انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

یادی از دکتر منوچهر صبوری با مروری بر یک خاطره

در بین یکصد و خورده ای واحد درسی ای که در طول دوره کارشناسی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران گذراندم، تنها یک درس دو واحدی را نمره کمتر از ۱۲ دریافت کردم. و آن هم درس «جامعه شناسی سیاسی» آقای دکتر منوچهر صبوری بود که در کارنامه نیمسال تحصیلی ام نمره ۹ وارد شد.

تا آنجا که به خاطر دارم به دلیل مشغله کاری که در دوره کارشناسی داشتم، انتخاب کردن واحد های درسی متناسب با روزهایی که می خواستم، مشکل بود؛ از این رو در مورد درس هایی که دانشکده در هر ترم ارائه می داد، گاهی مجبور به انتخاب درسی بودم که زیاد علاقه ای به آن نداشتم. درس جامعه شناسی سیاسی از این دست بود که تدریس آن با آقای دکتر صبوری بود. اما به ناچار در آن ترم- به نظرم نیمسال دوم سال ۶۴- این درس را گرفتم.

کتابی که برای این درس در نظر گرفته شده بود همان کتاب «جامعه شناسی سیاسی» بود که توسط خود ایشان ترجمه و انتشار یافته بود. ترجمه متن کتاب به نظرم سنگین می آمد؛ شاید هم به دلیل عدم علاقه ام به جامعه شناسی سیاسی و نظریه و نظریه پردازان مختلف آن بود که درک و فهم آن را برایم سخت و مشکل می نمود.
معمولاً در نیمسال دوم به دلیل تعطیلات عید نوروز، جلسات کلاس ها هم از عرف معمول ۱۷ جلسه کمتر بود؛ در نتیجه اساتید در نیمسال دوم گاهی با کلاس جبرانی و گاهی هم با سرعت بیشتر در ارائه مطالب درسی به اهداف درس خود می رسیدند. بنابر این امتحانات واحدهای درسی ای که محتوا و مطالب سختی داشتند در نیمسال دوم برای دانشجویان با مرارت و سختی همراه بود؛ به خصوص آنکه اگر درس فاقد تحقیق کلاسی- به قول زنده یاد دکتر روح الامینی «سیاه مشق»- بود، دانشجو سعی در تلاش بیشتر برای خواندن درس و گرفتن نمره مناسب از استاد مربوط داشت.

درس جامعه شناسی سیاسی دکتر صبوری تحقیق و paper کلاسی نداشت، بنابر این نمره درس از سوالات امتحان و پاسخ دانشجو و تصحیح برگه امتحانی توسط استاد مشخص می شد. ترم گذشت و روزهای امتحان فرارسید و منِ کم علاقه به این درس، بالاخره با مشقت فراوان سرجلسه امتحان پاسخگوی سوالات استاد شدم. امتحان که به پایان رسید با بررسی پاسخ سوالات، پیش خود نمره ۱۲ را تصور کردم و امیدوار شدم که از پس امتحان استاد برآمده ام. اما این امیدواری خیالی باطل بود. طی هفته های بعد که اساتید نمرات درس ها را روی تابلو اعلانات الصاق نمودند، نمره درس جامعه شناسی سیاسی هم به تابلو اعلانات زده شد و من با دیدن آن شوکه شدم.
در بین لیست نمرات استاد سه نمره پایین تر از ۱۰ قرار داشت که یکی از آنها نمره من با عدد ۹ بود. با خودم فکر کردم که چرا استاد نمره ۹ را تبدیل به ۱۰ نکرده است؟ موضوع را با آقای صالحی که در بخش آموزش دانشکده مستقر بود در میان گذاشتم و با مشورت ایشان تقاضای بازبینی و تصحیح مجدد برگه امتحانی ام را از آقای دکتر صبوری، طی نامه ای درخواست نمودم.
هفته بعد به درخواستم پاسخ داده شده بود و آقای دکتر صبوری در زیر برگه درخواستم پاراف نموده بودند که «اعتراض قابل پذیرش نیست و نمره قابل تغییر نمی باشد.»
سرخورده شده بودم و با توجه به نمرات خوب ترم های قبل، نمره ۹ که در مرز قرار داشت برایم آزار دهنده بود. با مشورت مجدد با آقای صالحی در بخش آموزش دانشکده، تقاضای بازدید از برگه امتحانی خود را نمودم. هر چند امیدوار نبودم که این بار استاد – مطابق رویه موجود- اجازه رویت برگه امتحانی را بدهند. اما آقای دکتر صبوری این بار نیز «صبوری» کردند و با کمال میل با درخواست دومم هم موافقت کردند و روزی را برای نشان دادن برگه امتحانی ام مشخص نمودند.
این بار از اینکه باید حضوری در مقابل استاد باشم و برگه ام را نگاه کنم، دل نگران شدم. به خودم دلداری دادم و سطح توقع خود را از نمره ۱۲ به نمره ۱۰ تقلیل دادم و در مقابل سوالات احتمالی استاد پاسخ هایی را در ذهن آماده کردم تا بتوانم دل استاد را به دست آورم و نمره ۱۰ را از ایشان بگیرم.
روز موعود در اتاق استاد در دانشکده علوم اجتماعی پس از بجای آوردن احترام، من بودم و استاد و برگه مخصوص امتحانی دانشکده، شامل چهار برگ منگنه شده و پاسخ هایی که زیر برخی سطرهای آن با خودکار قرمز، توسط استاد خط کشیده شده بود. هیچ تلاشی برای توجیح و توضیح نداشتم. چرا که برگه با دقت کامل تصحیح شده بود. استاد هم به کار خود ایمان داشت و قائل به ارفاغ نبود که نمره ۹ را تبدیل به ۱۰ کند.
از استاد چاره جویی خواستم، اما چهره همیشه جدی استاد نشان می داد که چاره ای برای اصلاح نمره نیست، جز آن که به پیشنهاد استاد، درس «جامعه شناسی سیاسی» را در ترم بعد مجدداً بگیرم تا پاس نمایم.
برای ترم بعد هر کار کردم درس «جامعه شناسی سیاسی» با تعداد واحدهای درسی و روزهای حضورم در دانشکده هماهنگ نشد. اما بعد فهمیدم که چون این درس جزء دروس تخصصی رشته تحصیلی ام نبود، این درس را می توانستم انتخاب نکنم، اما طبق دستورالعملی هم می بایست درس افتاده را مجدداً پاس می کردم.
باری، به درس و مشق آن ترم و ترم های بعد مشغول شدم، و بدون آنکه درس «جامعه شناسی سیاسی» را مجدداً بگیرم و بگذرانم، فارغ التحصیل شدم. اما خاطره این درس و ماجرای اعتراض به برگه و دیدار حضوری با دکتر صبوری در محل اتاقشان از ذهنم پاک نمی شود. همانطور که نمره ۹ هیچگاه از کارنامه تحصیلی دوره لیسانسم پاک نمی شود. این را در دو زمان به خوبی باور کردم. یکی زمانی که ریز نمرات کارشناسی ام را برای ثبت نام دوره کارشناسی ارشد در دست داشتم و دوم زمانی که مدارک و ریز نمرات دوره لیسانس و فوق لیسانسم را برای ترجمه و ثبت نام در مقطع دکتری از دارالترجمه دریافت کردم. آن روز هم در میان برگه ها و ریز نمرات ترجمه شده، یک نمره تک رقمی با عدد ۹ همچنان در لابلای اوراق و کارنامه تحصیلی ترجمه شده ام، خودنمایی می کرد که با پس زمینه همین خاطره همراه بود.

خاطره کلاس درس استاد و ماجرای نمره امتحان، اما اینبار با خبر درگذشت دکتر منوچهر صبوری شکل دیگری می گیرد. امروز با مرور بر آن خاطره و دیدار و نگارش آن، در ذهنم نمره ۹ تبدیل به عدد ۱۰ می شود. چرا که گمان می کنم با یادی از استاد و نشان دادن تصویری از جدیت او، بر شخصیت، صبوری و زحماتش ارج نهاده ام. استادی که به حق دانشجویانش در طول سال ها، از علم و دانش و صبوری ایشان بهره فراوان برده اند. کافی است به لیست کتابهای ترجمه شده در حوزه علوم اجتماعی نگاه کنیم، بی تردید مجموعه ای از آثار مهم جامعه شناسی را با ترجمه او می بینیم. ترجمه هایی که نوعی وفاداری افراطی به متن است و از این رو گاهی ترجمه فارسی متون انگلیسی ترجمه شده او برای امثال من، سلیس و روان نیست؛ اما با این حال این موضوع، چیزی را از خدمات شایان او به شناخت علم جامعه شناسی در ایران کم نمی کند. امروز جای استاد در میان اساتید علوم اجتماعی خالی است، اما یاد و نامش زنده، زحماتش نزد شاگردانش گرامی و آثار به جامانده اش در جامعه علمی، پاینده است.