بسیاری بر این باورند که اهمیت یافتن مفهوم بدن در مطالعات اجتماعی – فرهنگی در حوزه های آکادمیک به خاطر تولد موجودی به نام جامعه مصرفی و به پیروی از آن تمایل به نشان دادن و بصری شدن کالاها و اهمیت یافتن فردگرایی و مفهوم خود و پدیده هایی از قبیل رشد تکنولوژیک علوم پزشکی و… در جهان است. این نوشته¬ بنا دارد به طور مختصر بدون آن که لزوما دلایل جهانی این افزایش اهمیت را انکار یا رد کند، به دلایل اهمیت یافتن مفهوم بدن در جامعه کنونی ایران و به پیروی از آن در حوزه های آکادمیک بپردازد.
پشت سر گذاشتن پدیده های اجتماعی – سیاسی مانند انقلاب سال ۱۳۵۷ و پس از آن وقوع جنگ طولانی میان کشور ما و عراق، بدن را بیش از گذشته وارد معادلات سیاسی – اجتماعی کرد.این پدیده ها بدن را در اشکال کمی در قالب آمار کشته شدگان، مفقودین، مجروحین و اسرا در تمام این دوران روایت می کرد به طوری که همواره این آمارها از برتری داشتن یکی از دوطرف درگیر – چه دوران انقلاب و چه دوران جنگ- حکایت داشت.شکل کیفی این بیان نیز بیش از پیش به رابطه میان خود و دیگری دامن می زد.رابطه ای که با وابستگی یکی از دو طرف به سمت و سوی مذهب و به تبع آن سیاست، دیگری را دورتر از مرزهای خودی درک می کرد.بدیهی است این وضعیت در پی یک دست سازی کالبدهایی بود که بتوانند هرچه بیشتر در اشکال یونیفورمی، بدون آن که لزوما نظامی باشند، ظاهر شوند.
نوشتههای مرتبط
گذشته از حوادث تاریخی، آمارهای منتشر شده ضمن تایید جوان بودن جمعیت ایران، نشان می دهند هرم سنی ایرانیان به سال های جوانی و میان سالی نزدیک تر است. این خیل جمعیت جوان به تاسی از روند رو به افزایش کالاهای مصرفی ، تمایل زیادی به نشان دادن و نمایش سرمایه ها ی اجتماعی – اقتصادی در میدان همسالان خویش دارند و کالبد از این نظر که همیشه در دسترس است و موجودیتی متحرک دارد، بهترین گزینه است.زیرا در همه زمان ها ومکان ها می تواند با استفاده از ابزارهایی مانند لباس، آرایش، زیورآلات ،رژیم غذایی ، جراحی های زیبایی و… سریع تر به اشکال نمادین درآمده و بسیاری از واقعیت های فرهنگی- اعتقادی- اجتماعی و اقتصادی فرد را بازنمایی کند.
از سوی دیگر، روند توسعه در ایران و شتاب آن همزمان با تحولات کشورهای دیگر، ایده آل هایی ذهنی را برای ایرانیان فراهم آورده است. ایده آل هایی که آمال و آرزوی ایرانی ها برای رسیدن به وضعیت بهتر و رفاه حداکثری است که اتفاقا نهایتی هم برای آن قابل تصور نیست.زیرا این وضعیت همواره ذهن ایرانی ها را به سوی بهتر زیستن سوق می دهد، بدون آن که چشم اندازی روشن ، واضح و عینی از آن به دست دهد.از این رو مرز و معیار شناخت بسیاری از پدیده ها که قبلا کاملا قابل تصور بود، اکنون در حال از بین رفتن است. دراین میان یکی از معیارهای مرتبط با کالبد، «زیبایی» است.به ویژه آن که این وضعیت در کنار تبلیغ معیارهای «کالبد زیبا» از سوی غرب، مانند لاغری ، بلندی قد، روشنی رنگ مو، بینی کوتاه و سربالا و… توجه ایرانیان را هرچه بیشتر به سوی تن و بدن خویش جلب می کند و این درحالی است که به استناد بسیاری از مدارک تاریخی،ایرانیان از لحاظ ژنتیکی افرادی میانه اندام بوده و قامتی متوسط ، پوستی گندم گون و چشمانی معمولا تیره داشته اند.اما ازآنجا که به طور مثال تب لاغری حتی در میان افراد لاغر هم بالاست و معمولا علت آن را به ماهیت بیماری زا بودن چاقی نسبت می دهند، به نظر می رسد نهایتی نیز برای معیارهای تولید شده غربی در ذهن ایرانی ها متصور نیست.زیرا غرب علاوه بر آن که توانسته معیارهای زیبایی را تولید و بازتولید کند، از لحاظ علمی هم می تواند آن ها را نیز تایید کند.به همین دلیل ایرانی ها در تلاش زیادی برای رسیدن و یا حفظ آن معیارها به سر می برند،بدون آن که لزوما حدی برایش قائل باشند.
توسعه صنعت پوشاک و تولید انواع البسه با برندهای تجارتی متفاوت که با سایزبندی های غربی تولید می شوند و در عرصه تجارت بین الملل به فروش می رسند، جهان را به سوی یکسان سازی بدن ها برای استفاده از آن پوشاک تشویق می کنند و این در حالی است که در کشور ما، میانگین سایزهای کالبد با این تولیدات فاصله دارد و برای رسیدن و استفاده از آن ها باید به مجموعه ای از استراتژی ها و راهکارها دست زد که جراحی های زیبایی ،رژیم لاغری، ورزش های مختلف و… از آن دسته است.تولید و ورود روزافزون این لباس ها وعدم تناسب آن با اندازه های کالبدی ایرانیان،خود یکی از دلایل جلب توجه به بدن است.
در کنار این عوامل باید از رواج بیماری های گوناگون با روند افزایشی آن ها در سال های اخیرنیز سخن گفت که در کشور ما به این باور دامن زده است که در سنین جوانی با دست اندازی به رژیم غذایی، ورزش و… می توان توان جسمانی را افزایش داد و دوران پیری را به تعویق انداخت. هراس از پیری و ناتوانی در کنار کمبود نهادهای حمایتی از این قشر ، با تلفیق پدیده تبدیل گفتمان مرگ به بیماری و تبدیل جسم بیمار به جسم سالم در علوم پزشکی جدید، این تصور را به وجود آورده که می توان مرگ را به زندگی و جسم سالم تحویل کرد. از این رو افراد بیش از پیش به بدن خود توجه کرده و آن را امری مهم تلقی می کنند.
مجموع دلایلی که شرح آن رفت، باعث شده تا در ایران بدن جسمانی مورد توجه جامعه قرار گرفته و اندک اندک پای آن به حوزه های علمی و آکادمیک به ویژه در علوم انسانی و اجتماعی باز شود. تا ضمن تایید این مسئله که انسان تنها یک بدن جسمی ندارد و بدن جسمی او نیز تنها یک بعد کالبدی نیست و از جامعه و بر جامعه موثر است، به شناخت علمی این تاثیر فرهنگی – اجتماعی دوسویه بپردازند.