انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

( بخش دوم: دانش نسبی ۱ و ۲)

مترجم: دانش و فراگیری فصلی از مجموعه مقالات تاریخ عقاید دانش و فراگیری است. این فصل حاوی سه قسمت : گذشته ای نه چندان دور، دوران متأخر و آموزش نو بوده و به بررسی نظرات متفکرین امر آموزش می پردازد. بخش دوم: «‌دوران متآخر» با هشت پاره به دانش نسبی اختصاص دارد.

۱ـ سکستوس امپریکوس، شکاک، علیه جزم گرایی

سکستوس امپریکوس، ( قرن دوم و یا سوم پس از میلاد)‌، پزشک و فیلسوف در اسکندریه ( مصر فعلی)، روم و آتن زندگی می کرد. وی از برجستگان سنت کهن شک گرایی بود،‌که برخلاف برخی از پیروان افراطی این مکتب، دانش را محال نمی دانست، ولی معقد بود باید از قضاوت حذر کرد و بدین طریق راه را بر رد هر دانشی باز گذاشت. برخورد وی با علم پزشکی سرچشمه نام مستعارش شد: طبیب باید بر تجربه بیش از نظریه تکیه کند، و بدین نحو،‌ مکتب طب تجربی، منشأ واژه «تجربی» شد. سکستوس شک گرایی را چنین توضیح می دهد:

فردی که در پی چیزی است، یا آن را می یابد ، یا جستجو را رها کرده و قبول می کنند که قابل یافتن نیست و یا همچنان به جستجو ادامه می دهد. در مورد فلسفه نیز چنین است. برخی می گویند حقیقت را یافته اند، برخی دیگر اعلام می کنند که حقیقت قابل دسترسی نیست و بعضی دیگر به جستجو ادامه می دهند. آنان را که فکر می کنند حقیقت را یافته اند، «جزم گرا» می خوانند مانند ارسطو…و برخی دیگر. آنان که معتقدند حقیقت قابل دست یابی نیست پیرو مکتب کلیتوماکوس (۱) بوده …و بقیه، اعضای آکادمی هستند. آن هایی که همچنان به دنبال حقیقت اند، شک گرایان اند… شک گرایی، توانایی یافتن وجوه متضاد شیئ مورد تجریه و شیئ مورد تفکر است. از آن جا که دو وجه استدلال و یا اشیاء متضاد از وزنی یکسان برخوردارند، ‌در ابتدا به تعلیق قضاوت می رسیم، سپس به آرامش…

اشیاء مورد تجربه، عبارتند از هر آن چه بر حس های ما تأثیر می گذارند و به این دلیل است که آن را از اشیا مورد تفکر، متمایز می کنم… و بدین ترتیب تمام موارد متضاد را در نظر گرفته ایم: بین یک شیئ مورد تجربه و دیگری؛‌ بین یک شیئ مورد تفکر و دیگری؛ و بین اشیاء مورد تجربه و یا مورد تفکر… منظورم از استدلال های متضاد،‌ مطلقا هر ادعایی و مخالف آن نیست بلکه تنها استدلال های درون ستیز اند. منظورم از برخورداری از نیروی مساوی، تساوی احتمال و یا عدم احتمال است یعنی هیچ کدام از دو وجه استدلال محتمل تر از دیگری نیست. تعلیق قضاوت زمانی صورت می گیرد که روند تفکر، بدون ادعا و یا نفی، به پایان می رسد… شک گرایی بر این اساس بنا شده است که برای هر استدلال، استدلالی در طرف مخالف و مساوی وجود دارد. به نظر ما، این، راه سد کردن جرم گرایی است.

… با توجه به این که جزم گرا، بر اعتبارعینی موضوع مورد جزم گرائیشان پافشاری دارد، و شگ گرا به محدودیت خود اذعان دارد؛‌ شک گرا را در چنین ادعایی نمی تواند جزم گرا خواند. و مهمتر از همه، او آنچه را که به نظر ش می رسد ابراز می کند و احساسات خود را عاری از جزم گرایی بازگو می کند زیرا از نظر دادن در باره اشیاء خارجی احتراز می کند.

۲ـ نیچه: ناممکن بودن حقیقت

فردریک نیچه ( ۱۹۰۰ ـ ۱۸۴۴)‌ فیلسوفی آلمانی ـ سوئیسی بود که تا قرن بیستم تأثیری چندان بر عرصه فلسفه نداشت. وی حقیقت را امری ناممکن می دانست و آن را تفسیرو دیدگاه افراد از موضع «میل به قدرت» می دانست:
در مقابل تجربه گرایی که با ادعای این که فقط داده وجود دارد، و تنها به پدیده قابل مشاهده می پردازند، من می گویم نه! داده دقیقا همانی است که وجود ندارد! فقط تفسیر های متکثر وجود دارد. هیچ داده ای را «در خود» (م ـ به لحاظ خود) نمی توان اثبات کرد: شاید چنین خواستی دیوانگی باشد. شما می گوئید « همه چیز ذهنی است ( به مثل توهمی از ذهن استدلال کننده)» ولی حتی همین گفته نیز تفسیر است. ‘subject’ داده شده نیست بلکه ابداع و اضافه شده است… آیا لازم است که پس هر تفسیری، فرض را بر وجود مفسری بگذاریم؟ … تا جایی که واژه «دانش» معنایی داشته باشد، جهان … قابل تفسیر است و در غیر این صورت هیچ معنایی پس آن نیست، فقط تفسیر های گوناگون ـ منظر گرایی. تفسیر دنیا، ناشی از نیاز و محرک ماست… هر محرکی، نوعی میل به تسلط است؛ و هرکدام در صدد پذیراندن منظر خود به عنف و همچو هنجار است. فریب، چاپلوسی، دروغ و خیانت، غیبت، زندگی درشکوهی مدیون، نقاب بر چهره، ایفای نقش برای دیگران و برای خود،‌ سخن کوتاه… پرپر زدن مداوم به دور تک شعله بادسری چنان عادی و قانون شده است که دیگر نمی توان درک کرد چگونه انسان می تواند مدعی خواست صادق و پاک جستجوی حقیقت باشد. اینان عمیقا غرق توهم اند و خواب تصویر می بینند: چشم هایشان فقط از سطح اشیاء می گذرد… احساساتشان به هیچ وجه به حقیقت راه نمی برد ولی به دریافت محرک هایی دل خوش کرده اند، همچنان که مرد کوری به بازی فریب نشسته باشد… دنیای حقیقی قابل دست یابی نیست، قابل اثبات نیست، و توانای هیچ وعده ای نیست. شما از خواست من از فلاسفه با خبرید: باید موضعی ورای نیک و شر اتخاذ کنند… این خواست بر اساس دیدگاهی است که ابتدا من ارایه کردم: که چیزی به نام داده های اخلاقی وجود ندارد. قضاوت اخلاقی، همانند قضاوت مذهب، به واقعیانی باور دارد که واقعی نیستند. اخلاق به تنهایی تفسیر برخی پدیده هاست: و یا روشن تر بگوئیم، سوء تعبیری از آن هاست. قضاوت اخلاقی هیچگاه نباید چندان به معنای واقعی کلمه گرفته شود: بدین لحاظ کاملا تهی از معناست. اما یک نشانه رمزی (۴) فوق العاده پر ارزش است. برای کسی که می داند، این رمز از پر ارزش ترین داده های فرهنگ پرده بر می دارد…

http://newlearningonline.com

ـــــــــــــــــــــــــ

پانوشت ها

Cleitomachus ۱

Empiricus, Sextus. c.200. Outlines of Pyrrhonism. Bk 1:1, 1:4, 1:6, 1:7. ۲

Perspectivism ـ(۳)

sign code – (۴)

Nietzsche, Friedrich. 1901 (1968). The Will to Power. New York: Vintage Books. p. 267.

—. ۱۸۷۳ (۱۹۵۴). ‘On Truth and Lies in the Nonmoral Sense.’ in The Portable Nietzsche, edited by Walter Kaufmann. New York: Viking Press. p. 45.

—. ۱۸۸۸ (۱۹۱۵). ‘Twilight of the Idols.’ in Complete Works of Friedrich Nietzsche, edited by Oscar Levy. Edinburgh: T.N. Foulis. p. 24.

Ibid. p. 44.

ـ(۵)
***************************************
انتشار هر بخشی از این نوشته بدون تماس با نگارنده/مترجم ممنوع و موجب پیگرد قانونی است. بخش هایی از متن بدون خدشه به محتوی آن حذف شده اند. متن کامل به صورت کتاب منتشر خواهد شد.