تصویر: بلوکباشی
علی بلوکباشی از پیشینهی مردمشناسی در ایران، چشمانداز این رشتهی علمی، وضعیت نسل جوان مردمشناسان، تأثیر فراز و فرودهای سیاسی بر دانش مردمشناسی، لزوم برقراری صلح پایدار میان مردمشناسان و توافق بر سر اصطلاح «مردمشناسی» و «انسانشناسی» سخن گفت.
نوشتههای مرتبط
این مردمشناس پیشکسوت در گفتوگو با خبرنگار سرویس میراث فرهنگی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، اظهار کرد: در چند دههی گذشته، فعالیتهای بسیار چشمگیری در حوزهی مردمشناسی انجام شده، مثلا از راه تحقیق، تألیف و چاپ مقاله و کتاب، سخنرانی و مصاحبه کمکهای فراوانی به شناخت و شناساندن و رشد فرهنگ عامه و مردمشناسی در ایران شده است. نهادهای علمی – پژوهشی دولتی و غیردولتی و دانشگاهها هم سهم مهمی در پیشبرد تحقیق در موضوعات متنوع این دانش از طریق پژوهشهای میدانی و چاپ و نشر آنها و برپایی همایشهای علمی ملی و بینالمللی داشتهاند. با همهی اینها انسانشناسی/مردمشناسی (هر دو اصطلاحی به یک مفهوم در برابر واژهی anthropology است) در ایران هنوز در آغاز راه است و دورهی جوانی خود را میگذراند.
او ادامه داد: در آغاز، پژوهشهای انسانشناسی در ایران بنا بر ذوق و علاقه و همت چند نفر از نویسندگان، علاقهمندان و دانشآموختگان حوزههای علمی بهجز انسانشناسی با تحقیقات «فرهنگ عامه» و بررسی آداب و رسوم، عرف و عادات مردم شهر، روستا، ایل و عشیره و به روش «مردمنگاری توصیفی» شکل گرفت. پژوهشهای مردمنگارانهی همین گروه نیز شکلدهندهی شمایل اولیهی این دانش بود که در ایران امروز به مردمشناسی یا انسانشناسی شناخته میشود.
این مردمشناس پیشکسوت گفت: از اواخر نیمهی اول قرن چهاردهم هجری شمسی، با بازگشت چند نفر از ایرانیان دانشآموختهی رشتهی انسانشناسی از کشورهای اروپایی و آمریکا، کمکم پژوهشها، روش، رنگ و جوهرهی علمی به خود گرفتند، یعنی در واقع، حدود ۵۰ سال است که پژوهشهای مردمشناسی با نگرش و روش علمی انسانشناسی در ایران انجام میشود. پیمایش توفیقآمیز این راه ناهموار و پرمانع و رساندن این دانش به کمال و بلوغ علمی و به سطح جهانی نیازمند سختکوششی و حوصلهی فراوان استادان و پژوهشگران جوان این رشته است. خوشبختانه چنین کوششی در این راه، از سوی مردمشناسان یا انسانشناسان به اصطلاح نسل دوم و سوم دیده میشود.
این پژوهشگر همچنین اظهار کرد: ماهیت انسانشناسی از معارف فلسفی، اجتماعی و روششناسی علمی برخوردار است و در واقع، دانشی توانمند و جامعنگر در مطالعات اجتماعی و فرهنگی است. چنانچه انسانشناسان ایرانی بتوانند از این جامعیت و توانمندی بهخوبی بهره گیرند، قطعا میتوانند جایگاه آن را در میان علوم دیگر استوار کنند و چشمانداز روشن و امیدوارکنندهای برای آن فراهم کنند.
مدیر بخش مردمشناسی مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در پاسخ به این پرسش که موانع عمدهی راه پیشرفت رشتهی مردمشناسی را چه میداند، توضیح داد: عوامل و موانع چندی بر سر راه پیشرفت نسبی انسانشناسی و در حاشیه قرار گرفتن آن در ایران وجود دارد؛ نخستین و مهمترین عامل، مشخص نبودن مرز و حدود موضوعی انسانشناسی در ایران و بیسامانی و سردرگمی آن در ارائهی قواعد و اصولی استوار مانند قواعد و اصول دانش زبانشناسی در تحقیق است.
او اظهار کرد: مانع چشمگیر دیگر که البته در گذشته بیشتر نمود داشت، ناآشنا بودن شمار زیادی از پژوهشگران حوزهی مردمشناسی و فرهنگ عامه، با دانش انسانشناسی و دیدگاهها و روشهای آن و همچنین با دانش فولکلور است. تحقیقات مردمنگاری و فرهنگ عامهی ایران و مجموعهی آثاری که از این تحقیقات بهصورت تکنگاریهای موضوعی روستایی، ایلی و تکنگاشتهای مربوط به پارهفرهنگهای ایران در دست است، نشاندهندهی این واقعیت است.
بلوکباشی تصریح کرد: عمومیت یافتن و رواج تحقیقات مردمنگاری و فولکلور در میان افرادی که صلاحیت و تخصص کافی علمی در این دانشها را ندارند و فقط به صرف علاقهمند بودن و عشق ورزیدن آنها به ایران و فرهنگ ایران به این کارها میپردازند، عملا مانع شناخت واقعی اعتبار و ارزش دانش مردمشناسی و فولکلور در جامعه و ایجاد شهرتی کاذب برای آن شده است.
این مردمشناس پیشکسوت همچنین گفت: سومین اشکالی که مانعی برای پیشرفت این دانش پدید آورده، اختلاف در برخی مقولات و واژگان و مفاهیم علمی انسانشناسی میان استادان و صاحبنظران این رشته است؛ مثلا هنور بر سر نام این رشته و به کار بردن اصطلاح انسانشناسی یا مردمشناسی میان بعضی از دوستان اختلاف است. هر گروه یکی از آنها را درست میدانند و نمیخواهند بر سر آن به توافق جمعی برسند تا تشتت را از میانه برداشته و تکلیف پژوهشگران و دانشجویان را روشن کنند. این اختلاف حتی در نام رسمی گروه آموزشی این رشتهی علمی و عنوان انجمن اصحاب این دانش در دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران هم دیده میشود. چنانچه نام رسمی این گروه آموزشی مردمشناسی و نام انجمن آن «انجمن انسانشناسی» است.
این پژوهشگر پیشکسوت بیان کرد: این اختلافها برخاسته از فقدان یک زبان آکادمیک مشترک یا روش علمی نظاممند یکسان در میان دانشآموختگان این حوزه است. از مخاطبان این گفتوگو عذر میخواهم اگر میبینند که دو اصطلاح «مردمشناسی» یا «انسانشناسی» برای یک مفهوم تکرار میشود. در مقدمهای که بر کتاب تاریخ انسانشناسی که در سال ۱۳۸۷ منتشر کردم، به این مقوله پرداختهام و توضیحاتی در کاربرد و ترجیح هر کدام از دو اصطلاح مردمشناسی یا انسانشناسی ارائه کردهام.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: از دیگر موانع موجود در راه این رشته میتوان به کموبیش ناشناخته ماندن این دانش نزد دولتمردان و مسوولان نهادهای مملکتی و برنامهریزان اجتماعی و فرهنگی و نبودن درک درست آنها از نقش و اهمیت پژوهشهای مردمشناختی در جهت دادن به هدفهای نوسازی و بهینهسازی وضعیت معیشتی و احیای هویت فرهنگی و جمعی مردم در جامعههای ایلی، روستایی و شهری این سرزمین اشاره کرد.
بلوکباشی افزود: تا چندی پیش، حتی اعتبار و ارزش درخور شأن و پایگاه این دانش را به مردمشناسی نمیدادند و حتی موانعی هم برای سد کردن راه تحقیقات مردمشناسی فراهم میکردند. مهمتر اینکه مردمشناسی را نوعی «تابو» و از محرّمات میدانستند و میکوشیدند تا حریم دانشگاهی و موسسات پژوهشی را از دانش مردمشناسی و توسعهی نگرش و بینش علمی آن دور نگه دارند. امروزه، خوشبختانه دیگر بازار این نوع نگاه تردیدآمیز رونق ندارد و اقدامات تنگنظرانهی پیشین که مانع بزرگ تحقیق پژوهشگران این رشته بود، تقریبا از میان برداشته شده است. البته موانع تازهی دیگری در راه پژوهش انسانشناسی پدید آمده که باید در جایی دیگر دربارهی آنها به تفصیل گفتوگو کرد.
او در پاسخ به این پرسش که چقدر فراز و فرودهای سیاسی بر این رشتهی علمی تأثیر گذاشته است، اظهار کرد: بدون شک، تأثیرگذار بوده است؛ انقلابها در هر کشوری اثراتی بر روند حرکتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم میگذارند. در ایران هم انقلاب اسلامی و تحولات پس از برانداختن نظام شاهنشاهی، اثرات خود را بر جامعه گذاشته است. فراز و فرودهای سیاسی در نظام جدید هم در راه و روال طبیعی علوم اجتماعی از جمله انسانشناسی اختلالاتی پدید آورده است. بسیاری از کارها و فعالیتهای تحقیقاتی و در آن میان، فعالیتهای پژوهشی، بویژه پژوهشهای میدانی در این حوزه هم به سبب ماهیت سیاسی انقلاب برای مدت زمانی در کشور تعطیل و متوقف شدند.
این استاد ایرانشناسی با اشاره به اینکه ایران تا پیش از پیروزی انقلاب، جولانگاه و میدان فعالیتهای پژوهشگران ایرانی و خارجی بوده است، بیان کرد: مردمشناسان، فرهنگپژوهان ایرانی، انسانشناسان و دانشجویان خارجی از کشورهای انگلیس، فرانسه، آمریکا، آلمان و ژاپن در مناطق مختلف ایران سرگرم کار تحقیق بودند. برای نمونه، در مدت چهار سال (از ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶) فقط ۶۰ محقق خارجی از کشورهای مختلف جهان در ایران پژوهش میدانی انجام میدادند.
بلوکباشی همچنین توضیح داد: از فعالیتهای مرکز مردمشناسی ایران پیش از انقلاب، علاوه بر انجام تحقیقات میدانی در مسائل ایلی، روستایی و شهری توسط پژوهشگران خود مرکز میتوان به همکاری با پژوهشگرانی اشاره کرد که از کشورهای خارجی برای پژوهش دربارهی موضوع رسالههای دکتری خود در حوزهی انسانشناسی یا تحقیق و گردآوری مواد برای تألیف کتاب به ایران میآمدند. مرکز مردمشناسی براساس طرحی از پیش تهیهشده در وزارت فرهنگ و هنر وقت، توافق کرده بود که در تحقیقات و مطالعات اجتماعی – تاریخی میدانی خارجیها در ایران با آنها همکاری علمی کند. بنابراین همواره یکی از پژوهشگران باتجربهی مرکز که با منطقهی تحقیق آشنایی داشت، با هر فرد یا گروه خارجی همراهی می کرد. مثلا «اصغر کریمی» و «اصغر عسگری خانقاه» (که بعدها مرکز مردمشناسی بنا بر طرح اعزام دانشجو به خارج هر دو محقق را برای ادامهی تحصیل در رشتهی مردمشناسی به فرانسه فرستاد) با «ژان پیر دیگار» و «کریستین برومبرژه» (مردمشناسان فرانسوی) برای تحقیق دربارهی عشایر بختیاری و مردم سرزمین گیلان، زندهیاد «بیژن کلکی» با «راینولد هاینس لفلر» و «اریکا فریدل» (زوج انسانشناس آمریکایی – اتریشیتبار) برای تحقیق دربارهی عشایر بویراحمدی در سیسخت در استان کهگیلویه و بویراحمد و «کاظم سادات اشکوری» همراه «لورنس پل الول – ساتن» (از ایرانپژوهان و فولکلوریستهای اسکاتلند) برای بررسی و گردآوری قصههای رایج در میان مردم اشکور بالا در گیلان و مردم دهستان برزرود نطنز اعزام شدند.
او با اشاره به اینکه پس از انقلاب اسلامی، اینگونه سفرهای تحقیقی هم برای ایرانیان و هم برای خارجیان تا سالها متوقف شد، دربارهی چند سال گذشته اظهار کرد: در حالی که در مدت چند سال، تحقیقات میدانی کموبیش دوباره در حال راه افتادن بود و عرصهی تحقیق برای فعالیت فرهنگپژوهان و پژوهشگران گشوده میشد، یکباره موج تخریبی علیه علم و فرهنگ همچون آفتی بر ریشهی آن زد. در سه – چهار سال پایانی دولت گذشته، هر آنچه پژوهشگران در حوزهی تحقیقات رشته بودند، پنبه شد و فعالیتهای فرهنگی در سازمانها و نهادها کُند یا متوقف شدند. البته افقی که اکنون روی اندیشمندان جامعه باز شده است، نوید چشماندازی خجسته را در آینده میدهد.
این پژوهشگر دربارهی اینکه نقش نخبگان این رشته را در رشد یا رشد نکردن آن چطور ارزیابی میکند؟ گفت: توجه، اهتمام و دلسوزی نخبگان و متولیان انسانشناسی به حوزهی کاری خود در پیشرفت یا رشد نکردن آن تأثیر دارد؛ ولی این موضوع تنها عامل نمیتواند باشد. در کنار آن همگامی، همفکری و همبستگی میان علمای انسانشناس دانشگاهی با یکدیگر از یک سو و با انسانشناسان و مردمشناسان پژوهشکدهها و نهادهای علمی – آموزشی از سوی دیگر، همچنین نزدیکی و همدلی آنها با پژوهشگران جوان نیز لازم و بایسته است.
او همچنین بیان کرد: امروزه انسانشناسی در ایران با یک چالش جدی روبهرواست. از یک سو، بیشتر انسانشناسان یا مردمشناسان ما با اشتغال در نظام آموزشی دانشگاهها یا نهادهای علمی – پژوهشی کمتر فرصت آن را مییابند که به میدان کار پژوهش بروند، زمانی دراز در محل کار بمانند و به تحقیق بپردازند و از سوی دیگر، امکاناتی که بهلحاظ مادی و معنوی برای تحقیق میدانی نیاز است، برای آنها فراهم نیست. دانشگاهها، نهادها و سازمانهای دولتی و غیردولتی هم آمادگی و تمایل به آزاد گذاشتن مدرسان و پژوهشگران خود را برای تحقیق میدانی درازمدت ندارند و بودجهی تحقیقی هم برای آنها تأمین نمیکنند.
بلوکباشی توضیح داد: به همین دلیل، شمار زیادی از انسانشناسان و مردمشناسان امروزه از خط و طریق پژوهشهای میدانی به سنت گذشته، فاصله گرفتهاند. در این زمان، کمتر انسانشناس یا مردمشناسی پیدا میشود که وقت یا حوصله داشته باشد که به میان مردم جامعهی ایلی یا روستایی برود و مدتی طولانی با آنها زندگی کند و از نزدیک الگوهای رفتاری، پنداری و گفتاری و مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آنها را مطالعه کند. در نتیجه، شمار زیادی از مردمنگاران از انجام تحقیقات واقعگرایانه که بازتابدهندهی رفتارهای عینی و ذهنی مردم و همچنین ثبت و ضبط کنندهی جریان روزمرهی زندگی مردم، کاوش و کنکاش در جهانبینی، عقاید و باورهای آنها باشد، بازماندهاند.
این مردمشناس پیشکسوت در پاسخ به این پرسش که چقدر اختلافهای موجود بین متخصصان و نخبگان این حوزه، در رشد نکردن آن موثر بوده است؟ گفت: متأسفانه موثر بوده است؛ یک شکاف و گسست میان شماری از متخصصان و استادان این حوزهی علمی در جامعهی دانشگاهی و بعضی از افراد جامعهی علمی – فرهنگی بیرون از دانشگاهها وجود دارد. از طرف دیگر، نزدیکی و وفاق هم آنگونه که باید و شاید میان برخی انسانشناسان نسلهای پیشین این رشته و انسانشناسان جوان و پژوهشگران این حوزه به چشم نمیآید. همین شکاف و فاصله، آهنگ پیشرفت این دانش را در ایران کُند میکند و از کارآیی آن میکاهد.
او افزود: این شکاف و گسستگی میان کسانی که در یک گروه آموزشی یا پژوهشی با یکدیگر کار میکنند، گاهی متأسفانه به ستیزهجویی و کدورتهای بیجا و بچهگانهی شخصی، تنگنظری و حسد منتهی شده است. چنین فضای پرتنش آکنده از تنگنظری و کینهورزی از طرفی، پیشرفت و شکوفایی این دانش را کُند میکند و از طرف دیگر، ذهنیت فعال استادان و دانشجویان دیگر را هم از فعالیتهای علمی باز میدارد و به خود مشغول میکند. این ستیزهگریها و بیاخلاقیها خواهینخواهی بر خوی و رفتار جوانان و دانشجویان تأثیر ناگواری میگذارد و انگیزهی علمآموزی و پژوهش را در آنها فرو مینشاند و آنها را از فضای علمی – تحقیقی دور میکند. افزون بر این، رابطهی مقدس استاد – شاگردی را سست میکند و حرمتی که باید میان آنها عایت شود، از میان میبرد.
این استاد دانشگاه همچنین اظهار کرد: اگر فضای آموزشی و پژوهشی برای جوانانی که پارهای از بهترین سالهای عمرشان را در کلاسهای درس دانشگاه و در کنار استادان میگذرانند، آکنده از تخریب، تکذیب و تخفیف باشد، در آینده ذهن خلاق و آفرینندهی جوانان را از بهرهگیری از استعدادهای نهفته در وجودشان باز میدارد و استفاده از آموختهها و تجربیات علمی را در ایجاد خلاقیت و نوآوری، دشوار یا ناممکن میکند.
او ادامه داد: اخلاق و رفتار استاد و مربی در فضای آموزشی و میدان تحقیق باید سرمشق و راهنمای دانشجویان و پژوهشگران باشد، بهگونهای که از دانشجو شخصیتی قابل و شایسته و با اخلاق بسازد. گفتنیها در اینباره زیاد است که سرانجام باید روزی گفته شود تا شاید راهی برای رفع آنها و پاکسازی محیط آموزش و پژوهش بهدست آید. هرچند گفتن این سخنها ممکن است به ذائقهی بسیاری خوش نیاید و باب دشمنانگی را میان دوستان هم بگشاید. لازم است در جایی، این بداخلاقیها و بیمهریها مطرح و آشکار شود تا راه حلهایی برای صمیمیتبخشی به این فضا نیز پیدا شود و البته در این گفتوگو جای بیان آنها، حتی به اشاره هم نیست.
بلوکباشی در ادامه گفت: بهنظر میرسد که بهخاطر حفظ حرمت دستاندرکاران و فعالان این حوزه و تعالی بخشیدن به فضای کار و تحقیق، باید تا دیر نشده متولیان این حوزه، چه دانشگاهی و چه غیردانشگاهی، دور هم گرد آیند و در جلساتی با هم مسائل را در میان بگذارند و گفتوگو کنند و بکوشند با حسن نیت و پرهیز از منیت و خودخواهی اختلافات موجود را از میان بردارند و به یک وفاق اخلاقی بیرنگ و ریا و منسجم تن دهند. این ائتلاف برای سروسامان دادن به وضعیت کنونی این رشته و همکاری علمی و عملی بین دانشگاهها و مراکز پژوهشی دولتی و غیردولتی و شتاببخشی به آهنگ رشد این رشته برای دستاندرکاران این علم، به قول معروف از نان شب هم واجبتر است.
او دربارهی ارزیابی فعالیتهای پژوهشکدهی مردمشناسی و انجمن انسانشناسی، توضیح داد: ارزیابی فعالیتهای این دو نهاد برای من که از بیرون به آنها نگاه میکنم، قدری دشوار است؛ پژوهشکدهی مردمشناسی پیشینهای دراز دارد، این مرکز در سال ۱۳۳۵ با نام ادارهی فرهنگ عامه شروع به کار کرد و فعالیتهای پژوهشی خود را تا آستانهی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ با نامهای مرکز پژوهشهای مردمشناسی و فرهنگ عامه و سرانجام مرکزمردم شناسی ایران ادامه داد. ارزیابی این دوره به مرور فعالیتهای این مرکز در ۲۵ سال گذشته نیاز دارد. اطلاع دربارهی تاریخچهی مستند به اسناد معتبر آن را میتوان در نوشتهی دکتر حمیدرضا دالوند، یکی از پژوهشگران فرهیخته و آگاه مردمشناسی و فرهنگ عامه، در ۱۱ بخش در شمارههای مجلهی «فرهنگ مردم» بهدست آورد.
او همچنین بیان کرد: در ارزیابی فعالیتهای پژوهشکدهی مردمشناسی در جمهوری اسلامی ایران نمیتوان یک نظر کلی برای تمام این دوره داد، چون سیوچند سال حیات فرهنگی آن، فراز و نشیبهایی را در چهار دورهی متفاوت از هم گذرانده است. نخست، دورهی کوتاه چند سالهی آن که از آغاز انقلاب اسلامی شروع شده و تا شکلگیری نهاد پژوهشگاهی در سازمان میراث فرهنگی ادامه داشته است. در این دوره که با تب انقلابی، سنگواکنیها و اثرات و پسلرزههای انقلاب همراه بود، شیرازهی همهی امور در کشور و در میان آن، در این نهاد پژوهشی بههم ریخت.
این مردمشناس پیشکسوت با بیان اینکه بازنشسته کردن و کنار راندن شماری از محققان ورزیده و مجرب و تغییر مسوولان و مدیران مرکزمردمشناسی در این دوره رخ داد، توضیح داد: سرگردانی و بلاتکلیفی در تصمیمگیریهای مدیریتی هم روال کارها را بهطور کلی بههم زد و یک نوع درهمریختگی و ایستایی در وظایف و کارهای فرهنگی و پژوهشی پیش آورد. حاصل این دوره، انقطاع و گسستگی در حرکت سامانیافتهی نهادینهشدهی گذشتهی مردمشناسی و توقف در راه پژوهشگران بود که دستاورد برابر با «هیچ» به بار آورد.
او اظهار کرد: دورهی دوم، دورهی سامان گرفتن و به روال عادی برگشتن این نهاد پژوهشی بود که به همت رؤسای پژوهشکده، محمد میرشکرایی و مرتضی رضوانفر همراه با فعالیتهای سختکوشانهی اعضای هیئت علمی پژوهشکده، جان تازهای به کالبد بیمار مرکز دمیده شد. در این دوره، فعالیتهای فرهنگی اعضای گروههای علمی آن بویژه فعالیتهای علیرضا حسنزاده، مدیر گروه «مطالعات اسطوره و آیین» در برپایی نشستها و گفتمانهای علمی – انتقادی با شرکت صاحبنظران انسانشناسی و فرهنگپژوهان و اهل اندیشه و قلم و تدوین و چاپ و نشر مجموعهی گفتارهای این نشستها چشمگیر است. این دوره، کارنامهی مورد قبول و ارزشمندی در رشد و گسترش ادبیات مردمشناسی و فرهنگ عامه و همچنین توسعهی تفکرات و نظریات انسانشناسی از خود بهجا گذاشته است.
او ادامه داد: پس از آن، دورهی فترت پژوهشکده آغاز میشود و با سیاستهای کژروانهی دولت و مدیران سیاستزدهی ناآشنا با امور و تحقیقات پژوهشکدههای سازمان میراث فرهنگی، چند سال کارهای تحقیقی مردمشناسی میخوابد. در این دوره که سالهای پایانی دولت پیشین است، پژوهشکدهی مردمشناسی ازهم میپاشد و شماربزرگی از پژوهشگران آن به دورکاری و بهدنبال آن اعضای گروههای علمی آن از تهران به شهرستانها انتقال مییابند.
بلوکباشی دربارهی دورهی چهارم پژوهشکدهی مردمشناس توضیح داد: این دوره، دورهی بازسازی و احیای فعالیتهای علمی پژوهشکده است که از چندماه پیش با روی کار آمدن دولت جدید در سال ۱۳۹۲ شروع شده است. داوری دربارهی این دوره، اکنون خیلی زود است. باید چشم به راه بود که مدیریت جدید پژوهشکده چه برنامهای برای آن دارد و با همیاری اعضای گروههای علمی آن چه خواهد کرد؟ اگر رییس پژوهشکده با حمایت مدیریت سازمان بتواند از نیروهای شایسته و با تجربهای که در حال حاضر در پژوهشکده مشغولاند، بهرهگیری بهینه کند، گامهای عقلانی سودمندی در شتاب دادن به آهنگ توسعهی علمی تحقیقات مردمشناسی در ایران برخواهد داشت.
او اظهار کرد: اینکه دستاندرکاران و مدیران سازمان میراث فرهنگی در دولت «تدبیر و امید» به چه میزان به مردمشناسی و پژوهشهای آن اقبال دارند و به آنها اهمیت میدهند و از نیرو و دانش و شایستگی علمی جوانان پژوهشکده در گسترش و رشد مردمشناسی بهره خواهند گرفت، فعلا دست کم برای من روشن نیست و آینده، آن را نشان خواهد داد.
وی دربارهی انجمن انسانشناسی نیز توضیح داد: تاریخچهی حیات اجتماعی و فرهنگی انجمن انسانشناسی ایران چندان دراز نیست و کلا به ۱۳ سال میرسد. اساسنامهی تشکیل آن در دو جلسه در سال ۱۳۷۹ با تبادل نظرهیئت موسسان که از گروهی افراد صاحبنظر و پیشکسوت در این رشته تشکیل شده بود، تنظیم و تدوین شد و در جلسهی مجمع عمومی همان سال با حضور جمعی از مردمشناسان و فرهنگعامهشناسان سراسر کشور به تصویب رسید. در همین مجمع عمومی نیز نخستین هیئت رییسهی انجمن شامل هفت نفر از میان داوطلبان انتخاب شد و انجمن، فعالیتهایش را رسما در بهمن ۱۳۸۰ شروع کرد.
او اظهار کرد: من، هم در گروه موسسان انجمن و هم در هیئت رییسهی نخست و دوم آن عضویت داشتم، ولی بعدها به این دلیل که به سمت نگرشهایی رفت که طبع من آنها را نمیپذیرفت، از شرکت و حضور در انجمن خودداری کردم؛ اما تا کنون عضویتم را در هیئت تحریریهی «نامهی انسانشناسی» که وابسته به انجمن است و مدیرمسوول و سردبیر آن دکتر جلالالدین رفیعفر، رییس گروه مردمشناسی دانشکدهی علوم اجتماعی است، حفظ کردهام.
بلوکباشی همچنین اضافه کرد: در این سالها، انجمن فعالیتهای علمی پربار و ارزشمندی در پایایی و رشد دانش انسانشناسی انجام داده است. از فعالیتهای برجستهی انجمن میتوان به برپایی چند همایش علمی، ترتیب سخنرانیهای ماهانه، نمایش فیلمهای مستند مردمنگاری، انتشار مرتب دوفصلنامهی علمی «نامهی انسانشناسی» و مجموعههایی از سخنرانی سخنرانان همایش اشاره کرد. تردیدی نیست که اگر گردانندگان انجمن میتوانستند همهی اندیشمندان و صاحبنظران و دوستداران فرهنگ ایران را جذب کنند و در زیر سقف انجمن گردهم آورند، این نیروی عظیمی که اکنون بهصورت پراکنده فعالیت میکنند، میتوانستند تأثیر شگرفی در فعالیتهای انجمن و دستاوردهای آن داشته باشند.
او در پاسخ به این پرسش که چرا بعد از گذشتن ۸۰ سال از مطالعهی مردمشناسی در ایران، هنوز نهادی وجود ندارد که در زمینهی برگزاری همایش، سمینار و … فعالیت مستمر داشته باشد؟ اظهار کرد: انجمن انسانشناسی در همهی این مقولات فعالیت میکند. هدف اساسی این انجمن نیز رشد و پیشرفت این دانش در سطح ایران است؛ ولی متأسفانه نتوانسته آنچنان که باید و شاید در این چند سالی که از حیات اجتماعیاش میگذرد، همهی نیروها، بویژه نیروهای متخصص را جذب کند و میان هماندیشان و همکاران صنفی خود همبستگی علمی پدید آورد.
این پژوهشگر بیان کرد: این حقیقت تلخی است که میبینیم با وجود اندک بودن شمار انسانشناسانی که در دانشگاهها، موسسات و نهادهای دولتی و غیردولتی در ایران فعالیت میکنند، ولی در میان این جمع کوچک هم یگانگی و همکاری نزدیک و جمعی وجود ندارد. بیشتر آنها با یکدیگر اختلاف دارند. البته اختلاف داشتن در مقولات علمی و در نظرات و باورها طبیعی مینماید و اگر منطقی و علمی باشد، سبب جدایی و دوری هم نخواهد شد؛ ولی اختلافات این دوستان بیشتر شخصی و گاهی رنگ کینهورزی دارد.
او تأکید کرد: راهکار پایان بخشیدن به این اختلافات و کدورتها و ایجاد دوستی و همدلی، عوض کردن نگاههای وهنآمیز و پاک کردن دلها از بدبینی و نفاق و دورویی است. دوستان ما در حوزهی انسانشناسی و مردمشناسی باید اندکی سعهی صدر داشته باشند و برتریجویی دانشگاهی را از خود و ساحت علمی محیط کار دور کنند و با روی خوش و آغوش باز، پذیرای همراهی و گفتوگو با یکدیگر باشند.
بلوکباشی با بیان اینکه انسانشناسی دورهی طفولیت و حتی نوجوانی خود را پشت سر گذاشته و گام در دوران جوانی نهاده است، دربارهی نسل جوان انسانشناسی، اظهار کرد: امروزه کار پژوهشهای مردمشناختی با اندیشه، نگرش و روش علمی نوینی به پایمردی و کوشش و هدایت استادان و صاحب نظران انسانشناسی و با آهنگی پرشتاب در حال پیش رفتن است. در این راه نباید تلاشهای بهجد و خستگیناپذیر کسانی مانند دکتر ناصر فکوهی و دکتر نعمتالله فاضلی که هریک به سهم خود باب نوینی با بینش ویژه در نگرش انسانشناسی امروز باز کردهاند، نادیده گرفت.
او ادامه داد: امروزه با نوشتهها و گفتههای آنها و محققان برجسته و آرامی مانند دکتر مرتضی فرهادی، تحقیقات این حوزه پیش میرود. نسل جوان انسانشناسی یا نسل سوم در این حوزه این فرصت و خوش اقبالی را دارند که با اندیشه و مکتبهای تازهای از انسانشناسی مانند انسانشناسی شهری و سیاسی، انسانشناسی هنری، انسانشناسی اقتصادی و مانند آنها آشنا شده که در گذشته، نام و سخنی از آنها در میان نبوده است.
این استاد پیشکسوت در پایان اضافه کرد: شمار دانشآموختگان جوان فعال در رشتهی انسانشناسی که نسل تازهی انسانشناسان را در این حوزه شکل میدهند، بالا است. سختکوشی خوشفکری و قلم توانای چند نفر در این نسل جوان، در تحقیقات انسانشناختی و گسترش دامنهی مطالعات و تحقیقات مردمشناسی مانند علیرضا حسنزاده، اصغر ایزدی جیران و مهرداد عربستانی مثالزدنی است. شگفتانگیز است که با وجود کمبود اعضای علمی گروههای انسانشناسی دانشگاهها، از همهی ظرفیت موجود حضور این جوانان شایسته و لایق که امید انسانشناسی آیندهی ایران بهشمار میروند، استفاده نشده است.
گفتوگو از آیسان تنها، خبرنگار ایسنا
دکتر علی بلوکباشی، مشاور ارشد علمی انسان شناسی و فرهنگ است.
پرونده ی «علی بلوکباشی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/6343
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139
ایسنا