هشدارها برای بارندگی از قبل داده شد؛ قرار شد در چند روز آینده بارندگی در اقصی نقاط کشور و از جمله خطه شمالی را فراگیرد. و چهبسا عدهای هم این شادی را داشتند که سال جاری را قرار است با «برکت خداوندی» تمام و سال نو را با آن آغاز کنند. ایرانیان سال پربارانی نسبت به سال قبل تجربه کردند، رودخانهها کمی جان گرفتند؛ زایندهرود نوزایی کرد، و با باران آخر سال این شادمانی بارانی میشد که چندبرابر شود. از ۲۶ اسفند بارش برف و باران اکثر استانها را دربرگفت، از جمله مازندران و گلستان. از یکشنبه صبح باران باشدت آغاز شد و لحظهای قطع نمیشد، تمام طول شب را بارید با همان شدت، روز دوشنبه (درساری) از خانه بیرون رفتم، تمام خیابانها را آب گرفته بود و در منطقه خروجی شهر به سمت کیاسر، آب جنگلها را میشست و با گل درمیآمیخت و پایین میآمد. چرخهای ماشین در آب میچرخیدند، گویی که داشتم در رودخانه میراندم. ماشینهای زیادی کنار خیابان پارک میکردند و در زیر باران میایستاند و رودخانه تجن را نظاره میکردند. تجنی که در سالهای اخیر دیگر تجن گذشته نبود. بیجان شده بود و توانایی سیراب کردن زمینهای کشاورزی و شالیزارها را نداشت، حال غرشکنان و خروشان به پیش میرفت. سطح رودخانه جوابگوی آن میزان آب نبود و کنارههای رودخانه را هم از آن خود میکرد. هر لحظه آب بالا و بالاتر میآمد. دیگر میشد دریافت که وقوع حادثهای سهمگین در راه است. آدمهایی که از بالا نظارهگر چنین سیلابی بودند، چهقدر کوچک بودند؛ آنها مبهوت آن هیبت طبیعت شده بودند. حال دیگر خبرها حاکی از به تکاپو افتادن انسانها از سوی طبیعت بود. پارک ملل ساری به زیر آب رفت، پارک ملل ساری چند سالی بیشتر نیست که در کنار رودخانه و پل تجن ساخته شد. این پارک هر سال آماده پذیرا شدن مهمانهای نوروزی بود. پل تجن به دلیل احتمال آسیبدیدگی و خطر ریزش بسته شد. روستاهای کنار دریا دچار سیلزدگی شدند. قطارهای مسافربری تهران- گرگان و تهران- مشهد به دلیل مسدود شدن ریل در پل سفید متوقف شدند و در زیر باران تمامی مسافران تخلیه شدند و با اتوبوس آنها را به شهرهای دیگر بردند. با این وضعیت نه تنها باران قطع نمیشد که شدت مییافت. لحظه تحویل سال نزدیکتر میشد و خبرها نگرانکنندهتر، شهرها و روستاهای استان گلستان را آب گرفته است. زمین و کوهها و … از آب اشباع شدند و دیگر گنجایشی برای آب ندارند و حجم سنگینی از آب سرگردان، در خانه و مغازه و کوچه و خیابانهای شهر و روستاها در جریان هستند! ساکنین شهر در لحظات تحویل ساز با پدیدهای روبهرو بودند که در طول عمرشان با این شدت ندیدند. گنبد کاووس، آققلا، گمیشان دچار سیل شدیدی شدند. بعضیها در خانههای خود در طبقات بالا ماندند، بعضیها با قایق عبور و مرور میکردند. بسیاری شهر را تخلیه کردند. بسیاری از مردم شمال کشور در عرض چند ساعت خانه و زندگی خود را از دست دادند و مبهوت قدرت طبیعت سال را تحویل کردند. آیا میتوان طبق معمول طبیعت را در ردیف اول متهمان قرار داد؟ تا چهاندازه میتوان بر روی این جمله مانور داد «که میزان بارش بالا بوده است!»؟ چگونه آن «نعمت خداوندی» میتواند تغییر نقش دهد و تبدیل به پدیدهای ویرانکننده شود؟
اولین نکتهای که باید بدان پرداخت پیشبینیپذیر بودن سیل است، سیل هنگامی رخ میدهد که میزان بارش و زمان آن زیاد شود، زمین و رودخانهها در مرحله اولیه تاحدودی آب را جذب میکنند و مابقی آب که نه توان فرو رفتن در زمین را دارند و نه مسیری برای جریان داشتن، بهناچار انباشته میشود. در منطقهای مانند شمال کشور ایران که میزان بارش زیاد است، مسلما باید دائما تدابیری اندیشیده شود که میزان جذب آب و جریان پیدا کردن آب در مسیر مناسبی چون رودخانه افزایش پیدا کند. حال ظاهرا آنچه که در شمال کشور در حال رخ دادن است، گواه حالتی عکس این است. متاسفانه، در سالهای اخیر شاهد از بین بردن درختان و جنگلهای شمال در ابعاد وسیع هستیم، بسیاری از زمینهای کشاورزی و شالیزارها جایشان را با ساختمانهایی با سقفهایی رنگی به نام ویلا عوض کردهاند. وقتی طبیعت تهدید و به حریمش تجاوز میشود، طبیعت هم واکنش به مثل انجام میدهد. یکی از علل وقوع سیل اخیر نبود درختان کافی در جنگلها بوده است، سیل از بالا در جنگلها سرازیر میشد و حتی برخی از درختها و سنگها را همراه خود به سمت پایین سوق میداد، اتفاقی که در جاده سوادکوه افتاد و باعث مسدود شدن مسیر ریل شد.
کار به جایی رسیده است، که مناطق کوهستانی که اموال شخصی محسوب نمیشوند مرزبندی و ویلاسازی میشوند؛ دویست متر داخل دریا هتلسازی میشود. اتفاقات حیرتانگیزی در مواجهه انسان با طبیعت در حال رخ دادن است. گویی هر چه انسان به امکانات پیشرفتهتر دسترسی پیدا میکند، بیشتر به طبیعت حمله میکند. انسان نمیتواند انتظار داشته باشد که شمشیرش را از رو برای طبیعت ببندد و از طبیعت رحم و شقفت دریافت کند. نمیتواند از طبیعت برای لذتجویی بیش از حد و اندازه خود سوءاستفاده کند و طبیعت همچنان عملکرد درست خود را انجام دهد. اینکه وقایع طبیعی از دیرباز وجود داشته باشد جای شکی نیست، اما مسئولیت انسان، مخصوصا انسان مدرن مجهز، کنترل و پیشگیری از این وقایع است و نه تشدید آن.
نکته دوم، عدم هشدار زودهنگام به مردمان مناطق شمالی برای سیل. آیا احتمال وقوع سیلی حتی خیلی کوچکتر از این نمیرفت که هشداری داده شود تا مردم دستکم بتوانند بخش اندکی از وسایل خود را جمع و جور کنند و از شهر خارج شوند؟ این قدر حادثه به سرعت اتفاق افتاد، گویی زلزلهای آمد و مردم تنها توانستند جانشان را بگیرند و بگریزند. آیا میتوان پنداشت که سیل هم مانند زلزله غیرقابل پیشبینی است؟
نکته سوم، عدم حضور استاندار گلستان در منقطه بوده است. ایشان که ظاهرا خارج از کشور بودند زمانی رسیدند که آب از سر گذشته بود. جدای از سیل، آیا در ایام عید استاندار یک استان، آن هم استانی با این همه گردشگر، عدم حضور استاندار منطقی و معقول است؟ آیا اگر استاندار حضور داشت، امکان تصمیمات سریعتر وجود نداشت؟
نکته چهارم این است که کمکهای اولیه دولتی و مردمی امری ضروری و اورژانسی است که قطعا باید رخ دهد، امّا فردا و امید به آینده را چه کسی برای آنها تضمین خواهد کرد؟ خانههای گردگیریشده و منتظر سال نو یا کلا از بین رفته است و یا آسیب دیده و مملو از گل و لای است. وسایل و ملزومات خانهها نابود شدهاند، بسیاری از آنها حتی نتوانستند چند دست لباس بردارند، آیا این مردمی که زندگی چندین ساله خود را بر آب رفته میبینند، میتوانند با اندک وام بلاعوضی که دولت وعدهاش را داده است، از نو شروع کنند؟ با وضعیت دشوار اقتصادی چگونه میتوانند بدون کار و پشتوانه مالی بار دیگر خانه و وسایل خانه تهیه کنند؟
نکته پنجم، قطعا این سیل نه تنها تبعات سنگینی را برای مناطق شمالنشین خواهد داشت که صدالبته دامنگیر مردم کل کشور خواهد شد. به دلیل از بین رفتن زمینهای کشاورزی و خسارتهای میلیاردی به بخش کشاورزی، کشور از لحاظ تولید برنج و گندم و برخی از مواد دیگر دچار چالش بزرگی خواهد شد. مسائل اقتصادی بحرانیتر و کشور در بخش تولیدات داخلی در حوزه کشاورزی با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهد شد. اکنون باید در انتظار کمیابی محصولاتی چون برنج و افزایش ناگهانی قیمت آنها باشیم.
نکته دیگر این است که با وجود مداوم مسائلی از این دست، همچنان شاهد ضعف بزرگی در آمادگی کشور در هنگام بروز چنین وقایعی هستیم. در زلزله پارسال تهران، مردم به خیابانها ریختند و تا صبح در ماشینهایشان ماندند و بنزین سوزاندند و هوای آلوده تهران را آلودهتر کردند و تنها کاری که انجام شد، باز کردن در ورزشگاهها بود که در صورت تمایل مردم وارد آنجا شوند. آیا در کشوری که مدام با خطراتی مانند زلزله و سیل مواجه است، نباید تدابیری برنامهریزیشدهتر وارد عمل شد؟ مثلا آیا امکان ساخت شهرک یا شهرکهایی در مناطق مختلف کشور برای آمادگی در چنین مواقعی وجود ندارد تا انسانهای آسیبدیده در چادرهایی که تاب سرما برف و باران و همچنین گرما را ندارند اسکان داده نشوند؟
انسان، آگاهانه یا ناآگاهانه، برای رسیدن به خواسته و آرزوهای خود به جدال با طبیعت میرود و آنگه که طبیعت آن روی خودش را نشان میدهد و طغیان میکند، طبیعت را ویرانکننده میداند! متاسفانه، اغلب دود این بیخردیها و برخورد نامناسب با طبیعت در چشم مردمانی خارج از این گوی و میدان میرود.
چهارم فروردین ۱۳۹۸