انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

آقای روحانی! ایران قهرمان نمی خواهد

«روحانی» کاندیدای بر آمده از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ مردم ایران است. شخصیتی که تا پیش از انتخابات تنها با سنت تکراریِ تکرار یک عنوان در رسانه ی ملی شناخته می شد:«دبیر شورای عالی امنیت ملی»، بی آن که خیلی ها بدانند این شورا چه می کند؟ برای چه به وجود آمده است و چه باید بکند؟ از طرف دیگر از آن جا که در ایران احزاب به شکل متداوم فعالیت نمی کنند و معمولا همزمان با وقوع یک انتخابات به شکل ناگهانی و با هجمه ی تبلیغاتی نام خود را بر زبان مردم می اندازند و روحانی نام حزب خاصی را هم یدک نمی کشید، ناشناخته بودن نام و عنوان و شخصیتش را دامن می زد. اما اکنون این مرد نسبتن مجهول سه ماه پیش، سکانداری حداقل ۴ سال قوه ی اجرایی ایران را برعهده گرفته است و براساس قانون اساسی دومین قدرت سیاسی پس از تنفیذ حکمش خواهد بود.

مسئله ی کمترشناخته بودن وی در عرصه ی عمومی از یک طرف و رای و اعتماد مردم به چنین کاندیدایی از سوی دیگر، مطالبات برزمین مانده ی دوره های قبلی، فشار تحریم های اقتصادی و سیاسی بین المللی، نقدهای شدید بر رویکردهای فرهنگی دولت قبلی، ناکامی جراحی های اقتصادی ۸سال گذشته و غیره، همه و همه از روحانی نه یک شخص بلکه موقعیتی ساخته که اکنون در مرکز نگاه های داخلی و خارجی قرار گرفته است. چشم امید و دست یاری مردم به سوی جایگاه وی گشوده و او با مسئولیت های زیادی که پذیرفته ، باید بتواند حداقل نه از فشارهای وارده کم کند، که مانعی برای افزایش غیرمنطقی و نامعقول آن ها در عرصه های مختلف شود. با این نگاه روحانی نه یک فرد و نه حتی یک رئیس جمهور که تنها یک موقعیت(position) است، موقعیتی برآمده از رای مردم برای گشایش نسبی امور، نه بیشتر و نه کمتر!

در این میان پرسش اساسی پیش آمده آن است که نگاه به جایگاه یک رئیس جمهور به شکل یک موقعیت چه تفاوتی با نگاه به صورت یک فرد دارد؟ در پاسخ به این پرسش ابتدا باید گفت روحانی بیش از هرچیز و مانند تمام رئیس جمهورهای پیشین وارث تاریخ ایران مدرنی است که با برآمدن و وقوع انقلاب مشروطه شروع شده است. به عبارتی، در ادامه ی تحولات انقلاب مشروطه برای ایجاد و تداوم بخشی به مسئله ی قانون مداری و رفع سلطه و نگاه از بالا به پایین در نظام های اداری، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره بود که ایران به متن مدون قانون اساسی رسید و اکنون این راهی خطاست اگر به عادت چندین و چند ساله ی ایرانی ها بخواهیم با آمدن روحانی همه چیز را صفر کنیم و تاریخی را از نو آغاز کنیم و تصور کنیم بر این اساس می توانیم به دنبال مطالبات باشیم.  روحانی قهرمان ما نیست و در آغاز یک جریان هم ننشسته است که برآمده از یک تاریخ است و عنقریب خود نیز به تاریخ خواهد پیوست. به همین دلیل انتخاب وی صرف نظر از اشتباه بودن / درست بودن، نه یک ناچاری تاریخی که یک تجربه ی تاریخی است. تجربه ای مبتنی بر شبکه ای درهم تنیده از ویژگی های شخصی وی همزمان با موقعیت تاریخی و بین المللی ایران که یک موقعیت منحصر به فرد را به وجود آورده است :

روحانی یک تاریخ از روند مدرن شدن ایران را پشت سر دارد، تاریخی که نه ضرورتن در تقابل خشک و خشن و غیرقابل انعطاف با سنت است که خیلی جاها در همپوشانی با آن معنا یافته و نوعی خاص از مدرنیته را در چارچوب فرهنگی ما بازتولید کرده است. چنین تاریخی ماجراهای زیادی را پشت سر گذاشته و پیدایی هر دوره با توجه به کمبودهای دوره ی قبلی شکل گرفته است. مثلن در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، زمانی پس از خرابی های به جا مانده از ۸ سال جنگ و خشونت ایرانیان به کاندیدایی رای دادند که با رویکرد سازندگی سرزمین مان را به یک پروژه ی بزرگ عمرانی تبدیل کرد ، اما بدین ترتیب از توسعه ی سیاسی – فرهنگی عقب ماند. در امتداد همان حرکت ها خرداد ۷۶فرا رسید و مردم به گفتمانی رای دادند تا عقب ماندگی های مدنی را جبران کند و بدین ترتیب اقتصاد و ضرورت های توسعه ی اقتصادی به علت کم توجهی ها در راس مطالبات بعدی  قرار گرفت و رئیس جمهور بعدی با شعارهایی به قدرت رسید که بیش از هرچیز عدالت محور بود.

حالا «شیخ دیپلمات» به قدرت رسیده است. یک تاریخ تجربه را پشت سر دارد و در پیش روی خود مطالبات مردمی را می بیند که بیش از هرچیز در پی اعتدال هستند و در رای دهی های خود این را نشان داده اند. در توضیح بیشتر باید گفت آز آن جا که دموکراسی هم در ایران با ویژگی های خاصی بازتولید شده و می شود – به عنوان مثال اساس یک نظام دموکرات برای انتخاب رئیس جمهور وجود سازوکارهایی مانند فعالیت دائم و نه موقت احزاب سیاسی است که در تقابل، همپوشانی و توازی رویکردها و اندیشه های یکدیگر به بازتولید حیات سیاسی مملکت بپردازند و از این رهگذر چراغ مطالبات عمومی را روشن نگاه دارند. اما در ایران این وضعیت کمتر اتفاق افتاده است – و مردم با فاصله ای معنادار از احزاب، خود انتخاب می کنند و برای همین است که در نبود مطالبات در قالب حزب، اشتباه تاریخی خطرناکی که ممکن است روحانی داشته باشد آن است که خود را فرد ببیند و از موقعیت بودن خویش بگریزد و خود را قهرمان و خاتم کلیه ی گرفتاریهای کنونی اجتماع دانسته و بدین ترتیب تحت فشارهای اقتصادی بین المللی دست به اولویت بندی امور بزند و به طور مثال بهبود اوضاع اقتصادی را بالای چک لیست خویش بنویسد!

در پایان ضمن آرزوی موفقیت برای دولتی که بیش از هر چیز ادعای تدبیر و فراجناحی بودن دارد، نگارنده بر این باور است که همین دو عنصر برای داشتن کشوری معتدل و معقول در شرایط کنونی و برای عبور از بحران های پیش رو کافی است. به شرط آن که تقسیم قدرت به شکلی فراجناحی و براساس عقلانیت، شایسته سالاری و اعتماد به مدیران لایق و با تجربه و متخصص صورت پذیرد و هیچ امری به دیگری اولویت نداشته باشد. در این مسیر ممکن است که زلزله ای پیش نیاید و همه چیز به یک باره اصلاح نشود اماگشایشی به طور نسبی در تمام امور اعم از اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، روابط بین الملل و غیره صورت خواهد پذیرفت. در غیر این صورت وضعیت بعدی کاملن مشخص است، رئیس جمهور بعدی با شعار توسعه و بهبودی سرکار خواهد آمد که روحانی فراموش کرده است در چک لیست ریاست جمهوری خود بگنجاند! اما با این تفاوت که دفعه ی آتی اعتماد اجتماعی مردم به فرد دوم مملکت بیش از پیش فرو خواهد کاست و با ادامه ی این روند دیگر از دست هیچ رئیس جمهوری کاری بر نخواهد آمد … روز از نو و روزی از نو …! بنابراین دولت جدید باید در سایه ی یک رشد همه جانبه ، میانه رو و معقول به بازسازی و ترمیم آثار سوء مدیریت ها ، مشکلات و تحریم ها و غیره بپردازد و ادامه ی عقلانیتی باشد که از مشروطه آغاز شده است. خلاصه آن که در شرایط بد تر از این هم  ایران قهرمان نمی خواهد … .

پرونده ی «انتخابات ریاست جمهوری نود و دو»

http://www.anthropology.ir/node/18555