگاه ها و نهاد های آموزشی به مثابه عرصه های همگانی و دمکراتیک است، وظیفه ی به راه انداختن گفتمانی هم نقاد و هم حامل امکانات و یا آنچه من گفتمان امید فرهیخته می خوانم،‌است. با اتخاذ چنین هدفی، مدرسین باید دانش جو/ آموزان را مجهز به چنان دید نقادی سازند که اینان بتوانند شجاعانه به مبارزه با یأس و بدبینی درگیر شوند. برای رهایی از چنگ خرد عام که طیفی از بی عدالتی ها را ممکن می سازد، نقد ضروری است اما کافی نیست زیرا که نقد بدون گفتمان همزمان امید، به بی عملی و حتی بدتر به بدبینی تباه کننده می انجامد. خرد، عدالت و دگرگونی بدون امید میسر نیست. امید، فرصت تخیل نوعی حیات و زندگی فرای سرمایه داری و درک واقع گرای محدودیت ها راهمراه با خواست والای ناممکن جمع میآورد. امید فرهیخته ای که با دست یابی به عمیق ترین تجربیات، امکان تصور آینده ای نه همچو حال حاضر را فراهم می سازد. منظورم مفهمومی خالی و رمانتیک از امید نیست، بلکه امیدی است که علیرغم برخورد با موانع، به هدف آنچه والتر بنیامین « باز و بنا بر این ناتمام دانستن زمان حاضر» می نامد،‌پیش تازد.
گفتمانِ امکانات در پی راهکرد های مولد بوده و دفاع از عرصه همگانی حامل ارزش های مدنی، فرهیختگی عموم و تعهد اجتماعی، و درک غنی تر از چنان آینده ای را میسر می سازد که به طور جدی خواست عدالت، تساوی و شجاعت مدنی را پیش می گذارد. دمکراسی می بایست در جهت همگانی شدن تفکرانتقادی در باره آموزشی که یکسان نگری را با تبحر، فراگیری اخلاق و عاملیت، حرکت کند و گام نهادن در این راه، وظیفه ی مدنی تک تک افراد جامعه است.
تاریخ روندی از پیش معین شده نیست. شادروان هوارد زین ، مورخ پیشرو، تأکید داشت که امید خواست‌» قبول امکانات حتی در تاریک ترین لحظات بدبینی» است. برای اضافه کردن به چنین سخن عمیقی، می گویم که تاریخ باز است. زمان آن رسیده است که برای عمل به شیوه ای دیگر، دگرگونه فکر کنیم، به خصوص اگر مدرسینی با خواست مبارزه برای آینده ای بدیل و افقی مملو از امکانات باشیم.

http://www.truth-out.org/opinion/item/41058-thinking-dangerously-the-role-of-higher-education-in-authoritarian-times

*****************

مترجم:
۱ـ در علم اقتصاد یک کالای عمومی ( همگانی)‌ کالایی غیر رقابتی و غیر قابل استثناء است. غیر رقابتی بودن به این معنی است که مصرف آن کالا توسط یک نفر، دسترسی کالا برای مصرف توسط دیگران را کاهش نمی‌دهد; و غیر قابل استثناء بودن که هیچ کس نمی‌تواند مستثنی از استفاده از آن کالا باشد.در جهان واقعی ممکن است هیچ چیزی به عنوان کالای غیر رقابتی و غیر قابل استثناء به طور مطلق نباشد.( ویکی پدیا)‌

***************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.