این واقعیت را که جایگاه و ارزش دکتر پرویز خانلری در عرصه فرهنگ و ادبیات ایران به درستی شناخته نشده است و به ویژه نقش او در تحول شعر معاصر و عبور از قواعد شعر کلاسیک تا رسیدن به شعر امروز نادیده مانده نمی توان کتمان کرد. اگر چه کسان بسیاری بر این عقیدهاند که دکتر خانلری در همان حدی قرار دارد که تا کنون دیده شده. ادیبی متوسط! که اتفاقا به دلیل حضورش در دامنه قدرت رژیم گذشته و به دلیل موقعیت هایی سیاسی و اجتماعی که در اختیارش گذاشته بودند حتی بیشتر از آن چه باید مطرح شده است! و تردیدی نیست که این دسته افراد عموما مخالفان رژیم گذشته اند و به تبع این مخالفت با هر کسی و هر چیزی که بشود به آن رژیم متصل و مرتبط کرد مخالفند و بر همین اساس ارزشهای فردی بسیاری از شخصیت های علمی و فرهنگی را هم انکار می کنند یا نادیده می گیرند و درست به دلیل این جو غالب در سال های پس از انقلاب کمتر کسی جرأت کرد تا درباره ارزشها و عملکرد افرادی مانند دکتر خانلری جدا از وابستگیهای سیاسی آنها حرف بزند تا جایی که حتی در بسیاری از متنهای نوشته شده در مورد ادبیات معاصر و شعر امروز نقش و تأثیر شماری از افراد تأثیرگذار در این جریان و از جمله دکتر خانلری نادیده گرفته شد هر چند که این عافیتجوییها جاهای خالی ودست انداز! را در فرایند این تحقیقات به خوبی نشان می داد.
انتشار مجموعه اشعار دکتر پرویز خانلری که با گفتاری از دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی همراه است. به یک معنا عبور از مرز برخی عافیت جویی های بی دلیل و منطق است و به معنای دیگر فرصتی برای بازشناخت دکتر خانلری.
نوشتههای مرتبط
دکتر پرویز خانلری در سال ۱۲۹۲ در تهران از پدر و مادری مازندرانی که زادگاهشان روستای ناتل در نور مازندران بود به دنیا آمد. جد او میرزا احمد مازندرانی بود و میرزا ابوالحسن خان خانلری پدر پرویز ناتل خانلری ابتد در عدلیه و سپس در وزارت خارجه خدمت کرد و دو سال در تفلیس و پترزبورگ مأموریت سیاسی داشت و به این ترتیب پرویز ناتل خانلری از دوران کودکی در دایرهای نزدیک به قدرت حاکم قرار داشت.
دکتر خانلری دوره ابتدایی را در مدرسه سن لویی- مدرسه آمریکایی تهران و مدرسه ثروت گذراند. دوره اول دبیرستان را به صورت متفرقه امتحان داد و دوره دوم دبیرستان را به دارالفنون رفت و به تشویق دکتر فروزانفر رشته ادبی را انتخاب کرد. بعد از دوره دبیرستان به دانشسرای عالی رفت و در سال ۱۳۱۴ لیسانس ادبیات را از دانشگاه تهران دریافت کرد و مدتی به تدریس در دبیرستان های رشت مشغول شد و هم زمان دکترای زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد و پایان نامه دکترای خود را با موضوع تحول غزل در شعر فارسی تدوین کرد.
دکتر خانلری در سال ۱۳۲۷ به پاریس رفت و دو سال در انستیتو دوفونیک وابسته به دانشگاه سوربن آوا شناسی خواند و در این باره رسالهای به زبان فرانسه نوشت.
او سپس وارد سیاست شد و در سال ۱۳۳۴ معاون وزیر کشور شد و بعد به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا رفت ومدت یک سال نیز وزیر فرهنگ بود.
جدا از مناصب دولتی و سیاسی، دکتر خانلری پژوهشگری پرکار در عرصه فرهنگ و ادبیات بود و به همین دلیل یکی از بنیانگذاران بنیان فرهنگ ایران شد.
دکتر خانلری در کنار پژوهشهای ادبی، ماهنامه فرهنگی سخن را که یکی از نشریات معتبر ادبی بود منتشر می ساخت که انتشار آن از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ ادامه داشت.
از جمله آثار تألیفی او می توان به دستور زبان فارسی – تاریخ زبان فارسی- فرهنگ تاریخی زبان فارسی و… اشاره کرد.
دکتر خانلری جدا از پژوهش های فرهنگی و ادبی یکی از شاعران دوره تحول بود و گرچه شمار شعرهایش چندان نیست اما در میان آنها آثار شعری ماندگاری وجود دارد که به دلایل مختلف درباره آنها چنان که باید قضاوت نشده است اما دکتر خانلری در یادداشتی که پیش از مرگ بر مجموعه شعرهایش که امسال منتشر شد نوشته است می گوید: «قطعات مختلفی که در این مجموعه جمع شده اند نمونههایی از کار من در دوران شاعری است اما همهی محصولات کار من این یک نیست» و درادامه در مورد جریان تحول شعر فارسی می نویسد: فکر شعر نو و حتی با اصطلاح طرح نو در شعر فارسی سابقه بسیار قدیم تری دارد. کار ابتذال شیوه شاعری شاید پس از جامی شروع شد پیروان سبک هندی در جستجوی راهی تازه برآمدند و از این تاریخ شاعران با توجه به ابتذال و تکرار مکررات در صدد برآمدند که در لفظ و معنی غزل فارسی تصرف کنند و چیز تازه ای به وجود آوردند) و در ادامه به حرکت هایی که برای عبور از مرزهای شعر کلاسیک انجام می شد و روش معتدل خودش در این زمینه اشاره می کند.
اما انتشار گزینه شعرهای دکتر خانلری و یادداشتی که دکتر شفیعی کدکنی بر این کتاب نوشته است موجی از مخالفت ها را با آنچه که دکتر شفیعی در مورد نقش خانلری در تحول شعر امروز ایران نوشته برانگیخت. او در بخشی از یادداشت خود نوشته است «در مورد آثار نیما یوشیج ملاک اعتبار، «تاریخ نشر» آنهاست ونه «تاریخ نوشته شده در زیر» آنها. احتمال این که نیما بعد از شهریور ۱۳۲۰ از کارهای خام و پخته شاگردانش مایههایی گرفته باشد و تاریخ بعضی شعرها را به قبل از شهریور یا سال هایی قبل از تاریخ آن شعرها برده باشد، هست روان شناسی پنهان در یادداشتهای روزانه نیما چنین کاری را متأسفانه، متأسفانه متأسفانه تأیید می کند. با توجه به این پیشنهاد یا پرسش یا شبهه یا هر چه اسمش را می خواهید بگذارید، من می خواهم بگویم که احتمالا نیما یوشیج شعر «با غروبش» را بعد از خواندن شعر خانلری سروده است؛ چنان که تردیدی ندارم که «حرف های همسایه» را – با هر تاریخی که در زیر آنها نهاده – به تأثیر از «چند نامه به شاعری جوان» ریلکه و ترجمه خانلری، که در ۱۳۲۰، انتشار یافته نوشته است؛ البته بنده غافل از این نیستم که نیما هم زبان فرانسه تا حدی می دانسته و ممکن است نامه های ریلکه را در زبان فرانسه خوانده باشد. و بگذارید این کفر دیگر را هم همین جا بگویم که به نظر من بخش های اصلی و محوری «ارزش احساسات» هم ترجمه آزاد و «بفهمی نفهمی» از یک کتاب فرانسوی است که مطالبی از کتابی نظیر دایرهالمعارف اسلام، (چاپ اول)، درباره شعر معاصر ترک و عرب بر آن افزوده شده است. در واقع دکتر شفیعی در این یادداشت بدون آنکه بخواهد منکر نقش نیما در عبور از مرزهای شعر کلاسیک و رسیدن به شعر نو باشد و بیکه بخواهد عنوان «پدر شعر نو» را از نیما بگیرد. به نقش تعیین کننده دکتر خانلری در به وجود آمدن شعر نو اشاره می کند و این که اگر او سهمی هم طراز نیما در این جریان نداشته باشد سهماش کمتر نیست.
اما متأسفانه همان بت سازان و بت پرستانی که بقایشان پیوسته در گرو خدمت به بت های ساختگی بوده است و ا کنون هم پاسداری از مقام شعری نیما را در واقع پاسداری از موقعیت کاذب یا صادق خود در عرصه شعر و ادبیات می دانند، سخت از گفته های دکتر شفیعی کدکنی برآشفتهاند و بیکه در پاسخ به گفتههای او بحثی استدلالی و منطقی را پی بگیرند به عربدهجویی و توهین متوسل شده اند در هر جایی که دستشان رسیده چیزی گفتهاند و پرتی پراکندهاند وجالب اینکه بسیاری از این مدافعان عربده جوی نیما که گمان می برند با دفاع از نیما برای خودشان مرتبهای از فهم و درک دست و پا می کنند در عرصه شعر و ادبیات درحال طی کردن دوره پیش دبستانیاند. هر چند که نه عربده جویی آنان میتواند آن چه را حقیقت است از چشم غربالگر تاریخ دور نگه دارد و نه نادیده گرفتن نقش دکتر خانلری در تاریخ تحول شعر امروز چیزی از شأن او خواهد کاست و نه دکتر شفیعی کدکنی درجایگاهی است که از این گرد و خاکها غباری بر قامت اندیشهاش بنشیند اما ایکاش آموخته بودیم و یا بیاموزیم که هیچ عربدهای، نمیتواند حقیقتی را بپوشاند.
این مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان آزما و انسان شناسی و فرهنگ بازنشر می شود.