ترجمه سعیده بوغیری
کودکانی که در زندگی روزمره در معرض دو زبان قرار دارند، چگونه صحبت می کنند، فکر می کنند و بزرگ می شوند؟ آیا پدیده دوزبانگی، سرچشمه برخی مشکلات به شمار می رود یا نوعی شکوفایی؟ آیا باید از آن حمایت کرد؟ ما با باربارا عبدلیلا- باور (Barbara Abdelilah-Bauer )، زبان شناس، روان شناس اجتماعی و متخصص پدیده دوزبانگی پرسش و پاسخی انجام دادیم. او نویسنده “چالش کودکان دوزبانه: بزرگ شدن و زندگی با سخن گفتن به چندین زبان” (انتشارات دکوورت، ۲۰۰۸) است.
نوشتههای مرتبط
اثر شما “چالش کودکان دوزبانه” (Le défi des enfants bilingues ) نام دارد. از چه رو دوزبانگی نوعی چالش به شمار می رود؟
– من فکر می کنم دوزبانه شدن، در صورتی که کودک زبان ها را به صورت طبیعی فراگیرد، برای او نوعی چالش به شمار نمی رود. چالش بیشتر آنجاست که فرد در سرزمینی یک زبانه زندگی کند. این مساله برای والدینی مهم است که پرسش هایی حقیقی درباره انتقال زبان خود در ذهن شان مطرح است و فشار برخی حرفه ای های این عرصه را نیز تحمل می کنند، کسانی که گاه با به کار بردن زبانی جز فرانسه {دراینجا زبان مادری} در منزل مخالف هستند.
مشکلات مربوط به آموختن چندین زبان در دوران کودکی کدامند؟ آیا این مشکلات به سن زبان آموزی بستگی دارد؟
– برای یک کودک، آموختن چندین زبان در سطح شناختی، سخت نیست و در قالب روندی طبیعی انجام می شود. پژوهش های اخیر حتی این را نشان داده اند که مغز بیشتر برای چندزبانگی برنامه ریزی شده تا برای یک زبانگی. مشکلات بیشتر از منش جامعه در برابر چندزبانگی برمی خیزد، منشی که به نوبه خود می تواند بر کاهش انگیزه فرد برای پیشرفت شایستگی های خود درزمینه زبان اقلیتی تاثیرگذار باشد. نیز این را می دانیم سنی که در آن، کودک در معرض زبانی دیگر قرار می گیرد، نقشی مهم در شیوه آموختن زبان فوق بازی می کند. تا سن شش سالگی، روند زبان آموزی، طبیعی است و هدف از آن، ایجاد ارتباط با محیط پیرامون است. پس از شش سالگی، زبان دوم از طریق قابلیت هایی موجود در زبان مادری آموخته می شود، خواه این اموزش در مدرسه انجام گیرد یا در سرزمینی بیگانه. از این رو سازوکارهای شناختی زمینه ای آموزش پیش و پس از شش سالگی متفاوت هستند. با اینهمه با توجه به زمینه موجود می توان شاهد نوعی تفاوت انگیزشی نزد کودک بود. برای نمونه، یک کودک ده ساله که انگلیسی را در مدرسه می آموزد، ممکن است انگیزه کمتری از کودک دیگری به همان سن داشته باشد که زبان می آموزد به این خاطر که در میان کودکانی محصور شده که به این زبان سخن می گویند.
خوبی های (اجتماعی، فرهنگی، شناختی) برای یک کودک دوزبانه کدامند؟
– والدین بسیاری رویای دوزبانه شدن کودک خود، به خصوص صحبت او به زبان انگلیسی را در سر می پرورند، نیز این طور فکر می کنند که این امر، پیوستن آنان به بازار کار را تسهیل می کند. با اینهمه مزایای دوزبانگی، صرف نظر از زبان های آن، بسیار فراتر از این جنبه پراگماتیک اشراف بر یک زبان است. هنگامی که دو زبان در محیط خانواده و بدون نزاع زبانی منتقل می شود، می توان از پدیده “دوزبانگی هماهنگ” سخن گفت. با این وجود، زبان ها همواره بدون نزاع زبانی منتقل نمی شوند، به خصوص هنگامی که یک زبان – مثلا انگلیسی- به عنوان زبان “باکلاس” نگریسته می شود و زبان دیگر – مانند عربی یا ترکی- کلاس پایین تری دارد. در این مورد، زبان و فرهنگی که ارزش کمتری روی آن ها گذاشته شده، به گونه ای منفی تر از سوی کودک دریافت می شود. این نقش جامعه پذیرش کننده و به خصوص مدرسه است که ارمغان های زبان شناختی و فرهنگی همه کودکان را ارج بنهد. اگر پای ارزش گذاری زبانی و فرهنگی در میان باشد، سخن گفتن به زبانی دیگر و تعلق داشتن به فرهنگی دیگر می تواند تاثیری مفید بر ارزیابی خویشتن داشته باشد. کودک باید بتواند به خاطر زبان هایی که می داند به خود ببالد. کودک دوزبانه قابلیت های فرهنگی غنی شده ای نیز دارد که فراتر از زبان گسترده می شوند و رفتارهایی گوناگون و قوانینی متناسب با محیط فرهنگی محل زندگی او را در بر می گیرند. پدیده دوزبانگی متعادل همچنین مزایایی در سطح شناختی ارائه می کند، همانند تسهیل آموختن زبانی دیگر، انعطاف پذیری بیشتر و ظرفیت های فرازبانی لازم برای آموختن روخوانی.
آیا پدیده دوزبانگی در فرانسه متداول است؟
– گزارشی مربوط به مرکز ملی آمار و مطالعات اقتصادی فرانسه در سال ۱۹۹۹ این طور براورد کرده که ۲۶% مردم فرانسه در زمان کودکی به زبانی جز فرانسه صحبت کرده اند: نیمی از این ها، زبان های محلی بوده و نیم دیگر، زبان های بیگانه. در میان این اشخاص تنها ۹% ، این زبان را به کودکان خود انتقال داده اند، این امر نشان می دهد انتقال زبانی از نسلی به نسل دیگر کاهش می یابد. با اینهمه به همراه {پدیده هایی چون} جهانی شدن، جلای وطن و مهاجرت، رفته رفته خانواده های بیشتری، چندزبانه شده و در زندگی روزمره خود چند زبان را اداره می کنند. با این وجود فکر می کنم اگر قدرشناسی بیشتری نسبت به ارزش تسلط بر چند زبان وجود داشته باشد، کودکان بیشتری می توانند دوزبانه شوند و فشار کمتری از جانب حرفه ای های امر (پزشکان کودک، مربیان، مدرسان، دست اندرکاران اجتماعی، گفتاردرمان ها) برای صحبت نکردن به زبانی دیگر در منزل وجود خواهد داشت. متاسفانه امروز در فرانسه، اغلب جلوی پیشرفت دوزبانگی گرفته می شود.
چگونه می توان پدیده دوزبانگی را تسهیل کرد؟
– به نظر من، باید آگاهی های چندزبانه را تسهیل کرد. جای تاسف است که در محیط های تک زبانه که جلوی کودکان برای آموختن زبان اقلیتی گرفته می شود، آن ها مجبورند بعدها این زبان را در مدرسه به عنوان یک زبان خارجی بیاموزند. برخلاف بحث های غالب در فرانسه، چندزبانگی ابدا تهدیدی برای زبان فرانسه به شمار نمی رود. سخن گفتن به زبانی دیگر در خانه، به هیچ رو مانع یادگیری زبان فرانسه نمی شود، درست به عکس. می دانیم حفظ آگاهی ها به زبان مادری، اکتساب زبان فرانسه به عنوان زبان دوم را تسهیل می کند. انتقال یک زبان به فرزند نیز یک انتخاب کاملا شخصی است، اما از نظر من هنگامی که زبان فرانسه، زبان مادری فرد نیست، صحبت کردن به آن در منزل یک اشتباه است، چراکه ما سهولت بیشتری نیز برای انتقال این زبان در اختیار داریم. همچنین، برای نمونه قرار دادن کودک در کنار گویشوران دیگری به این زبان، درعین اقامت در سرزمین اصلی والدین امری مهم، و نیز تعریف قصه ها و آموختن تصنیف هایی به کودک برای حفظ این “زبان هویتی ” از این جمله است.
آیا شما توصیه خاصی برای والدینی که می خواهند زبانی اقلیتی را به فرزند خود انتقال دهند، دارید؟
– نخستین توصیه من به والدین اینست که خود را به دست حرفه ای ها به اشتباه نیندازند، کسانی که از روی ندانستن، عملکرد صحبت به زبان دیگر در خانه را دلسرد می کنند. نیز اعتمادکردن به کودک و به رسمیت شناختن این امر که او قادر به جذب همزمان دو زبان خواهد بود، بدون ترس از اینکه فرانسه (زبان مادری) خود را نیاموزد یا زبان هویتی خود را از دست بدهد، امری مهم است. مایلم این را نیز بگویم که نباید به موضوع دوزبانگی پرداخت در حالی که به هرقیمت آن را به فرد تحمیل کرد. اگر کودک هنگامی که به زبانی دیگر با او صحبت می شود به زبان فرانسه (مادری) خود پاسخ می دهد، او را به حال خود بگذاریم. من به والدین آرزومند انتقال چندین زبان به فرزند خود توصیه می کنم این امر را بهتر بپذیرند که کودک یک کپی برابر اصل نیست و در امر انتقال زبانی، آنچه به حساب می آید، انتقال هیجانات است که در “زبان قلب” بسیار آسان تر انجام خواهد گرفت. از همه مهم تر، تسهیل ارتباط بیش از شکل زبان است.
منبع: www.enfantsbilingues.com
والری ا.ژ. وانتوریرا (Valerie A. G. Ventureyra)