صبح چهارشنبه با ورود به محل کارم همه صحبت های همکاران بر سر انتخابات امریکا بود و هر کس سعی داشت از طریق سایت های داخلی و خارجی جدیدترین اخبار انتخابات را به دست آورد. من هم پس از سلام و علیک با دوستان با آنها همراه شدم و در صدد کسب جدیدترین اخبار انتخابات برآمدم. اولین سایت خبری وطنی را که باز کردم جدای از موضوع انتخابات امریکا که در صدر اخبار قرار داشت؛ خبر درگذشت «توران میرهادی» پیشکسوت ادبیات کودک و مادر آموزش و پرورش نوین ایران بهت زده ام کرد. موضوع درگذشت این بانو و این شخصیت بزرگ فرهنگی را که اعلان کردم، همکاران خبر آن را دیده بودند؛ ولی ظاهراً ارزش خبری «استثناء و شگفتی » یعنی خبر انتخابات امریکا، بر ارزش خبری «مجاورت» که درگذشت این استاد ادبیات کودکان بود؛ در این ساعت برای همکاران اهمیت بیشتری داشت.
بزرگ بانوی کتاب کودک ایران را از «شورای کتاب کودک» و تلاش های خستگی ناپذیرش در تشکیل گروهی که تدوین «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» را بر عهده دارند، می شناختم. در سال های دهه هفتاد که در گروه اجتماعی شبکه دوم به عنوان نویسنده و محقق برنامه فعالیت می کردم، پیشنهاد دادم که مصاحبه ای با این بانوی ادبیات کودکان انجام شود و به معرفی جلدهای «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» که به چاپ رسیده بود، برای شناخت بیشتر معلمان دوره ابتدایی و راهنمایی و مدیران مدارس و مربیان کودک، در یک برنامه پرداخته شود.
نوشتههای مرتبط
با هماهنگی انجام شده بالاخره توفیقی حاصل شد و برای گرفتن وقت مصاحبه و زمان تصویربرداری خدمت این بانوی فرهیخته در محل شورای کتاب کودک واقع در خیابان ابوریحان رفتم. من که در آن موقع جوانی بیست و چهار- پنج ساله بودم با خانمی میان سال، خوشرو، اهل مطالعه و پرکار که علاقه-مندی و ایمان به کار در فحوای کلام و رفتار و عملش عیان بود، مواجه شدم. با خوشرویی از شورای کتاب کودک و اهداف متعالی آن گفت و از کار بزرگی که همکارانش در تدوین فرهنگنامه کودکان و نوجوانان به جان می خرند و سرآخر از گله کوچکی گفت که آموزش و پرورش و ایضاً صدا و سیما توجهی به اهمیت کتاب و کتابخوانی برای کودکان و نوجوانان ندارند و …
پس از ساعتی که برای من حکم کلاس درس تجربه را داشت از ایشان اجازه مصاحبه گرفتم که موافقت ننمودند. در پایان از ایشان خواستم که بفرمایند من چه کمکی می توانم انجام دهم؛ با ایمان راسخی که به کار بزرگ فرهنگی اش داشت، گفت که هدف شورای کتاب کودک در تدوین فرهنگنامه کودکان و نوجوانان معلوم و مدون است و نتیجه و محصول کار هم در حال انتشار است، اما رسالت شما در صدا و-سیما این است که بتوانید به هر طریق ممکن اشتیاق و عادت به مطالعه را نزد کودکان و نوجوانان این مرز و بوم رواج دهید.
دیدار آن روز با این بانوی فرهنگی و ایمان به کار و تلاشی که در میان سالی داشت و به خصوص نفوذ کلامی که در مخاطب خود می گذاشت هنوز در خاطرم نقش بسته است. در روزهای پس از آن ملاقات، کتاب تجربه های مدرسه فرهاد را که در کتابخانه شخصی خود داشتم یکبار دیگر خواندم تا بیشتر با افکار مترقی این بانوی فرهنگی آشنا شوم. سپس بنابر حیطه کاری که با واحد پرتابل شبکه دو برای گرفتن مصاحبه و تصویر از فعالیت آموزشگاه ها راهی می شدم از مدیران مدارس درخواست می کردم که از کتابخانه آموزشگاه نیز بازدیدی داشته باشم. متاًسفانه در دهه هفتاد تعداد آموزشگاه هایی که در تهران دارای کتابخانه بودند و برای تهیه گزارش به آنجا مراجعه کرده بودم، اندک بود؛ آموزشگاه هایی هم که دارای کتابخانه بودند، وضعیت مناسبی نداشتند. با این حال چند آموزشگاه دارای کتابخانه مناسب دیدم که کتابداران آن با دلسوزی آنجا را اداره می کردند و مخصوصاً با اطلاعی که از کتابها داشتند، «فرهنگنامه کودکان و نوجوانان» را در مجموعه کتابهای خود داشتند.
در آموزشگا هایی که فاقد کتابخانه بودند و یا شرایط مناسبی نداشتند تاًکیدم به مدیران آن مدارس این بود که لااقل مجلدات فرهنگنامه را که مناسب دانش آموزان است، تهیه و خریداری کنند تا دانش آموزان از آن استفاده کنند. اما اغلب مدیران از کمبود بودجه برای خرید کتاب و نداشتن مکان مناسب برای اختصاص کتابخانه آموزشگاهی گله و شکایت داشتند.
امروز با گذشت دو دهه از این خاطره، ۱۴ جلد از فرهنگنامه با همت والای حدود ۴۰۰ نویسنده، ویراستا، مترجم و با کمک تعدادی از نقاشها و نقشهکشها و بسیاری دیگر و همراهی شورای کتاب کودک و جمعی از ناشران و فعالان کار کتاب و نشر، اتمام یافته است.
در حال حاضر از وضعیت کتابخانه های آموزشگاهی اطلاع چندانی ندارم. اما همچنان بر این باور هستم که جای این فرهنگنامه در کتابخانه های آموزشگاهی باید پر شود. فرهنگنامه ای که به عنوان نخستین کتاب مرجع زبان فارسی، همراه با تصویر، برای کودکان و نوجوانان این مرز و بوم نگاشته شده و نام این بانوی فرهیخته و فرهنگ دوست را نیز بر پیشانی خود دارد. یادش گرامی باد.