انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گفتگوی انجمن جامعه شناسی ایران با ناصر فکوهی: ارزیابی از علوم اجتماعی در ایران

https://anthropologyandculture.com/wp-admin/post-new.php

· ارزیابی شما از مهم‌ترین دستاوردهای علوم اجتماعی کشور در سال‌های اخیر چیست؟

به نظر من بزرگترین دستاورد علوم اجتاعی در یک دهه اخیر آن بوده است که با درگیر کردن هر چه بیشتر جامعه شناسان و سایر متخصصان علوم انسانی در مسائل اجتماعی چهره مشروع تر و قابل اعتنا تری به این علوم داده

· ارزیابی شما از مهم‌ترین دستاوردهای علوم اجتماعی کشور در سال‌های اخیر چیست؟

به نظر من بزرگترین دستاورد علوم اجتاعی در یک دهه اخیر آن بوده است که با درگیر کردن هر چه بیشتر جامعه شناسان و سایر متخصصان علوم انسانی در مسائل اجتماعی چهره مشروع تر و قابل اعتنا تری به این علوم دادهو توانسته اند اهمیت هر چه بیشتر موضوع فرهنگ و روابط اجتماعی را به مثابه ابزارهای اصلی توسعه و شکل گرفتن عقلانیت اجتماعی و آرامش و صلح جمعی به اثبات رسانده و به همین دلیل نیز دانشجویان هر چه نخبه تر و پر دغدغه تری را به این علوم جذب کنند. این امر به باور من در آینده ای ده یا پانزده ساله مدیریت های مهم کشور را با بالا بردن سرمایه فرهنگی در آنها بسیار بهبود خواهد بخشید و این دستاورد بسیار پر اهمیتی است.

· به نظر شما، مهم‌ترین مشکلات و چالش‌های کنونی علوم اجتماعی ایران در عرصه‌های آموزشی و پژوهشی کدام‌اند؟

بزرگترین چالش ها در حال حاضر را می توان به دو گروه تقسیم کرد نخست چالش های حاصل از موقعیت های مقطعی و کوتاه دت که بالطبع ناشی از رویدادها و بحران های گذرا هستند و تاثیر چندانی در آینده کشور نخواهند داشت همان گونه که در آینده این علوم نیز چندان موثر نیستند. اما گروه دوم چالش های دراز مدت هستند، اینکه در جهان کنونی و با موقعیتی چنین پیچیده چگونه می توان راه حلی برای خروج پایدار از این وضعیت گره خورده یافت. به نظر من متخصصان علوم اجتماعی اگر گوشی برای شنیدن سخناننشان باشد، در مهم ترین موقعیت برای ارائه راه حل در این زینه ها قرار دارند. اصولا تجربه بحران از چندین دهه گذشته در جهان نیز نشان می دهد که اگر این متخصصان بیشتر در امور دخالت داده می شدند ما در چنین وضعیتی قرار نمی رفتیم. در نتیجه به نظر من چالش اخیر برای ما و برای علوم اجتماعی ما تعیین کننده و بسیار مهم است

· میزان توانایی علوم اجتماعی برای برقراری ارتباط گفتمانی با بخش‌های مختلف جامعه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به گمان من این ارتباط چندان قوی نیست، البته این ضعف را نباید لزوما ناشی از ضغف متخصصان دانست. اصولا موقعیت رسانه ها در کشور ا بسیار ضعیف است و دولتی بودن شدید این رسانه ها و یا وابستگی بسیار بالای آنها به درآمدها و سفارش های دولتی امری منفی است. ما باید هر چه زودتر و با جدیت بیشتری به سوی خصوصی سازی ئ بالا بردن آزادی انتقاد و افزایش ضریب نقد پذری در رسانه ها زیر مدیریت های غیر سیاسی پیش برویم تا بتوانیم با تقویت رسانه ها امکان ارتباط را بیشتر کنیم. گروهی از مشکلات نیز البته به خود متخصصان بر می گردد که توانایی ایجاد چنین ارتباطی را به دلیل نداشتن تمرین و تجربه در این زمینه ندارند.

· به نظر شما، در این شرایط خاص، انجمن‌های علمی علوم اجتماعی چه نقش‌هایی را می‌توانند بر عهده گیرند؟
نقش انجمن های علمی بسیار پر رنگ است با این وصف باید توجه داشت که این انجمن ها به دلایل مختلف نباید انتظار جلب مشارکت حداکثری را داشته باشند و بنابراین باید بتوانند از لحاظ سازمان یافتگی بیشتر به طرف تمرکز بروند تا جدا شدن از یکدیگر. من سال ها است از فعالیت های بین رشته ای و حتی نگاه و روش های بین رشته ای دفاع می کنم زیرا فکر می کنم این تنها راه ممکن روش شناسانه و عملی برای دخالت علمی در امور اجتماعی و رسیدن به نتایجی است که هم از نظر علمی قابل اتکا باشند وهم از نظر اجرایی، عملی.

· میزان همکاری‌های میان رشته‌ای در بین اصحاب علوم اجتماعی برای شناخت بهتر جامعه ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
این میزان در حال حاضر بسیار اندک و غیر کارا است مطالعات اغلب به کل موازی و بدون ارتباط با یکدیگر انجام می شوند و نوعی صنفی گرایی علمی در رشته های مختلف ، چه در میان مدیران اساتید و چه حتی در میان دانشجویان حاکم است که برای این دست اندرکاران و به ویژه برای آینده دانشچویان سمی مهلک به شمار می آید و بنابراین به نظر من باید به هر قیمتی و با استفاده از روش های توجیهی، نیاز به گسترش رویکردهای بین رشته ای را در همه جا نشان داد و آ را در افراد و نهادها درونی کرد.

· آیا علوم اجتماعی از ارتباط مناسبی با نهادهای محیطی خود، به ویژه نهادهای فرهنگی و سیاسی برخوردار است؟ چگونه می‌توان این ارتباط را بهبود بخشید؟
این ارتباط به صورتی متناقض از یک سو بهتر از پیش شده واز سوی دیگر رو به زوال رفته است. از یک سو ما می بینیم که هر کجا کار با کارشناسان و مسئولان اجرایی است که دغدغه بهتر شدن واقعی کارها و پیشرفت عملی آنها را دارند روابط رو به بهبودی رفته است زیرا آنها احساس می کنند و حق هم دارند، که هر اندازه به کالبد علمی با تجربه برای حل مشکلات خود نزدیکتر شوند شانس بیشتر برای از سر راه برداشتن این مشکلات خواهند اشت. اما آنجا که به سوی سیاسی و ایدئولوژیک شدن پیش رفته ای این روابط رو به تیرگی می روند چون اصولا علم اجتماعی فاقد قابلیت این کار هستند و انتظاری که از این لحاظ از آنها وجود داشته باشد نمی تواند به نتیجه ای برسد.

· روندهای تحول علوم اجتماعی در ایران را چگونه می‌بینید؟
همانگونه که گفتم، روند را مثبت ارزیابی می کنم هر چند این یک ارزیابی کلی است که در آن باید به فرازها و فرود ها دقت داشت: به نظر من فاصله گرفتن از ایدئولوژی، از سیاست در معنای اخص آن و به ویژه فعالیت های سیاسی کاری، و فاصله گرفتن از رویکردهای فلسفه گرایانه و در کنار آن دقت به کاربردی کردن هر چه بیشتر و عملی و پراگماتیک اندیشیدن در این زمینه بسیار ضروری است. ما در همه جا نیاز به تعادل داریم: تعادل میان ترجمه و تالیف، میان آموزش و پژوهش، میان نخبه گرایی و کار ترویجی و غیره.در این زمینه به نظر من کسانی که حرف های مطلق گرایانه و به ظاهر بسیار نخبه گرایانه می زنند بیشترین خطررا متوجه این علوم می کنند.

· آیا به نظر شما، علوم اجتماعی توانسته پا به پای تحولات جامعه ایران پیش رود و نیازهای جامعه را تامین کند؟
صد درصد توانسته است: جامعه یک امر ابداع شده است، جامعه، آن هم جامعه ای مثل ایران که هفتاد درصد از جوانان تشکیل شده است جز همین دانشجویان و دانش آموزان نیستند. بنابراین نباید چندان تحت تاثیر این گونه استدال ها که نخبگان باید از مردم تبعیت کنند قرار گرفت: نه فرهنگ و نه دین و سنت ما چنین چیزی را نمی گوید، در فرهنگ ما همواره دنباله روی از ریش سپیدان و افراد دارای تجربه به جوانان توصیه شده است و این به معنی اهمیتی بوده که سنت و فرهنگ ما به دانش و نخبگی علمی می داده است. عوام گرایی و عوام پرستی هرگز جزو فرهنگ سنتی و دینی ما نبوده است. و این مسائل را نباید با عدالت خواهی و تاکید اخلاقی بر لزوم وجود اعتداال در جامعه که طبعا امری ضروری است اشتباه گرفت. کارشناسی و احترام گذاشتن به علم و دانش تجربی و کسب شده به نظر من امری شدیدا ضروری برای جامعه به حساب می آید.

· دستاوردهای علوم اجتماعی حرفه‌ای، سیاستی، انتقادی و مردم‌مدار در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
این دستاوردها بسیار مثبت بوده است. ما امروز نه فقط در نزد جوانان خود که هنوز وارد بازار کار نشده اند، شخصیت هایی بسیار هوشمند و دارای توان فردی وتحلیلی بالا داریم بلکه در میان مدیران و مسئولان کشور نیز دارای کسان زیادی هستیم که تحصیلات دانشگاهی خود را در علوم جتماعی انجام داده و دارای قابلیت تحلیل فردی و نهادی در این زمینه ها هستند اینکه البته مدیران کم سواد و یا بی سوادی هم داشته باشی نه دراینجا و نه در هیچ کجای دنیا نمی توان نفی کرد اما به نظر ن علوم اجتماعی توانسته است به دلیل بالا رفتن ارزش اجتماعی سرمایه فرهنگی بسیاری از دست اندرکاران را جذب تحصیلات دانشگاهی در این حوزه کند و این بسیار ارزشمند است.

· شما در حال حاضر، پایگاه علوم اجتماعی در بین مردم و مسئولین را چگونه می‌بینید؟
این امر بستگی به آن دارد که از کدام مسئولان صحبت می کنیم. به نظر من دست اندرکاران انتقاداتی دارند که برخی از آنها درست است، همانگونه که متخصصان علوم اجتماعی نیز انتقادات درستی دارند مسئله این است که ممکن است هر دو گروه دارای حسن نیت باشند اما تازمانی که حسن نیت اشکال و قالب های نهادینه و قانونند به خود نگیرد نمی توان از آن انتظار زیادی داشت. پیشنهاد من اعتماد بیشتر چند سویه است تا بتوان به طرف حل های آرام در مسائل اجتماعی رفت.