انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

یک مسئله زیست محیطی: آتش سوزی در تالاب گندمان

شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۸، آتشی در تالاب گندمان شعله‌ور شد که در مدت ۱۰ روز ۱۰۰ هکتار از این تالاب را به خاکستر تبدیل کرد، بدون این که تلاش منسجمی از سوی دستگاه‌های مسئول در این زمینه برای مهار آن صورت گرفته‌باشد.

شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۸، آتشی در تالاب گندمان شعله‌ور شد که در مدت ۱۰ روز ۱۰۰ هکتار از این تالاب را به خاکستر تبدیل کرد، بدون این که تلاش منسجمی از سوی دستگاه‌های مسئول در این زمینه برای مهار آن صورت گرفته‌باشد.این اتفاق برای بسیاری یادآور خاطره تلخ نابودی دریاچه پریشان در بهمن ۱۳۸۷ بود. به این ترتیب در کمتر از یک سال دو دریاچه یا به عبارت بهتر دو سرمایه ملی بر اثر بی‌توجهی به محیط زیست طبیعی با دلایلی کاملا قابل پیش‌گیری از میان رفتند.

معرفی تالاب گندمان

تالاب گندمان با ۹۸۰ هکتار مساحت در فاصله ۴ کیلومتری شهر گندمان از توابع شهرستان بروجن در استان چهارمحال‌و‌بختیاری قرار گرفته‌است. تالاب باارزشی که در دفتر بین‌المللی تحقیقات پرندگان آبزی لندن نیز به ثبت رسیده‌است، دلیل آین امر را باید در محیط طبیعی آن جستجو کرد که امکان زیست انواع گوناگونی از گیاهان و حیوانات را فراهم آورده‌است. محدوده شهرستان بروجن یکی از نواحی ییلاقی و سردسیر استان چهار و محال و بختیاری است. تالاب گندمان نیز به دلیل ارتفاع ۲۲۱۵ متری از سطح دریا و نیز کشیده‌شدن رشته‌کوه کلار با ارتفاع ۳۵۰۰ متر از غرب تا جنوب آن دارای زمستان‌هایی سرد(۳۰ درجه زیر صفر در سردترین ماه سال) است. برف و باران، چشمه‌های حاشیه‌ای و رودخانه آقبلاغ تامین‌کننده‌های اصلی آب تالاب گندمان هستند. پوشش گیاهی تالاب را انواع حاشیه‌ای و نم‌پسند مانند درختان بید، نی، آلاله‌آبی، نخل مرداب،…و پرندگان مهاجر و قریب ۱۵ گونه پرنده بومی هم‌چون مرغابی‌ها، حواصیل و … گونه‌های حیوانی غالب دریاچه را تشکیل می‌دهند، که در کنار آن‌ها می‌توان به انواع ماهی‌ها، مارها، قورباغه‌ها و پستاندارانی هم‌چون گراز، روباه،خرگوش،.. اشاره ‌کرد. مجموعه این ویژگی‌ها زیبایی طبیعی بی‌نظیری را در تالاب به وجود آورده‌است، تالاب گندمان به صورت بالقوه می‌تواند محیط مناسبی برای پذیرش گردشگران و جذب سرمایه برای بومیان منطقه باشد. شهرت زیبایی تالاب گندمان در حدی است که آن را تفرج‌گاه پادشاهان در دوره‌های گوناگون دانسته‌اند و حتی برخی تالاب را شکارگاه اختصاصی بهرام گور پادشاه ساسانی می‌دانند.

روایت دوگانه از آتش سوزی تالاب

دلایل شروع آتش‌سوزی، در تالاب گندمان را دو گروه به دو شیوه متفاوت روایت می‌کنند، گروه‌هایی که از نظر نزدیکی به مراکز سیاست‌گذاری و اجرایی در تقابل کامل با یکدیگر قرار دارند.
گروه اول را فعالان مستقل در حوزه محیط زیست تشکیل می‌دهندکه اطلاع‌رسانی آنان تنها در فضای مجازی و از طریق وبلاگ‌ها و سایت‌های مستقل انجام می‌شود. این گروه شروع آتش‌سوزی را عمدی می‌دانند. تلاش برای تخریب با هدف به دست آوردن مجوز برای ساخت و ساز در محدوده کنار تالاب در کنار آتشی که مردم بومی منطقه هرساله برای آلایش خاک به منظور تهیه علوفه بهتر برای ‌دام‌هایشان در سال بعد بر پا می‌کنند، دو دلیل عمده‌ای هستند که از نظر این فعالان مستقل سبب بروز چنین آتش‌سوزی شده‌است.
در سمت دیگر ماجرا سیاست‌گذاران و مدیران اجرایی استان قرار دارند که معتقد هستند اشتباه غیر عمدی عامل انسانی در خاموش نکردن اصولی آتشی کوچک در کنار خشکی هوا و تالاب سبب شده‌است چنین آتش‌سوزی گسترده‌ای به وجود بیاید. مسئله این جا است که حتی در صورت پذیرش دلایل گروه دوم نمی‌توان مسئله را کاملا غیرعمدی دانست. خشکی تالاب دو دلیل عمده دارد: ابتدا خشکی کلی اقلیمی که به دلیل کاهش بارندگی در سال‌های اخیر در سراسر کشور و حتی جهان به وجود آمده‌است و دیگری کاهش شدید آب تالاب در چند سال اخیر به دلیل سدسازی بر روی رودخانه آقبلاغ و حفر حدود ۲۰۰ چاه مجاز و غیرمجاز به منظور تامین آب بخش کشاورزی. به این ترتیب جلوگیری از خشک شدن آب تالاب تا حد زیادی امکان‌پذیر بوده‌است و حتی در صورت اجتناب‌ناپذیر بودن این مسئله به دلیل آگاهی از احتمال بروز آتش‌سوزی در منطقه اقدامات پیش‌گیرانه در محل نظیر گشت‌زنی و استقرار تجهیزات لازم برای اطفاحریق کاملا ضروری بوده‌است تا در صورت آتش سوزی از گسترش آن جلو‌گیری شود.
تفاوت دو گروه اما در همین جا خاتمه نمی‌یابد، این دو گروه تلفات و خسارات وارد شده و حتی زمان مهار آتش را نیز متفاوت از یکدیگر تعریف می‌کنند.
گروه اول خسارات وارد شده را در ابعاد ۱۰۰ هکتار و غیرقابل جبران می‌دانند، بنا به گفته‌های این گروه عمدتا نیروهای بومی منطقه با استفاده از تانکر آب و بیل‌دستی به مقابله آتشی با چنین ابعاد وسیعی رفته‌اند که نبود امکانات مورد نیاز موجب نابودی کامل پوشش گیاهی و مرگ دردناک انواع گونه‌های حیوانی شده‌است. این در حالی است که گروه دوم ابعاد آتش را ۷۰ هکتار می‌دانند و می‌گویند هیچ حیوانی در منطقه از بین نرفته‌است.

محیط زیست چالش اخلاقی و حیاتی قرن جدید
تقابل میان دو گروه را می‌توان ناشی از دو نگرش متفاوت به محیط زیست یا به عبارت صحیح‌تر دو جهان‌بینی متفاوت دانست. تقابل رویکرد احترام و هماهنگی با رویکرد سلطه و مصرف.
محیط‌ زیست طبیعی را عموما در برابر فرهنگ یا محیط زیست انسان‌ساخت قرار می‌دهند، این تقابل را می‌‌توان در پیوستار طبیعت/فرهنگ مورد بررسی قرار داد. پیوستاری که در گذر زمان دستخوش دگرگونی‌های بسیاری شده‌است. انقلاب صنعتی نیمه قرن ۱۸ که ریشه‌های فکری آن را می‌توان تا دوران رنسانس و آغاز استعمار به عقب برد، سرآغاز دورانی بود که رابطه میان انسان/فرهنگ را با طبیعت را دگرگون کرد. تا قبل از صنعتی شدن شیوه زندگی جوامع و فرهنگ‌های مختلف(کوچ‌نشینی، روستانشینی و شهرنشینی) در هماهنگی کامل با ویژگی‌های محیط طبیعی محل سکونتشان بود. از یک‌سو توانایی‌ها و دانش فنی جوامع به درجه‌ای از انباشتگی و پیشرفت نرسیده‌بود که میزان بهره‌برداری آنان از طبیعت بتواند اقلیم سرزمین را دستخوش دگرگونی ‌کند و از سوی دیگر جمعیت جوامع، نیاز و مصرف آنان نیز بیشتر از منابع طبیعی نبود.
طبیعت در این دوران دارای چهره ‌دوگانه‌ای بود. انسان‌ها برای بقا به صورت مستقیم و در کوچکترین نیازهای خود وابسته به طبیعت بودند و کوچکترین تغییری حیات آنان را به خطر می‌انداخت، تغییرات اقلیمی نظیر سیل، طوفان و زلزله حوادث مهیبی بودند که قادر بودند در مدت کوتاهی زندگی را نابود کنند، در نتیجه انسان‌ها برای طبیعت قدرت‌های خارق‌العاده‌ای قایل بودند که در عین بخشندگی در صورت توهین و تخریب قادر به مجازات تجاوزکاران بود.
انقلاب صنعتی مجموعه‌ای از فرگردهای درهم‌تنیده‌ای بود که تاریخ را به دو دوران قبل و بعد از خود تقسیم کرد و به این ترتیب رابطه میان فرهنگ و طبیعت نیز دگرگون شد. پیشرفت و پیچیدگی تکنولوژی و دستیابی به منابع نوین انرژی سبب شد تا قدرت انسان در اثرگذاری بر محیط طبیعی به یکباره افزایش یابد و به ظاهر بی‌نیاز و حتی مسلط بر طبیعت به نظر آید. افزایش جمعیت و و در کنار آن فراتر رفتن نیازهای انسانی از حد بقا و تیدیل شدن مصرف‌گرایی به یکی از مشخص‌های فرهنگی این دوران باعث شد تا فشار روزآفزونی به منابع طبیعی یا مجموع زیست بوم انسانی به وجود آید. این مسئله در کنار آلودگی آب‌،هوا، خاک…. سبب شد تا طبیعت فرصت و مجال ترمیم خود را نداشته‌باشد اما تا مدت‌ها به دلیل گستردگی فضاهای طبیعی به نظر نمی‌‌رسید که خطری متوجه حیات انسانی باشد. به این ترتیب طبیعت تنها مخزنی بود برای تامین نیازهای انسانی بدون آن‌که برای آن موجودیتی مستقل و قابل احترام تصور شود.
سه دهه پایانی قرن بیستم زمانی بود که طبیعت بار دیگر چهره‌ دوگانه خود یعنی حیات‌بخشی و مرگ‌آفرینی خود را به نمایش گذاشت. بحران انرژی، طوفان‌های ناگهانی و سهمگین، گرم شدن کره زمین به دلیل تولید گازهای گل‌خانه‌ای و آلودگی‌های مرگ آفرین در حوزه‌های گوناگون بار دیگر ناتوانی و وابستگی انسان به محیط زیست طبیعی را یادآور شدند. به این ترتیب بار دیگر اندیشه‌ احترام گذاشتن به کره زمین به عنوان منبع حیات مطرح شد. در نتیجه این اساس نیاز به بازتعریف مجدد رابطه انسان و طبیعت بر مبنای احترام و وابستگی متقابل جنبش‌ها و موسسات غیردولتی مستقل(NGO) زیست محیطی شروع به کار و فعالیت کردند و با آگاه‌سازی مردم توانستند در بسیاری از حوزه‌ها قدرت ساست‌گذاری و اجرایی را ملزم به تصویب قوانین حافظ محیط زیست نمی‌آیند و با اقدامات پیشگیرانه و مهمتر از آن با آموزش‌های گسترده و همگانی تا حدی سرعت تخریب طبیعت را کند کنند.
بازتعریف مجدد طبیعت به معنا تعریف دوباره انسان نیز هست به عنوان موجودی نه مصرف‌کننده و قابل کنترل بلکه تاثیرگذار و تولید‌کننده، در این تعریف است که انسان اهمیت می‌یابد. به همین دلیل در کشورهای در حال‌توسعه هم جایگاه انسان و هم جایگاه طبیعت بسیار شکننده و بی‌اهمیت است. ایجاد و قدرت‌مند‌سازی تشکل‌ها و مکانیسم‌های حفاظت از محیط زیست ارتباطی مستقیم و چرخه‌ای با تقویت مکانیسم‌های دموکراسی دارد.
آتش‌سوزی تالاب گندمان نیز نشان‌دهنده تسلط نگرش مبتنی بر مصرف به طبیعت است. سدسازی بر روی رودخانه‌های کشور به منظور دست‌یابی به توسعه صنعتی در سال‌های اخیر سبب خشک شدن آب تالاب‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌‌ها در کشور شده‌است. برای به تامین آب بخش کشاورزی سدسازی به ظاهر آسان‌ترین شیوه و در حقیقت خطرناک‌ترین شیوه برای محیط‌زیست است، تخریب بخشی از طبیعت در نهایت کل حیات را تخریب می‌کند. افزایش جمعیت و مصرف و در نظر نگرفتن شیوه‌های متناسب با شرایط فرهنگی و زیستی جدید(خشک شدن آب تالاب) نیز سبب شده‌است تا شیوه‌ای که در گذشته‌ برای آلایش خاک مناسب بود به تخریب و نابودی آن منجر شود.
برای جلوگیری از تخریب بافت طبیعی کشور در حالی که ایران بر روی کمربند بیابانی کره‌زمین قرار گرفته‌آست و بیابان‌زایی آن را تهدید می‌کند، ضرورتی است که نیازمند سیاست‌گذاری کلان و نیز آموزش و آگاه سازی مردم از مسولیت آنان در برابر طبیعت دارد تا در نهایت حیات خودشان را حفظ کنند.

روی اینترنت

http://hoomankhakpour.blogfa.com/

www.farsnews.com/newstext.php

http://www.iren.ir/NSite/FullStory/?id=1187

news.nationalgeographic.com/news/2008/09/080922-iran-groundwater.html

www.dw-world.de/dw/article/0,,4780701,00.html

http://www.csmonitor.com/photosoftheday/index.php?image=1&date=specials/glaciers/
/