انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

«مقدس» یک مد گذرا نیست

امبرتو اکو، برگردان: عاطفه اولیایی

در سال ۱۹۳۸، کلارک کنت ملقب به سوپرمن از «کوچک شهر» ۱ به « کلان شهر» پا گذاشت و به زودی همه از سیر تا پیاز زندگی وی با خبرشدند. ولی حتی در آن روزه های بسیار دور سرمایه داری نو فناورانه ۲، یعنی همان زمانی که در شیکاگو “دانشنامه ی بین المللی علوم یکپارچه” را می نوشتند و نظریه های فلسفی ماوراءالطبیعه بی ارزش شده بودند، موجودی مانند سوپرمن به هیچ وچه سؤال برانگیز نشد. توانایی این پسر در پرواز همانند هواپیماها و بلند کردن کشتی های اقیانوس پیما همچون کاهی، از نظر علمی کاملا قابل توضیح بود! از آن جا که نیروی جاذبه ی کریپتن (زادگاه سوپرمن) مانند زمین نیست، بنا بر این کاملا عادی بود که سوپرمن از نیروهایی فرا انسانی برخوردار باشد! حتی حافظه ی خارق العاده اش نسبت به همسالان خود نیز ناشی از تفاوت نیروی جاذبه بود که منشا استعداد تندخوانی وی نیز بود، استعدادی که در آن زمان در دانشگاه ها تدریس می شد.

پیشینه ی سوپر من هیچ جنبه ی اسرار آمیزی نداشت! اما در دهه ی ۸۰ فیلم های سوپرمن کاملا دگرگون شد. اولا تصادفی نیست که پدری پرکوش همچون مارلون براندو، که نیمی ازفیلم سوپرمن را اشغال می کند، معرفتی پوشیده بر ما را به پسرش که در شرف مسافرت به زمین است، می سپارد: دانشی متبلوردر یک تکه آلماس (ماده ای که خود به نهایت نمادین است)؛ یا این که پس از انجام مراسم عشای ربانی تثلیثی، پسر را تا سفینه ای گهواره ای شکل که مانند شهاب هادی سه پادشاه مجوس در فضا به پرواز در می آید، مشایعت می کند؛ و یا این که سوپرمنِ بزرگسال، در عین گرفتاری به طلسم خشم، با مسایلی همانند معضلات کوه زیتون۳ و یا رؤیت های قدیسان دست و پنچه نرم می کند. آخر او پسر انسان است۴.

کلارک کنت به زمین می آمد تا امید های نسلی مسحور سیلماریون۵ را برآورد، و از برنامه ی آموزشی ای که آن ها را مجبور به فراگیری شجره نامه ی خدایان و به خاطرسپردن نام فرزندان ایلوواتار ( از سیلماریون)، کندی۶، آتانی۷، چمنزار پر گل والینور۸ و زخم های ملکور ۹ می کند، پرده بردارد؛ افشای برنامه ای که در صورت عملی شدنش، دانشجویان را در اعتراض به وهم گرایی شدید مذهبی ۱۰ به اشغال مدارس و دانشگاه ها می کشاند.

به نظر می رسد تناسخ سوپرمن تفسیری است عامیانه از یک سری پدیده های بغرنج و عمیق تر که مبین روند بازگشت به افکار مذهبی باشد. تمام کشور های مسلمان بار دیگر، به تعبیر خداسالارانه ۱۱ از زندگی سیاسی و اجتماعی باز می گروند۱۲. این موج، از خودکشی های دسته جمعی آمریکاییانٍ درجستجوی خوشبختی غیرزمینی گرفته، تا اشغال روستا های ایتالیایی توسط جنبش های نوهزاره ای نفخه گویان ۱۳، فعالیت « آکسیون کاتولیک ۱۴» در پی نجات اورنگ پاپ، در همه جا رو به گسترش است. در کنار تجلی این مذهب گرایی «مثبت»، بی خدایان قبلی مذهبی شدند و به همراه انقلابی های سرخورده، به جستجویی جدید روی کردند: عرفان، طالع بینی و ستاره شناسی، دراز زیستی، شعرای خواب نما شده، سبک نوـ فانتزی ( دوره ی جدید ادبیات آرتورین ۱۵و نه ادبیات علمی ـ تخیلی ـ اجتماعی)‌. آنان دیگر به به متون مارکس و لنین بلکه به داستان های نویسندگان اروپای مرکزی ۱۶ (کسانی که غیر از نوشته های کوتاه در باره ی جدال زندگی با مرگ و خودکشی چیزی ننگاشته وعمیقا به کوشش انسان و دنیای مدرن به خواری می نگرند )، روی آورده اند.

با توجه به آنچه رفت، به نظر می رسد رسانه های عمومی در توضیح روند تولد مذهب، دیدی آمیخته مبنی برالگوهای پیشنهادی فویرباخ ارایه می کنند: انسان به نوعی، خود را بی نهایت می پندارد و یا بهتر بگوییم چنین می پندارد که می تواند آرزوی کسب هر چیزی را ( بدون حد و نهایتی) داشته باشد. اما با وقوف به ضعف خود اجبارا به یک «دیگرِبی نهایت» می پندارد که بری از چنین ضعف است ؛ و این «دیگری» را موظف پل زدن میان آرزوها و جنبه ی عملی زندگی اش می نماید.

به زبان دیگر، عملکرد رسانه ها در این مورد عوارض بحران ایدلولوژی های پیشرفت را چه در مثبت گرایی تکنولوژی محور که در پی ساختن دنیایی بهتر از راه علم بود، وچه در ماتریالیسم تاریخی که در پی ساخت جامعه ای کامل از طریق انقلاب بود، آشکار می سازد. از طرف دیگر رسانه ها در پی اسطوره سازی این واقعیت اند که دو بحران مذکور ( که در بسیاری از موارد یکی هستند) در قالب های سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی از قبیل قانون و نظم و به زبان دیگر، محدودیتهای محافظه کارانه، قابل حل هستند. ( این راه حل را با آنچه در فیلم «رهبر ارکستر» فلینی۱۷ رائه شده است، مقایسه کنید!). رسانه ها همین مساله را با تشبیه های دیگر نیز لفت و لعاب داده و برلزوم بازگشت به مذهب تأکید می کنند. به این طریق با وجودی که رسانه ها در ظاهر به مثابه دما سنجی عمل می کنند که بالا رفتن حرارت را باز می نمایاند، در واقع خود سوخت کوره اند.

صحبت از بازگشت از اشکال نهادینه شده ی مذهب، ساده لوحی است چه آن ها هرگز از بین نرفته بودند. مثلا مجامع جونان کاتولیک را در نظر بگیرید: در جوی که افکار عمومی به مارکسیست شدن کامل جوانان باور داشت، غیر مارکسیست ها به زحمت بسیار می توانستند به عنوان نیرویی سازمان یافته مقبولیت عامه بیابند. به طور مشابه، موفقیت تثبیت تصویری پدرانه از پاپ جدید، بیشتر به روندی خود به خودی در تحکیم تصویر مرکز قدرت در دوران بحران های نهادی می ماند تا یک پدیده ی جدید مذهبی. به هر حال معتقدین کما فی السابق معتقد ماندند و غیر مذهبیون نیز خود را تطابق می دهند: مثلا اگر دمکرات مسیحی ها بتوانند برای غیر مذهبیون شغلی ثابت در شهرداری بیابند، مسلما به آن ها می گروند و اگر کمونیست ها آنان را به مقامی در سطح حکومت منطقه ای بگمارند، با آن ها خوش و بش می کنند.

باید بین مذهب سازمان یافته و آنچه به عنوان «مقدس» پذیرفته می شود تفاوت نهاد. کتاب « اشکال مقدس در دوران بحران ۱۸ »، تالیف اخیر فرانکو فراروتی، بر این تمایز مهم تأکید می کند. کمرنگ شدن ‌آیین های مذهبی بین مردم هرگز تهدیدی برای امر «مقدس» نبوده است. اشکال مختلف مذاهب شخصی که در جنبش های پسا واتیکان دوم ۱۹متجلی شدند درست همزمان با کوشش رسانه ها در متقاعد کردن مردم به غیرمذهبی شدن جامعه بوده است. جنبش های هزاره ی جدید به طور پیوسته در آمریکا و ایتالیا به دلیل برخورد های بین جامعه ی پیشرفته ی صنعتی و پرولتاریای محروم رخ داده است. بلاخره بی خدایان نیز دراین داستان هزاره ی جدیدِ امر «مقدس» نقشی ایفا کرده اند و آن عبارت است از‌تروریسمی که با تکرارشکلی خشن از سناریوهای اخلاقی ـ عرفانی به دنبال شهادت و حمام خون تطهیر کننده است. بطورخلاصه با وجود آن که در نوشتجات مقدس ذکری از آن ها نرفته است، این پدیده ها بسیار واقعی بوده و وجهی از سنت گرایی پسا ۶۸ی اند. پرده برداری ازاین واقعیات، همانا افشای نگرانی های محافظه کاران سیاسی است.

به نظر من، دست یازی به مقدس زمانی توجه برانگیز است که در باور به تقدس از طرف بی خدایان۲۰ تبلور می یابد، امری که در هیچ نوشته ی سنتی مذهبی یافت نشده بلکه محصول بحران فکری غیز مذهبیون است. این پدیده ای جدیدی نبوده و ریشه در گذشته دارد، و اهمیتش در ارایه ی تفکر مذهبی در قالبی غیر مذهبی است.

در طول تاریخ، تفکر در باره ی خدا به دو شیوه بوده است: از یک طرف خدا به مثابه کمال وجود ( «من آنم که هست» :از معروفترین جملات تورات که خدا در پاسخ به موسی، که از او می پرسد تو کیستی، می دهد. سفر خروج ۳:۱۴ ـ exodus 3:1E)‌ و بنا براین قادر مطلق و تبلور تمام خصایل نیکویی که انسان فاقد آن است و نیز ارباب باشندگان ۲۱ است. ولی شیوه ی دیگر تفکر در باره ی وی به نحو منفی است: او آن است که نیست؛ و این به دلیل عدم امکان توصیف اونیست بلکه در تاریخ مسیحیت، خدا خود را پنهان می کند، نامش بیان نمی شود و فقط از طریق الهیات سلبی ۲۲ و به عنوان مجموعه ای از آنچه در باره ی وی نمی توان بیان کرد، تعریف می شود. در سخن گفتن از او بر نادانی خود ارج می گذاریم و در نهایت از او به عنوان کانون گردآب/گردباد، مغاک، بیابان، سکوت و غیبت سخن می گوییم. این نظریه را بیش از پنجاه سال پیش رودولف اوتو در کتاب «انگاره ی تقدس» ۲۳، مطرح ساخت. او معتقد بود که مفهوم مقدس بر اساس دید دوم از خدا و با بی توجهی به نهادینه شدگی کلیسا، پرورش یافته است. مقدس همچون روح ـ فرشته ای ۲۴ دهشتزا ۲۵ انگاشته می شود و آنی است که توسط انسان به وجود نیامده است؛ فرد معتقد به خدا، در عین حال احساس کشش و انزجار، وحشت، مجذوبیتی غیر قابل مقاومت، خفت و خواست شدید کفاره پس دادن دارد. در مذاهب تاریخی، این احساس شولیده و مغشوش شکل الهیتی کم و بیش وحشت انگیز را گرفته است؛ لیکن از صد سال پیش در دانشگاه های غیر مذهبی، به انحاء دیگری پدبار شده است. شگفتی و سحر دیگر نه به جامه ی انسان دیس ۲۶ اکمل، بلکه در پوشش «تهی و سلبی» مطرح می شود که آمال های انسان را محکوم به شکست می داند.

مذهبیتی ناخودآگاه، درون تهی، فاقد مرکزیت وتحیر، ومبنی بر تمایز در تفکر مدرن رواج یافته است. این همان پاد نکته ی ۲۷ نهانِ ایدیولوژی غیرقابل اتکایِ قرن نوزدهمی است که طبق آن پیشرفت و بحران های دوره ای پذیرفته شده است. این خدای غیر مذهبی و غایب، که همواره تحت عناوین مختلف، تفکر معاصر را همراهی کرده است، این جا و آن جا در روان کاوی نوین، در کشف مجدد نیچه و هایدگر، درفلسفه ی ضد ـ متافیزیک غیبت و تمایز۲۸ خودنمایی می کند. در دوران های خوش بینی سیاسی این انواع برداشت از مقدس یعنی « لاادری و ایدیولوژی قدر قدرتی سیاسی» لطمه ی شدیدی خورد ولی با شکست مارکسیسم خوش بینانه و خوش بینی لیبرالی ، این مذهبِ خلاُ ، همه حتی چپ را در خود بلیعده است. ولی اگر این درست باشد، بازگشت به مقدس بسیار پیش تر از نمایان شدن عوارض توهم زدگی طرفداران یتیم شده ی چینی ها (که بلاخره دریافتند که چینی ها چنان بدون اشکال هم نبودند) صورت گرفته بوده است. «خیانت» چینی ها اقلا کمبود ها و اختلافات نهان دیدگاه حقیقتِ عقلانیِ پیشنهادیِ علوم سرمایه داری و پرولتاریایی را روشن کرد. با این حال همین معترضین، قاصر از ارایه ی انتقادی روشن با ته رنگی از بی حرمتی طنز آلود از مراکز قدرت بودند.

در سال های آینده جا دارد در باره ی الهیت های سلبی گوناگون و آیین های عشای ربانی شان، و نیز تاثیرشان بر افکار انقلابی، اندیشه کنیم. ببینیم این روند ها، تا چه حد فویرباخ را زیر سوال می کشند؛ به زبان دیگر دریابیم که از ورای این پدیده های فرهنگی، یک قرون وسطای جدیدِ عرفانی وغیر مذهبی، و تشویق به عزلت و نه مشارکت مدنی، در راه است. باید ببینیم کار آیی روش های قدیمی خرد، هنر سخنوری، منطق و دیالکتیک تا چه اندازه می توانند به عنوان پادزهر عمل کند. البته هرآن کس که سرسختانه از این پادزهر استفاده کند، متهم به عدم پرهیزکاری خواهد شد.

۱۹۷۹

یادداشت ها

۱- اغلب اکو با واژه ها بازی می کند. سمالویل را در مقابل کلانشهر به کار برده است و در عین حال این واژ ها را به عنوان نام آن شهر ها نیز به کار می برد. شهر کی به نا کوچک شهر وشهری بسیار بزرگ به نام کلان شهر.

۲ Neo-technological capitalism

۳ (‌مجاور اورشلیم)

۴ از بازی های زبانی اکو:He is the Son of the Man:در این جمله Man می تواند هم انسان معنی دهد و هم مرد.

۵ ( داستان های تخیلی نوشته ی ـ Tolkien ـ تولکین قبل از سری ارباب حلقه ها)

۶ Quendi

۷ http://tolkiengateway.net/wiki/Atani

۸ http://tolkiengateway.net/wiki/Valinor

۹ http://tolkiengateway.net/wiki/Melkor#Melkor

۱۰ notionism: اعتقادات مذهبی شدیدا وهم آلود

۱۱ theocratic

۱۲ توجه کنیم که اکو این مقاله را در سال ۱۹۷۶ ( سه سال قبل از انقلاب ایران) به ثبت رسانده است و چه بسا ا« را چندین سال قبل از آن نوشته باشد.

۱۳ Glossolallic / glossolastic اصواتی واژه مانند ولی بی معنا که درویشان در حال بیان می دارند

۱۴ https://en.wikipedia.org/wiki/Catholic_Action

آکسیون کاتولیک نام گروهی از کاتولیک های غیر کشیش مه در پی گسترش نفوذ مذهب کاتولیک در جامعه بودند تاسیس کردند. این گروه بخصوص در قرن ۱۹ فعال بودند و پس از جنگ جهانی دوم در سایه ی حزب مسیحی دمکرات که برای مبارزه با کمونیست ها (‌بخصوص در ایتالیا و آلمان غربی)‌ تشکیل شده بود، رنگ باختند.

سنت ادبی قروت وسطی که بر محور داستان های شاه آرتور، پادشاهی خیالی و عدل گستر قرون وسطی۱۵ بریتانیا، نگاشته می شد.

۱۶ The notion of Mitteleuropa carries diverse connotations، many far from positive. It should be noted that the Mitteleuropa fondly recalled by Habsurg-era nostalgics stands in clear oppositions to the Prussian understanding of Mitteleuropa. The Habsburg multi-national vision is a negation of the Prussian state-centric ideal first promoted by Friedrich Naumann and others، and later adopted by Nazi geopolititians.

۱۷ https://www.youtube.com/watch?v=HhIrWW4eH5Y

۱۸ Forme del sacro in un’epoca di crisi – Franco Ferrarrotti

۱۹ post-Vatican II movements

۲۰ Atheist sacrality

۲۱.ـ به طبق این نظریات، اصطلاح .host of heaven.. هر جانداری اطلاق می شود حتی فرشتگان و یاشندگان آسمانی. یه زبان دیگر خدا فقظ خالق زمین و هر چه روی آن نبوده بلکه خاق همه ی باشندگان است که در قلمرو قدرت وی قرار می گیرند.

۲۲ Apophatisme negative theology (مانند فلسفه ی سلبی)

۲۳ The Idea of Holy = Das Heilige از Rodolf Otto

۲۴ Numen

۲۵ Tremendum

۲۶ Anthropomorphic

۲۷ Counterpoint

۲۸ به نظر می رسد طعنه ی اکو به دریدا ست ـ مترجم ـ