روحی : ضمن تشکر از پذیرش دعوت ، لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید که شغلتان چیست.
آقای ابوطالب جلالی : من ابوطالب جلالی هستم ، متولد سال ۱۳۲۶ در جلال آباد لنجان به دنیا آمده ام و در همانجا هم زندگی می کنم و منزلمان همانجاست و از صبح میآییم اینجا و شب می رویم و حدوداً دور و بر ۳۰ سال است که در این جا ، حمام قرچقه هستم. و از قدیم که خب حمام داغش، آب داغش با کاغذ و بلگ (برگ) و چوب و اینها بودهست تا بعدش آمدهست با ذغال سنگ و اینها شدهست و بعد به صورت … شدهست و الان هم به صورت گازست. و آبش هم قبلاً با گاب (گاو) میکشیدند و حالا خب دیگر با وسیله برقست و موتور و تشکیلات و این حرفها…
نوشتههای مرتبط
روحی : یعنی شما هر روز از جلال آباد به اصفهان میآیید؟ لطفا بفرمایید جلال آباد کجا هست و چرا در همین اصفهان ساکن نیستید؟
آقای جلالی : چون ما پدر و مادرمان، زن و بچهمان همه جلال آبادی هستند ، دلمون نمیخواهد از آنجا بیاییم. جلال آباد ، پهلوی زازرونست . بالای دُرچه و اینجاهاست.
روحی : لطفا اول بفرمایید ، «قرچقه» یعنی چه و چرا نام این حمام قرچقه است و بعد هم بفرمایید ،کلاً چند سال است که شما در حمام کار میکنید ؟
آقای جلالی : تا اونجا که میدانم باید نام صاحب اول حمام باشد و اسم ترکی هم هست که فکر کنم همون هم ترک بوده، بیشتر از این والا چیزی نمیدونم. از لحاظ سابقه هم راستیاتش من خودم از ۱۸ سالگی آمدم تو حمام «کروی» که داداشیم اونجا بود . یک دو سال ماندم . باز آمدم اینجا ۵ سال اینجا ماندم . بعد رفتم بنگاه معاملاتی ماشین ۱۰ ، ۱۵ سال اونجا ماندم. بعد گواهی نامه پایه یک گرفتم رفتم ماشین خریدم تصادف کردم ، یکی رو کشتم . حالا تو ۱۵ سالست که اینجام.
روحی : پشت تلفن فرموده بودید قدمت این حمام هفتصد سال است !!؟
آقای جلالی: ببینید خواهر، اینکه اینو داشته باشد ندارد، این با این منطقه اصفهان ساخته شدهست، حالا اونش را تاریخاش را ما دیگر نمی دانیم . حالا ما چی بگوییم که دروغ باشد یا راست باشد… اینجا یک حمام تاریخیست و باز سازی و اینها شدهست . اما نه همه قسمتهاش. جلویش شده است اما عقبش نه ، هیچ باز سازی نشدهست. همانیست که از قدیم بودهست.
روحی : سازمان میراث فرهنگی ، سراغ این حمام نیامده است؟ آیا خبری دارید؟
آقای جلالی: والا ، اونش را ما دیگر اطلاعی نداریم.
روحی : مالک این حمام شما هستید؟
آقای جلالی : نخیر ما اینجا کارگریم. صاحبش کس دیگری است.
روحی : اسم ایشان چیست ، چند سالشان است ؟ آیا این حمام در خانواده ایشان دست به دست گشته است؟
آقای جلالی : مالک اینجا آقای محمد علی اسدالهیست . دور و بر ۶۵ سالشان است . قبلا پدرشان روش بودهست (بالای سر ، صاحب حمام بوده است) ، قبل از پدرش ، پدر بزرگشون روش بودهست و … تا حالا که رسیدهست اینطوری ، نسل اندر نسل … تا جایی که ما اطلاع ازش داریم. چهار نسلی که دست به دست گشته را ما خبر داریم . از قبلش دیگر خبر نداریم …
روحی : ایشان پسر دارند؟ شغلشان چیست ، چه کار میکنند ؟
آقای جلالی : بله ، یکیشان اصلا اینجا هستند. چون نظارتی روش دارد و اون یکی نه ، یک جای دیگرست.
روحی : می خواهیم ببینیم قدیمها چه مراسمی در حمامها برگزار میشده است. آیا شما چیزی به یاد دارید و آیا هنوز هم این مراسم برگزار میشوند؟ مثلا در تهرون خودم به یاد میآورم که زنان زائو را نزدیکان وی ده روز بعد از زایمان طی مراسمی خاص به حمام میبردند، و آنهایی که به قول معروف دستشان به دهانشان میرسید، قوم و خویشها راهم دعوت میکردند و حتا گاهی حمام را از صبح تا ظهر به «قرق» خودشان درمیآوردند. آیا در حمامهای اصفهان هم مراسمی خاص مثل همین «حمام زایمان» برگزار میشده است؟ چند ساعت میماندند ؟
آقای جلالی : بله اینجا هم همینطور بوده. ببینید، قبلاً هرکسی زایمان میکرد، میآمدند. هرکسی عقد و عروسی داشت، میآمدند. عزا داشت میآمدند. اما الان تقریباً خیلی کم شده. یعنی الان ما دیگر «حمام زایمان» نداریم. عقد و عروسی خیلی کم داریم که در سال سه ، چهار دفعه بیشتر نداریم . عزاداری هم باز همینطوره ، ولی خب قبلاً چرا بودهست . مثلا «حمام زایمان» که میآمدند، خب اصولا فامیلهاشون را دعوت میکردند میآمدند اینجا چای ، شیرینی ، میوه ، سه ساعت الا ۴ ساعت میماندند. ظهر میرفتند خانههاشون ناهاری میدادند. عقد و عروسی هم همینطور چند ساعت میماندند، بزن و برقص و دستهاشون را حنا میگذاردند و اینا ها … ؛ البته حالاها دیگر زنها در حمام عمومی رسمی برگزار نمی کنند و اصلا اگر هم تک و توکی حمام برای عروسی باشد فقط برای مردهاست و «حمام دامادی» است که آنهم آدمهای خاص خودش را دارد. ولی کلا این رسمها فکر می کنم هنوز هم باشند . چه برای مراسم عروسی و چه برای عزا داری. بالاخره «سنت قدیم» که هنوز گم نشده … ؛ توی مراسم عزاداری بیشتر بعد از «چهلم» میآمدند. اینطوری بود که قوم و خویشها صاحب عزاها را با یک تکه رخت نو میآوردند اینجا و آبی به سر و بدنشون میزدند و به اصطلاح لباس عزا را از تنشون درمیآوردند…
روحی : «آب چله»ی نوزاد را چه ؟ آیا برای بچههای نوزاد «چهل» روزه، مراسم خاصی در حمامها برگزار میکردند. مثلا با این اعتقاد که آب چهل که به سرش ریخته شود ، صبورتر میشود؟
آقای جلالی: اونو نه دیگر نمیدانم . چیزی به یاد نمیآورم. فکر نمیکنم اینجا یک همچین چیزی داشته بودیم.
روحی : ختنه سوران چه؟ آیا به یاد میآورید که حمام مخصوصی برای خودش داشته باشد؟
آقای جلالی : از نظر سنتش نه ، همچین چیزی نداشتیم . اما ممکن بود بعدش برای حمام اینجا بیاورند .
روحی : ظاهراً مراسمهایی که در حمامها برگزار میشده است، یک جورهایی با شادی توأم بوده است . مثلا «حمام زایمان» یا «حمام بعد از عزا»، آیا درست میگویم؟ برخورد صاحب حمام و کارگران با این مراسم چگونه بود ، ممکن است کمی از آنروزها برایمان بگویید؟
آقای جلالی : خُب اَصِش (اصلش) همینست که میگویید ؛ خب بله ما هم خوشحال میشدیم ، در هر صورت هر کسی گیرش (چیزی گیرش) بیاد، خوشحال میشود. شیرینی میدادند، میوه، شربت… همین ها بود دیگر …
روحی: راستی همهی این مراسم در «حمام عمومی» برگزار میشد؟
آقای جلالی : بله همهی اینها در حمام عمومی بود. حمام نمره (حمامهای خصوصی) که خیلی قدیمها نبود و بعد هم اصولاً برای حمامهایی که سنتی توش باشد (حمام مراسمی)، به حمام عمومی میآمدند. البته یادم میآید آنزمان که در «حمام کروی» (این حمام اکنون خراب شده است اما محلش در آنزمان در چهار راه نظر امروز بود) تازه مشغول به کار شده بودم ، آنجا «حمام خصوصی» داشت .
روحی : آیا هیچگاه پیش آمده که شاهد انجام معاملهای در حمام عمومی مردانه باشید؟
آقای جلالی : بله ، حالا معاملهشو نمیدونم اما یک زن و مردی بودند که شبها توی همین خیابان شاپور میخوابیدند که بچهها (کارگران حمام) مسئلهشونو تعریف کردند و بعدش پولی جمع شد و برایشان یک اتاقی ، (…) اجاره کردند و…
روحی : روی در ورودی حمام نوشته شده «زنانه و مردانه» ، آیا حمام عمومی زنانه هم دارید؟
آقای جلالی: قبلاً ها بله ، اما حالا دیگر نداریم . ده ، پانزده سال است که خراب شده. الان فقط «نمره زنانه» داریم. چند سال است که ورچیده شدهست.
روحی :در حال حاضر چه کسانی بیشتر از «حمامهای شهری» استفاده میکنند ؟
آقای جلالی : الان ، بیشتریش قشر کارگرست. بیشتر کارگر و یک وقت ممکن است مسافر و اینها باشند که بخواهند بروند زیارت و اینها ، خب چرا میآیند یک دوش میگیرند و میروند .
روحی : اگر اشتباه نکرده باشم ، چند تایی مسافرخانه از قدیم در همین خیابان «شاهپور» هست ، آیا مسافران آنجا برای استحمام به این حمام میآیند؟
آقای جلالی: اکثرشان حمام دارند ، اما یا چون خب مسافر میخواهد پول بیشتری روی اطاقش کشیده نشود، میآید اینجا یا اینکه قفل و کلید دارد و برای مسافر باز نمیکنند ، میآیند اینجا .
روحی: لطفا درباره ساعت کار خودتان و نیز تعداد کارگران و تقسیم کار اینجا بفرمایید.
آقای جلالی : از ساعت ۶ صبح تا ۶ غروب یکسره کار می کنیم . اینجا قبلا ها ده ، پانزده کارگر داشته که حالا رسیده به ۳ تا . تقسیمشان اینطوریست که یکی اینجا پشت دخل میایسته و توی سالن کار میکند، یکی دیگر ایجا لُنگ میدهد به مردم و حواسش به دولابها (قفسهها) ست. یکی دیگر هم توی گرمخانه کیسه میکشد و مشت و مال میدهد.
روحی : آیا کارگرِ «کیسه کش» ، برای کشیدن کیسه و مشت و مال دادن، به نمرهها هم میروند یا اینکه فقط داخل عمومی کار میکنند؟
آقای جلالی : نه ، به حمامهای خصوصی نمیروند . فقط برای لنگ دادن میروند . و یا زیرپایشان لنگ بیندازند و اینها به داخل میروند. برای مشت مال و کیسه کشیدن نه نمیروند یا خیلی کم میروند….
روحی : آیا از اهالی محل و کسبههای محلی هم کسی برای استحمام به این حمام میآید؟
جلالی : خدا را قسم میگیریم، شاید ۳ تا یا ۴ تا از این کسبه میآیند اینجا حمام. چندین سالست که ما اینجاییم [ولی تا به حال نیامدهاند]، همسایهی خانهمان هم دیر به دیر میآید اینجا . چرا برای نظافتهاشون میآیند، اما نه اینکه برای استحمام ؛ میآیند برای ظرف شستن ، برای چایی درست کردن و این کارهاشون. اما برای لحاظی که حمام بخواهند بیآیند ، نه نمیآیند. چون ما که نمیتوانیم دروغ بگوییم…
روحی : شما خریدهایتان را از کجا میکنید؟ منظورم خرید کالاهای مصرف در حمام است ، مثل شامپو و صابون و سفیدآب و …
آقای جلالی : اینها همه مربوط میشود به عمده فروش و از همانجا هم تهیه میکنیم. داروی نظافتست، شامپو و صابون و این چیزهاست که یا برایمان میآورند یا خودمان میرویم میآوریم.
روحی : آیا از طرف سازمان بهداشت، میآیند اینجا برای نظارت؟ نظارتشان مربوط به چه چیزهایی است؟
آقای جلالی : بله ، مرتب میآیند . از لحاظ بهداشت حمام میآیند همه چیز را می بینند . مثلاً «لنگ»ها را میبینند، حمام را میبینند، دفتر چه کارگرها را میبینند. مرتب ماهی یک دفعه را میآیند. این حمام توی اصفهان نمونهست .
روحی : چند نمره مردانه و زنانه دارید ؟
آقای جلالی : ۷ تا ؛ که هم مردانه است و هم زنانه . به غیر از پنجشنبه ، جمعه ها که خانم ها را راه نمیدهیم. چون خانمها زیاد معطل میکنند و نمره ها را زیادی اشغال می کنند ….
روحی: گنجایش حمام مردانه چقدر است ؟ برای چند نفر در نظر گرفته شده است؟
آقای جلالی : ۵۰ تا دولاب (قفسه ) دارد . ولی در طول هفته همه اش خالی است فقط همان پنجشنبه ، جمعه ها مشتری میآید.
روحی : الان که ساعت کار حمام تمام شده و تعطیل است ، آیا آن ساکهای کوچکی که بالای قفسه هاست متعلق به خود حمام است یا مال مشتری هاست ؟
آقای جلالی : نخیر مال حمام نیست. اینها مال مشتری است که اینجا گذاشتهست. مال کارگرهایی است که در «شاهپور جدید» کار میکنند و پنجشنبه ، جمعه میآیند حمام و ما براشون (لنگ و حولهشان) را میخشکانیم و برای دفعه بعدشان آماده نگه میداریم . اما فقط همینها را نگه میداریم نه بیشتر . مسئولیت نگهداری از چیزهای دیگر را اصلاً قبول نمیکنیم فقط یک حوله و یک ساک و یک لنگ . همین و همین.
روحی : به نظر میرسد که شغل شما در حال نابودی است، شما در اینباره چه فکر میکنید؟
آقای جلالی : والا نظر من اینست که باید این شغل باشد. ببینید ، الان خیلی از کارهایی که «ور انداختند» بهتر که نشده ، بدتر شدهست . باید این شغل باشد. چرا، اینست که شما الان، حمامِ خانهتان خراب شد، رویتان نمیشود بروید خانه پدرتان ، خانه بوسورهتان (پدر زنتان) … باید یک جایی باشد که بروید یک سطل آب روی خودتان بریزید. «حمام» [شهری] باید باشد. آنهم در این شهرهای به این طوری که ممکنست کسی، کسی رو نشناسد . روستا که نیست که باز هم به همدیگر پیوند باشد، ممکن است یکی یک زن از تبریز داشته باشد اینجا فقط شوهرش را داشته باشد ، فامیلش در تبریزند، کجا میتواند برود یک سطل آب بریزد روش…
روحی : شما اتحادیه هم دارید؟ چه مسائلی را در آنجا مطرح میکنید؟ آخرین موردی که در آنجا بهش رسیدگی شده چه بوده ؟
آقای جلالی : بله ، ما اتحادیه هم داریم . و الان هنوز هم دارد کار می کند . مشکل خاصی ما نداشتیم . یک زمانی از بعضی از مشتری هامون که زبان نفهم بودند و فرق تمیز و پاکی رو نمیفهمیدند به اتحادیه میگفتیم که این دیگر حالاها این مسائل را هم نداریم و مشتری ها خودشان رعایت میکنند.
روحی : خسته نباشید ، آیا مایل هستید خاطره ای برایمان تعریف کنید ؟
آقای جلالی : خب … ، فقط هر چه که به گذشتههامون نگاه میکنیم ، هی داریم افسوس میخوریم. چرا ، چون آن موقع اگر یک چاه ما داشتهایم، یک گاو بودهست که باهاش سطل را آب میکردیم و میرفتیم آنجا خالی میکردیم . اما حالا در ماه، چقدر باید پول آب بدهیم ، چقدر باید پول برق بدهیم و … ؛ و حالا این خاطره هرچی آدم نگاه میکند مثلا آنروز اگر ما پنج تومان مزدمان بود یا پنج تومان انعام گیرمون میآمد، ده تومان ده تومان …همه زندگیمون اداره میشد و یک چیزی هم اضافه میآوردیم. اما حالا یک چیزی هم داریم کم میآوریم . چه شاگرد و چه مشتری و چه همه…
پس از مصاحبه :
بیتردید در هر فرهنگ و دورهی تاریخی، «فضاهای عمومی» تنوع و کارکردهای خاص خود را داشتهاند؛ که مسلماً این تنوع و کارکرد، با توجه به نیازهای فرهنگی و اجتماعیِ آن جامعه به وجود میآمده است. همانگونه که دیدیم، در نسلهای گذشته، «حمامهای عمومی»، صرفاً محلی برای شستشوی افراد نبوده، بلکه یکی از مکانهای بسیار مهم تعاملات اجتماعی و فرهنگی نیز بوده است؛ مثلاً رسم «حمام زایمان»، و یا «حمامهایموردی ـ مراسمیِ» دیگر، در واقع به مثابه امکانی برای تحکیم روابط اجتماعی بوده است. شاید بتوان گفت، هر کدام به نوبهی خود یکی از ابزارهای حفاظت از «سرمایه اجتماعی» محسوب میشدهاند. ضمن آنکه به طور کلی، صحن حمامهای عمومی به خصوص در مورد زنان محلی برای گسترش ، تولید و بازتولید روابط اجتماعی در عرصهی عمومی محسوب بوده است. به عنوان مثال در مورد «خواستگاری»ها و «دختر پسند کردن»ها ، (علاوه بر استفاده از مراسم «روضهخوانی»ها و یا «سفرههای نذری» برای انجام این کار،) میتوان از «دختر نشان» کردنهایی یاد کرد که در حمامهای عمومیِ زنان انجام میگرفته است . ضمن آنکه، مطابق شنیدههای خویش (از مادران و مادربزرگانمان) به خوبی میدانیم که حمامهای عمومی زنانه، فضای راحتی برای عقدهگشایی و به اصطلاح درد دل کردن و شنیدن رازهای زنان بوده است.
و بالاخره به لحاظ نمادین، شاید بتوان گفت «استحمامهای جمعیِ موردی»، مانند حمامِ« از عزا درآوردن» و یا «حمام زایمان»، به گونهای نهفته، حامل آئینهایی جهت پیوند دوباره با «زندگی» است: بیرون آوردن رخت عزا و آمادگی جسمی زنان [پاک شدن] پس از زایمان، هر دو موقعیتی برای آری گفتنِ دوباره به زندگی و وظایف روزمرهی آن بوده است که در قدیم به یاری گروه اجتماعیای که شخص به آن تعلق داشت انجام میگرفت.
در پایان، ذکر یکی دو نکته ضروری است: اول اینکه برای انجام مصاحبه با گردانندگان «حمامهای عمومی زنانه» ، (با تمامی تلاشهایی که انجام دادم)، متاسفانه نتوانستم «حمام عمومی» زنانه در شهر اصفهان پیدا کنم. اما میکوشم چنانچه این امکان مهیا شود ، گفت و گویی با کارگران زن («کیسه کشها» و یا «کسانی که پشت دخل مینشینند») انجام دهم . مطمئناً اینان به عنوان شاهدان عینی حمامهای عمومی ، (به منزله فضای عمومی،) گفته های بسیار جالبی دارند که شنیدنشان بدون لطف نیست. و دوم آنکه، در مورد تاریخچهی حمام «قرچقه» هم نتوانستم چیزی پیدا کنم.
برای مشاهده تصاویر در زیر کلیک کنید :