بررسی های تاریخی نشان می دهد که مقوله مداحی در ابتدا به عنوان جزئی از مناسک دینی مردم ظهور کرد و آرام آرام در جریان نمایش تعزیه جلوه های یک هنر مستقل را به خود گرفت تا آنجا که با هرچه عمیق تر شدن شکاف میان مداح و منبری در میدان دین مداحی در هیات یک مدعی تمام عیار در میدان هنر (موسیقی) خودنمایی کرد ؛ به طوریکه تا چندی پیش از این، بحث عمده بر سر تغییر و تحول مناسک عزاداری عاشورا و ظهور مداحان با سبک های جدید هنری و غیر سنتی بود و اینکه مداحان محوریت این مناسک را به دست گرفته و ظاهرا وعاظ و روحانیت در حاشیه اند. ولی با کمی دقت میتوان دریافت که آنچه که در سالهای اخیر با آن مواجهیم – و شواهد میدانی هم مؤید آنست – چیزی فراتر از محوریت یافتن مداح به عنوان یک رکن از ارکان اصلی سازنده مناسک عزاداری است . در واقع ساختار امروز مناسک عزاداری ساختاری است دگرگون شده که درآن چیرگی و سیطره مداحی بر سایر ارکان کاملا” مشهود است. به گونه ای که این مداحان و گفتمان مداحی است که توانسته علاوه بر ایجاد تغییردر فرم و ساختار ظاهری مجالس عزاداری تعیین کننده مشیء و محتوای آن نیز باشد .
مداحان به پشتوانه اقبال عمومی و برخورداری از مشروعیتی که به واسطه اجتماعات بزرگ مردمی بدست آورده اند، این پتانسیل را دارا هستند که دست به گفتمان سازی بزنند ودر امور مختلف سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ورود پیدا کرده و جریان ساز شوند . این ورود البته به حوزه های مذکور ختم نمی شود و چه بسا در مجالس عزاداری مشاهده می شود که مداحانی به حساس ترین مباحث معرفتی و تخصصی دین –حوزه ای که برخورداری از پشتوانه علمی غنی لازمه پرداختن به آن می باشد وهرکس صلاحیت اظهار نظر درمورد آن را ندارد – نیز ورود پیدا می کنند و با اتکاء صرف به تجربیات شخصی و شهودی خویش ،در مورد اساسی ترین اصول اعتقادی و فکری به اظهار نظرمی پردازند و بعضا” هم به ارائه راهکار های عملی و پیچیدن نسخه های معنوی بویژه برای نسل جوان می پردازند؛ که محتوای این اظهار نظرها و نسخه ها هم گاه پر است از مضامین احساسی و غلوآمیز و غیرمنطقی که فقط مدت کوتاهی ذهن شخص را در فضایی جذاب و شور انگیزبه خود مشغول نگه می دارد؛چرا که تجربه ى دینى شخصی معمولا شامل ارائه ى نوعى تبیین ما فوق طبیعى است و شخص تجربه گر معتقد است تبیین آن تجربه بر مبناى امور طبیعى نارسا و غیر کافى است. بنابراین در عرصه های واقعی زندگی – چون به مثابه پوسته ای از دینداری است – او را وا می نهد و مشکلی از مشکلات و مسائل او را در مواجهه با جامعه پیرامونیش حل نمی کند .به طور مثال به این جملات دقت کنید :
نوشتههای مرتبط
((چرا بعضی ها که آگاهی لازم رو ندارن بعضی حرف ها رو میزنن باعث تأسفه چرا بعضی ها میگن حسین برای نماز کشته شد؟ یا برای امر به معروف کشته شد؟ امام حسین فرمودند؛ أنا قتیل العبرات یعنی من کشته اشکم تا اشک نباشه امام حسین(ع) رو درک نکردی )). موارد مشابه بسیاری مانند این اظهار نظرها در مداحان دیده می شود که بدون هیچ استدلال و مقدمه منطقی و یامستند یک حکم قطعی به موضوعی داده و با چاشنی احساسات به مستمعین ارائه می کنند و نسبت به پیامدهایی که اینگونه اظهار نظرها در انحراف ذهن نسل جوان می تواند به دنبال داشته باشد بی توجه هستند. برخی از این قشر، نه تنها پذیرای نقد نمی باشند بلکه دیگران را هم متهم به بی دینی و کم ارادتی به ساحت ائمه می نمایند . این نگرش، از سویی متکی بر تقویت احساسات و عواطف مذهبی است و از سوی دیگر، کمتر ناظر به بیان مسائل اخلاقی و مباحث جدی فکری و اعتقادی است. این نگرش از آنجا که بیش از هر چیز بر روی کارکرد یکپارچهسازی مناسک مذهبی تمرکز یافته است، از نقش مناسک برای آگاهیبخشی اخلاقی به افراد جامعه غافل است و از این روست که در این بستر، مهمترین مقولات زیربنایی فکری، اعتقادی و اخلاقی معطل مانده و صرفاً مقولات روبنایی احساسی و عاطفی مجال مییابند بواقع جزم اندیشی و نگاه احساسی و عاطفی صرف به ارتباط با ائمه اساسی ترین عوامل برساخت گفتمان مداحی است که هژمونی آن روز به روز گستره بیشتری در جامعه دیندارا ن پیدا می کند و ارکان دیگر مانند روحانیت را بیش از پیش به حاشیه می راند . این هژمونی برای مداحان در کل جامعه نیز حاشیه امن ایجاد می کند به طوری که مداحان مشهور وقتی در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی به فعالیت می پردازند می توانند با دغدغه و نگرانی کمتری از تبعات موضع گیری های خود به اظهار نظر بپردازند و بواسطه مقبولیت اجتماعی این اطمینان را داشته باشند که کمتر از اقشار دیگر جامعه مورد باز خواست مستقیم قرارخواهند گرفت . این حاشیه امن برای مداحان مشهور البته به حوزه مسائل عمومی ختم نشده است و درمواردی هم دیده شده که حتی شامل احوالات زندگی خصوصی وعملکرد شخصی آنها هم می شود .