تصویر : نقاشی اثر Des Brophy
اما ریچ و جان اوانز برگردان فاطمه سیارپور
(مدرسه علوم ورزشی و تمرین، دانشگاه لوگبورگ، انگلستان)
در سالهای اخیر، در سطح ناشران عمومی و دانشگاهی توجهات قابل ذکری به مسئله «بحران چاقی» شده که ظاهراً در کشورهای غربی افزایش یافته و گسترده شده است. در این مقاله، تعدادی از مباحث اخلاقی را مطرح میکنیم که درباره شیوههایی که گفتمانهای مربوط به این بحران از نظر اجتماعی برساخته شده و به طور عام بازنمایی میشوند. ما از خلال ارائه طرح کلی در شیوههایی که این گفتمانها به نظر میرسد به طور «قطعی» و «مقتدرانه» ( از «واقعیت» و «معرفت») از درون زمینه تحقیق آغاز میکنیم. استدلال میکنیم که تلاشها برای پاککردن عدم اطمینان از بدن ،سلامتی و اندازه شامل وزن و چاقی ممکنست مسئلهای اخلاقی باشد نه به این دلیل زیرا ممکنست به فرمهایی از تبعیض در اندازه و ظلمی منجر شود که از قضا برخی افراد را به سوی بیماری از طریق روابط مختل شده با غذا، ورزش و بدن سوق دهد.
واژگان کلیدی:
چاقی، گفتمان، اختلال در خوردن، بدن، سلامتی ،اخلاق.
نوشتههای مرتبط
معرفی
در این مقاله، ما به تبیین شواهدی درباره «چاقی» میپردازیم که به طور متنوعی بازنمایی میشود و در دسترس عمومی است و درانجام این کار مجموعهای از پرسشهایی را مطرح میکنیم که درباره ابعاد اخلاقی فهم عمومی از مسئلهای است که «ضروری برای سلامتی» عنوان میشود. گفتمان عمومی درباره چاقی اغلب برمبنای افراط از شواهد علمی پیرامون علیت و رهنمودهای علمی مبتنی بر پیشگیری است. به هر حال، بحث ما آنست که برخلاف سایر مسائل مربوط به سلامتی که ممکنست با بحران مرتبط باشد (مانند سرطان، ایدز و …) به ندرت، برای گفتمان چاقی به طور علنی به ابعاد معنوی و اخلاقی موقعیت چاقی یا تولید متون متنوع (مانند گزارشها، پوشش خبری، برنامههای تلویزیونی و…) میپردازند. ما در این یادداشت به طور دائم درباره «بحران چاقی» و ضرورت تدابیری برای مواجهه با آن هشدار میدهیم و به رغم وجود این واقعیت یعنی ادعاهایی که در این حوزه تحقیقاتی میشود، راه حلهای مطمئنی در دسترس نیست. بحث ما آنست که این روایت به شدت زبانی از خطر را ترسیم میکند و به طور معنوی با بحثهای حداقلی به عنوان دلالتهای اخلاقی از شیوههایی همراه است که در آن ممکن است این گفتمان بر هویت اجتماعی و زندگی مردمان تاثیر بگذارد و موجب فهم فرهنگی وسیعتری از سلامتی، وزن و «چاقی» شود. ما بر روی کار دیگران مانند گراد و رایت (۲۰۰۱)، کمپوس(۲۰۰۴) ارنست برگر و هاسکیو (۱۹۸۷) برای تبیین کیفیت گفتمان چاقی کار میکنیم و از آنجا که تلاش آنان برای از بین بردن عدم اطمینان درباره بدن، سلامتی و چاقی بوده است، ممکنست از لحاظ اخلاقی مشکلساز باشد و نه تنها به این دلیل که ممکنست که به تبعیض در اندازه منجر شود، بلکه به این دلیل که برخلاف انتظار، برخی از مردم را به سوی موقعیت بیماری از خلال ارتباط مختل شده با بدن و غذا سوق میدهد.
عدم اطمینان علمی
در ارتباط با مسئله «فراگیری چاقی» که در رسانههای ملی به طور متناوبی تکرار میشود، در گزارشهای آینده بر تاثیرات جدیتر «اضافه وزن»، «چاقی»، و بیماری «چاقی» تمرکز کردهاند. برای مثال تیترهای اصلی زیر را در نظر بگیرید که از روزنامههای عمومی بریتانیا آورده شده و نه فقط به عنوان «آگاهیبخشی» تفکر عمومی بر موضوعات وزن محسوب میشود، بلکه به طور واضحی به هشدارهایی میپردازد که احساس ترس اخلاقی را بر طبیعت مسئله چاقی به وجود میآورد:
جنگ با چاقی: اسناد با مرگ سیاه جدیدی مبارزه میکنند (روزنامه میرور ، ۱۲ فوریه ۲۰۰۴ ، صفحه ۱۱).
یک قدم به سوی قبر – بریتانیاییهای چاق به سوی ورزش یا مرگ (سان ، جمعه ۳۰ آوریل ۲۰۰۴).
معمولاً در این متون، ما با «شواهدی» علمی روبرو میشویم که مقتدرانه و با اطمینان ادعاهایی درباره افزایش اپیدمی چاقی را مطرح و به عوامل پیدایش و بهترین روش رفع آن میپردازند. گفتمان چاقی از خلال چنین موضوعاتی علمی تسلط پیدا میکند. برای مثال، بحثها اغلب در نقطه دقیقی انجام میشود که آن را BMI یا شاخص توده بدنی [گفته] و [مفاهیم] «چاق» یا «وزن ایدهآل» را برمیسازد و با عوامل ریسک مرتبط بوده و حاوی دستورالعملهایی برای اقدامات پیشگیرانه است.در حالی که نیاز واضحی برای فهم علمی موضوع سلامتی وجود دارد، ما همچنان نگران شیوههایی هستیم که از خلال آن روایت زیستپزشکی بر درک عمومی ما از چاقی مسلط شده و اغلب ملاحظات مهم درباره تأثیر ساختارهای اجتماعی را حذف میکند یا به حاشیه میراند. علاوه بر این، همان طور که گفته خواهد شد، این «حقایق» به طور معمول با اقتدار و محکومیت صادر میشوند و به رغم اینکه تعداد بسیار کمی هستند و در صورت وجود، در تحقیقات اولیه درباره چاقی اطمینانبخش بودهاند (نگاه کنید به گارد و رایت ، ۲۰۰۱). در واقع ، روابط بین چاقی و سلامتی به مراتب پرتنشتر، پیچیدهتر و متناقضتر از گفتمان «اپیدمی چاقی» است که ما به آن معتقدیم (نگاه کنید به اوانز، ۲۰۰۳؛ گارت و رایت، ۲۰۰۱؛ فلگال؛ ۱۹۹۱). چیزهایی که ما درباره چاقی، وزن و تأثیرات آن بر سلامتی نمیدانیم بسیار زیادند (نگاه کنید به سمپوزیوم مطالعات قلب در میان جوانان اروپایی، ۲۰۰۵). برغم آن، مطبوعات عمومی، در چرخه «شواهد علمی» بر مسئله چاقی، اسناد رسمی و سایر متون معمولی را سازماندهی میکنند و با اتخاذ شیوههایی، عدم قطعیتها و ابهامات موجود در تحقیقات اولیه را قطعیت میبخشند. یادداشت مونگان و آپرامور در این مجله، دیدگاه مفید و منتقدانهای برای تحقیقات چاقی ارائه میدهد و [این نکته را] برجسته میکند که چگونه استانداردهای اعمال شده برای برساخت و تحقیق درباره چاقی، برخی مواقع از آنچه در زمینههای کاملاً مشابه قابل استفاده نیست. به طریق مشابهی کامپوس (۲۰۰۴) و گارد و رایت (۲۰۰۵) تحقیقی انتقادی بر ادبیات علمی ارائه و بسیاری از عدم قطعیتها، ابهامات و اسطورههای پیرامون «چاقی” را نشان دادند. در حقیقت، اینجا مکان مناسبی برای هرکسی است که بخواهد دانش خود را افزایش داده و در مورد موضوع چاقی دیدگاه متوازنتری به دست بیاورد.
یکی از مهمترین افشاگریها در این زمینه آنست که ارتباط میان سلامتی، سایز و وزن آنقدر که ما باور داریم مهم نیستند. برای مثال، برونل (۱۹۹۵، ص ۳۸۶)، متذکر میشود که معیار وزن ساده و معقول است و اما معیار چاقی چنین نیست و به طور پیوسته ازدیاد وزن اغلب به عنوان نماینده چاقی در نظر گرفته میشود. مقابله با اضافه وزن و چاقی درباره همهگیر بودن آنها اغراق ایجاد میکند و ممکن است در جایی که نیازی به آن نیست، وحشتی پدیدار شود. همانطور که گارد و رایت (۲۰۰۵) اظهار داشتند، اگرچه احتمال بروز چاقی در حال افزایش است، این وضعیت نه «بیماری» است و نه «بیماری همه گیر» تلقی میشود. با این حال ، ما دائماً هشدار می دهیم که انگلیس در معرض بیماری همه گیر چاقی است. البته تصدیق میکنیم که «چاقی» میتواند مشکلی جدی باشد و اغلب نیز چنین است، [اما] در شرایطی خاص، نگرانی ما آنست که این چند متن ارزشمندی که درباره چاقیست، دچار همان محدودیتهای روششناختی، ابهامات، عدم اطمینان و تضادهایی باشد که در پایگاه داده تحقیقات اولیه در این زمینه بوده است (نک: گارد، ۲۰۰۴؛ گارد و رایت، ۲۰۰۵). چنانچه تبیین خواهیم کرد، برخی از این عدم اطمینانها نه فقط از نظر علمی متزلزل هستند(گارد و رایت، ۲۰۰۵)، بلکه از نظر اخلاقی پیچیده هستند و از دیدگاه انواع ارزشهای جهانی ارتباطی را با لاغری گسترش داده و شیوههایی که وحشتی پیرامون مسائل مختلف سلامتی ایجاد میکنند، آن هم در جایی که [وقوع] هیچ یک ممکن نیست.
محرومیت اجتماعی
در اینجا هدف آنست که شواهد علمی در مقابل یکدیگر قرار نگیرند. به جای آن، توجه ما به سوی شیوهها در جایی است که روایت زیستپزشکی بر مبنای شواهد علمی نامطمئنی قرار گرفته باشد (گارد و رایت، ۲۰۰۵) و نه فقط بر گفتمان چاقی مسلط شده باشند بلکه همچنین روایتهایی که منتقدانهتر بوده و با جنبههای اخلاقی و معنوی ایدهآلهای بدن و سیاست بدن درگیر هستند. این نوع حذف یک «مغالطه حذف» است (شوفتان، ۲۰۰۳)، جایی که آنچه را که “ما انتخاب نمیکنیم” این فرض را در نظر میگیریم، که هیچ تأثیری در این مسئله ندارد. به بیان دیگری، کلیشههای مربوط به چاقی، یعنی احساس گناه و شرم که از خلال این گفتمان تولید شدهاند و به فرهنگ سلامتگرایی و فردگرایی گرایش دارند، به عنوان نگرانی اصلی برای گسترش شواهد علمی مشخص برای فهم علت اصلی درمان همهگیری چاقی در نظر گرفته میشوند. در حقیقت ما شاهد آن هستیم که بر پارسایی عقلانی (مورفی، ۱۹۹۵) و رویکردهایی انسانیتر نسبت به بدن و سلامتی بازتأکید شده است. چرا این موضوع باعث نگرانی ماست؟ به این دلیل عمده که بازنماییهای عمومی از چاقی به سادگی ما را از «حقایق» پزشکی یا زیستپزشکی آگاه نمیکنند و معانیای میآفرینند که بر فهم فرهنگی ما از سلامتی، بدن و خوردن موثر واقع میشوند.
اگرچه علت چاقی در زیستپزشکی به مثابه عدم تعادل میان انرژی دریافت شده بیشتر و انرژی مصرف شده کمتر در شکلی بیطرفانه توصیف شده، اما بازنمایی عمومی آن بیطرفانه نیست. درک عمومی از چاقی از تعامل با طیف وسیعی از منابع سنتی در ادبیات پزشکی و اسناد سلامت عمومی تا مشاوره پزشکی را پوشش میدهد. با این حال، به طور فزایندهای، تحقیقات نشان میدهند که مردم اطلاعات سلامتی را نه فقط از منابع پزشکی سنتیبلکه از روزنامهها، مجلات، تلویزیون و غیره نیز کسب میکنند (هپورث و فدرستون، ۱۹۹۸). لاورنس (۲۰۰۴، ص ۶۲)، اظهار داشت که «رشد چاقی در دنیای واقعی، با اندکی تأخیر در رشد پوشش خبری آن منعکس شده است». به این معنا، که ممکنست سطوح بالاتری از تأثیر رسانهها در درک عمومی از مسئله چاقی وجود داشته باشد. میاه (۲۰۰۵)، معتقد است که زمانی که رسانهها بر «کارشناسان» اعتماد میکنند، ضروری است که میان کارشناسان فنی، علمی و اخلاقی تفاوت قائل شوند. اگر رابطه میان وزن و سلامتی به همان اندازه واضح نباشد که بازنماییهای رسانهای گفتمان پزشکی تبیین میکنند، بنابراین هشدارها در مورد بالارفتن سطوح چاقی ممکنست به اندازه باورهای اخلاقی پیرامون «طبیعیبودگی» و وزن ربط داشته و خطرات واقعی برای سلامتی در بر داشته باشد. اما به ندرت از عموم مردم دعوت شده تا از شیوههایی صحبت کنند که نوعی وحشت اخلاقی با گفتمان چاقی ایجاد شده و به سلامتی مردم از خلال روایتهای مبتنی بر شرم به بدن، خوردن و وزن آسیب میزنند.
بین کارشناسان سلامت عمومی و رسانهها شک چندانی وجود ندارد که چاقی یک مشکل جدی همهگیری است و ناشی از سبک زندگی غیرفعال، فرهنگ فست فودی و تغییر در رژیم های غذایی ما است و بر بزرگسالان و کودکان موثر بوده است. اگرچه ممکن است اینها واقعیتهای علمی «بیطرفانه»ای به نظر برسند، اما سرشار از ایدئولوژی و اعتقادات فرهنگی و نگاه ما به «چاقی» هستند (نک گارد و رایت ، ۲۰۰۵). با گسترش مطالبی که به تازگی در این زمینه منتشر شده، چاقی نیز مورد توجه جامعه دانشگاهی قرار گرفته است. به عنوان مثال ، بارنز و گاوی (۲۰۰۴ ، ص ۵۵۰) با بررسی مقالات فهرست شده از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ در پایگاه داده مدلاین، ۱۸۴ مقاله را با عنوان یا چکیده حاوی اصطلاحات «چاقی» یا «اضافه وزن» و «اپیدمی» راهنمایی کردند. این امواج توجه بر «همهگیری»، پرسشهای سیاستگذاران عمومی، روزنامهنگاران، محققان و دیگر برنامهریزان افکار[عمومی] را افزایش میدهد: مسئله چاقی چیست؟ چه باید کرد وچه کسی باید انجام دهد (لاورنس، ۲۰۰۴، ص ۵۷). لوپتون (۱۹۹۹) استدلال میکند برای بسیاری از افراد غیرمتخصص، رسانههای جمعی یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی در مورد سلامت و پزشکی است. بری (۱۹۹۷، به نقل از لیونز، ۲۰۰۰) نشان میدهد که تغییراتی نیز در دانش در دسترس ایجاده شده و از سلطه پزشکان مشاوران پزشکی به سوی دیگران از جمله روزنامهنگاران ، درمانگران [طب] جایگزین، دانشگاهیان و غیره رفته است. این افراد همگی از منظر زیستپزشکی در مورد بهترین راه برطرف کردن چاقی صحبت میکنند، اما به ندرت از عموم مردم دعوت میکنند تا دیدگاه منتقدانهتری نسبت به ویژگیهای آسیبزای گفتمان چاقی داشته و شیوههایی اتخاذ کنند که با آن فرم بدن افراد عادیسازی شود. مثل هر مشکل مربوط به سلامتی، تعیین مسئولیت علتها و راه حلها، اصلیترین گفتمان عمومی در مورد این موضوع را تشکیل میدهد (لارنس ، ۲۰۰۴ ، ص ۵۸). با این حال، انجام این کار، مانند هر «مشکل سلامتی» دیگری، به معنای اتخاذ یک دیدگاه خاص در مورد بدن و فرهنگ، در مورد علیت، درمان مناسب و همانطور که لاورنس (۲۰۰۴) خاطرنشان میکند مسئول این امور است. این مسئله به سادگی طرح موضوعات مرتبط با خطرات سلامتی در زیستپزشکی نیست. این مسئله همچنین مجموعهای از ضروریات ارزشی را برای افرادی بیان میکند که «اضافه وزن» دارند یا ممکن است در رابطه با غذا و فعالیتهای بدنی انتخابهای خاصی انجام دهند. به همین ترتیب، بازنماییهای رسانهای از چاقی نه تنها واقعیتهای پزشکی را به اطلاع مردم میرساند بلکه ممکن است همان طور که لیونز (۲۰۰۰ ، ص ۳۵۰) نشان میدهد معانی را بسازد که بر نحوه دیدگاه و احساس گروههایی از مردم و اشکال اخلاقی و معنوی مرتبط با بدن و به ویژه بدن «چاق» تأثیر بگذارد.
مطالب فوق تعدادی پرسش درمورد آنچه مراقبت درست از بدن را در رابطه با موضوع وزن و مسائل مربوط به سلامتی مطرح میکند و از چگونگی تسلط یک رویکرد پزشکی – علمی بر درک عمومی از چاقی میگوید.
به ندرت در اینجا، دربارهاخلاقیات شیوههایی بحث میکنیم که بازنماییهای بدن بر احساس هویت و خود بدنمند جوانان تأثیر میگذارد. اگر ما گفتمان عامه در مورد چاقی را بیشتر مورد بازجویی قرار دهیم، میتوانیم ببینیم که تعدادی از رویکردهای متفاوت اخلاقی برای بدن و سلامتی وجود دارند ، اما به ندرت برای عموم مردم کندوکاو میشوند. بررسی مورفی (۱۹۹۵) در رویکردهای گوناگون به بدن در فرهنگ غربی در اینجا مفید است که شامل رویکردهای اشتراکی، پارسایی عقلانی، انساندوستانه و عاشقانه هستند. در حالی که هیچ فضایی برای جزئیات بیشتر در این زمینه وجود ندارد، مهم است [بدانیم] چطور گفتمان چاقی از طرق مختلف از دیدگاههای مختلف بدن استفاده میکند. در بخشهای زیر، ما نگاهی دقیقتر به موقعیتهای اخلاقی و معنوی ذاتی میپردازیم که در بازنماییهای فرهنگی مسلط چاقی به ندرت در متنهای عمومی «توضیح داده میشوند».
ادامه دارد …