انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

بدن های واقعی (بخش اول)

برگردان آرمان شهرکی

توضیح مترجم:

متن پیش‌رو ترجمه‌ی مقدمه‌ی کتابی است با عنوان بدنهای واقعی: مقدمه‌ای جامعه‌شناختی Real bodies: A sociological introductionکه توسط مری ایوانز Mary Evans و الی لی Ellie Lee گردآوری شده است. در این مقدمه نویسنده مری ایوانز از خلال ارجاع به فصول مختلف کتاب و توضیح مختصر آنها، برآن است تا بدن واقعی انسانی را از فانتزی‌هایی که هراس‌انگیز یا هیولاوار می‌نامدشان نجات داده خلاص کند. برای ایوانز گرچه بدن انسانی سیّال متغیّر و گفتگومند شده اما این پدیده و حالت، به‌لحاظ اجتماعی امری غالبا نامطلوب است. ادعای اصلی این است که اِسنادهای اجتماعی بدن، بدن واقعی و موجودیت فیزیکیِ آن که بین همه‌ی انسان‌ها مشترک است را تحت فشار قرار داده. این امر که بدن، گفتمان‌مند و به یک برساخته‌ی اجتماعی بدل شده غالبا خصلت و کارکردی هژمونیک پیدا کرده که از دیدگاه ایوانز در دو جنبه خلاصه می‌شود: نخست، بروز بسیاری از بیماری‌ها در میان دختران نوجوان و دیگری استثماری که به تبع رواج تصویر یا گفتمان بدنی مطلوب عندالاقتضا از سوی فرهنگ مصرفیِ سرمایه‌سالارنه ظهور نموده بازتولید می‌شود. از ورای بازخوانیِ رمان فرانکنشتیان اثر مری شلی، ایوانز هم دوگانه‌انگاریِ معروف دکارتی یا قضیه‌ی کوگیتو که معتقد است در هر مطالعه‌ی جامعی از بدن، بازاندیشی‌اش ضروری است ر انقد می‌کند و هم تصوراتی را که از طریق علم بر بدن اِعمال و تحمیل شده: تصورات هیولاواری که از آستانه‌ی تحمل یک بدن “واقعی” با امکانات محدودش فراتر است. آیا خیالهای بدنی ما همچون مخلوقی که در جهان داستانیِ مری شلی از تصورات علمی فرانکنشتیان زاده می‌شود بدن‌های ما و لذا جامعه‌ی ما را به‌سوی نیستی و فاجعه سوق خواهد داد؟ تکلیف عملگری‌های واقعیِ بدن یا کنش‌های بدن‌ واقعی همچون درد، احساس غم وشادی، حامله‌گی و زایش، و در نهایت مرگ، در کشاکشِ با خیالهای بدنی چه می‌شود؟ ایوانز در این مقدمه و نیز نویسندگان در تمامی مقالات این کتاب، از موضعی میانه در نظریه‌ی ساختن‌گراییِ اجتماعی moderate social constructionismبرای تحلیل‌های بدنی خویش بهره برده از آن دفاع می‌کنند. اگر دکارت برای صیانت از جهان ذهن و اندیشه در برابر هجوم می‌محابا و خُرد‌کننده‌ی علوم تجربی و پزشکی،، ذهن و بدن را به دو عالم سوای از هم تبعید کرد؛ ایوانز در مقدمه‌‌ی خود سعی دارد تا به نفی بردگی و اسارت تن در زندان ذهن، و به تبع آن به صیانت از اقلیم بدن بپردازد؛ بدن‌های واقعی.

ارجاعات داخل پرانتز و درون متن اصلی به جهت جلوگیری از اضافات و شکیل‌شدن ترجمه‌ی فارسی حذف شده؛ خواننده‌ی علاقه‌مند می‌تواند به متن اصلی مراجعه نموده و منابع را ببیند. واژه‌ی body به تناسب معنایی که نویسنده مراد نموده گاهی به بدن و گاهی به کالبد ترجمه شده. چند جمله‌ای که ازآنِ مترجم است درون قلاب و با درج حرف م در انتهای جمله مشخص شده‌اند. عنوان مقالات گردآوری شده در این کتاب عبارتند از:

بدن مردانه، بدن‌های جنسی‌شده، بدن‌های نژاددار racialized، بدن‌های ناتوان، بدنِ دردآلود، بدن کودک، بدن حامله، بدن ملبّس، بدن خورندهfeeding body، بدن رو به کهولت روندهaging body.

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

نام این مجموعه به‌نحوی برگزیده شده تا به پاره‌ای ناروشنی‌ها در فهم ما از بدن و در اوایل قرن بیست‌ویکم بپردازد. امیدواریم تا برای دانشجویان و دیگر پژوهندگانِ علاقه‌مند به این حوزه‌ی نظری، مقالاتی فراهم آورده باشیم که وجوهی ویژه از بحث در خصوص بدن را ارایه داده و به پاره‌ای موضوعات بحث انگیز دیگر دامن زده باشند. مرکز ثقل نظری این مجموعه بحث از پرسشِ به‌غایت پیچیده‌ی بدن “واقعی” real body است: ما همگی در کالبدی انسانی، مشخص، و جنسیت‌یافته gendered سکنی داریم اما در همین‌حال واقفیم که قادریم وجوهی معین از زیست جسمانیم را تغییر داده دیگربار به‌بحث بگذاریم renegotiate. مثلن، فمینیسم در کارهای جودیث باتلر Judith Butler و سوزان بوردو Susan Bordo، برداشت‌ها از بدن چونان یک داده‌ی زیستی biological givenو صلب را به چالش کشیده و فهمی تاریخ‌مند و فرهنگی از بدن پیش‌ می‌کشد. عنوان مجموعه یعنی بدنهای واقعی real bodies گویای این مفهوم است که آن بدنی که زمانی صلب fixed درنظرش می‌گرفتیم اکنون کمتر به تعریفی متقن از خویش تن می‌دهد. نویسندگان مجموعه مقالات این کتاب فرض قطعیت‌ها certainties درخصوص بدن را به‌چالش می‌کشند به‌ویژه این پیش‌پنداشته را که بدن “طبیعی” و فراتاریخی trans-historical است. با این آگاهیِ روبه‌رشد نسبت به امکانهایِ متغیّر و گفتگومندnegotiable بدنی، صحبت از یک بدن “طبیعی” و بدیهی‌پنداشتن‌اش چونان یک مقوله‌ی سفت‌وسخت fixed ناممکن گشته.

البته باید اذعان داشت گمراه‌کننده خواهد بود اگر بگوییم که قرن بیست‌ویکم نخستین سرفصل در تاریخ بشر است که او آرزومند تغییرِ طبیعت (وکیفیت) تجارب بدنی خویش است. پزشکی به اندازه‌ی خود جامعه‌ی بشری قدمت دارد و هیچ انسانی خواستار پذیرش درد و مرض و لطمه‌ی بدنی همچون یک واقعیت محض نیست. بهبود حالتهای منفی بدنیِ یک هنر قدیمی است؛ فرض بگیرید دخالت در زیبایی و ظاهر چهره. دانش پزشکی به ما این توانایی را داده تا با استفاده از فنّآوریهایی که تاکنون ناشناخته می‌نمود بدن‌هامان را تغییر دهیم و این امر مسبوق به سابقه‌ای طولانی است. چنین تاریخ و قدمتی آنچنانکه در مقالات این مجموعه بیان‌شده؛ تذکاری caveat است که دلالت‌های مهمی درپی دارد بدین معنا که گفتگوهای بدنیِ کنونی از یک حالت “طبیعیِ” بدن آغاز نشده بلکه سرمنشاءاش بدن و مجموعه انتظاراتی از بدن است که پیشاپیش و عمیقن اجتماعی‌شده‌socialized هستند. آنچنانکه سلی شلدون Sally Sheldon در فصل مربوط به‌خویش بیان داشته به‌منظور تشخیص اثر انتظارات اجتماعی بر بدن، تنها باید راههای گوناگون برساخته‌شدنِ constructed بدن زنانه و مردانه را بیازماییم. او معتقد است که بدن زنانه برخلاف بدن مردانه که پایدار و بستهbounded بوده؛ طی سالیان متمادی، ناپایدار و تراوا permeable تلقی شده است.

این دوگانه‌گی dichotomy میان راههای نگاه به بدن‌های زنان و مردان به‌وضوح به‌ضرر زنان تمام شده چراکه قضاوت‌هایی درخصوص دم‌دمی‌مزاجیِ آنان و بدن‌هاشان به‌بار آورده. درهمان‌حال، مدل زنانه‌انگار feminine از بدن- بدنی که کامل نبوده و مستعد تغییر است- رخصت می‌دهد تا بدن بهره‌ی بیشتری از خدمات و تسهیلات پزشکی ببرد. پیشرفت در فن‌آوری زایمان را درنظر بگیرید. امروزه زنان می‌توانند به برکت شکل‌پذیریِ plasticity بدنیشان به‌طرقی “غیرطبیعی” نوزادشان را به‌دنیا آورده و فراسوی محدودیت‌های برخاسته از روابط مرسوم، بر فرایند زایمان کنترل داشته باشند. اگر زنان تمایل دارند تا کمتر از مردان بدن‌های خود را پایدار بپندارند؛ حداقل بلحاظ پیشرفت در علم پزشکی بنفعشان تمام خواهد شد.

اگر بدن را چونان مجموعه‌ای از اِسنادها attributes درنظر بگیریم که می‌تواند از هنجارهای اجتماعی تا تغییرات فن‌آوری همه را دربرگیرد؛ آنگاه افراد می‌توانند امکان‌های متنوعی از وجود فیزیکیِ‌ خویش را درنظرآورند. بسیاری از خوانندگان با آن ادبیاتی که متضمن نگرش شدیدا نظم‌ونسق‌یافته‌ regulatory ی جهان غرب نسبت به بدن می باشد آشنا هستند: گواه‌اش می‌تواند اختلالات تغذیه در دختران نوجوان باشد یا تعصبات اجتماعی که درخصوص افراد چاق وجود دارد که جفتشان گفتمان‌های خشن عادی‌ساز normalizingدرخصوص ظاهر ایده‌آل یک بدن مدرن را نشان می‌دهند. از دیگرسو و در همین فرهنگ غرب به پدیده‌هایی همچون ملاقات‌های تقویت بنیه athletic meetings برای افراد معلول یا حضور زنان معلول در صفحات مجله‌ی Vogue یا فرش قرمزهای مد Cat-walkهستیم. برچسب قدیمیِ “چلاق” cripple دیگر در فرهنگ عامه چندان پذیرفتنی نیست و اگر نگوییم جهان‌گستر، می‌توان گفت که تشخیص اینکه کالبد انسانی نه کامل و نه ناقص بلکه مشتمل بر طیفی از امکان‌ها و قوّت‌هاست بسیار همه‌گیر شده.

در گذار به چنین طرز فکری دررابطه با کالبد انسانی باید چنین امکان‌های آزادی‌بخشی در قرن بیست‌ویکم را پاس بداریم؛ فرصت‌هایی که دیگر مرض و جراحت را به جهانی اجتماعی و فراموش‌شده تبعید نمی‌کند. لیکن پیش از آنکه ذوق‌زده شویم دونکته شایان ذکر است: امروزه، مریض، ناتوان، فردی با اضافه‌وزن، و معلول، در جهان مادیِ متفاوتی سکونت دارند. جهان آنها غالبن اما نه همیشه، جهانی نامساعد و محروم است پر از سختی‌های آشکار فیزیکی برسر راه تحرک، نیز مشکلات ظریفی در خصوص تعصب اجتماعی و منع دسترسی به جهان معمول و مرسوم. دوم اینکه، پیش از تجلیل خودمان و فرهنگمان به‌پاس تنوع بیشتر، از نظر نیافکنیم که روزبروز درطلب بدنی کامل و بی‌نقص، که پرباشد از فضیلت و کمالِ کارایی وکارکرد، به بدن با دیدی سخت‌گیرانه‌تر و ممتنع‌تر نگاه می‌کنیم. اینها همه چون در غرب در جامعه‌ای می‌زییم که بسیاری از امراض واگیر و عفونیِ شایع در قرن نوزده و و اوایل قرن بیست را برای کثیری از افراد ریشه‌کن کرده؛ آنجاکه “بیمارشدن” نیاز به توضیح و تببین دارد. چیزی نمانده تا به این برسیم که افرا،د بیمار می‌شوند چون نتوانسته‌اند به رابطه‌ای مفید مابین خود و بدنشان دست یابند.

چنین شد که به موضوعی برخوردیم که برای صدها سال مارا به‌خود مشغول داشته است. پزشکان فرون وسطا رابطه‌ای میان ذهن و بدن را مفروض می‌داشتند که با دوگانه‌انگاریِ dualism دکارتی ازهم‌گسیخته شد. دوگانه‌بودگی‌ای که بسیاری پیشرفت‌های علمی درخصوص بدن را هم به‌لحاظ فردی و هم اجتماعی سبب شد. یکی از نخستین متونی که نگرش‌های مدرن به بدن را به‌پرسش کشید؛ فرانکنشتیان مری شلی Mary Shelley’s Frankensteinاست که برای اولین بار در ۱۸۱۸ به‌چاپ رسید. این داستان که از زمان پیدایی‌اش کماکان بر تسلط قدرتمند خویش بر تصور غربی ادامه می‌دهد؛ توسط زنی نوشته شد که مادرش مری فولشتنِکرفت Mary Wollstonecraft قویا به ربط طبیعت‌باورانه‌ naturalistic ی بدن زنانه و نابخردی، اعتراض داشت. مریِ مادر، اثباتیه‌ای برای حقوق زنان A Vindication of the Rights of Womanرا به سال ۱۷۹۲ نوشت؛ چالشی واقعی برای مفروضات جنسیت‌یافته‌ی روشنگری و پساروشنگری پیرامون دانش. اما تراژدیِ وولشتنِکرافت (و به تبع آن دخترش) آن بود که بدن زنانه‌ای او به‌ویژه دربرابر فرایندهای طبیعی آسیب‌پذیر بود: مری وولشتنِکرافت با تولد مری دخترش سر زا از دنیا رفت.

پس جای شگفتی نیست که مری‌شلی به موضوع پیدایش زندگی، و ربط آن به علم، اجتماعی‌شدن، و هوش علاقه‌مند شد. هیولایی که،کاملن در قدوقامت یک انسان، از نیروهای خلّاق فرنکشتاین سربرآورد؛ هیولاییست محکوم به ناشادی و نابودی دیگران. هیولا زاده‌ی علم است؛ باشنده‌ای که نه مادرش را می‌شناسد نه پدر را. اما حدس ما این است که هیولا تصور خود مری شلی است و صحّه‌ی شلی بر نیروی تصور. آنچنانکه خوانندگان رمان درخواهندیافت؛ بارها در این اثر، رویدادها مابین آنها؛ فراکنشتیان و هیولا به مرز فاجعه نزدیک شده و برای مردم بی‌گناه مصیبت به‌بار می‌آورند. شکوه‌مندی پروژه‌ی فرانکنشتیان، از سوی بسیاری منتقدین خاطرنشان شده؛ دراین‌میان، منتقدین فمینیست (همچون مری یاکوبس Mary Jacobus، ساندرا گیلبرت Sandra Gilbert و سوزان گوبارSusan Gubar) بر ادراک روابط جنسیتی در فراکنشتیان انگشت گذاشته‌اند؛ صحبت آنها این است که هیولا (همان “مخلوقِ” رمان شلی) مونث است. اگرهم این‌طور باشد؛ آنچه که هیولا/مخلوق، نیست؛ “طبیعی‌بودن” است؛ آنچنانکه مرلین باتلر Marilyn Butlerخاطرنشان ساخته؛ مری‌ شلی هیولا را وارسته؛ طبیعی، وحشی، معرفی نکرده یا برای ما چنین عرضه‌اش نمی‌کند:

زندگی مخلوق/جانور در جنگل نه برتر است نه طبیعی، این موجود گواهی بر هستی زیر-گونه‌ها چه در اکنون و چه در گذشته‌های دور نیست؛ نه گواهی بر خویشاوندی ما با پریمات‌ها. مری شلی چشم‌اندازی محتاط اتخاذ می‌کند؛ حتی می‌توان چنین تصور کرد که او در موضع تهاجمی نسبت به دیدگاه‌های تکاملیِ امثال اراسموس داروین Erasmus Darwin و لامارک Lamarckبوده که معتقد بودند تمامی اشکال حیات زیستی از یک سلول واحد نشات می‌گیرد.

پایان بخش اول

ادامه دارد…