ترجمه سعیده بوغیری- گروه بین المللی و ترجمه
فوئنتس نویسنده مکزیکی و در نظر کورتازار، مارکز و وارگاس لیوزا یکی از طلایه داران جریان ادبیات نوین لاتین- آمریکایی است. او رمان نویس، مقاله نویس، نویسنده سیاسی، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار و سناریو نویس نیز هست. فوئنتس بین سال های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۰ سردبیر روزنامه ال اسپکتادور
نوشتههای مرتبط
فوئنتس نویسنده مکزیکی و در نظر کورتازار، مارکز و وارگاس لیوزا یکی از طلایه داران جریان ادبیات نوین لاتین- آمریکایی است. او رمان نویس، مقاله نویس، نویسنده سیاسی، نمایشنامه نویس، روزنامه نگار و سناریو نویس نیز هست. فوئنتس بین سال های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۰ سردبیر روزنامه ال اسپکتادور(El Espectador )، از ۱۹۵۵ تا ۱۹۵۸ پایه گذار و مدیر مجله رویستا مکزیکانا دی لیتراتورا (Revista mexicana de literatura ) بوده و با مجلات گوناگون آمریکایی نیز همکاری دارد: اونیورسیداد دی مکزیکو (Universidad de México)، ایدیاز دی مکزیکو (Ideas de México )، مانثلی ریویو(Monthly Review ). او به همراه اوکتاویو پاز مجموعه ادبی اوبرگون (Obregon ) را اداره می کند. فوئنتس پس از سفرهای پرشمار به اروپا، اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده و کوبا اکنون جزیی از بدنه سیاسی مکزیک را تشکیل می دهد.
نخستین مجموعه داستان کوتاه او روزهای نقابدار (enmascarados Los Dias) که درسال ۱۹۵۴ به چاپ رسید، از همان زمان جهت گیری آتی کارهای او را نشان داد: برداشتن نقاب ها و برملاساختن واقعیت ژرف مکزیک. زلال ترین ناحیه (la region mas transparente, 1958) نوعی زندگینامه شهر مکزیکو و بازنمایی از مکزیک امروز به شمار می رود که پیام آن جستجو در گذشته ای اساطیری و تاریخی است. فوئنتس از فن روایی نویسندگان آمریکای شمالی از جمله دوس پاسوس (Dos Passos) و فالکنر و نیز جویس و لاورنس الهام می گیرد و صحنه های متعلق به لایه های اجتماعی و نیز اعصار گوناگون را بر روی یکدیگر قرار می دهد. مواجهه زندگی های فردی از تداوم ارزش های بومی در دنیای مدرن تباهی زده، خودخواهی و اراده قدرت پرده برمی دارد. این رمان که تاریخ پایتخت باستانی آزتک را به تصویر می کشد که بانکداران سیر، متفکران شرم آور و مردم بینوای فرودست در آن تطور می یابند، بیلان این تطور مکزیکی را نیز ترسیم می کند. (Las Buenas Conciencias (1959)) دیگر رمان او در یکی از شهرهای استعمارزده به نام گواناخواتو (Guanajuato) می گذرد. از همانجاست که جنبش استقلال سرچشمه می گیرد و نیز همین شهر است که برای نویسنده، نماد دورویی و تاریک اندیشی به شمار می رود. قهرمان رمان، خایمه سبالوس (Jaime Ceballos) پسر نامشروع خانواده ای از بازرگانان رده بالا به بی عدالتی ها و وحشت های دغل کاری پی می برد. مرگ آرتمیو کروز (La Muerte de Artemio Cruz , 1962)) تاملی بر گذر دوران انقلاب مکزیک به مکزیک مدرن، باز هم قریحه نویسنده و بدیع بودن بیان او را تایید می کند. ثروتمندی مکزیکی، مالک زنجیره ای از روزنامه ها و انتشارات، در جریان احتضار خود به خویش بازمی گردد و تمامی کناره جویی های خود را تجربه می کند. افتخار کنونی او ناشی از انقلابی است که او با پذیرش رسوایی هایی که خصوصیت زندگی مکزیکی کنونی است، به آمال آن خیانت کرده. آرتمیو کروز (Artemio Cruz) در لحظاتی که حقیقت، خود را برملا می کند، با دروغ های خود و اطرافیان روبرو می شود: همسر و دخترش تنها به وصیت نامه او فکر می کنند، وی نسبت به کشیشی که آمده تا او را غسل دهد و نیز برای پزشکانی که از دلایل بیماری او بی خبرند، جز تحقیر حسی ندارد. تنها یادآوری رفقای انقلابی دوران جوانی و نیز مرگ شجاعانه پسرش از این تلخی و دلزدگی می گریزند. (Aura (1962)) رمانی کوتاه و تمثیلی است که فضای موهوم آن جذابیت رویایی داستان پرده سرخ (Le Rideau cramoisi ) باربی دورویلی (Barbey d’Aurevilly) را به یاد می آورد. نویسنده در اثر بعدی خود آواز کوران (Cantar de ciegos , 1964) که مجموعه داستانی دیگرست، به موضوع محبوب خود بازمی گردد: انحطاط مکزیک مدرن. (Zona sagrada (1967)) با الهاماتی متفاوت، تک گویی درونی دراز یک پسر جوان است که افسون مادر خود شده. زن که هنرپیشه زیبا و سطحی سینماست، دایم در فکر غیبت از خانه و حضور در محافل اشرافیست. این اثر تامل برانگیز از خاطرات و رویاهای پسری نوجوان ساخته شده که در میان هذیان، خود را به مادر شبیه می سازد. پوست تازه (Cambio de piel , 1967)، اعور، پادشاست (El Tuerto rey , 1970)، شب سیاه، گاو سیاه (Todos los gatos son pardos) به اشکال گوناگون رویارویی نمادین میان دو تمدن آزتک و اسپانیایی را به تصویر می کشند. اما با (Terra Nostra (1975)) است که گفتگوی میان دنیای قدیم و جدید، عصر اساطیری و عصر تاریخی، بعدی حقیقتا عظیم به خود می گیرد. این همان تمامیت تجربه های بشری است که کارلوس فوئنتس تلاش می کند آن ها را در اینجا گردهم آورد. در سال ۱۹۸۷ (Cristbal Nonatoَ) به مثابه دنباله همین نوع روایی به بازار می آید که در آن تجربه حافظه و زبان فردی به عنوان فاجعه آخرالزمانی خود پدیدار می شود. به موازات آن، کارلوس فوئنتس چند اثر تخیلی با رنگ و بویی کلاسیک تر نیز به چاپ رساند که از میان آن ها می توان به سر مار (La Cabeza de la hidra, 1978 ) یا دشت (La Campana, 1990) اشاره کرد.
این نویسنده در مقالاتش قریحه ظرافت و تیزبینی خود را به کار می گیرد. مقالاتی که همچنین از یک فرهنگ گسترده ادبی پرده برمی دارند: (La Nueva Novela hispanoamericana (1969)) اثری چشمگیر درباره موضوعات نوین با الهامات ادبی آوانگارد است. (Casa con dos puertas (1970)) مطالعه ای درباره نثرنویسان آمریکای شمالی است که بر نویسنده تاثیرگذار بوده اند.
منبع: دایره المعارف اونیورسالیس، ۱۹۹۹.