انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفتگو با فاروق طارق از حزب کار پاکستان در مورد اهمیت مبارزه علیه بنیادگرایی

ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

تصو.یر: بن لادن

ایده مصاحبه با فاروق طارق از سخنرانی ای که وی در مدرسه عدالت جهانی آسیایی در اواخر ماه جولای سال ۲۰۱۲ شهر مانیل داشت مطرح شد. من بخاطر دارم که وی در آن سخنرانی اظهار نمود که مارکسیسم ماهیتا مخالف با مذهب است، بدان خاطر که مبنای اصلی مذهب مالکیت خصوصی است که در جهت پایگاه طبقاتی جامعه و سرمایه داری است. او موضع حزب اش را در مورد مذهب مشخص نموده است، حزب وی تصمیم گرفته تا نه در مورد مذهب بحث کند و نه آن را مورد تمسخر قرار دهد، همچنین آنان مخالف با کاربرد بحث مذهبی برای پیشبرد اهداف سوسیالیستی هستند. در همان حال، فاروق مواردی از نقش سوسیالیست ها در دفاع از آزادی مذهب در پاکستان را شرح می دهد. برای مثال در مورد اندونزی، اکثریت جمعیت مسلمان آن کشور زمانی که با افزایش نابردباری و خشونت مذهبی مواجه شدند، مباحثه در مورد آژادی مذهب در آن جامعه از اهمیت قابل توجهی برخوردار شد مخصوصا در این میان موضع گیری چپگرایان نسبت به آن از اهمیت برخوردار شده بود. در اینجا من فرصت مصاحبه با وی در مورد پروژه همکاری چپ ها در پاکستان را بدست آورده ام.

پرسش: رشد قابل توجه گروههای بنیادگرای مذهبی تهدیدی علیه اقلیت های مذهبی، زنان و گروههای همجنسگرا و اصول دموکراتیک در اندونزی بوده است. تا آنجا که بنده اطلاع دارم هیچ نیروی چپگرایی واکنش قابل توجه و جدی ای در مقابل این روند رو به گسترش از خود نشان نداده است. گروههای بنیادگرای مذکور چه از نظر تعداد اعضا و چه از نظر پشتیبانان و فعالان در حال افزایش هستند گرچه تعداد افرادی که واقعا از اسلام بعنوان یک ایده سیاسی و برنامه جامعه پشتیبانی نموده اند با استناد به نتیجه انتخابات عمومی سال ۲۰۰۹ رو به کاهش بوده است. (۱)

برای ما خشونت گرایی گروههای بنیادگرایی چون جبهه دفاع اسلامی یک مسئله جدید بوده است. فعالیت های آنان فضای جدیدی را بوجود آورده که نیازمند بررسی جدی تر است. مایلم تا درک تلاش و مبارزه شما در پاکستان را بعنوان یک حزب سوسیالیست که به اهمیت بسیار جدی این موضوع پی برده است بدانم.

اما در ابتدا اجازه دهید تا به گفته های شما در سخنرانی تان پیرامون رشد نیروهای بنیادگرا در جهان و بطور خاص در جنوب و جنوب شرقی آسیا پس از رویداد ۱۱ سپتامبر بپردازیم. در این باره چه می توانید بگوئید؟

فاروق: پس از رویداد ۱۱ سپتامبر بنیادگرایی مذهبی رشد کرده است. تمامی تلاش های نیروهای امپریالیستی در جهت مقابله با بنیادگرایان از طریق نظامی شکست خورده است. بنیادگرایی در اشکال گوناگونی رشد یافته است. بنیادگرایان بعنوان نیرویی سیاسی و همین طور بعنوان نیروهای نظامی رشد یافته اند. آنان به راههای جدید حمله انتحاری نه تنها در پاکستان و افغانستان، بلکه در سرتاسر کشورهای آفریقائی و همین طور اندونزی دسترسی یافته اند و چنین حملاتی از سوی متعصبین مذهبی بعنوان وسیله برای مقاومت تقویت شده است.

بنیادگرایی بعنوان یک نیرو بایستی در بستری سیاسی مورد ارزیابی قرار گیرد، امری که بشدت قابل توجه است. ما نبایستی گمان کنیم که امپریالیسم کار ما را برایمان از طریق سرکوب آنان، کشتار، جملات متعدد و جنگ علیه تروریسم و مسائلی از این قبیل انجام می دهد. اسامه بن لادن کشته شد اما عقیده وی هنوز زنده و پابرجاست. اسامه بن لادن های جدیدی با نام ها و فعالیت های مختلف در حال ورود به جبهه هستند. آیا فعالیت های آنان پس از مرگ بن لادن کاهش یافته است؟ خیر. حوادث روی داده بدتر هم شده اند زیرا قتل بن لادن بوسیله ایالات متحده پیروزی ای بزرگ برای آنان بوده است. رئیس جمهور ایالات متحده پس از قتل بن لادن بطور زنده اعلام نمود که قتل وی پایانی بر بنیادگرایی است. با این حال از روز ۱۵ می سال ۲۰۱۱، یعنی روز به قتل رسیدن اسامه بن لادن، بنیادگرایان فعالیت های خود را کاهش نداده اند. آنان در اشکال مختلفی ظاهر شده اند، زیرا زمان برای سازماندهی مجدد آنان کوتاه بوده است. در پاکستان، حملات انتحاری بیشتری بوجود آمده است، بنیادگرایان در اشکال مختلف تری به ایفای نقش می پردازند و حضور موثرتری در پارلمان پیدا نموده اند، در مصر آنان قدرت را بدست گرفته اند، آنان بطور محدود در لیبی شکست خورده اند، اما در الجزایر و تونس با موفقیت همراه بوده اند. بنابراین می توانید پیشرفت آنان را بخصوص در اندونزی مشاهده نمائید. رشد بنیادگرایی بایستی بطور جدی از سوی چپگرایان مورد بررسی قرار گیرد.

می توانم به شما بگویم که مباحثات بلند مدتی را در حزب مان از سال ۱۹۹۹-۱۹۹۸ و ۲۰۰۰ داشته ایم. بحث در مورد رشد بنیادگرایی. در این دو میان دو نظر در حزب ما وجود دارد. نظر نخست بر این نکته تاکید دارد که رشد بنیادگرایی در هماهنگی با منافع نیروهای امپریالیست بوده است و هر زمان که آنان تصمیم بگیرند می توانند بنیادگرایان را به حاشیه برانند. از این دیدگاه بنیادگرایان از سوی امپریالیسم حمایت و تقویت می شوند و از سوی آنان نیز تحت نظارت قرار می گیرند. این امر پیش از رویداد ۱۱ سپتامبر وجود داشت. من بعنوان یکی از رهبران حزب، معتقد بودم که بنیادگرایی از طریق جهش ها و همین طور رکودهای اقتصادی رشد میکند، و علت آن بحران سرمایه داری و ناتوانی احزاب سرمایه داری در حل مشکلات مردم خواهد بود. در نتیجه بنیادگرایی بعنوان یک آلترناتیو مطرح شد. بنابراین برای مثال من تعمیم فعالیت های آنان و وقوع رویداد ۱۱ سپتامبر در آمریکا را درک نمی کردم.

برخی از اعضای حزب مدعی بودند که بنیادگرایی همچون بادکنکی پر از هواست که زمانی که سوزنی را در آن فرو نمائیم، خواهد ترکید و هوا به بیرون خواهد رفت و فضای کمتری را اشغال خواهد نمود. در مقابل ما بر این باور بودیم که چنین تشبیهی نادرست است، بنیادگرایی مشکلی واقعی است که نیروهای امپریالیست موجبات پیدایش آن را فراهم آورده اند اما این امر خارج از کنترل آن بوده است. ما معتقد بودیم که بنیادگریان جنبش های خود را ایجاد نموده اند و خود را تقویت کرده اند. ما دیدیم که پس از رویداد ۱۱ سپتامبر و سپس در سال ۲۰۰۲ بنیادگرایی در پاکستان برای نخستین بار ۵۰ درصد آرای انتخابات را از آن خود نمود. پیش از آن آنان هرگز قادر نبودند حتی میزانی بیش از ۳ تا ۴ درصد را از آن خود سازند. با این حال آنان نتوانستند پیروزی خود را در سال ۲۰۰۸ نیز بدلایل مختلف حفظ نمایند. نخست آنکه مخالفت از سوی ما نسبت به نیروهای بنیادگرا بوجود آمد و از شرکت در انتخابات صرفنظر نمودیم چنانچه در مقابل برخی در آن مشارکت نمودند. همین مسئله، راه را برای کسب اکثریت پارلمان از سوی حزب مردم پاکستان میسر نمود.

با این حال این امر پدیده ای است که بایستی با آن مواجه شویم و گمان نکنیم که صرفا مشکل آنهاست. چپ ها نبایستی گمان کنند که عده ای بنیادگرایان را برای آنان هدایت می کنند. این گروهها دشمن اصلی ای نیستند که نظام سرمایه داری را حفظ نموده اند. اما شما بایستی از رشد دشمن چشم بر ندارید، زیرا تهدیدی عمده برای تضعیف بخش هایی از طبقه ما، مثل زنان و اقلیت های مذهبی می شود. این بخش ها هدف اصلی ترین تهدیدات از سوی رشد بنیادگرایی هستند.

 

پرسش: شما گفتید که گرایش به انجام عملیات انتحاری رو به افزایش بوده است. در اندونزی عملیاتی از این قبیل روی داده است و گروه جماعت اسلامیه اندونزی متهم به انجام این اقدامات بوده است، شاید هم در واقع آنان مجری این عملیات بوده باشند، با این حال آیا شما از هرگونه ارتباط احتمالی میان نیروهای بنیادگرای اسلامی در اندونزی و پاکستان اطلاعی دارید؟ برخی مواقع حکومت اندونزی مدعی است که بنیادگرایان آن کشور در پاکستان آموزش دیده اند.

فاروق: به گمانم گروههای بنیادگرای مذهبی دیدگاهی “جهان وطنی” (انترناسیونالیستی) دارند. آنان خواهان تغییر جهان به یک جهان اسلامی هستند، بنابراین این گرایش صرفا گرایشی ملی در اندونزی و یا پاکستان نیست. آنان گروه بندی های مختلف و متنوعی از گرایشات بنیادگرایانه را شامل می شوند. برای مثال می توان به گروه جماعت اسلامیه در اندونزی و

گروه جماعت اسلامی در مالزی و غیره اشاره نمود. همچنین گروه جماعت اسلامی ای نیز در بنگلادش فعالیت می کند. در نتیجه این گروهها بین الملل متنوعی را تشکیل می دهند و بنیادگرایانی هستند که بر اساس یک اصل بین المللی با یکدیگر متحد شده اند. این گونه است که دیدیم فردی که مسئول بمبگذاری در بالی بود در پاکستان بازداشت شد. حکم صادر شده برای یکی از این افراد که در پاکستان دستگیر شده است، محکومیت به ۲۰ سال زندان در اندونزی بوده است. وی در همان شهری بازداشت شد که اسامه بن لادن در آن به قتل رسید. بنابراین بنیادگرایان اندونزیایی در ارتباط دائمی با بنیادگرایان پاکستانی هستند، امری که نیروهای چپ بایستی آن را آشکار سازند. القاعده صرفا یک سازمان ملی نیست. آنان هر روز خطرناک تر می شوند زیرا یک هدف بین المللی سیاسی دارند، هدف آنان تسخیر جهان است. اندونزی یکی از کشورهایی است که دارای اکثریت جمعیت مسلمان است. شما می توانید از جنبه های متفاوتی زندگی بنیادگرایان را مشاهده نمائید که در ارتباط نزدیکی با یکدیگر به سر می برند.

گروههای معتدل تر نیز راه را برای بنیادگرایان جزم گرا هموار نموده اند. بدین گونه گرایشاتی خطرناکی در اندونزی در حال رشد است، و من گمان می کنم که سوسیالیست های اندونزیایی می بایستی این پدیده را بطور جدی درک نمایند.

پرسش: نظر شما در مورد ارتباط میان نظامیان و گروههای بنیادگرای مذهبی در پاکستان چیست؟ در اندونزی نیز چنین همکاری هایی بصورت تاریخی دیده شده است اما در برخی مواقع چپگرایان با ساده سازی پدیده بنیادگرایی در آن کشور را ساخته دست نظامیان قلمداد نموده اند.

فاروق: هر زمان که بنیادگرایان فعالیت شان افزایش می یابد، این اظهار نظر از سوی برخی از گروههای چپگرا مطرح می شود که فعالیت این گروهها حاصل کار پنهانی آمریکائی ها و یا نظامیان مثل سرویس اطلاعاتی ارتش پاکستان است. از این دیدگاه، بنیادگرایان صرفا سگ های رانده شده از سوی نظامیان هستند. در برخی موارد چنین تحلیلی شاید درست باشد، اما امروزه بنیادگرایان به یک نیروی واقعی سیاسی تبدیل شده اند. آنان یک نیروی گسترش یافته هستند و مورد اقبال اکثریت مسلمانان پاکستانی قرار گرفته اند زیرا در آن کشور به چشم یک نیروی ضد امپریالیستی به آنان نگریسته می شود. از این منظر ایده بنیادگرایی مذهبی بطور روز افزون در میان بسیاری از مسلمانان هوادار پیدا کرده است زیرا سیاست های اتخاذ شده از سوی ایالات متحده آمریکا پس از رویداد ۱۱ سپتامبر راه را برای این امر هموار نمود. برای مسلمانان در تمام جهان از آن دوره به بعد زندگی بسیار دشوارتر شده است.

یکی از نکاتی که برای پاکستان و من گمان می کنم برای اندونزی هم صدق می کند آنست که نیروهای بنیادگرا از مردمی تشکیل شده اند که کشورشان را ترک نموده اند. چنین گروههای بنیادگرایی پول زیادی را از غرب دریافت نموده اند، بگونه ای که هر زمان رهبرانشان به غرب می آیند با پولهای پر از پول به کشورهای شان باز می گردند. مهاجران در غرب فشار وارده ناشی از نژاد پرستی در غرب را احساس می کنند، همین امر موجب می شود که حس وجود یک هویت مشترک و تعلق خاطر آنان به گروهی مذهبی افزایش یابد. بنابراین دشوار شدن زندگی برای مسلمانان معمولی از سویی و فقدان یک بدیل سیاسی از سوی احزاب بورژوازی در آن کشورها راه را برای رشد بنیادگرایی مذهبی هموار نموده است. در پاکستان این گروهها بسیار ثروتمند شده است.

پرسش: برخی از چپگرایان بنیادگرایان را بخشی از طبقه کارگر می دانند زیرا اغلب بنیادگرایان از بخش های فقیر جامعه برآمده اند.

فاروق: من این ادعا را بارها شنیده ام، ادعایی مبنی بر اینکه بنیادگرایان برآمده از طبقه کارگر هستند، یک جنبش طبقه کارگر هستند و اینکه ما بایستی با آنها باشیم و متحد باشیم زیرا پایگاه طبقاتی بنیادگرایی می تواند دلیلی برای پیوستن چپها به آنان باشد و ادعاهایی از این قبیل را مطرح نموده اند. من گمان میکنم که این اظهارات تماما نادرست هستند. ساختار طبقاتی بنیادگرایی مذهبی عمدتا ریشه در طبقات متوسط، متوسط رو به بالا دارد. بنیادگرایی یک جنبش با مبنا و پایگاه طبقاتی نیست بلکه جنبشی بر مبنای مذهب است. آنان خواهان پیوستن مسلمانان و نه کارگران به جریان خود هستند. آنان خواهان هیچ گونه تضاد و تفاوت طبقاتی ای درون صفوف خود نیتسند. در پاکستان این نظر اشتباه از سوی برخی گروههای چپگرا مطرح می شود مبنی بر اینکه طبقه کارگر پشتون به طالبان پیوسته اند، با این حال من گمان می کنم که این ادعای نادرستی است همین طور این ادعا (پیوستن اعضای طبقه کارگر به جریان بنیادگرایی) در مورد اندونزی نیز نادرست است. من بر این باورم که موضع گیری مثبت نسبت به بنیادگرایان با فرض پایگاه طبقاتی کارگری آنان موضع گیری و گمانی نادرست است و همکاری با آنان نشانگر زوال کامل چپگرایان خواهد بود در صورتیکه آنان بخواهند به گروههای بنیادگرا بپیوندند.

من در این باره می توانم به مورد “دیتا ساری” اشاره کنم که نمونه خوبی برای بیان این مورد است، ما در مجادله ای از وی به اصرار خواستیم که در فهرست یک حزب اسلامی قرار نگیرد و در انتخابات شرکت نکند (۲)، گرچه آن حزب یک حزب بنیادگرا نبود و صرفا یک حزب مذهبی بود. خط بسیار باریکی میان احزب مذهبی و احزاب بنیادگرا وجود دارد. زیرا احزاب مذهبی بستری برای ایجاد احزاب بنیادگرا بوده اند، آنان این شرایط را برای بنیادگرایان فراهم نموده اند که بصورت راحت تری فعالیت های خود را انجام دهند. در این مورد رهبری حزب دموکراتیک مردمی اندونزی خطای استراتژیکی را در همکاری با این حزب مذهبی مرتکب شد. من در این مورد در سال ۲۰۰۷ با “دیتا ساری” بحث نمودم اما وی معتقد بود که از طریق ائتلاف با آن حزب مذهبی می تواند به پارلمان راه یابد و هر آنچه که می خواهد را عملی سازد. من در مقابل از وی پرسیدم:”کدام پارلمان؟” این پارلمان در واقع به رشد حزب شما کمکی نخواهد نمود، تنها مبارزه طبقاتی و مبارزه در خیابان ها و جنبش های توده ای و مبارزات مردمی علیه بنیادگرایی است که می تواند مسیر را برای موفقیت حزب شما هموار سازد. متاسفانه آنان به سخن من توجهی نکردند و امروز با کاهش محبوبیت عمومی و زوال سیاسی مواجه شده اند. با این وجود من برای “دیتا ساری” و فداکاری هایش و کلا حزب آنان که نمونه درخشانی از احزاب مبارز در آسیا علیه دیکتاتوریو دفاع از حقوق کارگران بوده اند احترام و ارزش بسیاری قائلم. حزب دموکراتیک مردمی اندونزی نمونه حزبی است که ما می خواستیم در پاکستان نیز همانند آن را تشکیل دهیم. زمانی که ما حزب کار پاکستان را تاسیس نمودیم، بر این باور بودیم همواره بر این باور بودیم که می توانیم چون حزب دموکراتیک مردمی اندونزی از جایگاه برجسته ای برخوردار شویم. زمانی که سوهارتو شکست خورد ما امیدوار شدیم که آن حزب بتواند رشد کند، و همین امر نیز روی داد حزب دموکراتیک مردمی اندونزی با اقبال قابل ملاحظه ای از مردم روبرو شد. با این حال متاسفانه خطاهای محاسباتی آنان و انتخاب های اشتباه شان باعث متحمل شدن خسارت هایی از سوی آنان شد. تقصیر اصلی این انتخاب بر عهده رهبری آن حزب بود (۳). من گمان می کنم که حتی نادیده گرفتن بنیادگرایی نیز یک اشتباه بزرگ است. در صورتیکه قدرت آنان را نادیده انگارید در آینده بایستی هزینه زیادی بابت آن بپردازید.

پرسش: در مورد کمپین مبارزه با بنیادگرایی. کمی در مورد تجربه حزب کار پاکستان در مورد ایجاد کمپین در مورد شهردار پنجاب و زنان هندوی تغییر دین داده شده بفرمائید. در اندونزی، ما از مبارزه علیه بنیادگرایی حمایت نمودیم (۴) و بیانیه ای را علیه آنان امضاء نمودیم اما سایر احزاب چپگرا بدلایلی که بیان شد از امضای این بیانیه و پیوستن به ما امتناع ورزیدند.

فاروق: ما همواره در تلاش بوده ایم تا در مبارزه علیه بنیادگرایی گرایشات مختلف در را گرد هم آوریم و با آنان را با یکدیگر متحد سازیم. زیرا در این نبرد عظیم ما نیازمند نیروهای گسترده ای برای مبارزه علیه بنیادگرایان هستیم. ما همواره در صدد بوده ایم تا سازمان های اجتماعی، ان جی او ها (سازمانهای غیر دولتی)، اتحادیه های کارگری، احزاب سیاسی را در مبارزه ملی علیه بنیادگرایی گرد هم آوریم. در این میان یک کمیته مشترک اقدام برای حقوق مردم را تشکیل داده ایم. گرچه این تشکل در حد یک کمیته است و ساختاریابی و نهادینه نشده است اما توانسته در مورد مسائل مختلف اقداماتی را انجام دهد. می توان آن را یک جنبش دانست. در وهله نخست می توان حزب کار پاکستان را یک سازمان غیر دولتی (ان جی او) قلمداد نمود زیرا در جامعه ای چون جامعه پاکستان که توسط فئودالیسم، بنیادگرایی و امپریالیسم کنترل می شود ما نیازمند انجام اقدامات اجتماعی از طریق سازمانهای اجتماعی و تلشا در جهت رادیکالیزه نمودن آنها هستیم. در نتیجه در این راه با سازمانهای اجتماعی در مبارزه علیه بنیادگرایی همکاری می کنیم و در تلاش اتحاد با سایر احزاب چپ، اتحادیه های کارگری و جنبش های مختلف اجتماعی بوده ایم.

زمانی که یک زن در منطقه سند پاکستان به اجبار مجبور به تغییر دین شد (۵)، حزب کار پاکستان تظاهراتی علیه این اقدام ترتیب داد. (۶) در نتیجه آن تظاهراتی نیز در شهر حیدر آباد، دومین شهر بزرگ پاکستان و یک تظاهرات در کراچی برگزار شد. با این حال راهپیمایی ما در شهر حیدر آباد از سوی گروه بنیادگرای سنی “تحریک” مورد حمله قرار گرفت و سرکوب شد. (۷) آنان مدعی بودند که ما علیه قانون احترام به مقدسات مذهبی اقدام نموده ایم و کفر گویی کرده ایم. پس از حمله آنان ما عقب نشینی کردیم، سپس پلیس به بنیادگرایان پیوست و تمامی رفقای ما بازداشت شدند و این صرفا بدلیل مخالفت ما با اجبار زن هندو به تغییر دین بود.

پس از ۸ ساعت بازداشت، رفقای ما از زندان آزاد شدند و بنیادگرایان در نسبت دادن ادعای توهین به مقدسات به ما شکست خوردند. مجازات توهین به مقدسات طبق قانون پاکستان حکم مرگ است. این یکی از چندین نمونه ای است که نشان می دهد در ما در استراتژی مان هیچ گاه در دفاع از حقوق اقلیت ها در پاکستان که عمدتا هندو ها و مسیحیان را شامل می شوند با سایرین مصالحه و مماشات نمی کنیم. وظیفه ما بعنوان سوسیالیست دفاع از کسانی است که حقوق شان پایمال شده است و در این میان اقلیت ها کسانی هستند که در مقایسه با سایر گروهها بیشترین تضییع حقوق در قبال آنان صورت گرفته است.

مورد دیگر مربوط به قتل فرماندار پنجاب در سال گذشته است. (۸) پنجاب بزرگترین ایالت در پاکستان است. فرماندار آن بخش عضو حزب مردم پاکستان بود. وی از حقوق زنی مسیحی دفاع نمود که به جرم توهین به مقدسات و کفرگویی بازداشت شده بود. او برای ملاقات آن زن به زندان رفت و در مقابل رسانه ها اظهار نمود که از آن زن پشتیبانی خواهد نمود. پس از این اظهار نظر بنیادگرایان مدعی شدند که فرماندار به اعلام پشتیبانی خود از آن زن در کفرگویی و توهین به مقدسات با وی شریک است. فرماندار یک بورژوای لیبرال بود که با جسارت از آن زن دفاع نمود. در نهایت وی به چه سرنوشتی دچار شد؟ یکی از محافظین شخصی وی که تحت تاثیر نظرات بنیادگرایان قرار گرفته بود فرماندار را به قتل رساند. پس از آن حزب متبوع فرماندار (حزب مردم) از سخن گفتن در مورد یاد و خاطره وی خودداری نمود، آنان از ترس بنیادگرایان چشم های خود را در مقابل واقعیات بستند و در این باره سکوت اختیار کردند. در این مورد ما در اعلام اعتراض، یک اعتراض جمعی و مردمی، پیش قدم شدیم و اعلام نمودیم که در مقابل منزل فرماندار به احترام یاد و خاطره و عمل وی شمع روشن خواهیم کرد. (۹) ده ها هزار نفر از مردم به ما پیوستند. ما در زمان زنده بودن فرماندار از نظر سیاسی با وی اختلافات زیادی داشتیم، اما زمانی که وی مبارزه علیه بنیادگراییرا آغاز نمود وظیفه خود می دانستیم که با لیبرال ها در این مسیر متحد شویم. در این مورد هر دو طرف در اتخاذ تاکتیک هایمان می بایستی بسیار انعطاف پذیر باشیم و راه حل مناسب را بیابیم. بایستی بر سر اصولمان سر سخت اما در تاکتیک ها منعطف باشیم. خانواده فرماندار نیز از اقدام ما اظهار خرسندی نمودند.

پرسش: شما گفتید که سایر احزاب چپ نیز اغلب در کمپین مبارزه علیه بنیادگرایی شرکت نموده اند و حزب شما در این مسیر تنها نیست. مایلم در مورد پروژه اخیر اتحاد چپ در پاکستان بیشتر بدانم.

فاروق: از زمان تشکیل حزب در سال ۱۹۹۷، ما همواره در صدد همکاری و فعالیت با جریانات مختلف چپ در پاکستان بوده ایم. گرچه پیشینه سیاسی حزب ما برآمده از جریان تروتسکیستی است اما حزب ما صرفا یک حزب تروتسکیست نیست. ما خود را یک حزب مارکسیست، یک حزب سوسیالیست می دانیم. در نتیجه یک نام عادی برای خود برگزیدیم: حزب کار. ایده این نامگذاری هدف ما در تبدیل این حزب به یک حزب با پایگاه طبقاتی مشخص بود. حزبی که جریانات مختلف را بسوی خود جذب کند، افرادی با پیشینه های مختلف در حزب جمع شوند یک حزب متحد را تشکیل دهند اما در عین حال وجود تفاوت اندیشه بر سر مسائل تاریخی را نیز بر می تابیم. زیرا پس از سقوط استالینیسم در دهه ۹۰ میلادی، انشعاب و چند دستگی در میان چپ ها در درجه اهمیت کمتری قرار گرفت. این مسئله ای است که تا پیش از دهه ۹۰ میلادی وجود نداشت. من موضع گیری های بسیار افراطی ای را بخاطر می آورم که خود در آن زمان اتحاذ نموده بودیم. بدلیل تجاوز سرمایه داری چپ هراسناک است و برای غلبه بر این امر بایستی با یکدیگر متحد شد. من گمان می کنم در کشوری چون پاکستان نظریات تروتسکی مبنی بر نظریه انقلاب دائمی بر نظریات بسیاری از استالینیست ها فائق آمده است زیرا در مخالفت با اتحاد با بورژوازی است. این نظریه در مخالفت با نظریه انقلاب گام به گام و تدریجی است و معتقد است که بورژوازی دیگر قادر به ایفای نقش تاریخی ای مشابه آنچه در انقلابات دموکراتیک سیاسی اروپائی به وقع پیوست نخواهد بود. بورژوازی توان پایان بخشیدن بر امپریالیسم را ندارد، نمی تواند دموکراسی را به ارمغان آورد و نمی تواند ملت را متحد سازد، همچنین بورژوازی قادر به تفکیک نهاد دولت از مذهب و یا اجرای پروژه صنعتی سازی در کشور نخواهد بود.

در نتیجه ما با احزاب و گروههای مختلف کار خواهیم نمود و همواره در صدد اتحاد با آنان بوده ایم. در سال ۲۰۰۶ ما ائتلافی را با جریان “عوامی جمهوری طریق” (۱۰) تشکیل دادیم و به همراه هفت گروه چپگرای دیگر پاکستانی سازماندهی موفقیت آمیزی را انجام دادیم. با این حال ائتلاف مذکور به دلیل وجود دیدگاه های افراطی در میان گروهها ائتلاف کننده پایدار نماند. با این حال اتحاد ما با سایر گروهها در قالب جنبش حقوقدانان ادامه دادر و ما در پی ایجاد اتحاد در مبارزه علیه بنیادگرایی هستیم. سال گذشته بحثی را پیرامون چگونگی آغاز همکاری میان سه حزب عمده چپ پی گرفتیم: حزب کارگر، حزب کارگران و حزب عوام پاکستان (عوامی پارتی). سه حزب مذکور برای ایجاد ائتلاف کمیته های خود را تشکیل دادند، آخرین نشست کمیته فدرال در اکت آباد پاکستان برگزار شد، شهری که بن لادن در آن به قتل رسید. ما بر این موضع تاکید نمودیم که اتحاد احزاب چپ بایستی بر حول محور برنامه ای سوسیالیستی و نه یک برنامه ضد سرمایه داری صورت پذیرد. وجود یک برنامه ضد سرمایه داری کافی نیست. در این مباحثه ما موفق بودیم و دو حزب دیگر نیز با نظراتمان موافقت نمودند. همچنین بر سر مباحثی چون سوسیالیسم علمی، سانترالیسم دموکراتیک، روش های لنینیستی سازمان یابی و غیره نیز به بحث و بررسی پرداختیم.

در ماه اوت صحبت ها پیرامون مسائل مربوط به سازماندهی ادامه یافت و سپس ما به مواضع حزبی خویش بازگشتیم. در صورتیکه مذاکرات نتیجه بخش بوده باشند و ما به توافق برسیم، یک نشست ویژه از کمیته فدرال حزب کار پاکستان تشکیل خواهیم داد. ما خواهان تصمیم گیری عجولانه نیستیم، و بایستی برای تصمیم گیری قانع شویم و بصورت مطمئن این کار را انجام دهیم. ما تجربه ای ۲۰ ساله از مشکلات پیش رو در چنین پروژه هایی را داشته ایم و بایستی از تجربیات دیگر بیاموزیم چه تجربیات مثبت و چه منفی.

یک حزب متحد چپگرا در پاکستان می تواند بسیاری از جوانان رادیکال را بسوی خود جلب نماید. در این زمان آنان در مورد اینکه بایستی به کدامین حزب بپیوندند قطعا با سردرگمی مواجه خواهند شد، زیرا که احزاب مختلف و متنوع چپگرا در پاکستان وجود دارند. و آنان خواهند پرسید: چه تفاوتی میان شما و سایر احزاب وجود دارد؟ من امیدوارم که این اقدام گامی بزرگ بسوی پیشرفت ایده های چپ در پاکستان باشد و این امر در صورتیکه مذاکرات موفقیت آمیز باشند و احزاب به توافق برسند امکان تحقق خواهد یافت. در صورتیکه ما قادر باشیم یک حزب بزرگ چپ را تاسیس کنیم، ظرفیت رشد را خواهیم یافت و می توانیم کرسی هایی را در پارلمان بدست از آن خود سازیم.

این مصاحبه برای نخستین بار در وبلاگ انگلیسی زبان حزب آزادیبخش مردمی اندونزی منتشر شده است.

فاروق طارق سخنگوی داخلی حزب کارگر پاکستان است.

www.laborpakistan.org

زلیا آریان یکی از اعضای کمیته ملی آزادی زنان و عضو کمیته رهبری حزب آزادیبخش مردمی در جاکارتای اندونزی است.

پی نوشت ها:

۱-زوال احزاب مذهبی اندونزی.

۲-بنگرید به اندونزی: اتحاد در رقابت انتخاباتی و نشریه هفتگی چپ ها و سبزهای اندونزی.

۳-برای بررسی پیشینه این مسئله: موضع گیری ما.

۴-پلیس اندونزی هیچ گونه علاقه ای به کمپین ضد بنیادگرایی و جنبش ضد کمپین در دعوی قانونی پیش آمده از خود نشان نداد.

۵-دختر هندو در حضور دادگاه عالی گفت که ترجیح می دهد کشته شود اما تغییر دین ندهد.

۶- حیدر آباد (پاکستان): تظاهرات چپگرایان علیه حمله دوباره مذهبیون با تشویق گروه سنی تحریک.

۷- حیدر آباد (پاکستان): تظاهرات چپگرایان علیه حمله دوباره مذهبیون با تشویق گروه سنی تحریک.

۸-فرماندار پنجاب سلمان تاثیر در اسلام آباد به قتل رسید.

۹-مراسم یادبود برای قتل حاکم پنجاب.

۱۰-گردهمایی حزب جمهوری مردم (عوامی جمهوری) (گردهمایی ملی چپگرایان).

منبع مقاله:

http://www.internationalviewpoint.org/spip.php?article2742

این ترجمه در چارچوب همکاری میان انسان شناسی و فرهنگ و مجله الکترونیک «مهرگان» منتشر می شود.