زبان تخیل تکثر مییابد، همهجا در شهرهای ما میپراکند و با مردم به گفتگو مینشیند. این زبان ما است؛ هوایی تصنعی که در آن نفس میکشیم، عنصری شهری که در آن زیستهایم.
اسطورهها رو به فزونی دارند. این یک واقعیت است و شاید چنین چیزی در زمانی که بنگاههای ما عقلانیت مییابند، علوم به شکل خود دقت میبخشند و جامعه با مشکلات زیادی به جایگاه جدیدی در سازمانیافتگی ِ فناورانه میرسد، امری عجیب به نظر بیاید. اما درحقیقت، به دلایلی که تحلیل آنها بیش از اندازه تفصیلی است، توسعه فناورانه که به بیاعتبارشدن ایدئولوژیها می انجامد، سبب از میان رفتن ضرورتهایی که ایدئولوژی ها بدان پاسخ می دادند، نمیشود. این توسعه، باور به اسطورهها را دگرگون میکند، اما آنها هنوز بار معنایی دارند ( چه معنایی؟ دیگر نمیدانیم) و دکترینها را که حال به غباری درخشان تبدیل شدهاند ولی هنوز خود را دلیلی برای زندگی میدانند، به حاشیه می رانند.
نوشتههای مرتبط
[در زمانی که] همه مردم درک میکنند خوشبختی را نمی توان معادل توسعه دانست، چنین جامعه ای عدم باور خود به این امر را با جایگاه هرچه بزرگتری که به تفریح – این امر ِ فراتر و این «جبران» ِ کار – می دهد و برای این کار دست به تقویت [اسطوره و ] رویای تعطیلات یا بازنشستگی میزند و آنها را می پذیرد. البته گاه نیز با نوعی آشفتگی و هراس، وقتی میبیند جوانانش، با دلزدگی و خشونت، خیالپردازیهای گروهی آن جامعه را پس میزنند: وقتی می بیند با وضعیتی روبرو شده که امنیت برای همه از میان رفته است و گفتارهای رسمی چنان دچار سستی و ناباوری شده اند یا چنان خشک مغزانه جلوه میکنند که تنها مصرفشان آن است که نقش خود را در قالب یک سوپاپ اطمینان و یک سرهمبندی کردن، پنهان کنند.
با وجود این، گفتمان خیالین که در شهر به چرخش در می آید دائما از خوشبختی سخن سر می دهد. از این رو باید از خود پرسید: گریز یا خلاقیت، بهانه جویی یا کنش آفریننده؟ شکلهای کنونی[اسطوره شهری] چه چیزهایی به ما درباره خوشبختی به ما میآموزند؟
درباره پاره های هنر
«پاره های هنر»، تکه های کوچکی هستند برگزیده، از کتابی درباره گفتارهایی از اندیشمندان و نویسندگان جهان درباره رشته های گوناگون هنر و یا نظریه هنر به طور عام. این پاره ها، به تدریج در وبگاه «انسان شناسی و فرهنگ» منتشر می شوند. رفرانس های دقیق و برابرنهاده های فارسی، در انتشار نهایی این مجموعه به صورت کتاب، در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.
بخش های پیشین
پاره های هنر(۱)، برگسون: بینش «رها شده» هنرمند
پاره های هنر(۲)، باشلار: دعوت به سفری خیالین
پاره های هنر (۳)، دیدرو: طبیعت به مثابه منشاء هنر
پاره های هنر (۴)، دوراس: نوشتن، وقتی که زن هستی…
پاره های هنر (۵)، مرلو پونتی: احساس پایان نایافتگی
پاره های هنر (۶)، کامو: درباره رمان های رفتارگرا
پاره های هنر (۷)، دریدا:خوانش متن
پاره های هنر (۸)، بلاندیه: هنرهای از دست رفته، جمع نقاب ها
پاره های هنر (۹)، لوی استروس: اثر نقاسی و زبان، همسازی دوگانه
پاره های هنر (۱۰)، ارسطو: دست، مفید ترین ابزارها
پاره های هنر (۱۱)، بنیامین: سینما و نقاشی
پاره های هنر(۱۲)، کله: تمثیل درخت
پاره های هنر(۱۳)، دوشان: شناخته شدن هنرمند، شرطِ وجود هنرمند
پاره های هنر (۱۴)، ارسطو: طبیعت همواره بهترین ها را خلق می کند
پاره های هنر، (۱۵): روی لیختنشتاین: سبک هنر تجاری
پارههای هنر(۱۶)، لوکاچ: ایدئولوژی مدرنیسم
پارههای هنر(۱۷)، فوکو: مفهوم مولف
پارههای هنر(۱۸)، گوگن: هنر احساس
پارههای هنر(۱۹)، رومن: لذت هنر
پارههای هنر(۲۰)، پیکاسو: چرا به حزب کمونیست پیوستم؟
پاره های هنر(۲۱)، فوکو: دوین مایکلز، عکاسی در جستجوی امر ناپیدا
پارههای هنر (۲۲)، پازولینی: تتیس