پژوهشهای فرهنگی مدرن در ایران
منظور آنکه تنش اجتماعی و فرهنگی شهر تهران از حیث نزاع مدنی بین نیروهای سکولار از یک سو و مشروعه طلبان از سوی دیگر، به جایی رسیده بود که فردی همچون احتشام السلطنه که به طور کلی به اعتدال گرایش داشت، (۲۶ ) ، با لحن تند و گزنده ای می گوید: « [ما] حرفی بزرگتر داریم و آن این است که حقیقتاً اصلاح طلبان کیان اند … دست به دست هم داده کاری از پیش ببریم … ولی باید بدانید اگر موفقیتی حاصل گردد فقط به دست اشخاص صحیحِ با اطلاع ممکن است ، وگرنه به دست چهار نفر معمّمِ از همه جا بی خبر چه طرفی بسته می شود» (۲۷ ). اکنون کار به جایی رسیده بود که مشروطه خواهان صراحتاً بر تفکیک جریانهای دینی و غیر دینی ای که در تهران وجود داشت اصرار می ورزیدند : « لزوم تفکیک آزادیخواهانِ حقیقی است از روحانی نمایان که دخالت آنها در امر سیاست ، به عقیده عمومِ آزادیخواهان مضر است. و اگر مساعدتی به آنها می شود، برای پیشرفت مقصد می باشد تا وقت معین » (۲۸ ).
و بالاخره توجه به این مسئله اهمیت دارد که اگر چه در سال ۱۳۱۹ ق. ، در نخستین حرکتهای اعتراض آمیزِ شهر تهران ، «روحانیون» هم بخشی مهم از بدنه جنبشی بودند که از سوی «کارگذاران دولت و دربار و معلمان » شکل گرفته بود و به بهانه گرانی ارزاق ، شورش مردمی را رهبری کردند (۲۹) ، اما خیلی طول نکشید که به دلیل وجود فضای فرهنگیِ مستعدِ بروز اندیشه های غیر سنتی ، شهر تهران با تفکیک نیروهای فرهنگی و مسلما با سقف مطالباتیِ متفاوت از یکدیگر روبرو گردید . و از همینجا بود که چنانچه پیشتر دیدیم «هستی اجتماعی و فرهنگیِ طبقه مشخص سکولار» ، رهبری نهضت را در شهر تهران ، به دست گرفت . زیرا اگرچه در مطالباتش تغییر حکومت و آزادیِ عقیده و بیان دیده می شد، اما از آنجا که در ستیز و نزاعی مستقیم با روحانیان مشروعه طلب و یا ضد مشروطه بودند ، منظورشان به طور مشخص «آزادی اندیشه و عقاید غیر دینی» بود؛ به طوری که در بهبوحه ی همین جنگ و ستیز در دوران مجلس اول، می بینیم که در یکی از نشستهای مجلس ، این پیشنهاد از سوی تقی زاده ـ برای مقابله با کارشکنی های شیخ فضل الله نوری در مسیر تصویب قوانین مشروطیت ـ مطرح میشود که: « آقایان (نمایندگان مجلس) اجازه بدهند که این سنگ [سنگ چاپی که در اختیار شیخ فضل الله نوری و همراهان وی قرار داشت ] را توقیف نمایند » (۳۰ ). چنانچه ملاحظه می شود ، چه قبل و چه پس از پیروزی نهضت ، ستیزی که به طور کلی شهر و شهروندان تهرانی را درگیر خود کرده بود ، نزاعی طبقاتی و سیاسی بین جناحهای مشروطه خواهِ سکولار از یک سو و روحانیانِ (مشروطه خواهِ) مشروعه طلب از سوی دیگر بود ؛ اینان دو قشر یا دو طبقه ی بانفوذ و ناهمسازِ شهرنشینی بودند که وابستگی های مجزا و مشخصی داشتند و به دلیل متمرکز بودن قدرت در پایتخت (تهران) ، لزوماً خود نیز قدرت طلب و به عنوان دو رقیب ، دست آخر درگیرِ ستیز با یکدیگر شدند که به نظر میرسد از این درگیری در آن مقطع تاریخی اجتنابی نبوده است؛ مگر آنکه هر دو در سطحی بالاتر قرار میگرفتند و به راستی به دیدگاهی دموکراتیک و مبتنی بر « توزیع قدرت بین همگان » باور میداشتند و تمام همت شان را هم صرف آن می کردند .
اکنون میباید یک بار دیگر به فقدانِ تجربه ی تنش قدرت بین دین مداران و سکولارها در اصفهان توجه کنیم . این مسئله از اینرو مهم است که بیانگر تحول جامعه از موقعیت سنتی به موقعیت مدرن است. و در اینجا مراد از «مدرن» به طور مشخص ورود به تحولات جدیدی است که میتواند سبب شکل گیری و پیدایی گروههای قابل تمایزِ جمعیتی با اهداف و ویژگیهای مطالباتی مشخص است. به هر حال فقدان نیروی رقیب و تازه سر بر آورده در برابر سنت، در شهر اصفهان، این تصور را تقویت میکند که اگر نگرشهای اصلاح طلبانه به شیوه جهان مدرن شکل نمیگرفت و طبقه تحصیل کرده و روشنفکری پرورده نمیشد تا جنبش مشروطه انجام گیرد ، احتمالا شرایط اجتماعی ایران همچنان در سلسله قاجار ادامه می یافت و یا ایلات و عشایر دیگری برای تصرف قدرت وارد عمل میشدند و اگر هم نمیتوانستند کل ایران را به تصاحب خود درآورند، کشور به دامن «ملوک الطوایفیِ» قبل از صفویه بازگردانده میشد . از همین رو شاید بتوان گفت، اگر سالها قبل از نهضت مشروطه ، ناصرالدین شاه تمایلات نوگرایانه ای پیدا نمی کرد (تا بدان وسیله اجزاء و ابزار نخستین تحولات رفرمیستی در شهر تهران شکل گیرد ) ، احتمالا تغییر حکومت در ایران ، (از قاجاریه به … )، همچنان در همان روند اشکال ایلاتیِ از جنس خودِ قاجاریه اتفاق می افتاد .
در واقع خواست تغییرِ حکومت از سوی تجددگرایان ، به معنای دست یابیِ این گروه جدیدِ تازه به ظهور رسیده به قدرتی بود که می توانست آنان را و همچنین تولید ساختار و اقشار وابسته به خود را (بخوانیم دیوان سالاریِ عریض و طویلِ دولتی و طبقه کارمند شهر نشینِ مستعد و برخوردار از روحیه ای که مطابق با فرهنگ بورژوازی باشد) را از طریق پروژه های شهرسازی ، به شیوه مدرن با تمامی اجزاء آموزشی ، بهداشتی و درمانی، و همچنین نظامی و دیوانی اش و … ، به کار اندازد. این پروژه و برنامه مدرنی بود که مشروطه خواهان سکولار، آرزویش را داشتند ـ اما به دلایل ناگواری که بعدتر در جنگ داخلی بین محمد علی شاه و نیروهای مقاومت مشروطه خواه رخ داد (که در فصلی جداگانه بررسی خواهد شد)، این آرزو البته به شکلی مستبدانه توسط رضا شاه انجام گرفت. او نتوانست مراتب مدرن سازی را مطابق اصولی که می بایست با حکومت مشروطه همخوانی داشته باشد و جریان نو گرایی را با همراهی پارلمان به انجام رساند ، نهادینه سازد ؛ و به همین دلیل این برنامه ای که در حقیقت متعلق به نیروهای مشروطه طلب بود، از آنِ خود کرد و آنرا در حکومت و ساختار سیاسی و اجتماعی مستبدانه اش عملی کرد.
به هر حال این تمایل و آرزوهای تجدد طلبانه از سوی طبقه روشنفکر تهران چیزی نبود که مردم اصفهان دنبالش بوده باشند. حال آنکه با خیزشی که طبقه روشنفکر تهران انجام داده بود ، آمادگیِ بیرون جستن از روال سنتی را دست آورده بود . به واقع مجلس اول و اوضاع و شرایط آن دوره ، جهانی از شگفتی به روی مردم تهرانِ آن ایام گشوده بود . صحبت از شهری است که با شکل گیری طبقه تحصیل کرده ، آمادگیِ به وجود آمدن امکانات جدید نیز فراهم میشود و در خصوص شهری همچون اصفهان باید گفت علارغم آنکه در همان ایامِ آغاز نهضت (۱۳۲۳ ق. ) قرار بر این بود که جهت تعالیم سیاسی به مردم در برخی از شهرها ـ و از جمله در اصفهان و شیراز و یزد ـ ، کمیته هایی مخفی تأسیس گردیده بود (۳۱ ) ، با این وجود به دلیل نفوذ بیش از اندازه وضعیت مذهبی و سنتیِ برخی از این شهرها ، تعالیم سیاسیِ ضد حکومتِ وقت ، همه در چارچوب تلقی و تفسیر عُلمای دینی انجام میگرفت :
«آنان مشروطه را عین قوانین اسلام می دانستند. حاج آقا نورالله نجفی که رهبری مشروطیّت اصفهان را با حمایت علمای شهر اصفهان در دست داشت از همان ابتدای شروع نهضت مشروطه تا آخر قضایای مشروطیّت همچنان هوادار اجرای اصول مشروطیّت و قوانین مجلس شورای ملّی بود. مردم نیز با ملاحظه به عملکرد وی همان رویه را دنبال نمودند. اگر فرستاده ای از مشروعه خواهان تهران، در اصفهان سخن می گفت با واکنش مردم مواجه می شد. در این زمان علمای اصفهان انجمن پر نفوذ «اتحادیه علما » را تشکیل داده بودند که با نفوذترین و برجسته ترین علما در آن عضویت داشتند . این روند در اصفهان زمانی به وقع پیوست که در تهران مشروعه خواهان تهران نظریات خود را اعلام می کردند و نیروهای دولتی و مستبد از نظریات مشروعه خواهان به نفع اغراض شخصی خود سوء استفاده می کردند، در صورتی که اندیشه مشروعه خواهان به هیچ وجه برای مستبدین قابل درک نبود . در این زمان در اصفهان تقریبا تمام علما طرفدار اندیشه مشروطه طلبی بوده و مجال و فرصتی برای بیان اندیشه ای غیر از آن نمی دادند. به همین علت نیز بود که تا آخر خبری از اختلاف و دو دستگی بین علمای اصفهان نبود» (۳۲ ) .
ادامه دارد …
منابع
۲۶. احتشام السلطنه «خاطرات احتشام السلطنه» ، به کوشش سید محمد مهدی موسوی ،چاپ دوم ، تهران ، انتشارات زوار ، ۱۳۶۷ ، ص ۵۹۵ ؛ نقل از آجودانی ، لطف الله ، روشنفکران ایران در عصر مشروطیت ، نشر اختران ، ۱۳۸۷، ص ۱۵۶ .
۲۷. آدمیت ، فریدون ، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ، ص ۱۶۱.
۲۸. آدمیت فریدون ، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ، ص ۱۶۱.
۲۹. آدمیت ، فریدون ، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ، ص ۱۵۱.
۳۰. مذاکرات مجلس ، دوره اول تقنینه ، ۱۷ شعبان ۱۳۲۴ تا ۲۲ جمادی الاول ۱۳۲۶ ق. ضمیمه روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران ، چاپخانه مجلس ؛ نقل از آجودانی ، لطف الله ؛ روشنفکران ایران در عصر مشروطیت ، نشر اختران ، ۱۳۸۷ ، ص ۸۳ ، ۸۴.
۳۱. آدمیت ، فریدون ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ، انتشارات پیام ، ۲۵۳۵ شاهنشاهی ، ص ۱۵۶.
۳۲. عقیلی احمد، نگرشی بر مشروطیت اصفهان؛ مشاهیر عصر مشروطه مدفون در تخت فولاد ، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان ، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل ، ۱۳۸۵، ص۲۲ ، ۲۳.