همه ماها که دور از لبنان زندگی می کنیم نسبت به فاجعه اخیر دلشکسته شده ایم نویسنده: آنتون عیسا [۱] برگردان: مجتبی لرزنگنه احتمالن آپارتمان قدیمی من تخریب شده است همچنان که دوستان بی خانمان شده اند. این انفجار ویرانگر فقط یکی دیگر از فهرست طولانی درد و رنج هایی است که بر لبنان تحمیل شده است. دود ناشی از انفجار گسترده در بیروت. عکس: حسن عمار [۲] لبنانی بودن به معنای تحمل یک عمر تراژدی است. کشوری که گردشگران را با زندگی شبانه پویا و غذاهای مطبوعش گرامی می دارد، در عین حال منبع بیچارگی دایمی برای ساکنان خویش است. و مردم آن سالهای عمر خود را با ناامیدی در وطن محبوب شان می گذرانند، مثل اینکه شاهد کودکی در حال غرق شدنیم که به سختی نفس می کشد. اما انفجار ویرانگر روز سه شنبه تنها یکی دیگر از تراژدی ها برای آزردن مردم لبنان است. این فهرست بلندبالا به گونه ای است که آغازی مبهم دارد. درد و رنج لبنان از کجا آغاز می شود؟ آیا این شروع؛ جنگ ۱۸۶۰ است که بیش از ۱۰،۰۰۰ کشته برجای گذاشت؟ قحطی بزرگ جنگ جهانی اول که یک سوم جمعیت لبنان را از بین برد؟ جنگ داخلی ۱۹۷۵-۱۹۹۰ که منجر به کشته شدن ۱۵۰،۰۰۰ لبنانی شد،که هنوز هم بسیاری از آنها در گورهای دسته جمعی کشف نشده مدفون اند؟ لبنان یک کشور کوچک کوهستانی است که تولید بسیار کمی دارد مگر در دو چیز: ویرانی و مهاجران. هر نسل از لبنانی ها در صدو شصت سال گذشته از تروما –استوار بر زخم های کهنه- رنج برده است؛ و در عین حال، امید این کشور در حال فرار از بدبختی های گرامی وطن است. بیش از ۱۰ میلیون نفر از مردم لبنانی تبار در خارج از کشور پنج میلیون نفری خویش زندگی می کنند، و این امر موجب می شود تا لبنان یکی از معدود کشورهایی باشد که بیشتر مهاجرفرست شود. در برابر آوارگان محلی، ما نوعی زندگی تبعیدی را تجربه می کنیم که ناشی از یغماگری بی قیدوبند افرادی معدود و فاجعه ای است که آنها در طول نسل ها موجب آن شده اند. یک جد پدری در جستجوی فرصت تازه، ویرانی های اواسط قرن نوزدهم را به مقصد ایالات متحده ترک گفت. یک قرن بعد، پدرم نیز همین تصمیم را گرفت اما این بار به مقصد استرالیا. مادربزرگ مادریم نیز بعد از دیدن زندگیش، همین کار را انجام داد اما در جنگ داخلی ناپدید شد؛ شوهرش کشته شد و یک مادرِ تنها با هفت فرزند را ترک گفت که یکی از آنها مادر من است. تقریباً تمام خانواده های لبنانی داستان هایی این چنین دارند. گذشته در زمان حال ما باقی نمیماند بلکه گذشته اکنون ماست. پدر و مادرم فکر می کردند که من دیوانه شده ام که می خواهم به جایی برگردم که باعث رنجِ بسیار آنها شده است. شاید این ساده لوحی جوانی یا نوعی احساسِ غرورِ مقاومت ناپذیری است که فکر می کرد موطن در لبنان یک امکان است. آپارتمانی که من در آن زندگی می کردم احتمالاً تخریب شده است. محله هایی که می شناختم به لاشه سنگی تنها تنزل یافته اند. دوستانم بی خانمان شدند. سالها کار و تلاش و پس انداز نوعی مقاومت و اعتراض را به وجود آورد تا لبنان به خانه ای تبدیل شود که والدین و مادربزرگ ها و پدربزرگ های ما نمی توانستند از آن استفاده کنند. تمام خسارات فیزیکی ۱۵ سال جنگ داخلی در عرض چند دقیقه بر پیکر بیروت وارد شد. من در فیلم ها به اجساد پوشیده شده از گرد و غبار و خرده سنگها خیره شده ام و داستان پدر و مادرم از دهه ۱۹۷۰ را به یاد می آورم. آنها هم همینها را دیدند. من داستانهای پدربزرگ و مادربزرگ آنها را از قحطی بزرگ به یاد می آورم. آنها همچنین اجساد انباشته شده در خیابان ها را به چشم خویش دیدند. و داستانهای پدربزرگ و مادربزرگشان در دهه ۱۸۶۰. فاجعه هرگز به پایان نمی رسد. در لیست بلندبالای تراژدی ها یک موضوع مشترک وجود دارد که نقاط انفجار روز سه شنبه را کاملن به دهه ۱۸۶۰ وصل می کند: مقصرین، با ادعای فساد گسترده در بالا. لبنان امروز بدترین بحران اقتصادی را از قحطی بزرگ یک قرن پیش از سر می گذراند. این کشور سومین ملت مقروض در جهان است. پول رایجش امسال ۸۰ درصد ارزش خود را از دست داده است. تورم بیش از حدش باعث شد تا نرخ تورم را در ژوئن به عدد جنون آسای ۹۰٪ سوق دهد. نیمی از مردم لبنان اکنون در فقر زندگی می کند و فقیران شدید در آستانه گرسنگی و قحطی قرار دارند. بسیاری از لبنانی ها با داشتن سقوط در ارزش پول و تورم صعودی، به سختی قادر به تهیه غذاهای اساسی خویش که عمدتن وارداتی است، هستند. این واردات از طریق بندر بیروت، یعنی همان محل انفجار شبه اتمی سه شنبه انجام می شود. این انفجارها برای آمیختن بدبختی لبنانی ها، سیلوهای مهم گندم را نابود کرد و بخش هایی از لبنان را به قحطی نزدیکتر نمود. هزاران خانه از جمله در میان دوستان ویران شده اند. هیچ راه مشخصی برای چگونگی اصلاح آسیب های لبنان وجود ندارد. نخبگان حاکم ماهها است که درگیر مذاکرات متوقف شده با صندوق بین المللی پول اند تا به وام های بشدت مورد نیاز دسترسی یابند. صندوق بین المللی پول اصرار بر اصلاحاتی دارد که نخبگان حاکم در برابر آنها مقاومت می کنند. اما لبنان بودجه لازم برای مرمت محلات ویران شده در اثر انفجار را ندارد، و این امر کمک های بین المللی را برای تأمین سرپناه و غذا به لبنانِ ناامید حیاتی می سازد. اهداکنندگان بین المللی و لبنانی های عادی در واقع با باورهای مشترک هر نوع کمک مالی را به دست نیازمندان می رسانند. این انفجار دوباره عصبانیت را میان لبنانی ها که از اعتراضات سال گذشته و آشفتگی اقتصادی خسته شده اند، شعله ور ساخته است. گروه های واتس اَپ که مشتمل بر لبنانی ها و آوارگان محلی اند، در بطن درخواست ها برای اقدام مردمی برعلیه رهبران کشور از خشم برافروخته اند. اعتماد کمی به توانایی دولت لبنان برای انجام تحقیقات شفاف برای تعیین علت این انفجار وجود دارد. اما برای بسیاری از لبنانی ها یک تحقیق ضمانت کننده نیست. سهل انگاری در رهاساختن ۲۷۰۰ تن نیترات آمونیوم در نزدیکی زیرساخت حیاتی در قلب بیروت، همان غفلتی است که لبنان را بدون خدمات اساسی مانند برق و جمع آوری زباله نگه داشته است. این فقط بخشی از قالب است که از یک هسته پوسیده ناشی میشود که همه مناظر لبنان را پوشانده است. هسته ای فاسد و طولانی که در بافت زندگی لبنان به نحوی جزمی تثبیت شده است. و برای آنهایی از ما که در خارج از لبنانیم، به مانند نسل قبلمان، که بر اثر این تراژدیِ به¬ظاهر بی پایان درهم شکسته شده اند؛ می گرییم. [۱] Antoun Issa [2] Hassan Ammar این متن برگردان مقاله ای است به آدرس زیر : https://www.theguardian.com/commentisfree/2020/aug/05/for-those-of-us-living-away-from-lebanon-we-are-broken-by-this-latest-tragedy