افول، فرسودگی و اتلاف، اجزای لازم زندگی و رشد هستند. باید بیاموزیم که آنها را به اجرا بگذاریم و به شیوه ای مناسب با آنها برخورد کنیم. این یکی از پیامهای آخرین کتاب کوین لینچ با عنوان «اتلاف» است. انسان در بین همه مخلوقات زنده بزرگترین تولید کننده زائدات است، ولی تنها طی سالهای اخیر به طور جدی فکر برخورد با مسئله و چارهاندیشی برای آن افتاده است. روز به روز روشنتر می شود که ضایعات چگونه احساسات، سلامتی و آسایش روزانه ما را به طور عمیق تحت تأثیر قرار داده و چگونه بقا و حیات ما را تهدید می کند. ممکن است از اینکه کوین لینچ در آخرین کتاب خود به بحث ضایعات پرداخته تعجب کنید، زیرا وی بخش عمده زندگی حرفه ای خود را صرف نوشتن درباره معماری و شهرسازی با تأکید بر جنبه های احساسی-ادارکی شکل شهر کرد. گرچه کارهای اولیه وی عمدتا جنبه عملی و قاطع داشته و در جهت حرفه طراحی محیط بوده است، تلاشهای بعدی او بیشتر جنبه فلسفی پیدا کرد. این کتاب نشان دهنده یک پیشرفت طبیعی در توجه وی به تمامی جنبه های زندگی شهری است. کتاب قصد هشدار دادن را ندارد، بلکه خواهان آن است تا ارزش و ضرورت ضایعات و فرایندهای تولید آنها را در زندگی مردم، اشیاء و مکانها خاطرنشان کند.
در کتاب اتلاف خواننده با یک بررسی علمی درباره ضایعات و یا یک دستورالعمل درباره «چگونگی برخورد با مسئله» روبرو نخواهد شد. بلکه کتاب به فرایند تولید ضایعات از دریچه فلسفی و اجتماعی نگاه می کند. نویسنده پرسشهای متعددی را مطرح می سازد و کمتر به آنها پاسخ می دهد. گرچه به علم و فناوری فرایندهای ضایعات اشاراتی دارد، اما از آنها مهمتر به اثار و تبعات اجتماعی و روانشناسی ضایعات می پردازد. بخشهایی از کتاب ممکن است ناراحت کننده و ناطبوع به نظر برسد، زیرا اکثر مردم از فکر کردن و یا کار کردن با ضایعات خوششان نمی آید. لینچ بحث فرایندهای ضایعات را از دیدگاههای مختلف بررسی می کند. گاهی داستانگونه و با بصیرت و گاه بحثبرانگیز، ولی همیشه انسانگرایانه و بادرایت، آنگونه که از نوشته های وی انتظار می رود. وی مطالب خود را با تلفیق بسیاری از زمینه های علمی همچون انسانشناسی، تاریخ، علوم طبیعی و اجتماعی و شهرسازی ارائه می دهد. حتی از طریق جشنها، آیینها و شعایر مذهبی و هنر نیز می توان در مورد ضایعات چیزهایی را آموخت.
برداشت لینچ از ضایعات گسترده است و ضمن اینکه پدیده هایی متنوع همچون زباله و آشغال روزمره را در برمیگیرد، ساختمانها و اراضی متروکه و تخریب و فرسسودگی در طبیعت را نیز شامل می شود. وی می نویسد:
نوشتههای مرتبط
«ضایعات چیزی است فاقد ارزش یا غیر قابل استفاده برای مقاصد انسانی، پست کردن و کم ارزش کردن چیزی است بدون نتیجه ای مطلوب، از دست دادن، رها کردن، زوال، جدایی و مرگ است. ضایعات مواد مصرفی و بی ارزشی هستند که پس از فعالیتهای تولیدی و مصرفی باقی می مانند، ولی می تواند مواد مصرف شده نظیر زباله، آشغال، پسمانده ها، مواد اسقاطی، آلودگی و خاشاک را نیز در بربگیرد. در این زمینه می توان از اشیاء ضایع شده، اراضی تخریبی، زمان هدر رفته و زندگی بر بادرفته نام برد».
کتاب اتلاف حاوی ۶ فصل است که به ترتیب در مورد اندیشه های بیمارگونه و کثیف، تلف کردن مواد، تلف کردن فضا، نگاهی به ضایعات، پس پسماند چیست؟ و پسماند خوب، هستند. بحث این کتاب در مورد مسائل غامض و ناخوشایند است. تلف شدن اشیاء و مکان ها یعنی دفن روزانه ی زباله و مجتمع هایی که در خلال چند نسل متروکه شده اند، آیا راهی برای خوب تلف کردن وجود دارد؟ و… . در این کتاب لینچ درباره فرایندهای زوال، فرسودگی و بازسازی زندگی و محیط بحث می کند.
در فصل اول کتاب صحبت از اندیشه های بیمار گونه و کثیف است، اینکه افکار و ذهنیات انسان می توانند با انباشته شدن بر یکدیگر تبدیل به ضایعات شوند و این امر می تواند بر نحوه ی برخورد ما با تغییرات تأثیر گذار باشد. اندیشه ی آلودگی در فرهنگهای مختلف بسیار گسترده است. ناخالصی می تواند مادی یا نمادی باشد و در این میان آموزش های مذهبی بسیار تأثیر گذارند. ضایعات گاه ذهن را دچار دوگانگی هایی می کند که در مواردی منجر به رفتارهای بی معنا و عجیب می شوند. دکترین قدیمی چینی یعنی یین و یانگ ( مثبت، منفی یا مذکر، مؤنث) معتقد است می توان این دوگانگی ها را با یک ایده ی شهودی ضد آن یعنی کلیت برطرف کرد.
در اینجا لینچ از ضایعات مقدس می گوید و اینکه ضایعات می توانند دارای قدرت روحانی، مانا (Mana) باشند. چون از آن بیزاریم پس از آن می ترسیم و این همان قدرت آن است. کسانی که از مرزهای پاکی عبور کرده و خود را تسلیم ناپاکی و یا رؤیاهای جنون آمیز می کنند، نیروی خاصی می یابند، فکر کثیفی همانند فکر مرگ نشانگر قدرت عاطفی آن است. زباله همچنین می تواند با طبقه ی اجتماعی- اقتصادی فرد مرتبط باشد. کسانی که شغلشان آشغال جمع کردن یا خرید و فروش آشغال است هرگز به طور کامل مورد احترام نیستند این در حالیست که ما به مهارتها و تخصصهای این افراد نیازی غیر قابل انکار داریم.
در ادامه ی این فصل بحث از تمیزکاری و آرایش حیوانات بدون مقدمه ای خاص به مراسم و آیین های مذهبی و دفع زباله توسط دولت می رسد که خود حاکی از پست مدرن و فلسفی بودن محتوای کتاب است و این چنین روندی را در بخش های مختلف این کتاب خواهیم دید، چنانچه از مقدس ترین آیین های مذهبی به مشمئز کننده ترین باقی مانده های انسانی و حیوانی می رسیم.
اشیاء دست دوم و قراضه نیز در صورتیکه با هم ترکیب شوند می توانند شکل های جدیدی را ایفا کنند و حتی به یادمان های بزرگ بدل شوند. لوی استروس در کتاب اسطوره و معنا یک چنین چیزی را در مورد ذهن انسانها مطرح کرده است، به گفته ی او ذهن انسان نیز می تواند به جمع آوری خرت و پرت ها پرداخته و یافته های جدید ی را بدست آورد آنچه استروس اندیشه ی خرت و پرت جمع کنی می نامد.
مکان های متروکه نیز به عقیده ی لینچ می تواند سرشار از تخیلات علمی، وحشت و حتی لذت باشد. معجون جالبی از آزادی و خطر. خرابه ها به انسان امکان انجام اعمال آزادانه تر و باز سازی آزاد ذهنی را می دهند. ” مشاهده ی یک « شهر فرای تاریخ» به همین دلیل فاقد تاریخ بودن، لذت بخش است”(ص ۵۱).
نظر او در مورد تولید و مصرف قابل توجه است؛ ” تولید قابل ستایش ولی نامطبوع است، مصرف مطبوع ولی تأسف بار است و اگر آثار و تبعات آن حذف شود، هم نامطبوع و هم غیر مفید” و البته باید پذیرفت که تولید بدون مصرف خود یک اتلاف غیر اخلاقی است. مثالی که او درباره ی مصرف کردن می آورد خوردن است، خوردن ضرورت بیولوژیکی و لذت بخش است ولی وقتی چیزی مصرف شد تبدیل به ماده ای بی مصرف و غیر قابل تحمل می شود.
اتلاف و دور ریختن که خود لذتی انکار ناپذیر است از خشونت علیه اشیاء شروع می شود تا خشونت علیه دیگران و در نهایت خشونت علیه خود. ما از خرد کردن و در هم کوبیدن اشیاء و انسانهای پایین دست تر لذت می بریم. خوردن زیاد و سپس ایجاد تهوع و یا تخلیه از طریق استعمال مسهل های قوی نوعی بیماری روانی است، در اینجا خوردن با ناراحتی و وحشت همراه است و تخلیه موجب راحتی است. ما حتی افراد را آن هنگام که به سنین معین یا میزانی از ناتوانی می رسند کنار می گذاریم. او در این باره که آیا این کار لذت بخش است یا نه نظری نداده است.
ضایعات مرگ انسان را نیز در بر می گیرد. آیین های مربوط به مرگ دو هدف دارند: انکار انقراض فرد یعنی زنده کردن مجدد وی و در عین حال فرستادن او به جای مناسب، تا عصبانیت حسادت آمیز او را از زندگی بر طرف کند. لینچ اذعان می کند پذیرش مرگ مشکل است و امروز ما به انکار مرگ، کم شدن غم خوردن محسوس و نشانه های سوگواری نزدیک می شویم. در این بخش به توصیه ی لیسل گودکن ((Lisl Goodman اشاره می شود که؛ فکر مرگ را وارد زندگی خود کنید چون مرگ است که کیفیت زندگی را بالا می برد.
در انتهای این فصل بحث در این رابطه است که تلف کردن می تواند عملی سازنده باشد. کوچک کردن و حذف زوائد می تواند از نظر زیبایی ایده آل باشدو سادگی هدف علم است. ضایعات هنگامیکه تبدیل به عتیقه، دنیای وحش و یا مواد مورد استفاده ی باستان شناسی می شود، دارای ارزش زیادی است. ” با فرو بردن و بیرون آمدن نفس، ما هویت خود را در جریان آنچه د راطراف ما است خواهیم یافت. پاک کردن و تعمیر کردن و تحویل دیگران دادن جهان ممکن است همان قدر اهمیت پیدا کند که استفاده کردن یا ساختن آن.”
فصل دوم به موضوع تلف کردن مواد می پردازد و شروع این فصل با ضایعات در طبیعت است و اینکه تلف کردن بر همه ی نظام های زنده حاکم است. در این بین از انسان به عنوان موجودی استثنائی یاد می شود زیرا موادی که تولید می کندنه تنها برای همه ی موجودات زنده بلکه برای خود او نیز مسموم کننده است. لینچ د راینجا وارد بحث مورد علاقه اش در این کتاب یعنی فاضلاب می شود و چگونگی بوجود آمدن آن را در انگلیس بیان می کند و بدین ترتیب پسماندها روز به روز از مبدأ خود دورتر شدند و شهرهای کثیف تاریخ که در منطقه ی روستایی تمیزی قرار می گرفتند جای خود را به شهر های تمیزی داده اند که در فاصله ی دور با زباله هایشان محصور شده اند، جائیکه از نظر نمادی نقاط پست شهر تلقی می شوند.
کاری که در جهت بهتر کردن این وضعیت می توان انجام داد بازیافت زباله ها ی جامد و آب است که خود نیازمند جریان های پیچیده ای است و در این میان تصفیه ی هوا نیز اضافه خواهد شد؛ زیرا اغلب مرگ و میر و معلولیت ها مربوط به هواست و تمیز کردن هوا به طریقی که آب آشامیدنی را تمیز می کنیم کار عظیمی است. لینچ طرق مختلف این بازیافت را تو ضیح می دهد و این بخشها همگی بر گرفته از مشاهدات و تجربیاتی است که در شهرهای اروپایی داشته است.
او سه روش دفن زباله را عنوان می کند: دفن زباله، سوزاندن و دفن بهداشتی در زمین. تا به امروز دفن «روباز» بهداشتی به مفهوم کنار گذاشتن، رایج ترین شیوه ی دفن زباله است؛ زباله به صورت لایه های باریک و فشرده روی زمین پهن شده و هر روز با لایه هایی از خاک که آنها هم فشرده شده اند، پوشانده شده اند.
در بخشی از این فصل صحبت از بازیافت اعضای بدن است که بنا به گفته ی خود لینچ امری است که موجب وحشت می شود زیرا رابطه ی نزدیکی میان بدن و هویت شخصی احساس می شود بنابراین تصور اینکه اعضای بدن مانند زباله قابل استفاده ی مجدد باشد، گران و مشقت بار است. او معتقد است باید به طرق مختلف از جمله بخشودگی مالیاتی مردم را تشویق به بخشیدن اعضای بدن فرد پس از مرگ کنیم.
در انتهای این فصل پس از ارائه شواهد و مدارک در مورد انواع بازیافت در رابطه با مواد مختلف از مادی گرفته تا نمادی از محسوس تا نا محسوس، به این نتیجه می رسیم که هر سکونتگاه انسانی جریان عظیمی است از انبوهی از مواد و انرژی و در این بین جمع آوری پسماندها، پخش و تغییر شکل، استفاده ی مجدد، بستن و کنار گذاشتن آنها، همگی مسائلی هستند که وجود دارند. بنابراین صنایع بایستی برای تولید و بازسازی طراحی شوند زیرا دیگر نمی توان چیزی را دور انداخت؛ زیرا، جایی به نام « دور » (Away) وجود ندارد، گرچه ممکن است تغییر شکل دهند؛ اما، نیست نمی شوند.
موضوع فصل سوم تلف کردن فضا است؛ البته در این بخش رویکرد مشخصی نسبت به فضا وجود ندارد و تعریفی هم از این مفهوم ارائه نمی شود تنها در ابتدای فصل عنوان می شود زمین نسبت به سایر سیارات از انرژی بیشتری برخوردار است و اینکه در طبیعت مراحل طولانی تری از تولید ضایعات وجود دارد و مثالهای دیگری از منفجر شدن ستارگان و دردسرهایی مثل زلزله و آتشفشان و … که به نوعی بیانگر فضای اطراف ما هستند. پس از این صحبت از انسان است به عنوان مهمترین عامل در سیستم دینامیک و ضایعاتی که ایجاد می کند. به دنبال این امر لینچ ساختمان را به عنوان فضایی که بیشترین اتلاف در آنها صورت می گیرد، در نظر گرفته و ادامه بحث را در همین ارتباط، پی می گیرد.
به نظر او کسی که ساختمان را خراب می کند باید از مهارت کافی برخوردار باشد و در غیر این صورت عملکرد او همچون مرده خوار سیتم های طبیعی است. امروز تخریب ساختمان و اوراق کردن آن تجارتی سازمان یافته است. ” کار تخریب کاری موقتی و نامنظم است، ولی در عین حال نیاز به مهارت داشته و در ضمن همواره با خطر همراه است.
تخریب می تواند توسط عوامل طبیعی همچون هوازدگی صورت پذیرد ولی انسانها از طریق خرابکاریها حال به صورت آگاهانه یا نا آگاهانه نقش بسیار نیرومندتر را در تخریب ایفا می کنند. کتاب دو راه برای برخورد با خرابکاری در نظر می گیرد:
۱- پذیرفتن آن به عنوان عاملی چاره ناپذیر و قابل انتظار که ما را به یاد نیازی که به تعمیر داریم می اندازد.
۲- افراد خرابکار را به هر نحوی جریمه کرده و از آنها غرامت خرابکاری شان را حصول کنیم.
تخلیه ی ساختمانهای مسکونی می تواند موجب تخریب آنها شود و این وضعیت به گفته ی لینچ می تواند به سایر مکانها نیز سرایت یابد و پس از مدتی با شتاب گیری فرآیند اتلاف ما با منطقه ای متروکه مواجه خواهیم بود. در ادمه ی فصل می بینیم که این پدیده خود می تواند به زوال شهر بینجامد، فرآیندی که تحرک زیاد سرمایه و نیروی کار و عادت دیرینه ی ما به جابجایی، زمینه ساز آن بوده است، چنین مناطق متروکه ضمن داشتن هزینه های پایین مسکن، ازدحام کمتر و آرامش بیشتر، اما انتظارات و شأن و منزلت انسانی را دچار خدشه می کنند. زمین های متروکه بسیار گسترده تر از ساختمانهای متروکه هستند. در آنها دفن غیر قانونی و تخریب پوششی، صورت می گیرد. لینچ معتقد است شکل های آسیب دیده ی زمین نیز می تواند مفید واقع شود و از طریق روش های بازیافت پیشرفته می توان از پسماندهای قدیمی استفاده کرده و سود برد.
او جنگ و بهره برداری ناگهانی از منابع را قهرمانان تلف کردن می نامد و مثالهایی را در این رابطه ذکر می کند. زمین های متروکه ای که در اثر جنگ ایجاد می شوند قابل احیاشدن و بازسازی هستند. ” احیا و بازسازی کلی یک زمین، این خطر را دارد که گذشته ی یک صنعت را محو کند” بنابر این نحوه ی عملکرد در این زمینه بسیار حائز اهمیت است. شهر ها به نظر لینچ از تداوم برخوردارند، شهرهای متروکه با اراضی متروکه یا شهرها و روستاهای کوچک ارواح فرق دارند.
سوانح پراکنده اغلب متروکه شدن دائم را ایجاد نمی کنند مگر اینکه منجر به نابودی پایه های اقتصادی محل شوند ( مانند فرسایش شدید خاک ). ” مشکل بتوان شهری را به طور کامل از بین برد و این امر نه فقط به خاطر تمرکز ساختارهای کالبدی در آن بلکه بیشتر به واسطه ی خاطرات، آرمانها و مهارتهای ساکنان آن است.”
در ادامه ی این بخش او بازگشتی به مقوله ی تولید پسماند و زباله دارد و اینکه اکثر اوقات نابرابری و بی عدالتی پس از یک ضایعه افزایش می یابد. فشار ضایعات بر دوش طبقات فقیری است که کمترین میزان انرژی و سرمایه را برای بازسازی در اختیار دارند و حومه های شهر محلی برای دفن دور ریختنی ها هستند. پسماندها به نسبت در حاشیه ی سکونتگاهها، در مناطقی که افراد ضعیف زندگی می کنند، دفن می شود، این خود نابرابری رادر عرصه ی تولید پسماند نشان می دهد.
نتیجه ای که می توانیم در انتهای این فصل به آن دست یابیم این است که تولید زباله در جوامع انسانی فرآیندی مسری است که حاکی از موقتی بودن همه چیز است. اشیاء در کوتاه مدت و مکان در بلند مدت تلف می شوند، هدف باید تداوم در همه چیز باشد و در این صورت است که تولید زباله به حساب می آید و تجمع زباله به ندرت سبب متروکه شدن مکانی جا افتاده می شود. تولید زباله موجب تغییرات اجتماعی اساسی نمی شود اما به تغییرات در حال تکوین شدت می بخشد و توزیع فشارها را تغییر می دهد؛ وضعیتی است از سردرگمی میان خوب و بد، در پشت ظاهر مرتب زندگی پنهان شده و د رواقع امری ذهنی است که می توان از آن بهره برد و فرصت های عملی را در آن یافت.
در فصل چهارم کتاب ما نگاهی به ضایعات از طریق عکسهایی داریم که توسط مایکل سوت وورث (Michael Southworth ) گرد آوری شده است. مضمون این عکس ها در مورد مباحثی است که در طول فصول قبل عنوان شده است، مباحثی همچون فرآیند های مختلف اتلاف در طبیعت، زندگی روزمره ی انسانها، صنعت،شهر و…، مذاهب و آیینهای مرتبط با پسماند، زوال شهر ها، تخریب، ویرانه ها و اماکن متروکه و… که در ذیل هر یک توضیحاتی در مورد موضوع، محل و مواردی منبع تصویر، آمده است.
در فصل پنجم کتاب می رسیم به تعریف پسماند، آنچه که به نظر اگر در ابتدای کتاب مطرح می شد قاعده مندتر می آمد. کلمه ی waste از لغت لاتین vastus به معنای اشغال نشده یا متروک، گرفته شده است. تعاریف متعددی از پسماند وجود دارد، کمتر از صد لغت در زبان انگلیسی می توان یافت که تا این حد در لغت نامه برای آنها تعریف داده شده باشد.
پسماند به چیزهایی اطلاق می شود که برای مقاصد انسان فاقد ارزش بوده و غیر قابل استفاده اند. پایین آوردن ارزش چیزی است بدون نتیجه ی ظاهری مفید؛ از دست دادن، رها کردن، زوال، جدایی و مرگ است. در اینجا سعی شده «تولید پسماند» را به عنوان فرآیند و «اتلاف» را برای زمینه های اخلاقی و هیچ یک را برای موارد ایهامی، به کار برده شود. ولخرجی، رها کردن و زوال تولید کننده ی پسماند هستند. زوال ممکن است به رها کردن منجر شود اما رها کردن نباید الزاما بعد از زوال صورت گیرد. رها کردن در صورت اختیاری نبودن دردناک است و در مواردی دیگر می تواند به مفهوم آزادی باشد.
لینچ میان مفاهیم از دست دادن، هدر دادن و اسراف ( توسعه ای و اقتصادی) تفاوت قائل است. از دست رفتن چیزی ممکن است روح انتقاد جویانه ای از خود باقی گذارد
با این حال بی نظمی و تخریب ما را شیفته ی خود می سازد و در تباهی و فرسودگی لذتی بیمار گونه وجود دارد، موضوع پسماند همواره در فکر و ذهن ما وجود دارد.
لینچ در ادامه از اتلاف زمان و اطلاعات می گوید: با گسترده شدن و تخصصی شدن اطلاعات، قسمتهای زائد حذف، فشرده یا تجدید ساختار می شوند، مصرف درست زمان می تواند پادزهری برای این اتلاف باشد. اتلاف انرژی و سلامتی از مباحث دیگر مطرح شده در این بخش است. انرژی و سلامتی آن هنگام بایکدیگر تلاقی می یابند که به دلیل مصرف نادرست ماده و انرژی، مواد مسموم کننده ای ایجاد می شود که به گونه ای محسوس یا نا محسوس، تأثیر پیچیده ای را بر سلامتی انسان می گذارند. بنابر این پسماند هنگامی مفید است که حامی زندگی و توسعه و هنگامی اتلاف است که سبب تجمع مواد سمی باشد و یا موجب از بین رفتن مواد ارگانیک شود. او سه دسته پسماند را ذکر می کند: توسعه ای، اقتصادی و برداشتی. اولی به نظر او پسماند واقعی است، دومی ربطی به اولی نداشته و یک محاسبه ی مفید است و پسماند برداشتی پر است از احساسات و عواطف و خاص هر فرهنگ است. ” وظیفه ی ما این است که مفاهیم را به یکدیگر مرتبط کنیم، یعنی تولید پسماند را به یک لذت و فرصتی برای رشد تبدیل کنیم “نتیجه گیری که می توان در این فصل انجام داد در واقع می تواند مباحث کل کتاب را در بر گیرد زیرا این فصل به نوعی چکیده ای بوده از سایر فصول، اینکه تولید پسماند و نحوه ی برخورد با آن در اتصالی ناگسستنی با ساختارهای عمیق ذهنی ما قرار دارد بنابر این بایستی تغییر شکل پیدا کند تا با آن منطبق شود. از بین بردن هر چیزی به همان اندازه ی ساختن و مصرف کردن آن ارزشمند و جالب توجه است. قواعد، همه ی انواع اتلاف را از دفع روزانه ی فاضلاب تا متروکه شدن یک شهر در بر می گیرد. تولید پسماند اگر بادید کلی نگریسته شود، فرآیندی غم اگیز و حیرت آور است.
بخش بعدی یعنی فصل ششم به نظریات لینچ در مورد پسماند خوب می پردازد. برخی از قواعدی که او برای خوب تلف کردن بر می شمارد به این قرارند: احتراز از هر گونه از بین رفتن ناگهانی اطلاعات بیولوژیکی و فرهنگی، حمایت از یک اجتماع زنده ی متکثر و متنوع، داشتن یک جریان آرام و ملایم پسماند، ترغیب توسعه و جلوگیری از ناکارآمدی شدید. او تولید پسماند را از مصارف روزمره تا ایجاد و از بین رفتن ستارگان در نظر می گیرد. در اینجا او از روشهای کنترل و اداره ی زوال، تداوم و تغییر می گوید؛ باید افول و زوال را برنامه ریزی کرد.”
بیشتر دستورالعمل هایی که او برای کنترل زوال ارائه می دهد برمیگردد به موضوع شهر، ساختمانها و مناطق مسکونی، حمل و نقل و محیط زیست که او به گونه ای پیچیده این مباحث را در ارتباط با یکدیگر قرار داده است. در این فصل نیز ما با کمپلکسی از مباحث مطرح شده در سایر فصول مواجهیم با این تفاوت که در اینجا راههای مختلف برخورد با پسماند از استفاده ی مجدد گرفته تا آموزش درباره ی پسماند، ذکر می شود. در رابطه با آموزش تولید پسماند او برخورد باز با پسماند و زوال را مطرح می کند که با مسائل فنی و اقتصادی زیادی روبروست ولی در نهایت مشکل اصلی و تعیین کننده در ذهن و فکر خود ماست. ” ما که عقده ی تمیزی و دوام را داریم، باید بیاموزیم چگونه دور بریزیم، یاد بگیریم تداوم را در جریان داشتن، حرکت و گشودگی ببینیم.
او تأکید زیادی بر امور ذهنی و شناختی مرتبط با پسماند دارد و به عقیده ی او “تحولات اساسی بیشتر در رفتار و نحوه برخورد نیاز به تجدید سازمان احساسات و مفاهیم درونی دارد، مانند آنچه در تغییر مذهب و یا بعد از واقعه ای غیر منتظره روی می دهد… برقراری ارتباط عمدی با پسماندهایی که بیش از همه از آنها بیزاریم، یک راهکار غیر عادی و یک درگیری دردناک است که آنقدر ادامه پیدا می کند تا ناگهان معانی تازه ای در آن پیدا شود.”
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه مترجم
مقدمه تدوینگر
پیشگفتار
۱-طرف تاریک تغییر
۲-دو سناریوی تخیلی
فصل یکم: اندیشه های بیمارگونه و کثیف
فصل دوم: تلف کردن مواد
فصل سوم: تلف کردن فضا
فصل چهارم: نگاهی به ضایعات (مایکل سوت وورث)
فصل پنجم: پسماند چیست؟
فصل ششم: پسماند خوب
پیوستها
پیوست الف
صحبت درباره پسماند
پیوست ب
یادداشتهایی درمورد روش ویراستاری
نکات
کتابشناسی
مشخصات کتاب:
لینچ، کوین؛ با کمک مایکل سوث وورث، اتلاف، مترجم سید حسین بحرینی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۷، ۲۹۴ صفحه