انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

یادداشتی دربارۀ کتیبۀ لوح معماری موزۀ ملک

در حاشیۀ دور تا دور لوح معماری‌ای که در پیش رو دارید، کتیبه‌ای به خط شکسته‌ نستعلیق خفی درج شده است. بررسی فنی کارشناسان موزۀ ملک نشان می‌دهد که این کتیبه را بعداً به لوح نیفزوده‌اند و از آغاز جزوی از آن بوده است. در یادداشت حاضر، متن کتیبه را خواهیم خواند و آن را توضیح خواهیم داد. پیش از آن، لازم است توجه خواننده را به نکاتی جلب کنیم که فهم این کتیبه و محل آن را آسان‌تر می‌کند.

در جهانی که امروز در آن به‌سر می‌بریم، چه جهان بیرونی و آفاقی و چه جهان‌های درونی و انفسی هریک از ما، میل به این است که حوزه‌ها یا ساحت‌های حیات انسان از هم جدا شود. ما بخشی از اوقات و احوالمان را به زندگی خصوصی، بخشی را به زندگی اجتماعی، بخشی را به کار، بخشی را به تفریح و استراحت، و بخشی را به عبادت اختصاص می‌دهیم. البته تقسیم ساعات شبانه‌روز و تخصیص هر قسمت از آن به یکی از امور اصلی تا پیش از روزگار جدید نیز در فرهنگ ما رایج بود و اولیای دینْ ما را به تقسیم ساعات شبانه‌روز به سه یا چهار بخش توصیه کرده‌اند؛ اما آن تقسیم با تقسیم رایج امروز تفاوت بنیادی دارد. وقتی که اولیای دین از ما می‌خواهند پاره‌ای از شبانه‌روز را به کسب و پاره‌ای را به عبادت اختصاص دهیم، به‌هیچ‌روی به این معنا نیست که پارۀ مربوط به کسبْ عاری از عبادت باشد. گذشته از اینکه در ساعات کسب نیز نمازهای واجب بر عهدۀ ماست، از ما خواسته‌اند که هرگز و در هیچ حال از یاد خدا غافل نباشیم. این یاد پیوستۀ خدا را «نماز مدام» خوانده‌اند. گفته‌اند آیات شریف «وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَ خِیفَهً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَ لَا تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ» (و در دل خویش، پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس، بى‌صداى بلند، یاد کن و از غافلان مباش. اعراف: ۲۰۵) و «الذین هم علی صلوتهم دائمون» (آنان که بر نمازشان پایداری می‌کنند. معارج: ۲۳) در همین معناست؛ و سخن باباطاهر ــ خوشا آنان که دایم در نمازند ــ در بیان همین آیات است؛ و شیخ ابوسعید ابوالخیر در بیان همین آیات بود که گفت: «مرد آن بوَد که در میان بازار در میان خلق ستد و داد کند و با خلق بیا‌میزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد». پیداست که مقصود از این ذکرْ کلماتی نیست که به زبان جاری می‌کنیم. دین از ما می‌خواهد که یاد خدا را در همه چیز حلول دهیم. هر عملی، از خور و خواب گرفته تا نماز، که با این ذکر مناسبت نداشته باشد عبث است؛ زیرا اگر انسان را از راه رسیدن به مقصد دور نکند، باری از طی طریق باز می‌دارد و فرصت محدودی را که برای طی این راه در اختیار او نهاده‌اند در اموری می‌سپرد که برای سپردن راه مضر یا غیرمفید است. آنچه با عنوان نماز، نماز مدام، جهاد اکبر، سلوک راه خدا، و مانند اینها شنیده‌ایم، همه تعابیر و صورت‌های گوناگون این ذکرند؛ و بلکه جو‌هر دین چیزی جز ذکر، و جوهر بی‌دینی چیزی جز غفلت نیست. بنا ‌بر این، ذکر ظاهری که بر زبان جاری می‌شود تنها صورتی و جلوه‌ای از ذکر است. ذکرْ گوهری درونی است که می‌تواند در همۀ عمل‌های مباح، ولو اعمال مادی و دنیوی، نفوذ و حلول کند و ماهیت آنها را دگرگون سازد. می‌تواند معماری را، که کارش محافظت جسم آدمی و بر‌آوردن حاجات مادی او، و به قول مولانا «علم بنای آخور» است، جوهره‌ای روحانی ببخشد و در خدمت طی طریق الهی و وصال محبوب در آورد. چنین معماری‌ای که ظاهراً در خدمت دیگران است، باطناً در خدمت خود معمار است؛ آن هم نه در خد‌مت جسم او، که در انتهای سفر این دنیا از روح به در می‌آورد و به خاک می‌سپارد و می‌رود، بلکه در خدمت روح او، که مسافر حقیقی این راه است.

 

ین دعوت اصلی دین است. اهل معرفتْ اصل دین را همین می‌شمردند. در فرهنگ ایران‌زمین، تا پیش از روزگار جدید، البته چنین نبود که همه، از جمله اهل پیشه و معماران، اهل ذکر باشند؛ اما بیشتر مردم، ولو خود اهل غفلت بودند، ذکر را نیکو می‌شمردند و مردمان ذاکر را بزرگ می‌داشتند. فرهنگ ایرانی آکنده از تعالیم اهل معرفت، یعنی تعالیم اصیل و اصلی دین، بود. این تعالیم در مجامع اهل پیشه نیز نفوذ کرده بود و حلقه‌های فتوت را پدید آورده بود. حلقه‌های فتوت حلقه‌های اهل پیشه، و در نتیجه عامیانه، بود که در آنها آموزش‌های حرفه و طی مراتب شغلی با تعالیم اهل معرفت سخت درآمیخته بود. در بین اهل فتوت، مراتب پیشه را با مراتب سلوک مطابقت داده بودند. استادِ پیشه هم استاد ظاهری شاگرد بود و هم استاد باطنی او. مراتب پیشرفت شاگرد در حرفه با مراتب پیشرفت معنوی او کمابیش مطابقت داشت. در حلقه‌های فتوت، پیشه را با هستی مرتبط می‌کردند. سلسلۀ استادان به یکی از اولیا یا انبیا و از آنجا به خدا می‌رسید و به شبکۀ هستی ــ ولایت ــ پیوند می‌خورد. این‌چنین بود که فِتیان پیشۀ خود را پیوسته به نظام هستی می‌یافتند و الگوی خود را یکی از انبیا یا اولیا. این عقیده فقط در کلیت تصور از پیشه حلول نمی‌کرد؛ بلکه سرتاپای پیشه را فرامی‌گرفت. سالک باید هرچه می‌کند در جهت یاد خدا باشد و هرچه می‌بیند او را به یاد خدا بیندازد و به هر کاری که دست می‌زند، از پیوند آن با هستی و چگونگی آن پیوند آگاه باشد. حتی ابزارهایی که به دست می‌گیرد و مواد و ساخت‌مایه‌هایی که در کار می‌کند همه باید پیوندی با نظام هستی و با یاد مبدأ و مَعاد و مُبدِئ و مُعید داشته باشد.

اهل فتوت مرام‌نامه‌هایی داشتند که به «فتوت‌نامه» معروف است. فتوت‌نامه میثاق مکتوب بین شاگرد و استاد بود. کسی که در حلقۀ فتوت درمی‌آمد، مقید بود که فتوت‌نامه را نصب‌العین بدارد و آن را مراعات کند. معماری که ساختن این لوح را سفارش داده، خواسته است که فتوت‌نامۀ او را در حاشیۀ لوح بنگارند تا پیوسته آن را پیش چشم داشته باشد.

با این مقدمه، متن کتیبه را می‌خوانیم و دربارۀ فقرات آن به‌اختصار توضیح می‌دهیم:

بسم الله الرحمن الرحیم

معمار که این لوح را در دست می‌گیرد، کار را با نام خدا آغاز می‌کند. با این کار، خود را می‌پاید و به یاد او می‌دارد و هم از خدا می‌خواهد که او را به این کار، به کاری موافق رضای او، توفیق دهد و با رحمانیت و رحمت خود به او و کار او روی کند.

العلمُ عندَ الله لا یَعلَمُ الغیبَ الا الله (علم در نزد خداست. هیچ کس جز خدا غیب نمی‌داند.)

با این ذکر، به یاد خود می‌آورد که آنچه بدان می‌پردازد، و مبتنی بر علمی است که آموخته است، اندکی از علم است. اصل علم در نزد خداست. او نباید به علمی که دارد فریفته شود و آن را از خود بداند. بسیاری از حقایق عالم، از جمله حقایق زمینی که در آن تصرف خواهد کرد و بنایی که بر این لوح نقشه‌اش را خواهد ریخت، از او پنهان است و فقط خدا آنها را می‌داند.

سؤال: اگر پرسند که گونیا چیست و چند سر دارد، جواب بگو که حضرت جبرئیل (ع) به امر ربّ جلیل گونیا را از [نزد] پروردگار برداشت و به آدم سپرد.

بیشتر فتوت‌نامه‌ها در قالب سؤال و جواب تنظیم شده است. فتوت‌نامه مجموعه‌ای از مبانی اعتقادی و مبانی پیشه و آداب ظاهری و باطنی مرتبط با پیشه است. میثاق‌نامه‌ای است که وقتی کسی به حلقۀ اهل فتوت درمی‌آمد و جوانمرد می‌شد، آن را می‌پذیرفت و به مراعات آن گردن می‌سپرد. فتیٰ بایست همواره شیخ را در نظر می‌داشت و او را مراقب خود می‌شمرد. لحن فتوت‌نامه هم طوری است که گویی پیوسته شیخ آن را در گوش فتیٰ می‌ٰخواند.

گونیا مهم‌ترین افزار اندازه‌گیری و تقدیر است و کامل‌ترین زاویه ــ زاویۀ قائمه ــ با گونیا به دست می‌آید. خدای مصوّر و مقدّر که جهان را به‌اندازه آفریده است، گونیایی ملکوتی دارد. جبرئیل چنان گونیایی را به دست آدم سپرد تا کارهای زمین را به‌اندازه کند.

و سه سر دارد بمعنی الله محمد و علی (ع).

برخی از گزاره‌های فتوت‌نامه‌ها دلالت هستی‌شناختی دارد؛ یعنی به امری واقعی در جهان دلالت می‌کند؛ و برخی از آنها نقش تداعی‌گر دارد. فتوت‌نامه معمار را بدین می‌خواند که چون به گونیا نظر کرد و دید که سه سر دارد، از این سه به یاد الله و حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) بیفتد.

و ذکر او «یا حی یا قیوم»[۱] است.

هر عمل معماری و هر آلت معماری ذکر زبانی‌ای متناسب با خود دارد. خدا زندۀ جاوید است و به خود استوار است و جهان نیز، هرقدر گونیا باشد، هرقدر به‌اندازه و بقاعده باشد، این بقاعدگی و هندسه آن را از تکیه به خدا بی‌نیاز نمی‌کند. جهان به کسی متکی است که او به چیزی دیگر متکی نیست. بناهایی هم که معمار برمی‌آورد نه به اندازه و طرز ساختن او، بلکه به خدای قیوم متکی است.

و گونیا راهنماست و ریسمان راهرو است.

این نیز از گزاره‌های تداعی‌گر فتوت‌نامه است. چنین نیست که فقط استاد معمارْ راهنما باشد و معمارِ صاحبِ این لوح راهرو. همه چیز در جهان رهرو است و راهنمایی دارد. ریسمان بنا بر امتدادی که گونیا معین می‌کند بر مسیر راست و بر صراط مستقیم می‌رود.

سؤال: اگر پرسند شمشه چیست و پای چیست و سر شمشه چیست و خطبۀ شمشه چیست و کار گذاشتن شمشه و ذکر شمشه چیست، بگو جواب بگو شمشه دستور پیر است و سر شمشه تعلیم استاد است و پای شمشه راهنماست.

با دستور پیر (استاد) کارها راست می‌شود. جوانمرد باید مطابق دستور پیر عمل کند تا دیوار وجود او به‌راستی و درستی بالا برود و همۀ اجزای آن در کنار هم و سازگار با هم چیده شود. شمشه تداعی‌گر دستور استاد است.

و چون شمشه را به کار گذاری «یا موجود یا معبود» و ذکر شمشه «یا حکیم یا عدل» است.

ذکر آغاز کار با شمشه «یا موجود یا معبود» است؛ زیرا معمار آجرها را با شمشه راست می‌چیند و دیوار را به وجود می‌آورد. او در این کار، بندگی «موجود» حقیقی را می‌کند. ذکر حین کار با شمشه «یا حکیم یا عدل» است، که خدا بنیاد محکم جهان را با حکمت و عدل خود گذاشت.

سؤال: اگر پرسند شاول چیست و ذکر شاول چیست، جواب بگو شاول میزان پیر است و ذکر او یا مُبدِئ[۲] یا مُعید است.

شاول (شاغول) باید به یاد معمار بیاورد که کار استاد با شاگرد میزانی دارد و استاد اعمال شاگرد را با میزان حق می‌سنجد؛ همچنان‌که معمار راستی دیوار را با شاغول می‌سنجد و می‌پاید. معمار باید به یاد داشته باشد که خدای مُبدِئ (آغازگر) همچنان‌که جهان را راست برپا کرده است، مُعید نیز هست و طومار جهان را درمی‌پیچد و به مرتبۀ نخست هستی بازمی‌گرداند. بنای او ماندنی نیست؛ همچنان که هیچ چیز دیگری در این دنیا ماندنی نیست.

در سؤالات، اگر پرسند ریسمان چیست و راهنمای او کیست و واجب ریسمان چیست و خطبه ریسمان و کار گذاشتن و ذکر ریسمان چیست، جواب بگو ریسمان توجّه است و پای ریسمان توکل است و واجب ریسمان سوزن است و راهنمای ریسمان گونیاست. و خطبه و کار گذاشتن آنکه در آن وقت بگوید «نصر من الله و فتح قریب». و ذکر ریسمان «یا قاضیَ الحاجات یا کافی المهمّات». سؤال اگر پرسند ذرع چیست و سر او پای او و ذکر او چیست، جواب بگو ذرع معلم پیر است در تسبیح حضرت معبود؛ چنان‌که در کلام مجید می‌فرماید هو الله تعالی قوله تعالی حق: «[إنْ من] شئ الا یسبّح بحمده و لکن [لا] تفقهون تسبیحهم» آیات.

فتوت‌نامه همچنان در بیان ابزارهای معماری پیش می‌رود و حکمت هریک و پیوند هریک با هستی و تداعیگری هریک را بازمی‌گوید و ذکرهای خاص در آغاز کار با هر افزار و ادامۀ کار با آن را بیان می‌کند. سرانجام به ذرع می‌رسد، که سنجه و معیار اندازه‌گیری است. شگفت اینکه سخن در سلسلۀ این اسباب و ذکرهای آنها به ذرع ختم می‌شود و ذرع استادِ استاد است. ذرع، که سنجۀ اندازه‌های عالم است، نشانی است از اینکه همه چیز تسبیح خدا می‌گوید؛ گرچه ما آن تسبیح‌ها را ندانیم. فتوت‌نامه با این جمله به پایان می‌رسد:

و سرِ گز راستی است و پای گز کار است و ذکر گز حق.

گز همان ذرع است که پیش از این، آن را معلم پیر خوانده بود. گز مبنایی است که همۀ بنا از آن نشئت می‌گیرد و با آن برمی‌آید و پایان می‌پذیرد. اگر این مبنا راست باشد، همۀ کار راست است. از این رو، یک سرِ گز «راستی» است. سر دیگر گز، یا پای آن، به عمل معمار متصل است. گز واسطه‌ای است که «راستی» را به «کار» معمار می‌پیوندد. این پیوند راستی با کار همان آغاز و انجام کار معماری است که معمار باید آن را در ظاهر و باطن، بر زبان و در قلب، در دست و در دل، بپاید؛ یعنی ذکر «حق». اندیشه و عمل معمار همه باید در خدمت و در جهت راستی باشد؛ ذکرها همه از حق است و به حق می‌رسد. همه چیز آن‌گاه می‌پاید و در نظام هستی جایی و اعتباری می‌یابد که در جهت راستی و حق باشد و به او بپیوندد.

به تاریخ شهر صفر المظفّر[۳] سنه ۱۳۰۹ «رقم زد خامۀ فکر حبیب از بهر تاریخش/ حسن نقاش ازین لوح آمده [از] بهر معماری».

ستایش در آغاز و انجام از آنِ خداست.

معرفی لوح معماری

شواهد فراوانی وجود دارد که مهندس معمار، نقشه عمارت‌ها را پیش از انتقال به خاک و رنگ‌ریزی، بر صفحه یا صفحاتی رسم می‌کرد و به بنایان می‌سپرد تا بنا را مطابق نقشه برآورند. این نقشه که بر اساس اندازه‌های دقیق و تناسبات معماری بود واحدی داشت که در اجزای مختلف، از در و دیوار و سکو و پنجره اندازه را مشخص می‌کرد و راهنمای معمار در طراحی بود (پیمون). برای رسم این نقشه‌ها، نیاز به صفحاتی شطرنجی بود که هر خانه آن، کوچکترین واحد مقیاس باشد، چنانکه امروز نیز اندازه‌ها و کروکی‌ها بر کاغذ شطرنجی رسم می‌شود. این صفحه، به «زیج معماری» یا «لوح معماری» معروف بود. تصویری از این لوح در نگاره‌ای از کتاب «بابُر نامه» به‌جا مانده است که معمار را در حال راهنمایی بنّا در ریسمان‌کشی از روی زیج نشان می‌دهد؛ اما این نخستین نمونه از این لوح‌ها است که در واقع یافت شده و برای نخستین بار به نمایش گذاشته می‌شود. اما آنچه که این لوح را خاص‌تر و ویژه‌تر می‌کند وجود کتیبه‌ای به خط نستعلیق خفی بر دو روی آن به دور صفحه است که بخشی از «فتوت‌نامه معماران» است. لوح مذکور صفحه‌ای است که هر دو روی آن با شبکه‌های منظم شطرنجی شده و دورتادور هر دو روی آن فتوت‌نامه، یا خلاصه‌ای از فتوت‌نامه مهندسان معمار نوشته شده به شهادت رقم اثر در سال ۱۳۰۹ق ساخته شده است. لوحه سالم و نسبتاً کار نکرده می‌نماید و روغن (لاک) آن نیز سالم و نسبتاً بدون ترک و افتادگی است. تنها در گوشه‌های آن اندکی خوردگی وجود دارد که ممکن است در اثر حمل یا نگهداری نامناسب آن در دوره‌های پیشین باشد. ابعاد آن ۲/۲۰ در ۸/۲۹ سانتی‌متر و اندازه تقریبی هر خانه‌ شطرنجی حدود دو میلی‌متر است.

فتوت‌نامه

آموزه‌های اولیای دین به انسان می‌آموزاند که شب و روزش را باید به سه یا چهار بخش تقسیم کند. بخشی برای معاش، بخشی برای استراحت و خانواده و بخشی برای عبادت. امروزه نیز به ظاهر چنین است، اما آن تقسیم با تقسیم رایج امروز تفاوت بنیادی دارد. وقتی که اولیای دین از ما می‌خواهند پاره‌ای از شبانه‌روز را به کسب و پاره‌ای را به عبادت اختصاص دهیم، به‌هیچ‌روی به این معنا نیست که پارۀ مربوط به کسبْ عاری از عبادت باشد. گذشته از اینکه در ساعات کسب نیز نمازهای واجب بر عهدۀ ماست، از ما خواسته‌اند که هرگز و در هیچ حال از یاد خدا غافل نباشیم. این یاد پیوستۀ خدا را «نماز مدام» خوانده‌اند: «الذین هم علی صلوتهم دائمون» (آنان که بر نمازشان پایداری می‌کنند. معارج: ۲۳).

نماز و ذکر ظاهری که بر زبان جاری می‌شود تنها صورتی و جلوه‌ای از ذکر است. ذکرْ گوهری درونی است که می‌تواند در همۀ عمل‌های مباح، ولو اعمال مادی و دنیوی، نفوذ و حلول کند و ماهیت آنها را دگرگون سازد. می‌تواند معماری را، که کارش محافظت جسم آدمی و بر‌آوردن حاجات مادی او، و به قول مولانا «علم بنای آخور» است، جوهره‌ای روحانی ببخشد و در خدمت طی طریق الهی و وصال محبوب در آورد.

فرهنگ ایرانی آکنده از تعالیم تصوف، یعنی تعالیم اصیل و اصلی دین، بود. این تعالیم در مجامع اهل پیشه نیز نفوذ کرده بود و حلقه‌های فتوت را پدید آورده بود. اهل فتوت مرام‌نامه‌هایی داشتند که به «فتوت‌نامه» معروف است. فتوت‌نامه میثاق مکتوب بین شاگرد و استاد بود. کسی که در حلقۀ فتوت درمی‌آمد، مقید بود که فتوت‌نامه را نصب‌العین بدارد و آن را مراعات کند. معماری که ساختن این لوح را سفارش داده، خواسته است که فتوت‌نامۀ او را در حاشیۀ لوح بنگارند تا پیوسته آن را پیش چشم داشته باشد و مدام از دیدن هر شیء یا انجام عملی به یاد خداوند بیفتد و ذکری متناسب از دل بر زبان جاری کند.

حرفه معماری

در گذشته نیز مانند امروز، به کسی که حرفه معماری داشت مهندس می‌گفتند، اما مهندس به طور کلی، کسی بود که «هندسه» بداند و با خطوط و نقوش و احجام سروکار داشته باشد. معماری علمی نظری بود که به قول مولانا، سرآغاز آن خیال و اندیشه‌ای است که در ذهن معمار است، و با نقش شدن آن بر صفحه و ساخته شدن توسط استاد بنا، از خیال به واقعیت و از علم به عمل در‌می‌آید. مهندس مرد علم است و بنا مرد عمل، شاید به همین خاطر است که استاد علی‌اکبر اصفهانی پس از آفریدن شاهکاری چون مسجد شاه (امام) اصفهان، در کتیبه به عنوان و لقب مهندس یاد نمی‌شود، بلکه در مورد او می‌نویسند: «مانند مهندسان…» (و بمعماریه من فی العمل کالمهندسین وهو النادر الاوانی استاد علی اکبر الاصفهانی…). استاد بنا در ساخت آثار معماری، پس از مهندس معمار که آفریننده بنا از خیالی موهوم است بالاترین نقش را دارد. پس از او در سلسله مراتبی، شاگرد و سپس کارگر روزمزد (مزدور). قرار دارد. سنایی غزنوی در حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه در باب این مراتب می‌گوید:

از عمل مرد علم باشد دور مثل این مهندس و مزدور

آن ستاند مهندس دانا به یکی دم که پنج مه بنّا

وآن کند در دو ماه بنّا کرد که نبیند به سالها شاگرد

باز شاگرد آن چشد ز سرور که نیابد به عمرها مزدور

مزد این کم ز مزد آن زانست کین به تن کرد و آن به جان دانست

طبعاً حرفه‌های وابسته به معماری، نظیر گچ‌کاری، ناوه‌کشی (گل‌کاری)، درودگری، ساروج‌بری و گچ‌بری، نقاشی (بنا) و … زیر نظر بنا و در نهایت همگی زیر نظر معمار مشغول به فعالیت بودند.

ابزارهای معماری

معمار با خط و سطح و حجم سروکار دارد، و بنابراین مانند کاتبان سروکارش بیشتر با قلم و کاغذ است، اما برخلاف آنان دست او به ابزارهای دیگری جز قلم نیاز دارد تا طرح را دقیق و هندسی به لوح و کاغذ منتقل کرده، و سپس به صفحه خاکی زمین ببرد تا پی بنا را بر اساس خیال او برآورند. ابزارها – جدای از کامپیوتر که امروز جزو لاینفک طراحی است- همان ابزارهایی هستند که معماران امروزه هم به کار می‌برند: تخته رسم و کاغذ و گونیا و پرگار و خط‌کش (مسطر) و متر (در معماری گذشته ذرع یا گز) و ریسمان و شاغول و شمشه. اما در ادب معماری پیش از این، هر یک از این ابزارها حرمتی و معنایی ویژه برای معمار داشت. معمار از دوران شاگردی می‌آموخت بی نام و یاد خدا دست به قلم و کاغذ نبرد. به یاد خود می‌آورد که آنچه بدان می‌پردازد، و مبتنی بر علمی است که آموخته است، اندکی از علم است. اصل علم در نزد خداست. وقتی گونیا را در دست می‌گرفت می‌دانست گونیا مهم‌ترین افزار اندازه‌گیری و تقدیر است و کامل‌ترین زاویه ــ زاویۀ قائمه ــ با گونیا به دست می‌آید. خدای مصوّر و مقدّر که جهان را به‌اندازه آفریده است، گونیایی ملکوتی دارد. جبرئیل چنان گونیایی را به دست آدم سپرد تا کارهای زمین را به‌اندازه کند و سه‌گوشه آن الله، محمد و علی را به یاد او می‌آورد. گونیا راهبر بود و ریسمان رهرو. چنین نیست که فقط استاد معمارْ راهنما باشد و معمارِ صاحبِ این لوح راهرو. همه چیز در جهان رهرو است و راهنمایی دارد. ریسمان بنا بر امتدادی که گونیا معین می‌کند بر مسیر راست و بر صراط مستقیم می‌رود. شمشه تداعی‌گر دستور استاد است و ذکر آغاز کار با شمشه «یا موجود یا معبود» است؛ زیرا معمار آجرها را با شمشه راست می‌چیند و دیوار را به وجود می‌آورد. او در این کار، بندگی «موجود» حقیقی را می‌کند. ذکر حین کار با شمشه «یا حکیم یا عدل» است، که خدا بنیاد محکم جهان را با حکمت و عدل خود گذاشت. شاول (شاغول) باید به یاد معمار بیاورد که کار استاد با شاگرد میزانی دارد و استاد اعمال شاگرد را با میزان حق می‌سنجد؛ همچنان‌که معمار راستی دیوار را با شاغول می‌سنجد و می‌پاید. معمار باید به یاد داشته باشد که خدای مُبدِئ (آغازگر) همچنان‌که جهان را راست برپا کرده است، مُعید نیز هست و طومار جهان را درمی‌پیچد و به مرتبۀ نخست هستی بازمی‌گرداند. بنای او ماندنی نیست؛ همچنان که هیچ چیز دیگری در این دنیا ماندنی نیست. ذرع سنجه و معیار اندازه‌گیری است. شگفت اینکه سخن در سلسلۀ این اسباب و ذکرهای آنها به ذرع ختم می‌شود و ذرع استادِ استاد است. ذرع، که سنجۀ اندازه‌های عالم است، نشانی است از اینکه همه چیز تسبیح خدا می‌گوید؛ گرچه ما آن تسبیح‌ها را ندانیم. ابزار در آموزه‌های او فقط وسیله‌ای برای ارتباط دست و ذهن با جهان مادی نیست، نشانه‌ای و وسیله‌ای برای ارتباط او با جهان برین نیز هست.

این یادداشت در چارچوب همکاری های انسان شناسی و فرهنگ و موزه ملک منتشر می شود.
[۱] در اصل کتیبه: «یا حی و یا قیوم»

[۲] در اصل کتیبه: «مبدأ»

[۳] در اصل کتیبه: صفر المصفّر