در هنر آراستن باغ ها از راه آمایش معمارانه، تپه ها، صخره ها و گل ها، موفقیت تنها به پیچیدگی طراحی یا پهناوری زمین یا شمار سنگ هایی که به کار برده شده، بستگی ندارد؛ مساله صرفا نه به میزان کار مربوط می شود و نه به پولی که در این راه هزینه شده است. در حقیقت، همه راز این کار در چند اصل خلاصه می شود:
آفرینش فضاهای ِ بسته کوچک، درون پهنه های بزرگ؛ ایجاد خیال و توهمی از یک پهنه بزرگ، وقتی که ما چیزی جز یک فضای کوچک نداریم؛ ایجاد تراکم در خلاء از خلال مادی کردن امر غیر واقعی؛ باز کردن فضاهای متراکم از خلال غیر واقعی کردن ِ امر واقعی؛ جا به جا کردن رمز و راز و واقعیت؛ و سرانجام، نزدیک شدن هایی سهل و ساده و دور شدن هایی ژرف.
نوشتههای مرتبط
برای نمونه، وقتی که زمین را می کنیم و خاک ها را انباشت می کنیم تا بتوانیم تپه ای مصنوعی ایجاد کنیم و بر آن سنگ ها، گل ها و گیاه هایی بکاریم؛ حال کافی است که حصاری از شاخه های آلو به این مجموعه بیافزاییم و کنار این حصار، گیاهانی خزنده بکارید که بر آن بالا روند تا بدین ترتیب تقریبا با هیچ، یک باغ بسازیم.
برای ایجاد فضاهای کوچک محصور درون پهنه های بزرگتر، کافی است در خالی ترین مکان ها، توده های گیاه بامبو که سریع رشد می کنند، بکاریم و چشم اندازمان را با حصارهای نهال های آلو ببندیم، حصارهایی که شاخه هایشان به سرعت پرپشت و در هم تنیده می شوند.
برای آنکه در فضایی محدود، توهم یک پهنه بزرگ را ایجاد کنیم، برای مثال اگر چشم انداز باغ مان کاملا با یک دیوار بسته شده است، می توانیم به این دیوار شکل و شمایلی نامنظم بدهیم، آن را با سبزی تزئین کنیم، و گیاهان خزنده بر آن بکاریم؛ می توانیم حتی سنگ هایی بزرگ بر آن نصب کنیم و مثل نشانه های قدیمی روی آن سنگ ها، نوشته هایی نیز ترسم کنیم: بدین ترتیب وقتی از پنجره مان به این دیوار نگاه خواهیم کرد، تصور می کنیم در پای کوهی بلند و وحشی ایستاده ایم.
برای آنکه در یک فضای تهی، تراکم ایجاد کنیم، باید به امر غیر واقعی، مادیت بدهیم و برای این کار مثلا در تپه ای که به نظر می رسد راه را کاملا بسته است، باید یک بیراهه به سوی چشم اندازی پهناور و گشوده باز کنیم؛ این کار با نوعی از معماری انجام می شود که به یک بن بست، شکل می دهد و با گشودن یک راه به چشم اندازی غیر منتظره به سوی یک باغ دیگر، آن را می شکند.
برای آنکه فضاهایی متراکم با غیر واقعی کردن ِ امر واقعی ایجاد کنیم، برای نمونه می توانیم ورودی یک حیاط بسته را با دسته های پر پشت گیاهان بامبو بپوشانیم که توهم ژرف بودگی ایجاد می کنند؛ و یا نرده و پلکان روی دیوار صحن حیاط نصب کنیم تا این توهم را به وجود بیاوریم که در بالا و پشت آن، یک مهتابی قرار دارد.
درباره پاره های هنر
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
بخش های پیشین
پاره های هنر(۱)، برگسون: بینش «رها شده» هنرمند
پاره های هنر(۲)، باشلار: دعوت به سفری خیالین
پاره های هنر (۳)، دیدرو: طبیعت به مثابه منشاء هنر
پاره های هنر (۴)، دوراس: نوشتن، وقتی که زن هستی…
پاره های هنر (۵)، مرلو پونتی: احساس پایان نایافتگی
پاره های هنر (۶)، کامو: درباره رمان های رفتارگرا
پاره های هنر (۷)، دریدا:خوانش متن
پاره های هنر (۸)، بلاندیه: هنرهای از دست رفته، جمع نقاب ها
پاره های هنر (۹)، لوی استروس: اثر نقاسی و زبان، همسازی دوگانه
پاره های هنر (۱۰)، ارسطو: دست، مفید ترین ابزارها
پاره های هنر (۱۱)، بنیامین: سینما و نقاشی
پاره های هنر(۱۲)، کله: تمثیل درخت
پاره های هنر(۱۳)، دوشان: شناخته شدن هنرمند، شرطِ وجود هنرمند
پاره های هنر (۱۴)، ارسطو: طبیعت همواره بهترین ها را خلق می کند
پاره های هنر، (۱۵): روی لیختنشتاین: سبک هنر تجاری
پارههای هنر(۱۶)، لوکاچ: ایدئولوژی مدرنیسم
پارههای هنر(۱۷)، فوکو: مفهوم مولف
پارههای هنر(۱۸)، گوگن: هنر احساس
پارههای هنر(۱۹)، رومن: لذت هنر
پارههای هنر(۲۰)، پیکاسو: چرا به حزب کمونیست پیوستم؟
پاره های هنر(۲۱)، فوکو: دوین مایکلز، عکاسی در جستجوی امر ناپیدا
پارههای هنر (۲۲)، پازولینی: تتیس
پاره های هنر (۲۳)، دوسرتو: اسطوره تخیل شهری
پاره های هنر(۲۴):پاره های هنر(۲۴)، نیچه: هنر، بیان یک ضد طبیعت
پاره های هنر (۲۵)، گروپیوس: باوهاوس
پاره های هنر (۲۶)، رودن: هنر مرده است
پاره های هنر (۲۷)، کاندیسکی، رقص جدید