خود و دیگری / درسگفتار/ مقدمه/ بخش دوم[۱]
بنابراین اگر بخواهیم هویت را تعریف کنیم سادهترین تعریف برای هویت (نظریهپردازان بسیاری درباره هویت سخن گفتهاند) این است که هویت مجموعه مشخصات فیزیکی ما (که شکل ما را میسازند) و بهویژه مشخصات فرهنگی ما یعنی زبان مورد تکلم، نحوۀ پوشش، رفتار و حرکات روزمره، مهارتها، ناتوانیها است که این خصوصیات ما را از دیگری خاصی جدا میکند. لذا هم، یک برادر از برادر خود متفاوت است زیراکه علیرغم تمام خصوصیات مشترکشان، چه از نظر ظاهری و فیزیکی و چه از نظر فرهنگی، یکسان نیستند. این امر حتی در مورد دوقلوهای همسان نیز ثابت شده که علیرغم شباهت بسیار بهطور کامل و صددرصد با یکدیگر یکسان نیستند. در نتیجه هم دو برادر که بسیار شبیه هم هستند از هم جدا میشوند و هم دو نفری که در یک فرهنگ هستند مانند تفاوت یک ایرانی از یک ایرانی دیگر، تفاوت دو نفر که به دو جنسیت متفاوت تعلق دارند مانند تفاوت یک زن از یک مرد، و یا تفاوت سنی مانند تفاوت یک فرد مسن از یک فرد جوان و البته تفاوت میان افرادی که به فرهنگهای متفاوتی تعلق دارند، چه این تفاوتها را در یک چارچوب کوچکتر مانند یک کشور در نظر بگیریم (در ایران یک فرد تهرانی با فردی جنوبی یا شمالی تفاوتهایی دارد)، چه تفاوت میانفرهنگی در چارچوبهای گستردهتر (تفاوت یک ایرانی از یک فرانسوی). در کشور ایران خصوصیات محلی بسیار پررنگ هستند و لذا خصوصیاتی که در یک هویت دیده میشوند خصوصیاتی هستند که آن هویت را از هویت دیگر متمایز میکنند، که این تمایز[۲] که بوردیو دربارۀ آن سخن میگوید از اهمیت وافری برخوردار است. در هر حال این تمایز چه در داخل یک فرهنگ و چه در میان فرهنگهای مختلف میتواند یک خودآگاهی یا ناخودآگاهی ایجاد کند جهت اینکه کنشگر اجتماعی بتواند بهعنوان سوژه وجود داشته باشد و هم بهعنوان یک سوژه عمل کند. فرد اگر نداند کیست و فاقد هویت باشد، نداند که چه خصوصیاتی دارد، چه چیزی او را از مخاطبش متفاوت میکند، چه چیزی وی را از فردی که از فرهنگ دیگری آمده متفاوت میکند، آن فرد به همان میزان ناآگاهیاش در مورد هویتش قابلیت تبادل را از دست خواهد داد. بههمین دلیل ذکر کردیم که اکثریت انسانشناسان و فرهنگشناسان به برداشتن تمامی مرزها باور ندارند، به عدم تمایز خود و دیگری باور ندارند زیراکه از میان برداشتن این مرزها سبب بهبود روابط نخواهد شد و برعکس سبب تخریب روابط خواهد شد و یا نوعی ابهام تولید خواهد کرد که این ابهام به بهترشدن روابط و پذیراپشدن افراد نسبت به یکدیگر کمکی نخواهد کرد. در نتیجه در عین اینکه هویت ما را از دیگری متمایز میکند و به ما شخصیتی میدهد متمایز از دیگری، به ما از طریق راههای مشخصی امکان تبادل میدهد. در همین زمینه شاید به سادگی بتوان دیگری را هم تعریف کرد. دیگری چیزی یا کسی است که فاقد آن خصوصیاتی است که ما تحت عنوان خصوصیات هویتی به آنها اشاره کردیم، مثلاً ما به زبان فارسی سخن میگوییم و دیگری به زبانی غیر از زبان فارسی، در این حالت آن فرد حداقل در این جنبه تبدیل به یک دیگری میشود. اگر «خود» یک فرد مسن باشد، یک فرد جوان نسبت به او یک «دیگری» است. به نوعی خود و دیگری همدیگر را تعریف میکنند زیرا که «دیگری» برای خودش، یک «خود» است زیرا که دارای خصوصیاتی است که خاص خودش است. لذا زمانی که میخواهیم بگوییم که خود کیست یا دیگری کیست، باید دید که از چه زاویهای مینگریم. اگر از زاویه خودمان مینگریم، «خود»، خود است و دیگری هم «دیگری»، اما اگر از زاویه «دیگری» بنگریم، او ما را یک «دیگری» میبیند. حال اینکه چرا افراد در موضع «خود» و «دیگری» قرار میگیرند به مفهوم تبادل برمیگردد. براساس شناختی که داریم در ذات طبیعت و حتی فراتر از طبیعت در ذات موجودیت، مهمترین نکته مسأله تفاوت است، یعنی اینکه هویتها یکسان نیستند. افراد، کنشگران، حتی موجودات و اشیاء از هم متفاوت هستند، حتی در طبیعت نیز متفاوتند. یک درخت از درخت دیگر متفاوت است (ولو اینکه هر دو درختانی خودرو باشند)، میوههای یک درخت از میوههای درختهای دیگر و همچنین از میوههای دیگر همان درخت متفاوتاند، هرچند که همه آنها را به یک اسم مینامیم (مثلاً به همه آن میوهها میگوییم سیب). اینگونه است که تفاوت به اصل موجودیت تبدیل میشود و این امکان را فراهم میکند تا یکی از مهمترین اتفاقاتی که در چند میلیارد سال گذشته روی داده، رخ دهد یعنی پدیدآمدن حیات زیراکه تبادل از اساسیترین اصول حیات است و برای این تبادل نیاز به تفاوت میان خود و دیگری وجود دارد، البته درعینحال باید امکان تبادل وجود داشته باشد. با وجود تفاوت خود، دیگری و تبادل میان خود و دیگری است که حیات میتواند وجود داشته باشد. برای مثال، در یک موجود زیستی نفسکشیدن که اصلی حیاتی است، تبادل میان یک موجود زنده با محیط پیرامونش است. اکسیژنی که میگیرد و دیاکسیدکربنی که باز پس میدهد شکلی از مبادله است، یا غذایی که موجود زنده مصرف کرده و بازماندهاش را دفع میکند، اینها همه تبادلاتی هستند که حیات را ممکن میسازند.
نوشتههای مرتبط
گفتگو سادهترین مثال فرهنگی تبادل است که بهطور روزمره روی میدهد. دو نفر که با همدیگر سخن میگویند در حال تبادل هستند. گروهی از کلمات را میدهند و گروهی از کلمات را میگیرند. گروهی از مفاهیم را داده و گروهی دیگر از مفاهیم را دریافت میکنند و بدینترتیب امکان همکاری و کار مشترک و همچنین سازمانیافتگی را فراهم میکنند. جماعتها یا اجتماعهای طبیعی و روابط اجتماعی و تمام آنچه که از روابط اجتماعی منتج شدهاند مانند تمام ساختارهای مادی و شهرها و روستاها و سازمانها و نهادها و همچنین روابط مختلف درون آنها همگی حاصل تبادلات و روابط میان خود و دیگری هستند. به همین دلیل نیز هست که انسانشناسان معتقدند که تفاوت مهمترین اصل حیات است خصوصاً در گذر زمانی و مکانی حیات. زیراکه تفاوت نهتنها رابطه میان دو موجود را بر اساس هویت خود و دیگربودگی دیگری تنظیم میکند بلکه تفاوت میان خود و دیگری روی محور مکانی و زمانی نیز به وقوع میپیوندد، مثالی که این موضوع را برای ما روشنتر میکند تغییرات انسان از کودکی تا کهنسالی است. یک کودک در طی زمان، بالغ شده، سپس به یک فرد پخته تبدیل شده و سپس به سالمندی میرسد که این حرکت بر روی محور زمانی همراه با تغییرات کمی و کیفی در فرد همراه است. فرد بهتدریج چیزهایی را میآموزد، برخی رفتارها را ترک میکند و به جای آن رفتارها، رفتارهای دیگری انجام میدهد و به موجود دیگری تبدیل میشود و این تغییرات تا آخر عمرش ادامه دارند و بدینگونه موقعیتهای متفاوت زیستی ونیز فرهنگی ایجاد میکند. بدون وجود تفاوت، وجود «خود» و «دیگری» امکان موجود نخواهد داشت. البته باید گفت که این امکان وجود دارد که هویت بهطور کامل از میان برود و یا دیگربودگی و تبادل بهطور کامل از دست برود هرچند این امکان بسیار اندک است. برای نمونه، زمانی که فردی در یک تصادف حافظهاش را بهطور کامل از دست میدهد، به نوعی ازبینرفتن کامل هویت را تجربه میکند که البته این موارد حالتهای متداولی نیستند بلکه آنچه بیشتر شاهد روی دادنش هستیم ضربهها، کاستیها و نقصانهایی است که در هویت یا دیگربودگی یا در امکان برقراری رابطه بوجود میآیند و تبعاتی بر زندگی و روابط ما و دیگری میگذارند و لذا بر روی محصول خارجی حاصل از این روابط تأثیر میگذارند.
[۱] نظریههای خود و دیگری/ بخش دوم / مقدمه / ۲۶ تیر ۱۴۰۰ /درسگفتار ناصر فکوهی / آمادهسازی برای انتشار، ویرایش نوشتاری و علمی: سامال عرفانی ـ آبان ماه ۱۴۰۲
[۲] Distinction