زنان در طول تاریخ شناخته شده ی بشر، عمدتا در جایگاه های فرودست اجتماعی قرار داشته و در فراگردهای عمومی حضور کمرنگ تری نسبت به مردان داشته اند. بداهت این فرودستی چنان است که گاه گفته شده است پدرسالاری ویژگی تمام جوامع بشری است…
(زمردی، ۱۳۸۵: ۷؛ اورتنر، ۱۳۸۵: ۳۷).
نوشتههای مرتبط
جنسیت زنان سبب دوری آنان از مشارکت در فعالیت های علمی در سدههای متمادی شده است. جامعه شناسی علم این ادعا را مطرح میکند که موقعیت متناقضنمای کنونی زنان در دنیای علم در خلاء ایجاد نشده است. دوانگاری سنتی عمومی-خصوصی همواره سبب شده است که زنان در جایگاههای عمومی، موقعیت متزلزلتری در مقایسه با مردان داشته باشند. با این وجود، تامبوکو (۲۰۰۳) توضیح میدهد که پیشهی معلمی و آموزش به کودکان همواره به عنوان جایگاهی میانی در بین دو حوزهی عمومی و خصوصی تصویر شده است.
شری اورتنر (۱۳۸۵) نیز به جایگاه میانجی زن در رابطه ی طبیعت و فرهنگ اشاره می کند. او معتقد است که زن در تمام جوامع به عنوان پیونددهنده ی طبیعت به فرهنگ شناخته شده است. او به وظیفه ی زن در تلفیق و تبدیل طبیعت و فرهنگ اشاره می کند که بارزترین نشانه ی این جایگاه بینابینی زن، نقش او در تربیت کودکان است. از این رو اگرچه آموزگاری، عملی شایسته و مناسب زنان شناخته شده است، ولی این نقش به آموزش در دوران کودکی محدود میشود. تصویر زن امروز در مقام معلم قرابت نزدیکی با ویژگی های طبیعی و ذاتی او به عنوان مادر دارد (تامبوکو، ۲۰۰۳: ۱۳۸)؛ درحالی که تصویر زن در مقام استادی و تربیت بزرگسالان، از این ویژگی بی بهره است. در اکثر کشورهای جهان، از جمله ایران، اگرچه درصد ورود زنان به دانشگاه در سال های اخیر برابر و در برخی مقاطع ببیش از مردان بوده است، اما تعداد زنان در مراتب بالای علمی و در جایگاه های اجرایی و مدیریتی هنوز به مراتب کمتر از مردان است. هر چند که به نظر می رسد در برخی مواقع در دهه های اخیر روند رو به رشدی داشته است.
جانعلیزاده و همکاران (۱۳۸۷ب) یک تقسیم بندی دوگانه در ادبیات پیرامون موضوع «جایگاه زنان در علم» ایجاد کردها ند:
۱. دسته ی اول مطالعاتی هستند که به بررسی وضعیت مشارکت زنان در نظام آموزش عالی و پیامدهای اجتماعی-فرهنگی آن پرداخته اند،
۲. مطالعات اندکی که بر سهم نابرابر و وضعیت تبعیض آمیز موقعیت زنان در نهاد علم متمرکز شده اند.
جانعلیزاده و همکاران (۱۳۸۷ب) اشاره کرده اند که دسته ی نخست در مطالعات ایرانی برجسته تر است در حالی که مطالعات مبتنی بر وضعیت تبعیض آمیز زنان بخش کوچکتری از ادبیات را به خود اختصاص داده اند. مطالعه ی حاضر با انجام مروری نظام مند بر ادبیات پژوهشی موجود، و با اتخاذ رویکردی تاریخی، که به هر دو دسته ادبیات معرفی شده توسط جانعلیزاده و همکاران (۱۳۸۷ب) توجه می کند، (بررسی وضعیت نابرابری جنسیتی و مشارکت تاریخی زنان در علم) تلاش بر این دارد که با نگاهی به تاریخچه ی حضور زنان در علم در ایران و غرب و مقایسه ی این دو، تصویری از چهره ی زن مسلمان ایرانی در نظام علمی-دانشگاهی به تصویر کشد و با تلخیص و تلفیق مطالعات انجام شده، چشم اندازی کلی از مطالعات انجام شده در زمینه ی جایگاه و نقش زنان ایرانی مسلمان در علم را ارائه دهد.
برای مشاهده ی مقاله به فایل پیوست مراجعه نمایید.
عنوان مقاله: جانعلیزاده چوببستی، حیدر؛ رهبری، لادن (۱۳۹۲) موقعیت و نقش زنان مسلمان در علم، مقایسهی تاریخی ایران و غرب، فصلنامه توسعهی اجتماعی (توسعه انسانی سابق)، دورهی هشتم، شمارهی دوم، زمستان ۱۳۹۲، ۵۴-۳۳.