به جیاکومتی می گویم:
من: آدم باید قلب محکمی داشته باشد که یکی از مجسمه های شما را در خانه اش بگذارد.
نوشتههای مرتبط
او: چرا؟
تردید دارم پاسخ بدهم. حرف من ممکن است به نظرش مضحک بیاید.
من: وقتی یکی از مجسمه های شما در یک اتاق گذاشته می شود، آنجا را تبدیل به معبد می کند.
به نظرم کمی معذب می آید.
او: و فکر می کنید این چیزی خوب باشد؟
من: نمی دانم. خودتان فکر می کنید خوب باشد؟
شانه ها و به خصوص جناغ سینه دو تا از مجسمه ها، ظرافت یک اسکلت را دارند، به نظر می رسد اگر لمسشان کنی فرو بریزند. منحنی شانه -مفصل بازو- شگفت انگیزند… (می بخشید اما) به ناگزیر شگفت انگیز است. من چشمانم را می بندم. شانه را لمس می کنم: نمی توانم خوشبختی انگشتانم را توصیف کنم. و این اولین باری است که انگشتانم بُرنز را لمس می کنند. سپس فردی قوی آنها را هدایت می کند و به آنها اطمینان می بخشد.
او با صدای خش داری صحبت می کند. به نظر می رسد بنا بر سلیقه خویش، لحن و واژگانی را برگزیده که از همه بیشتر به گفتگوهای روزمره شبیه باشند. مثل یک نجار صحبت می کند.
او: شما این مجسمه ها را در مدل گچی شان هم دیده بودید… یادتان می آید؟ گچی.
من: بله
او: فکر می کنید حالا که برنزی شده اند، چیزی را از دست داده باشند؟
من: نه، ابدا.
او: فکر می کنید چیزی به دست آورده باشند؟
باز هم اینجا شک دارم؛ آیا می توانم جمله ای را بیان کنم که به بهترین نحو احساس هایم را نشان می دهد؟
من: شاید مسخره ام کنید، اما احساس غریبی دارم. نمی گویم مجسمه ها چیزی به دست آورده اند، بلکه فکر می کنم بُرنز در این وسط، برنده اصلی بوده. بُرنز برای نخستین بار در عمر خود، برنده شده است. [مجسمه] زنان شما، یک پیروزی برای بُرنز است. شاید یک پیروزی بر خودش.
او: باید همین طور باشد.
ژنه در ویکیپدیا
جیاکومتی در ویکپیدیا
درباره پاره های هنر
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
بخش های پیشین
پاره های هنر(۱)، برگسون: بینش «رها شده» هنرمند
پاره های هنر(۲)، باشلار: دعوت به سفری خیالین
پاره های هنر (۳)، دیدرو: طبیعت به مثابه منشاء هنر
پاره های هنر (۴)، دوراس: نوشتن، وقتی که زن هستی…
پاره های هنر (۵)، مرلو پونتی: احساس پایان نایافتگی
پاره های هنر (۶)، کامو: درباره رمان های رفتارگرا
پاره های هنر (۷)، دریدا:خوانش متن
پاره های هنر (۸)، بلاندیه: هنرهای از دست رفته، جمع نقاب ها
پاره های هنر (۹)، لوی استروس: اثر نقاشی و زبان، همسازی دوگانه
پاره های هنر (۱۰)، ارسطو: دست، مفید ترین ابزارها
پاره های هنر (۱۱)، بنیامین: سینما و نقاشی
پاره های هنر(۱۲)، کله: تمثیل درخت
پاره های هنر(۱۳)، دوشان: شناخته شدن هنرمند، شرطِ وجود هنرمند
پاره های هنر (۱۴)، ارسطو: طبیعت همواره بهترین ها را خلق می کند
پاره های هنر، (۱۵): روی لیختنشتاین: سبک هنر تجاری
پارههای هنر(۱۶)، لوکاچ: ایدئولوژی مدرنیسم
پارههای هنر(۱۷)، فوکو: مفهوم مولف
پارههای هنر(۱۸)، گوگن: هنر احساس
پارههای هنر(۱۹)، رومن: لذت هنر
پارههای هنر(۲۰)، پیکاسو: چرا به حزب کمونیست پیوستم؟
پاره های هنر(۲۱)، فوکو: دوین مایکلز، عکاسی در جستجوی امر ناپیدا
پارههای هنر (۲۲)، پازولینی: تتیس
پاره های هنر (۲۳)، دوسرتو: اسطوره تخیل شهری
:پاره های هنر(۲۴)، نیچه: هنر، بیان یک ضد طبیعت
پاره های هنر (۲۵)، گروپیوس: باوهاوس
پاره های هنر (۲۶)، رودن: هنر مرده است
پاره های هنر (۲۷)، کاندیسکی، رقص جدید
پاره های هنر (۲۸)، شن فو: آفرینش ِ خیال
پاره های هنر (۲۹) ، بوردیو: پویایی مصرف هنر
پاره های هنر(۳۰)، آراگون: جادوی لئو فره
پاره های هنر (۳۱)، یونسکو: زبان، گفتار و شکلک ها
پاره های هنر(۳۲)، هیوز: زبان ِ بافته ها
«پاره های هنر» و «پاره های معماری» به صورت متناوب هر هفته شنبه ها منتشر می شوند.