از حدود دو هفته پیش، ونزوئلا، موضوع داغ اخبار رسانه های آلترنانیو شده است. در داخل کشور اما عدم دسترسی به اینترنت، سانسور و ورشکستگی رسانه ها یکی بعد از دیگری، خبررسانی را وابسته به ابتکار شخصی خبرنگاران کرده است. به عنوان مثال شهروند ـ خبرنگاران، در اتوبوس ها، پشت تکه مقوایی که به شکل صفحه تلویزیون بریده اند، قرار گرفته و اخبار سانسور نشده را برای مرد می-خوانند.
همان روزی که ایالات متحده خوان گوآیدو، رئیس مجلس ملی، رهبر مخالفان و رئیس جمهورخود ـ خوانده دوره انتقالی را به رسمیت شناخت، ژنرال های ارتش حمایت خود را از مدوروی سوسیالیست که در ژانویه ۲۰۱۹، برای بار دوم توسط مردم انتخاب شده بود اعلام داشتند.
نوشتههای مرتبط
روز ۲۳ ژانویه، اما خوان گوآیدو نیز با تکان دادن نسخه ای از قانون اساسی ونزوئلا مقابل دوربین خبرنگاران، سوگند خورد و به این ترتیب هم اکنون ونزوئلا دو رئیس جمهور دارد و شناسایی گوآیدو توسط بیش از ۱۲ کشور نیزبه حل مشکل کشور یاری نمی کند.
تورم میلیونی، تحریم های جدید و در نتیجه عدم دسترسی مدورو به منابع مالی ونزوئلا (که در بانک-های انگلیس حفظ می شود)، سطح بسیار نازل تولید و کمبود (از خوراک گرفته تا ابزار تولید)، نقض شدید حقوق بشر، فساد، سانسور و عدم کارآیی نهادها و …. حربه های توجیه ادعای گوآیدو بر نامشروعیت مدوروست. در این میان، تهدیدهای معمول ترامپ نیز که «هیچ گزینه ای را نادیده نمی-گیرد» هیزمی است به آتش این آشوب.
گوآیدو، از کنشگران دانشجویی سال ۲۰۰۷، چهره ای بود ناآشنا که در ۵ ژانویه امسال به ریاست مجلس ملی انتخاب شد. به نظر می رسد مجلس تنها نهاد تحت رهبری مخالفان است. با وجودی که اپوزیسیون مدت هاست طرح برکناری مدورو را در دیدارهایی با مقامات واشنگتن ریخته است، برنامه ای روشن برای حل مشکلات کشور ارائه نکرده است. گوآیدو از پر کردن سوپر مارکت ها و داروخانه ها برای حل مشکل گرسنگی و بیماری، بازراه اندازی شرکت نفت دولتی (بدون خواست خصوصی کردن آن ـ لااقل تا به حال ـ )، توقف تورم ( بدون ارائه راهکرد مشخص) سخن می گوید؛ وعده هایی که معلوم نیست چگونه جامه عمل خواهند پوشید. البته ده میلیون دلاری که پمپئو به عنوان کمک های انسانی به مخالفان پرداخته است برای آرام کردن موقتی بحران کارا خواهد بود.
با یادآوری مداوم بولیوار، نماد آزادی آمریکای لاتین، گوآیدو سعی در جلب احساسات مثبت توده ها دارد، زیرا که نادیده گرفتن این شخصیت انقلابی و اسطوره ای معادل مرگ سیاسی است. چاوز نیز، پس از کسب قدرت نام کشور را به جمهوری ونزوئلای بولیواری تغییر داد. با آنکه مجلس ملی (اپوزیسیون) چنین ملاطفتی به بولیوار ندارد و پس از مرگ چاوز، تا سال ۲۰۱۶، عکس های وی و بولیوار از نهادهای دولتی ناپدید شدند، اکنون گوآیدو، با استفاده از این نماد، در پی جلب توده های وسیعی، فرای طبقه متوسط است. بولیوار، که از اشرافیت برخاسته بود طی تحصیلاتش در اروپا با فلسفه و سیاست روشنگری آشنا شده بود. وی با آرمان یک آمریکای جنوبی متحد، دهه ها قبل از ایالات متحده، برده داری را ملغی کرد. کتب درسی ونزوئلا او را جرج واشنگتن آمریکای لاتین معرفی می کنند ( که البته در ادای حق مطلب کوتاهی بزرگی است) و مردم وی را «ناجی» نامیده اند. در اوایل قرن ۱۹، وی رهبری مبارزات ضد استعماری را در شش کشور بر عهده گرفت و به یاری ارتش سیاهان و بومیان، جنبش را به موفقیت راه برد. چنین موفقیت هایی از دیده استعمار پنهان نبود.
در واقع تاریخ مداخلات ایالات متحده نشان داده است که در آمریکای لاتین ( و بسیاری نقاط دیگر) همواره همه گزینه ها ( از مداخله مستقیم نظامی تا دستکاری های سازمان سیا) در نظر گرفته شده و دست رد به سینه هیچ کشوری نیز نزده اند: کوبا، پورتوریکو، مکزیکو، هندوراس، نیکاراگوئه، برزیل، جمهوری دومینیکن،آرژانتین، هایتی، شیلی، کوستاریکا، السالوادور، گوانمالا، نیکاراگوآ، پاناما، پرو، گرانادا، و یوروگوئه …. و اکنون نیز بولتون با اشاره به احتمال فرستادن ۵۰۰۰ نیروی نظامی به ونزوئلا، سخنان ترامپ را در مورد در نظر داشتن احتمال مداخله نظامی در کشوری با بزرگترین ذخائر نفتی دنیا، تکرار می کند.
طبق شهادت تاریخ، روند سیاست براندازی ایالات متحده سه مرحله ای و چنین بوده است:
۱ـ کشور مورد نظر معضلی برای منافع ابرشرکتی متعلق به ایالات متحده ایجاد می کند ( بستن مالیات، مشمول ساختن آن به قوانین کشور و …..) و ابرشرکت از دولت آن کشور به ایالات متحده شکایت می کند.
۲ـ چنین شکایتی در روند سیاست داخلی ایالات متحده، آن کشور را به «دشمن» تبدیل می کند. چنین تفسیری، مداخله را موضوعی استراتژیکی و لازم می کند.
۳ـ توجیه مداخلات: در نهایت بهانه ابتدایی از یاد می رود و دلیل مداخله، حمایت از توده های ستم-دیده معرفی می شود. چنین شیوه ای بر توده مردم در آمریکا که در عین فردگرایی شدید، بسیار احساساتی هم هستند، مؤثر می افتد، به طوری که حتی برخی روشنفکران «پیشرو» نیز به حمایت از برخی مداخله های ایالات متحده برخاسته اند.
نمونه کلاسیک این روند را در گواتمالا در ۱۹۵۴ سراغ داریم. در دهه ۱۹۵۰، ابر شرکت میوه آمریکا (یونایتد فروت کمپانی) صدها هزار کیلومتر مربع زمین های گواتمالا را در اختیار داشت اما آنهارا رها و از دور تولید کشاورزی کشور خارج کرده بود. این امر برای مردمی که در حاشیه بحران گرسنگی می-زیستند و به تازگی از حکومتی مردمی بر خوردارد شده بودند، بسیار گران آمد. در نتیجه مجلس، قانونی گذراند که زمین های رها شده باید به دولت «فروخته» شوند تا بین کشاورزان تقسیم گردد. این تصمیم بود که گواتمالا را دشمن ایالات متحده ساخت! البته رسانه ها و هالیوود نیز به یاری واشنگتن شتافتند. فیلم «چرا کرملین از موز متنفر است؟» مشتی نمونه خروار است. این فیلم و گزارش های خبر نگاران (!) آمریکایی اوضاع را درست عکس واقعیت بازسازی کردند و دلیل این بحران را تنفر مسکو از تجارت موز نمایاندند: یونایتد فروت در پی کاشت زمین های رها شده گواتمالاست و حکومت کمونیست گواتمالا با حمایت شوروی مانع از فعالیت این شرکت است!!!!
نتیجه سرنگونی آربنز، رئیس جمهور تنها حکومت دمکراتیک گواتمالا ودر پی آن جنگ داخلی سی ساله بود.(۱)
این کودتا و ناکام ماندن سیاست تقسیم اراضی در گواتمالا بود که بسیاری از روشنفکران آمریکای لاتین را به این کشور متوجه ساخت. چه گوارا از این کشور دیدن کرد و پس از آشنایی و همراهی با فیدل کاسترو در مبارزات، برای جلوکیری از تکرار کودتا در کوبا برنامه ریزی کردند و به این نتیجه رسیدند که برای پیشبرد برنامه های مردمی، باید از ورود سیا (به هر ترتیبی) به داخل کشور جلوگیری کرد. لازمه این امر بستن مرزهای کوبا به روی خبرنگاران و سرمایه های غربی، کنترل شدید رسانه ها و مخالفان و …. بود.
سال ۲۰۰۹، هندوراس دشمن شد. دلیل؟ دوستی مانویل زلایا با هوگو چاوز.
حال گوآیدو، تحت پرچم بولیوار و با برخورداری از حمایت کشوری که رد پای مداخلات اغلب بسیار خونینش در آمریکای جنوبی و نقاط دیگر دنیا مشهود است، دست به کودتا زده است. مدورو نیز اعلام کرده است که سنگر را رها نمی کند.
آیا دو طرف راهکرد پیشنهادی مذاکرات را خواهند پذیرفت، یا ترجیح می دهند کشور را به طعمه جنگ داخلی طولانی بیا؟ آیا با فکنند؟دومین جنگ ترامپ، که با وعده خروج نیروهای نظامی ایالات متحده از مناطق جنگی اش، رأی مردم را ربود رو برو هستیم؟
بر اساس مصاحبه مندرج در https://www.wnyc.org
(۱)https://en.wikipedia.org/wiki/1954_Guatemalan_coup_d%27%C3%A9tat