انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

یادداشتی مختصر در باب خاستگاه‌ها، تطور و معنای «توصیف فربه» (۳)

نویسنده: Joseph G. Ponterotto (دانشگاه فوردهام، نیویورک).

برگردان: یوسف سرافراز

توصیف فربه در عمل

دنزین (۱۹۸۹) نمونه‌هایی از توصیف فربه را در تمامی یازده گونه‌ی پیشنهادی‌اش ارائه می‌دهد. او برای یافتن این نمونه‌ها، منابع منتشرشده در حوزه‌های داستان، تاریخ، مردم‌نگاری و جامعه‌شناسی را بررسی می‌کند. در ادامه، سه نمونه‌ از اشکال متفاوت توصیف فربه را مطرح می‌کنم و سپس این یادداشت مختصر را با پیشنهاداتی برای نویسندگان TQR به پایان می‌برم. دو نمونه‌ی اول از مردم‌نگاری کلاسیک لیبوف (۲۰۰۳)، گوشه‌ی تالی: مطالعه‌ی مردان کاکاسیاه گوشه خیابان[۱]، اخذ شده‌اند و نشان‌دهنده‌ی گونه‌های «رابطه‌ای» و «توصیفی – تفسیری» دنزین از توصیف فربه هستند. نمونه سوم را از حوزه‌ی خودم، روان‌شناسی مشاوره، گرفته‌ام و از داستان زندگی وسکوئز[۲] (۲۰۰۱)، پیشگام حوزه مشاوره، استخراج شده است.

گوشه‌ی‌ تالی ماحصل رساله PhD الیوت لیبوف[۳] (۲۰۰۳) در رشته انسان‌شناسی در دانشگاه کاتولیک آمریکا است. بسیاری از پژوهشگران کیفی گوشه‌ی تالی را کاری کلاسیک در مردم‌نگاری می‌دانند و این کتاب از منابع مطالعاتی الزامی در بسیاری از دوره‌های پژوهش کیفی است، از جمله در دوره‌هایی که خودم برگزار می‌کنم. برای فهم بافت دو نقل قول ذیل، ابتدا بایستی تصویری کلی از گوشه تالی به دست دهم.

لیبوف، یک مرد یهودی سفیدپوست که از والدین مهاجر اروپای شرقی متولد شده، طی سال‌های ۱۹۶۲ و ۱۹۶۳ به عنوان یک پژوهشگر کار میدانی، کار بر روی یک پروژه پژوهشی درباره شیوه‌های تربیت کودک در میان خانواده‌های کم‌درآمد را در واشنگتن دی سی شروع کرد. یک بخش این مطالعه تمرکز بر زندگی و جهان‌بینی گروه خاصی از «مردان گوشه خیابان» آفریقایی – آمریکایی بود که اغلب جلوی «مغازه بیرون‌برNew Deal »، یک غذاخوری کوچک از آن‌هایی که هفت روز هفته باز هستند، جمع می‌شدند. فضای مخصوص مشتری این بیرون‌بر فضایی ۱۰ در ۱۲ بود بدون صندلی یا میز، درنتیجه مشتری‌ها غذایشان را ایستاده می‌خوردند یا غذایشان را بیرون می‌بردند و به «گوشه تالی» می‌رفتند. نقل قول زیر نخستین تعامل لیبوف با تالی جکسون را توصیف می‌کند.

«تالی و من بیشتر از چهار ساعت در بیرون‌بر می‌پلکیدیم، صحبت می‌کردیم، قهوه می‌نوشیدیم، ورود و خروج مردم را تماشا می‌کردیم، بقیه‌ی موی دماغ‌‌ها و مفت‌خورهایی را تماشا می‌کردیم که پیش‌خدمت‌های زن را دست می‌انداختند، بین خودشان شوخی خرکی می‌کردند یا با جعبه گرامافون خودکار می‌رقصیدند. همه تالی را می‌شناختند و بعضی‌ها به کرات توجه او را جلب می‌کردند. تالی گاهی در شوخی‌ها و دست‌انداختن‌ها مشارکت می‌کرد اما وقتی صحبت می‌کردیم بدون اخلال بود. هنگامی که ساعت دو آن‌جا را ترک کردم، تالی و من همدیگر را با نام کوچک خطاب کردیم («الیوت» برای او عجیب بود و به «الیکس» قانع بودیم) و من می‌توانستم دو تا از پیش‌خدمت‌ها را با اسم کوچک‌شان خطاب کنم بدون اینکه احساس ناخوشایندی داشته باشم. همچنین آموخته بودم تا چند مرد دیگر را با اسم کوچک‌ یا اسم مستعارشان تشخیص دهم، سرنخ‌هایی درباره روابط شخصی به دست آورم و طرح اولیه‌ای از زندگی‌نامه تالی داشتم (بعدا فهمیدم که بخشی از آن غیرواقعی بود)».

نقل قول بالا گونه‌ای از «توصیف فربه» را بازنمایی می‌کند که دنزین (۱۹۸۹) آن را رابطه‌ای می‌نامد. «یک توصیفِ فربهِ رابطه‌ای، یک رابطه را زنده می‌کند» (دنزین: ۹۴). در نقل قول بالا خواننده حسی زنده از بیرون‌بر کسب می‌کند و پنجره‌ای به روابط در حال پیشرفت لیبوف (پژوهشگر) و تالی (مشارکت‌کننده) گشوده می‌شود.

نقل قول دوم که در ادامه می‌آید نیز از لیبوف است که من آن را به عنوان نمونه‌ای از گونه‌ی «توصیفی – تفسیری» دنزین (۱۹۸۹) از توصیف فربه طبقه‌بندی می‌کنم. دنزین می‌نویسد:

«توصیفِ فربهِ توصیفی و تفسیری، تفسیرهایی را که درون تجربه‌ی زیسته رخ داده‌اند ثبت می‌کند…. کسب کردن و ارائه‌ دادن این‌ نوع شرح‌ها دشوار است. نیازمند شخصی است که در تامل در باب تجربه‌ آن‌چنان که رخ داده توانا باشد» (ص ۹۸).

بافت این نقل قول مربوط است به یک عصر شنبه هنگامی که لیبوف در یک رقص محلی در Capitol Arena حاضر می‌شود. بیش از هزار نفر در سالن کوچک رقص تنگاتنگ هم جمع شده بودند. لیبوف تنها مرد سفیدپوست آن جمع بود، و در ابتدا موسیقی را کاملا غریبه یافت و حتی نمی‌توانست بعضی از آلات گروه موسیقی را تشخیص دهد، چرا که پیشتر هرگز آن‌ها را ندیده بود. این نقل قول از یادداشت‌های میدانی اوست:

«آن‌جا بسیار داغ بود، پر سروصدا بود، بسیار بوی‌ناک بود و این همه بسیار هیجان‌انگیز بود. در چنین مکانی غیرممکن بود که بتوان به سادگی یک مشاهده‌گر باقی ماند، حتی برای شخص یبس و یخی مثل من. تنها چند دقیقه بعد از اینکه جکی ویلسون شروع به خواندن کرد، فهمیدم که سروصدا به اندازه کافی بلند نیست، گرما به اندازه کافی داغ نیست و بوی ناشی از در هم لولیدن بیش از هزار نفر به اندازه کافی قوی نیست. مانند بقیه، من از هر چیزی بیشترش را می‌خواستم» (ص ۱۶۵).

در این نقل قول خواننده تقریبا می‌تواند رویداد را تجسم کند و احساس‌ را آن‌چنان که لیبوف آن‌ها را ثبت کرده تجربه کند. این توصیف فربه به وضوح حس واقع‌نمایی را در خواننده خلق می‌کند.

دنزین (۱۹۸۹) بر این نکته تاکید می‌کند که اغلب توصیف‌های فربه، تمامی یازده‌ گونه‌ی توصیف فربهی را که او طبقه‌بندی کرده در بر نمی‌گیرند. یک یا شاید چند گونه‌‎ی معدود هستند که در یک نثر توصیفی ارائه می‌شوند. دنزین معتقد است که یک توصیفِ فربهِ تمام و کمال قادر است در یک زمان پنج نوع از گونه‌شناسی او را در بر بگیرد: زندگی‌نامه‌ای، تاریخی، موقعیتی، رابطه‌ای و تعاملی. در ادامه، من از رشته‌ی خودم، روان‌شناسی مشاوره، استفاده می‌کنم تا نقل قولی را عرضه کنم که فکر می‌کنم شامل همه پنج گونه‌ی توصیف فربه است.

این نقل قول از زندگی‌نامه منتشرشده‌ی ملبا وسکوئز (۲۰۰۱)، پیشگام در حوزه روان‌شناسی مشاوره، اخذ شده است. زندگی‌نامه‌ی او یکی از دوازده زندگی‌نامه‌ای است که بخش اول Handbook of Multicultural Counseling (پونتروتو، کاساس، سوزوکی و الکساندر، ۲۰۰۱) را تشکیل می‌دهد. زندگی‌نامه وسکوئز بر تجارب زندگی تمرکز دارد، خاصه آن‌هایی که او را با زنان در جامعه و با جمعیت‌های لاتین پیوند داد. این تجارب او را واداشت تا حرفه‌اش را وقف مشاوه به و دفاع از مردمان لاتین، خاصه زنان لاتین، کند. بافت این نقل قول توصیفی است که وسکوئز از تجارب اوائل کودکی‌اش در مدرسه به عنوان یک زن مکزیکی – آمریکایی در یک شهر کوچک در تگزاس در دهه ۱۹۵۰ ارائه می‌دهد. در این سناریوی به‌خصوص او یک روز در اتوبوس مدرسه را توصیف می‌کند.

«یک روز، یک پسر سفیدپوست هیکلی، دو یا سه سال بزرگ‌تر، که اغلب در برابر ما قلدری می‌کرد، آمد و به شکلی خشن و بی‌ادبانه‌ من و خواهرم را به گوشه‌ی صندلی‌مان هل داد، به این خاطر که می‌خواست آن‌جا کنار دوستانش بنشیند. ترس و حقارتی را به یاد می‌آورم که در خودم و خواهرم احساس می‌کردم. با این حال، هیچ کاری نکردیم در سکوت نشستیم و با فشار هیکل بزرگش له شدیم. یک دختر جوان آفریقایی – آمریکایی، با هیکل اندازه او، اتفاقی را که افتاد دید، جلو آمد، شانه‌ی او را هل داد و با صدای بلند و قرص و محکمی گفت «چی‌کار می‌کنی؟ نمی‌تونی همچین کاری باهاشون بکنی. اونا این‌جا نشستن، نمی‌بینی؟، داری فشارشون می‌دی. تکون بخور. یالا!». بی‌اعتنا نگاهی به او کرد و گفت «به تو ربطی نداره». با چشم‌زهره برگشت و گفت «حالا داره». همه اتوبوس ساکت شده بود. با صدای پایین‌تری تکرار کرد «تکون بخور، یالا». بلند شد و رفت. دختر جوان سیاه‌پوست به صندلی‌اش رفت، برگشت و به هر کدام از ما یک آب‌نبات داد و باقی سال مواظب ما و دیگرانی شبیه ما بود» (ص ۶۹).

من معتقدم که این نقل قول جنبه‌هایی از پنج نوع کلیدی از توصیف فربه را که دنزین اشاره می‌کند در بر می‌گیرد. زندگی‌نامه‌ای است، به این معنا که سناریو را به شکلی وقایع‌نگارانه (دهه ۱۹۵۰) در بافت زندگی وسکوئز و رشد او به عنوان یک زن مکزیکی – آمریکایی، در یک شهر کوچک تگزاس، جایی که نژادپرستی متداول است قرار می‌دهد. تاریخی است، به این خاطر که «تلاش می‌کند تا یک لحظه تاریخی تجربه را با جزئیاتی روشن زنده کند» (دنزین: ۹۲). موقعیتی است، به این خاطر که «تصویری بصری از موقعیت خلق می‌کند» و شخص را در موقعیت قرار می‌دهد (ص ۹۴). به شکل واضحی رابطه‌ای است به نحوی که یک رابطه را زنده می‌کند، در این مورد رابطه وسکوئز با خواهرش همچنان که با یک رفیق یاری‌گر دوران مدرسه. در نهایت، تعاملی است به این خاطر که «بر تعاملات میان دو یا چند شخص» (ص ۹۵) تمرکز دارد.

فهم «توصیف فربه» فراسوی مردم‌نگاری و تحلیل زندگی‌نامه

نمونه‌های «توصیف فربه» که در بالا آمدند، همچنانی که نمونه‌های برجسته‌شده در دنزین (۱۹۸۹)، تا حد زیادی، گزیده‌هایی هستند که از مردم‌نگاری و زندگی‌نامه گلچین شده‌اند. با این حال، همچنان که پیشتر گفته شد، «توصیف فربه» در رشته‌های بسیاری (برای نمونه آموزش، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، ارزیابی پروژه) و در رویکردهای پژوهشی بسیاری (برای نمونه، پدیدارشناسی، نظریه زمینه‌ای، مطالعه موردی) استفاده شده است (ن. ک. مورو، ۲۰۰۵؛ پونتروتو و گریگر، در دست چاپ). اکثر مطالعات کیفی در رشته‌های مختلف (برای نمونه روان‌شناسی، آموزش) بر مصاحبه‌های طولانی متکی‌اند (پولکیگهورن، ۲۰۰۵). در این بخش نهایی، از این بحث می‌کنم که «توصیف فربه» چگونه می‌تواند در یک مطالعه مبتنی بر مصاحبه که بر مبنای ساختار پیشنهادشده‌ی انجمن روان‌شناسی آمریکا سازمان‌دهی شده نمود یابد. این ساختار بر یک ساختار سه‌تایی متکی است: روش (مشارکت‌کنندگان و روندهانتایج و بحث.

  • مشارکت‌کنندگان

«توصیف فربهِ» شخص نمونه، شامل توصیف کامل مشارکت‌کنندگان مطالعه است بی آنکه ناشناس بودن آن‌ها به خطر افتد. نمونه‌ای که توصیف فربه شده باشد این توانایی را برای خواننده در بردارد که بتواند ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و روان‌شناختی نمونه را تجسم کند. برای مثال، یک مطالعه مبتنی بر مصاحبه با دانشجویانی که از خدمات مرکز مشاوره دانشگاه استفاده می‌کنند، می‌تواند ویژگی‌های جمعیت‌شناختی‌ای همچون جنسیت، نژاد، سن، مشخصه‌های اجتماعی – اقتصادی، وضعیت تحصیلی، وضعیت مهاجرت، سطح نسل و غیره را گزارش کند. ویژگی‌های روان‌شناختی گزارش‌شده می‌تواند شامل ارائه‌ی نگرانی‌ها، تجارب قبلی مشاوره، تاریخ‌چه تروما، سطوح هویت نژادی و قومی و غیره باشد.

  • روندها

توصیف همراه با جزئیات کافی از موقعیت و روندها، زمینه‌ای برای فهم نتایج مطالعه فراهم می‌کند. به مثال‌مان مرکز مشاوره دانشگاه بازگردیم، یک توصیف دقیق از پردیس و محیط پیرامون مهم است، همچنین ویژگی‌های عمومی‌تر دانشگاه مانند اندازه، آرایش جمعیت‌شناختی، وابستگی‌های سازمانی، سطح رقابتی و غیره. عواملی مانند محل مصاحبه‌ها، مدت زمان و مراحل ضبط مصاحبه‌ها و واکنش‌های مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده به مصاحبه‌ها همگی احساس واقع‌نمایی را برای خواننده به همراه می‌آورد، و درک (و نقد) تفسیر نویسنده در بخش‌های نتایج و بحث را امکان‌پذیر می‌کند.

  • نتایج

«توصیف فربهِ» نتایج، «صدا»ی مشارکت‌کنندگان را ارائه می‌دهد. که به معنی نقل‌قول‌های طولانی از مشارکت‌کنندگان یا گزیده‌هایی از گفت‌وگوی مصاحبه‌کننده – مصاحبه‌‌شونده است. این‌جا نیز، احساس واقع‌نمایی برای خواننده با تجسم کردن تعاملات مشارکت‌کننده – مصاحبه‌کننده به دست می‌آید و وضعیت شناختی و عاطفی مصاحبه‌شونده (و مصاحبه‌کننده) را به دست می‌دهد. «توصیف فربهِ» نتایج از بخش روش که به شکلی فربه ارائه شده است جریان می‌یابد.

  • بحث

بخشِ بحث یک گزارشِ مصاحبه‌ی کیفی که به شکلی فربه توصیف شده باشد، به خوبی تجارب زیسته‌ی مشارکت‌کنندگان را با تفاسیری که پژوهشگر از این تجارب دارد ادغام می‌کند؛ بدین گونه، معنای فربه را برای خواننده، همچنان که برای مشارکت‌کنندگان و پژوهشگر، خلق می‌کند. درنتیجه، خواننده می‌تواند عناصر ضروری یافته‌ها را هضم کند، و می‌تواند تشخیص دهد که آیا به نتایج تفسیری مشابهی با تفسیر نویسنده‌ی گزارش می‌رسد یا خیر.

نتیجه‌گیری

این یادداشت مختصر، خاستگاه‌ها، تطور، تعاریف و برخی از نمونه‌های «توصیف فربه» را مرور کرد. مفهوم «توصیف فربه» اغلب در پژوهش کیفی در رشته‌ها و رویکردهای پژوهشی استفاده می‌شود و محل ارجاع است. علی‌رغم محبوبیت این مفهوم، سردرگمی‌هایی نیز در میان محققان و دانشجویان پدید آورده است. امیدوارم این یادداشت مختصر که تا حدودی بر چالش‌هایی که خود من برای فهم این مفهوم داشتم استوار است، توانسته باشد وضوحی را بر مفهوم «توصیف فربه» تابانده باشد.

منابع

Bogdan, R. C., & Biklen, S. K. (2003). Qualitative research for education: An introduction to theories and methods (۴th ed.). Boston: Allyn & Bacon.

Creswell, J. W. (1998). Qualitative inquiry and research design: Choosing among five traditions. Thousand Oaks, CA: Sage.

Denzin, N. K. (1989). Interpretive interactionism. Newbury Park, CA: Sage.

Denzin, N. K., & Lincoln, Y. S. (Eds.). (2005). Handbook of qualitative research (۳rd ed.). Thousand Oaks, CA: Sage.

Geertz, C. (1973). The interpretation of cultures: Selected essays. New York: Basic Books.

Greenblatt, S. (1997). The touch of the real. Representations, 59, ۱۴-۲۹.

Holloway, I. (1997). Basic concepts for qualitative research. London: Blackwell Science.

Liebow, E. (2003). Tally’s corner: A study of Negro streetcorner men. Lanham, MD: Rowman & Littlefield.

Lincoln, Y. S., & Guba, E. G. (1985). Naturalistic inquiry. Newbury Park, CA: Sage.

Marshall, C., & Rossman, G. B. (1999). Designing qualitative research (۳rd ed.). Thousand Oaks, CA: Sage.

Morrow, S. L. (2005). Quality and trustworthiness in qualitative research in counseling psychology. Journal of Counseling Psychology, 52, ۲۵۰-۲۶۰.

Patton, M. Q. (1990). Qualitative evaluation and research methods (۲nd ed.). Newbury Park, CA: Sage.

Polkinghorne, D. E. (2005). Language and meaning: Data collection in qualitative research. Journal of Counseling Psychology, 52, ۱۳۷-۱۴۵.

Ponterotto, J. G., Casas, J. M., Suzuki, L. A., & Alexander, C. M. (Eds.). (2001). Handbook of multicultural counseling (۲nd ed.). Thousand Oaks, CA: Sage.

Ponterotto, J. G., & Grieger, I. (in press). Effectively communicating qualitative research. Counseling Psychologist.

Ryle, G. (1949). Concept of the mind. London: Hutchinson and Company.

Ryle, G. (1971). Collected papers. Volume II collected essays, 1929-1968. London: Hutchinson.

Schwandt, T. A. (2001). Dictionary of qualitative inquiry (۲nd ed.). Thousand Oaks,CA: Sage.

Vasquez, M. J. T. (2001). Reflections on unearned advantages, unearned disadvantages, and empowering experiences. In J. G. Ponterotto, J. M. Casas, L. A. Suzuki, & C.

Alexander (Eds.), Handbook of multicultural counseling (۲nd ed., pp. 64-77). Thousand Oaks, CA: Sage.

 

پی‌نوشت‌‌ها:

[۱] Tally’s Corner: A Study of Negro Streetcorner Men

[۲] Vasquez

[۳] Elliot Liebow