انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفت و گو با یک زن عراقی : فقدان آرامش در سرزمین داعش

گفت و گو با یک زن عراقی : فقدان آرامش در سرزمین داعش

زنی سفید روی با چشمانی مهربان اما بر آشفته پیش رویم می نشیند . قرار مصاحبه با شرط و شروط های فراوان گذاشته شده است :عکس نگیر ، صدایم را ضبط نکن ، اسم واقعی ام را ننویس ، به نکاتی که می تواند برایم دردسرساز شود اشاره نکن و…. . همه شرایطش را پذیرفته ام زیرا می توان حدس زد این همه اضطراب از کجا سرچشمه گرفته است. روی میز روبرو می نشیند و مختصری در مورد خود می گوید:

سی ساله ام ساکن بغداد ، سال گذشته برای همراهی با همسرم جهت ادامه تحصیل در مقطع دکترا به مالزی آمدم. در عراق معلم دبیرستان هستم و دو دختر دارم . والدینم تحصیلکرده نبودند اما بسیار محترم و معتقد به اخلاق اسلامی هستند من چهارمین و فرزند خانواده و بزرگترین دختر خانواده ام یک خواهر و برادر دیگر نیز بعد من هنوز مجرد هستند.

مصاحبه کننده : بعد از یک سال زندگی در مالزی این جا را چگونه کشوری یافتی و چه تفاوت هایی بین مالزی و عراق در ارتباطات اجتماعی بین زنان و مردان می بینی؟
پاسخ گو: مالزی کشور کاملا متفاوت از انتظارات من بود. من فکر می کردم به کشوری مسلمان می آیم ولی این جا غیرمسلمان ها هم خیلی به چشم می آیند و اصلا فضای مذهبی در ذهن تداعی نمی شود. مردم مالزی بسیار مهربان و خوش برخوردند. در خیابان و فروشگاه ها رفتارشان با خارجی ها مودبانه است و اکثر اوقات زنان مسلمان به من لبخند می زنند یا با من وارد صحبت می شوند جالب است که بدانی اغلب آن ها فکر می کنند من ایرانی هستم. ولی به نظرم اصلا نمی ود به اینجا لقب کشور اسلامی داد . آخر نگاه کنید کجایش شبیه بقیه کشورهای اسلامی است.

م: فکر می کنی در ارتباط با زنان چه تفاوت چشمگیری در بین عراق و افغانستان وجود دارد؟

پ: اختلاف ها چشمگیر است این جا زن ها خیلی راحت تر هستند حتی زنان های مسلمان خیلی در خیابان ها تردد می کنند اغلب در خیابان ها دخترهای جوان مسلمان زیادی را می بینم که تا دیروقت در غذاخوری ها با دوستانشان معاشرت می کنند. در عراق فقط در شهرهای بزرگ مثل بغداد زنان می تواند به راحتی تردد کنند البته این بیشتر مربوط به گذشته است .الان حتی در بغداد هم دیگر زنان در مکان های خلوت یا دیروقت کمتر رفت و آمد می کنند.در شهرستان ها و روستا ها وضع پیچیده تر است تقریبا بخش عظیمی از زنان عراقی تابع همسرانشان هستند و از تردد غیر ضروری یا به تنهایی در خیابان ها اجتناب می کنند. در مناطقی که الان داعش قدرت بیشتری دارد متاسفانه وضعیت خیلی سخت تر هم شده . تقریبا زنان ها جرات نمی کنند به تنهایی بیرون بروند یا پوشیه نزنند. ولی من سنت های خودمان را بیشتر دوست دارم. ما یک جورهایی مردان قوی داریم که از ما مواظبت می کنند ولی اینجا به نظر می رسد خیلی مردها با غیرت(تعصب) نیستند. دوست مالایی مسلمانی دارم که اصلا حجاب ندارد و همسرش هم ایرادی به او نمی گیرد خیلی راحت است خیلی …… . در عراق حتی زنانی که کار می کنند هم یه سری قواعد را رعایت می کنند.
م: یعنی به نظرت زنان مالزی کمتر از زنان عراقی به اسلام متعهد هستند یا شعایر مذهبی را کمتر رعایت می کنند؟

پ: نه دقیقا . چون من اینجا زنان زیادی را دیدم که اصلا حجاب ندارند ولی وقتی ماه رمضان می شود روزه می گیرند و نماز می خوانند. اصلا می دانی اسلام این ها یه جور دیگری است.
م: اسلام یا سنت ها و فرهنگ شان؟
پ: نمی دانم شاید هر دو ولی در مجموع با ما فرق می کنند. خیلی هم فرق دارند اصلا انگار در مورد زن ها مثل بقیه مسلمان ها فکر نمی کنند.
م: ولی می دانی که این جا هم چند زنی بسیار متداول است و عموما حقوق زنان مسلمان بیشتر از اقلیت های دیگر ضایع می شود حتی انگیزه اولیه گروه ” خواهران اسلام ” دفاع از حقوق زنان در دادگاه های شریعه بود. پس احتمال دارد خلاء های فراوانی در فرهنگ مالایی وجود داشته باشد که برای افرادی مثل من و شما که خیلی وارد فضای زندگی خصوصی این زنان نمی شویم ، به چشم نیاید؟
پ: من در مورد گروه خواهران اسلام چیزی نشنیده ام فقط می دانم گروهی از زنان مالزی برای جلوگیری از چند زنی ، گروهی تشکیل دادند که هدفشان کنترل شوهر ها از طرق مختلف بود. مثلا پیشنهاد می کردند زنان باید در بستر بتوانند توانمند باشند تا شوهرانشان به سمت زن دیگری نرود. به نظرم این خیلی راه حل احمقانه و تحقیر آمیزی برای یک زن است. بلاخره اگر زن و مرد همتراز هم نباشند یک روز از هم جدا می شوند حالا چه طلاق باشد چه ازدواج مجدد شوهر.
م: شما دارای پوشش کامل اسلامی هستید می توانم بپرسم از کی حجاب داری ؟
پ: من از وقتی یازده سالم بود و در دبستان تحصیل می کردم تصمیم گرفتم پوشش اسلامی داشته باشم.
م: مادر و پدرت شما را تشویق به داشتن حجاب می کردند؟
پ: مادر من تا سال ها بی حجاب بود من خیلی کوچک بودم که مادرم حجاب را انتخاب کرد ولی به درستی روزی را که تصمیم گرفت حجاب کند به خاطر دارم . چون من هم همراهش به یکی از زیارتگاه ها رفتیم و در آنجا یکی از روحانیون با مردم صحبت می کرد. وقتی من تصمیم گرفتم که حجاب داشته باشم پدرم خیلی خوشحال شد و برای من روسری زیبایی خرید . من و مادرم با هم به منزل یکی از روحانیون رفتیم آن روحانی که مرد بسیار مهربانی بود به من در مورد این انتخاب هشدار داد و گفت اگر حجاب را انتخاب کنی باید همیشه به آن عمل کنی. من هم قبول کردم و از آن زمان تا الان همیشه پوشش کامل اسلامی داشته ام.
م: مالزی هوای گرمی دارد برایت سخت نیست در این آب و هوا پوشش داشته باشی؟
پ: چرا گرما این جا واقعا آزار دهنده می شود ولی به هر حال به خاطر این مساله که نمی توانم پوششم را نادیده بگیرم. البته تابستان های عراق هم واقعا کلافه کننده است ولی خب من ترجیح می دهم با پوشیدن لباس های رنگی و گشاد تاثیر این هوا را کم کنم.
م: کی قرار است به عراق برگردید؟
پ: ان شااله یک سال و نیم دیگر.
م: در مورد وضعیت عراق و مشکلاتی که داعش در کشورت ایجاد کرده آگاه هستی فکر می کنی برای شما که یک زن هستی و برای دو دخترت در صورت بازگشت چه مشکلاتی ممکن است پیش بیاید؟
پ: آه ……. نه امیدوارم هر چه زودتر داعش از روی زمین محو شود . این ها آبروی ما عراقی ها را برده اند این جا همه از ما می ترسند و فکر می کنند ما تروریست هستیم . بعضی وقت ها که از من می پرسند اهل کجایی می گویم ایرانی هستم. می بینی که قیافه ام هم قابل تشخیص نیست خوب این طوری خیلی بهتراست………….. در مورد برگشتن ….. نمی دانم و نمی توانم تصور کنم چه پیش می آید. ما در بغداد زندگی می کنیم و خوشبختانه داعش هنوز نتوانسته به این منطقه وارد شود ولی همه توان کشور در مقابله با آن هاست . من هنوز در مورد داعش کمی گیج هستم واقعا نمی دانم که اگر به عراق برگردیم چه می شود ولی می دانم این ها به اسم اسلام الکی دارند با زن ها و بقیه بد رفتاری می کنند. حتی پختن نان های سنتی را به بهانه های مختلف و احمقانه قدغن کرده اند و می گویند مگر در زمان پیامبر از این نان ها بود که الان شما شکایت می کنید ولی همین البغدادی ساعت رولکس به دستش می بندد و برای مردم موصل نعوذ باله ادای پیامبر (ص) را در می آورد. این ها عراق را نابود می کنند و ما را آواره.
م: در این شرایط با بازگشت به عراق مشکلی برای شما و دخترانتان پیش نمی آید؟
پ: خب دخترهایم که هنوز کوچکند و همان طور که گفتم من خودم معلمم و شوهر نیز از دولت عراق بورس گرفته و در دانشگاه تدریس می کند ما مجبوریم برگردیم چون خانه امان را به رهن دولت درآورده ایم
م: اگر خدای ناکرده بغداد به دست داعش افتاد چه؟

پ:وای خدا نکند ……خدا نکند…… فکر کردن به این مساله هم سخت است ولی بعید می دانم در چنین شرایطی به عراق برگردم . رفتار زنان داعش در موصل خیلی بود. الکی در خیابان ها زن ها را تنبیه می کردند و اجازه خروج بون محرم ان هم در ساعت های خاص به آن ها داده نمی شود. نه …. نه واقعا در چنین شرایطی ترجیح می دهم بروم یک کشور دیگر و پناهنده بشوم حداقل دخترهایم در شرایط بهتری بزرگ می شوند.

م : من برای شما و خانواده ات و همچنین کشورت روزهایی آرام و بدون جنگ آرزو می کنم . نگران نباش به هر حال یک روز تاریکی از جهان رخت برمی بنند و نور بر جهان مستولی می شود