پس از انقلاب صنعتی که زنان به دلیل نیاز گسترده به نیروی ارزان کار وارد بازار کارشدند، جهان شاهد تحولات زیادی در حوزه های عمومی وخصوصی بوده است. تحولاتی که دریک نگاه کلی نمی توان گفت به نفع یا ضرر جنس خاص ویا هردو جنس است. تغییراتی مثل تلاش برای برابری حقوق ودستمزد میان زنان ومردان، محسوب شدن زنان در حوزه تصویب قوانین مدنی وحقوقی و… ، اضافه شدن کار بیرون از خانه به کارخانگی زنان – که در بیشتر فرهنگ ها از مسئولیت های زنانه محسوب می شود – و… . اگرچه مجموعه این تحولات در حوزه های کالبدی ، مادی ، قانونی و… به وقوع پیوسته اند، اما در حوزه زبانی تغییر قابل مشاهده کمتر دیده می شود. شاید نمونه های این ایستایی وعدم تغییر پذیری در واژه های انگلیسی بیشتر از زبان های دیگر مشهود باشد، مانند Mankind ، Human و … که دراین واژه ها « زن تنها یک حرف اضافه به نام مرد است وچنان چه واژه مرد (Man) نباشد، تمام نشانه های وجودی زن در زبان حذف می گردد.»(غذامی ؛ ۱۳۸۷: ۲۳) در باره زبان فارسی باید گفت قشربندی واژه ها به شدت زبان انگلیسی نیست . ازسویی کشور ما در دهه های اخیر شاهد حضور چشمگیر زنان در فضاهای کاری و دانشگاهی بوده است، در حالی که به نظر می رسد این حضور تاثیری در زبان فارسی نداشته است . مثلا بیشترین واکنش های جامعه در سطح زبان ،در برابر حضور زنان در ادارات و فضاهای کاری ، استفاده از واژه هایی مثل «مدیره » یا «رئیسه » در نامه ها وتعاملات اداری است .گذشته از درستی یا نادرستی نوع نگرش فوق به مساله حضور زنان – که البته برسر استفاده از چنین واژه هایی بحث های زیادی نیز وجود دارد- ،این امتناع در کاربرد ،به هرحال خود گویای نوعی مقاومت است .درحالی که امروزه به سبب گستردگی تحولات – که نمونه هایی از آن را در بالا ذکر کردیم- دیگر نمی توان نیمی از جمعیت جهان را که زنان تشکیل می دهند، نادیده گرفت. پس دیده می شود که این حضور در زبان بازتاب قابل مشاهده نیافته است وبدین ترتیب ما شاهد تمایزگذاری جنسیتی در سطح نمادین زبان با محو یا مقاومت در برابر حضور زنان هستیم.بنابراین طبیعی است که « هرگاه نیز زن وارد حوزه کار شود،وارد بافتار مردانه ای شده است .به این ترتیب«عضو» و «مدیر» و «رئیس نشست» و«استاد راهنما» دارای بافتی مذکر از لحاظ زبانی خواهد بود.» ( همان : ۲۱) اما علت این مقاومت چیست؟ چرا زبان انعکاس حضور زنان را در خود بازتاب نمی دهد ؟ به نظر می رسد زنان در محیط های کاری وشغلی تبعیت زیادی از مردان ، رفتارهای مردانه و زبان مردانه دارند. در سطح زبان بدن Body Language) ) ، مثلا نحوه پوشش زنان مدیر در محیط های رسمی ونیمه رسمی مانند محل کار و یک مهمانی تفاوت فاحشی با هم دارد ، در حالی که مردان مدیر تقریبا همه جا کت وشلوار به تن می کنند . این نوع زبان بدن بر تبعیت زنان از مردان در محیط های کاری در حیطه بدن دلالت دارد. زیرا زنان در محیط های غیررسمی تر مانند مهمانی آزادانه تر می توانند انتخاب کنند .در حالی که محیط کاری یک فضای مردانه است و باید از نحوه پوشش مردان پیروی شود. استفاده از این نوع زبان بدن در امر آرایش مثال دیگری است . زنان مدیر در محیط های شغلی وکاری از آرایش کمتری استفاه می کنند وعده ای از آنان ترجیح می دهند، اصلا صورت خود را آرایش نکنند. در نگاهی این مساله سوگیری کاملا مردانه دارد. زیرا تعداد مردان مدیری که آرایش می کنند در مقایسه با زنان بسیار کمتر وحتی در حدود صفر است ، چراکه آرایش مقوله ای زنانه به نظر می رسد. بنابراین فضای حاکم بر محیط کار هنوز مردانه است ، درحالی که با شتاب کنونی ، زنان توانایی های خود را برای تصرف کمی وکیفی هرچه بیشتر مشاغل اثبات کرده اند. و اتفاقا بر تعداد زنان مدیر در دوره های اخیر افزوده شده است .
پس ریشه عدم تشکیل «زبان زنانه » در محیط های کاری پیروی زنان از زبان مردان است.اما راه حل شکل گیری آن چیست؟ گروهی از فمینیست های متاخر بر این باورند که « زنانگی » نه جوهره وبنیاد ، بلکه تنها مجموعه ای از صفات است.(همان:۱۶) بنابراین آن چه زن را می سازد بیش از هرچیز فرهنگی است وهمان طور که در بالا هم بدان اشاره شد ، زبان که شاخصه مهمی برای درک فرهنگ است درحال حاضر حامل واژه ها و بار «مردانه » است. به نظر راه گریز از فضای مردانه ی زبان ، استفاده از « نوشتار» است. چراکه « نوشتن به مثابه شیوه ای ساختگی در کاربرد زبان وگفتار مطرح می شود وآن گونه که شواهد تاریخی بیان می کنند تنها مرد، سرور و عنصر مسلط در نوشتار است و هیچ نمونه ای از وجود کنشگر زن در حوزه زبان مکتوب سراغ نداریم.» (همان:۲۸) البته این مساله بدان معنی نیست که زنان نویسنده وجود ندارند، و یا نوشتن در این جا نوع خاصی است که تاکنون زنان به سمت آن نرفته اند، بلکه منظور آن است که برای از انقیاد کامل درآوردن فضای کاری مردانه و تبدیل آن به محیطی که زنان هم بتوانند تولید کننده معنا و مفهوم باشند ،به نظر « نوشتن » راهکار مفیدی است. چنین راهکاری می تواند به تدریج جایگاه عنصر مونث ، تفکر ،تجربه واندیشه وی را نمایان و سهمش را در تولید فکر روشن کند و در ارتقا شغلی محیط های کاری سهم زنان را آشکار سازد. زیرا نوشتن به مثابه عملی که می تواند ماندگاری بیشتری داشته باشد ، تدریجا وارد فضاهای نقد وپژوهش دانشگاهی و حتی ژورنالیستی شده واز این جایگاه وارد دایره واژه های زبانی می شود. ازسویی جامعه شناسان فمینیستی معتقدند آگاهی یکنواخت از زندگی روزانه بنابر جنسیت افراد متفاوت است. به این معنا که « شایع ترین ویژگی سبک شناخت زندگی روزانه برای زنان، سبک آگاهی دوپاره است » ( ریتزر؛ ۱۳۸۴: ۵۱۱ ) یعنی «زنان همان چیزی را تجربه می کنند که … خط لغزش میان تجربه شخصی ، زنده و اندیشیده ی شان ونمونه های جاافتاده ی موجود در ذخیره دانش اجتماعی برای توصیف این تجربه » ( همان) نامیده می شود. پس زنان آن چه می اندیشند، آن چه می بینند و آن چه توصیف می کنند ، با آن چه که مردان می بینند ومی اندیشند وتوصیف می کنند ، متفاوت است. بنابراین زنان شاغل به ویژه زنانی که دارای سمت ها ومسئولیت های بیشتری هستند و در رده های بالاتر کار می کنند، اگر تجربیات خویش را ثبت کنند ، می توانند در نوشته های خود از نحوه مدیریت خویش در امور بگویند. و بادقت نظر زنانه شان ، همه چیز را بنگارند. این نوع نگارش به احتمال قریب به یقین با آن چه مردان در کتاب های مدیریتی نگاشته اند متفاوت خواهد بود . مثلا نگرش خود را به فضای کاری و حتی نحوه چیدمان و مبلمان اتاق شرح دهند، از تعامل خود با مردان کارمند فرا دست و فرو دست بگویند، از جلب نظر مدیران بالادستی برای اجرای راه کار خود در نیل به اهداف خطیر سازمانی بنویسند و … . چنین راهکاری علاوه بر ثبت تجربیات زنانه ، نشان گر خط لغزش میان دیدگاه های جنسیتی به امری واحد – محیط کار – است و از آن می توان به حوزه اندیشه مدیریتی زنانه پی برد و همین امر راه را برای بازشدن محیط کاری جهت زنانه تر شدنش با استفاده از « زبان زنانه» فراهم خواهد کرد.
نوشتههای مرتبط
منابع :
عبدالله غذامی ، زن وزبان ، ترجمه هدی عوده تبار، تهران: نشر گام نو ، چاپ اول ، ۱۳۸۷ –
جورج ریتزر ، نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر ، ترجمه محسن ثلاثی ، تهران :نشر علمی ، چاپ دهم ، ۱۳۸۴ .
ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com