ژان میشل دومه برگردان منوچهر مرزبانیان
تصویر: پاپ فراسیس
نوشتههای مرتبط
پیشوای کلیسای کاتولیک، پس از کوششی که برای نزدیک ساختن کوبا و ایالات متحده به کار گماشت قرار است در ماه سپتامبر، نخست از کوبا و سپس ایالات متحده دیدار کند. ”فرانسوا“،نخستین ”پاپ“ غیراروپائی از سیزده قرن پیش، نگرش کلیسا را به سوی جهان گردانده است. این کشیش یسوعی آرژانتینی، مروج زیست بومی «جامع و فراگیر» و پذیرای مسئولیت اجتماعی، به تازگی در سازمان ملل متحد هم تلنگری به وجدان ها زده.
در آن روز ۹ ژوئیه، مردی ردای سپید بر دوش، رویاروی مخاطبان انبوهی که در پردیس نمایشگاه های ”سانتا کروز“ پایتخت اقتصادی بولیوی گردآمده بودند، «اقتصادی که می کشد»، «سرمایه ای که به مثابه بتی برافراشته اند»، «بلند پروازی لگام گسیخته پولی که فرمانرواست» را به باد انتقاد گرفته بود. روی سخن پیشوای کلیسای کاتولیک فقط با نمایندگان جنبش های مردمی و پهنه زادگاهش، آمریکای لاتین، نبود بلکه خطاب به جهانی سخن می گفت که می خواهد از جای بجنباند تا به «دیکتاتوری زیرکی» پایان بخشند که رد پای «ابلیس پست» در آن پیداست (۱).
سه روز پیش از آنکه ”پاپ فرانسوا“ در ”پاراگوئه“ جوانان را ترغیب کند تا «بساط بازار را به هم ریزند»، در سخنرانی آنروزش موعظه می کرد که ما «نیاز به تغییری داریم». در سال ۲۰۱۳ در ”برزیل“ او از جوانان می خواست تا «جزو انقلابیون باشند، سلوکی خلاف جریان حاکم پیش گیرند». اسقف اعظم ”رُم“ در سفرهایش سخنان بیش از پیش پرخاشگری را در باره وضعیت جهان، فرسایش زیست بوم، تباهی اجتماع بر زبان رانده و واژگانی بسیار گزنده علیه ”نئولیبرالیسم“، فن محوری، خلاصه بگوئیم، علیه نظامی با آثاری زیانبار به کار گرفته، [که ره آوردش] یکسان سازی فرهنگ ها و «جهانی کردن لاقیدی و بی اعتنائی» است.
”فرانسوا“ به همین سیاق در ماه ژوئن در «دعوتی اضطراری» جامعه جهان را «به گفت و شنودی تازه در باره شیوه ای که ما آینده کره خاک را برمی سازیم» فراخوانده بود. در این ”لوح شرعی“ در باره زیست بوم با عنوان «سپاس و ستایش ما نثار تو»، ”پاپ“ با لعن «نظامی مبتنی بر مناسبات تجاری و مالکیتی از اساس منحرف» همگان، خواه مؤمن یا کافر را فراخوانده تا به انقلابی در کردار خویش تن در دهند. به اعتقاد نشریه بررسی کتاب های ”نیویورک تایمز“، متنی «هم گزنده و هم پرعطوفت» که «می باید تمام خوانندگانی که فقیر نیستند را به لرزه در اندازد» (۲). در فرانسه، طی شش هفته، یکصد هزار نسخه از این جزوه کوچک را سردست بردند (۳).
اینک کشیشی بر جایگاه رهبر کاتولیک های جهان تکیه زده که اطمینان می دهد جهان دیگری، نه در قیامت، بلکه اکنون و همینجا بر کره خاک ممکن است. این ”پاپ“ که به همان خرام ”ژان پل دوم“ (۲۰۰۵ـ ۱۹۷۸) ستاره رسانه ها گردیده، قاطعانه سمت و سو می گیرد و شکاف می اندازد: چهره های هوادار زیست بومِ پاکیزه و آرزومندان جهانی به رسمی دیگر (”نوآمی کلین“، ”نیکولا هولو“، ”ادگار مورن“) وی را به سبب «تقدیس داو زیست بوم» در «شوره زار اندیشه»، به مقام قدیس برمی کشند (۴)؛ و لیبرال های افراطی و کسانی که در وجود معضل زیست بومی تردید روا می دارند، او را ابلیسی می پندارند، و مانند مجادله گری فوق محافظه کار در شبکه تلویزیونی آمریکائی ”فاکس نیوز“، قادرند از وی کاریکاتور «خطرناکترین فرد روی زمین» برسازند.
راستگرایان مسیحی نگران ظهور ”پاپ“ی با گفتاری متمایل به چپ اند که درباره سقط جنین کم سخن می گوید. و مقاله نویسان چپگرای عرفی مسلک از عمق انقلابی بود این مرد سردر گم اند که پس از ”گرگوار سوم“ سوری (۷۴۱ ـ ۷۳۱)، نخستین پاپ غیر اروپائی است که از سرزمین های ”جنوب“ برخاسته و فریادش از رسوائی قاچاق مهاجران بلند است؛ به پشتیبانی از یونانیانی فرا می خواند که طرح های ریاضتی را برنمی تابند؛ یک نسل کُشی را به نام، «نسل کُشی» می خواند (نسل کُشی ارامنه)؛ توافق کمابیش همدلانه ای را با دولت فلسطین امضا می کند؛ به شیوه مناجات در پای دیوار نُدبه، پیشانی خود را به حفاظ جداسازی که اسرائیلی ها به فلسطینی ها تحمیل کرده اند می فشارد (مقاله ”مراسم تحقیر“ را همین شماره بخوانید) و در ماجرای سوریه، درست همان وقتی که نزد غربی ها دوران مجازات روسیه به دلیل ستیزه اوکرائین است به ”ولادیمبر پوتین“ نزدیک می شود.
”پیر دو شرانتونه“ سردبیر پیشین نشریه ” Etudes“، که امروز به عنوان متخصص روابط بین الملل در نشریه یسوعی ”La Civiltà Cattolica“ در ”رُم“ قلم می زند، معتقد است که «او کلیسا[ی کاتولیک] را به درون بازی بین المللی کشانده و چهره آن را نیز عوض کرده. او قهرمان مطالبه جهانی به رسمی دیگر است! ”بنوای شانزدهم“ در کنار وی پسرک سر به زیر و بی آزاری می نماید.» در واقع سلف او که در عین درونگرائی شرعی، همواره آماده محکوم کردن بود، در کنار این آرژانتینی که بیشتر آماده بخشیدن است، چهره عبوسی دارد. اما به باور ”پیر دو شرانتونه“ در کُنه «نیروی وی خصوصا در به پرسش کشیدن تمامی یک سیستم است.»
آنچه این نخستین ”پاپ“ یسوعی اهل آمریکا [ی لاتین] می گوید دقیقا این است: بشریت مسئولیت تباهی عمومیت یافته ای را بر دوش دارد و می گذارد نظام سرمایه داری ”نئولیبرال“ با پراکندن بذر نابرابری ها، کره زمین «خانه مشترک همه ما» را ویران کند. از اینرو بشریت باید از اقتصادی بگسلد که، چنانکه ”گائل ژیرو“، اقتصاددانی ــ که او هم یسوعی است ــ گفته، «از زمان ”آدام اسمیت“ و”دیوید ریکاردو“، افسانه دست نامرئی» که انگار قرار بوده بازار را تنظیم کند «امر اخلاق را به کناری نهاده» (۵). اقتصاد اینک به «اقتداری جهانی»، هنجارهائی الزام آور و به ویژه هوشمندی مردمانی نیاز دارد که برای خدمت به آنان رواست، به اضطرار، جایگزینی را برای اقتصاد [کنونی] برگماشت. زیرا چاره، سیاسی، در دستان همین هاست، و نه در اختیار نخبگانی که «نزدیک بینی منطق قدرت» آنها را به بیراهه برده.
به زعم ”پاپ“، بحران محیط زیست پیش از هرچیز اخلاقی است، ثمره اقتصادی بریده از انسان است، که در آن بدهی ها بیکدیگر برهم می انبارد: میان ثروتمندان و تهی دستان، میان ”شمال“ و ”جنوب“، میان جوانان و سالخوردگان. عرصه ای که «همه چیز در آن به هم پیوسته»: تهی دستی و طرد با پرورش زباله، خودکامگی کوته بینانه با دورافتادگی مصرف گرا از خویش، گرم شدن جو با زمهریر قلب ها. به گونه ای که «هر رویکرد زیست بومی همواره به رویکردی اجتماعی مبدل می شود». انسانیتی که فراخوانده تا به خود آید، ناگزیر باید خویشتن را از «اخلاق جدیدی در روابط بین الملل» و «همبستگی جهان گستری» برخوردار سازد ــ همان که ”فرانسوا“ در روز ۲۵ سپتامبر در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به مناسبت راه اندازی اهداف هزاره توسعه خواستار آن شده بود.
البته به حجت بر خواهند آمد، که هیچکدام از اینها تازگی ندارد. مثلا به چشم آقای ”میشل روآ“ دبیرکل شبکه انساندوستی ”Caritas Internationalis“ در ”رُم“، «”فرانسوا“ با تداومی بارز در مشی و مرام ”شورای روحانیان کاتولیک واتیکان۲“ [که میان سال های ۱۹۶۲ و ۱۹۶۵، با هدف گشودن کلیسا به روی جهان مدرن برگزار گردید] جای دارد». درحقیقت رهبر کاتولیک های جهان به انجیل ارجاع می دهد، به بازبینی آموزه کلیسای کاتولیک، پرورده عصر صنعت، می پردازد و به ویژه باورهایش را با اعتقادات ”پل ششم“ (۱۹۷۸ ـ ۱۹۶۳) همنوا می سازد، همو که ”پیر دوشرانتونه“ «استاد فکری و معنوی (۶)» وی می پندارد.
”پل ششم“ نخستین ”پاپ“ عصر جهانی شدن و سفرهای دور و دراز از قاره ای به قاره دیگر، پس از ”ژان بیست وسوم“ اصلاح طلب (۱۹۶۳ ــ ۱۹۵۸)، همان کسی بود که در و دیوار بارگاه ”پاپ“ را از ایتالیا بیرون برد، مجمع کاردینال ها را بین المللی کرد، بر شمار سفارتخانه های دربار مقدس [واتیکان] و مناسبات دوجانبه با دولت ها افزود (۷). و باز همو بود که کلیسای کاتولیک را به راهی برد که از صلاحیت های محدود ژاندارم آزادی های مذهبی پا فراتر بگذارد تا خود را «به همدلی و همبستگی با تشویش ها و آلام تمامی بشریت (۸)» برگمارد. به زعم ”پل ششم“ توسعه نام جدید صلح بود؛ صلحی که آنرا نه وضعیت موجود بلکه همچون پویشی پویا در جستجوی اجتماعی انسانی تر دریابند که برای تحقق ثروتی مشترک در تکاپو باشد.
گرچه تداومی در کار است، و حتی، برخی کسان، سلوک ”پاپ فرانسوا“ را فرجام زیرو رو شدن کلان [ارزش های] کلیسای کاتولیک برمی شمارند، که در سال های دهه ۱۹۶۰ آغازید، بااینهمه دشوار بتوان تمایز آشکاری را نادیده گرفت که ”پاپ“ آرژانتینی با اسلاف خود دارد. هرچند آنها هم ولع گفتارهای ضد لیبرالی نداشتند، دوران خلافت ”ژان پل دوم“ لهستانی و ”بنوای شانزدهم“ آلمانی، پدران مقدسی سختگیر، با باورهای جزمی آنها رقم خورده بود. گذشته از آن، رسوائی چند ”ماجرا“ نیز که دیوانسالاری ”واتیکان“ را در رفع و رجوع آنها به زحمت انداخت، دامان این ”پاپ“ اخیر را آلوده بود: درز اسناد محرمانه ای به بیرون (”واتیلیکس“) دیوانسالاری دربار مقدس را به فساد، مشخصا در عقد کنترات هائی با شرکت های ایتالیائی برخوردار از الطاف عالیجنابان ”واتیکان“ متهم می ساخت.
می توان دو گونه علت را برای نو کردن کنونی به میان آورد: نخستین آنها در پیوند با اوضاع و احوال موجود و دیگری در فطرت بشر است. ”فرانسوا مابیی“، استاد علوم سیاسی فدراسیون دانشگاهی و پلی تکنیک ”لیل“ و متخصص دیپلوماسی دربار ”پاپ“ معتقد است که «در قلمرو اخلاقی ــ سیاسی ”فرانسوا“ خلائی را در مقیاس بین المللی پر می کند». او ”پاپ“ پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ است، همانگونه که ”ژان پل دوم، ”پاپ“ پایان کمونیسم بود. «”فرانسوا“ با مبادرت به اقتضای روز درآوردن آموزه اجتماعی، اندیشه یافتن علت و معلول تمامی عناصر یک سیستم را به میان آورده، یعنی همه آنچه سیستم را برمی سازند، و گستره بذل عنایتی معترض را با موفقیت از آن خود کرده است». ”مابیی“ افزوده که اضطراری در کار بود: «کلیسای کاتولیک دیگر همدوران جهان نبود. ”بنوای شانزدهم“ همه چیز را خیلی زود سامان یافته می پنداشت. ضرورتی بود تا وقایع را از پیش دید و نه آنکه به واکنش به دنبالشان دوید.»
از اینرو ”پاپ“ جدید پیش از آنکه جهان را به تکان در اندازد، خانه خود را بهم ریخته بود. مرید زندگی زاهدانه ای مانند ”فرانسوا داسیز“، که نام خود را هم از او گرفته، او یک قلمرو اسقفی «عادی»، اگر آنرا بتوان چنین نامید، تدارک دیده که می خواهد نمونه باشد. آخرین تزئینات پوشش تشریفاتی مقامش را به گنجه لباس سپرده و در منزلگاه دواطاقه ۷۰ متری، به سر می برد که آنرا به آپارتمان های مجلل دربار ”واتیکان“ ترجیح می دهد. ”پاپ“ از نماد استفاده بهینه ای می کند و غالبا رفتار را با گفتار در می آمیزد، چیزی که در جامعه تصویر پسند خوب خریدار دارد.
بدینسان با هیئت و رفتار بی آلایشی که انگار او را کشیش جهان ساخته، بی واسطه و خود جوش به همه جا سر می کشد و هر ناخوشایندی را چنانکه هست می نامد ــ و مخاطره دور افتادن از برخی آداب دیپلوماتیک را به جان می خرد که سپس، سخنگو و سفیرانش به رفع و رجوع برمی آیند (یا نمی آیند). او که همتایانش برای اصلاح ژرف اسقف خانه، یعنی دستگاه دولت و دربار واتیکان برگماشتند، بی پروا پانزده شرّی را برشمرده که به نهادی ضربه می زنند که مرید پروری ایتالیائی نقش خود را برآن برجای نهاده. از میان این آفات «نسیان معنوی» و پیش ازهمه عادت به «ضروری انگاشتن خویش» (۹) …
الهیات آزادیبخش غیر مارکسیستی
برای حکمرانی، ”فرانسوا“ حلقه رایزنانی مرکب از هشت اسقفی را گردآورده که در ارتباط مستقیم با مردم اند. کمیسیون هائی را برای اصلاح نحوه مدیریت دارائی ها و ارتباطات واتیکان به راه انداخته؛ در دستگاه اداری خود بر تعداد متخصصان لائیک افزوده؛ دادگاهی در ”واتیکان“ برای داوری در باره اسقفانی که بر رسوائی کشیشان متهم به کودک آزاری سرپوش نهاده بودند برپا ساخته؛ نخستین دسته از ده ها کاردینال جدید، گزینندگان آتی جانشین خود را برگمارده. ”پاپ“ بعدی را قاعدتا در زمان حیات خود او برخواهند گزید، نظیر آنچه ”بنوای شانزدهم“ هم خواسته بود. پیش از رفتن به دیدار آقای ”اوو مورالس“ در بولیوی و آقای ”رافائل کرئآ“ در اکواتور، ”فرانسوا“ تکرار کرده بود که او خود مخالف «رهبری مادام العمر» است …
”پاپ“ گارد جدید تشریفاتی ارغوانی پوش خود را از میان معدن چیانی برگزیده که به استخراج ذغال می رفتند، آنجا که زخم های اجتماعی برجایند، مانند آرژانتین که قلمرو اسقفی آن به ”لامپه دوسا“، جزیره مهاجرت های مخفی، تعلق دارد. در جستجوی این سربازان، به آسیا، گوشه های دور افتاده اقیانوسیه، آفریقا می رود و بدینگونه قانون نانوشته ولی در عمل بکار بسته ای را زیر سوال می برد: کار اسقف نشینانی به آخر رسیده که بصورت مکانیکی همتایانشان را در سلسله مراتب بارگاه ”رُُم“ به پیش می راندند تا بر وزنه اروپائی تباران و بویژه اسقفان ایتالیائی در جمع کاردینال های برگزیننده ”پاپ“ بیافزایند (۱۰).
یک دیپلومات فرانسویِ ناطر عمل اسقف اعظم، تصدیق می کرد که «این ”پاپ“ بی ملاحظه کاری، تابو ها را می شکند؛ و آب در لانه مورچگان می ریزد. او دریافته که رئیس یک دولت است. و سنگینی مسئولیت چنین مقامی را کاملا احساس می کند. عملگراست و شم قوی سیاسی دارد». اینها همه ردی از خود بر کلیسای کاتولیک برجای می گذارند، زیرا ”فرانسوا“، خود [مظهر] کلیسای کاتولیک «است». او همین نکته را، با ته لهجه شیطنت بار یک یسوعی «اندکی زرنگ» (او خود را این چنین معرفی می کند)، به دلنگرانانی یادآور شده بود که می خواستند بدانند که آیا نهاد کلیسا هم در پی او راه خواهد آمد.
از آنسو، یکی از رایزنان بارگاه اسقف اعظم، از جمع پیامگزاران ”واتیکان“، از اینکه «همه به دیدار او می شتابند» مسرور بود. واتیکان طی دوسال بیش از یک صد تن از سران کشورها را به حضور پذیرفته. برخی خواستار میانجیگری او بوده اند: ایالات متحده و کوبا، که نزدیک شدن آندو را تسهیل کرده بود؛ بولیوی و شیلی، در کدورتی به واسطه دسترسی اولی به اقیانوس (مقاله ”بولیوی چشم ها به امواج دوخته“ را در همین شماره بخوانید)؛ تا چریک های نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا، که هنگام گذار وی از کوبا، خواسته بودند تا از پادرمیانی او برخوردار گردند … چنین است آرزوهای ”پاپ“، که دفتری را برای میانجیگری دربار خود گشوده، گیریم که موفقیت در حل اختلافات را تضمین نکرده باشد: در ماه ژوئن ۲۰۱۴ نیایش بسیار رسانه ای توأمان ”محمود عباس“ رهبر فلسطینی و ”شیمون پرز“ رئیس جمهور اسرائیل در باغ واتیکان، جلوی حمله های مرگبار یک ماه بعد اسرائیلی ها به نوار ”غزه“ را نگرفت.
به عقیده ”سباستین فات“ عضو گروه ”اجتماعات، مذاهب، لائیسیته“ وابسته به ”مرکز ملی پژوهش های علمی“، ”فرانسوا“ که وقتی در آرژانتین زاده شد ”خورخه ماریو بِرگوگلیو“ نام گرفت، نخستین ”پاپ“ی است که به راستی [لزوم] داد و ستد میان کشورهای ”جنوب“ را خواه در حوزه کالای های مادی و خواه کالاهای نمادین، مذهبی درمی یابد. او نیک می داند که واعظان آفریقائی با کلیسای برزیل ارتباط دارند، و یسوعی های سرخپوست به مأموریت رهسپار آفریقا می شوند.» آقای ”روآ“ در ”Caritas“ سخنان او را تکمیل می کرد که او یک «آمریکای لاتینی تمام عیار است … که انگلیسی صحبت نمی کند.» دیپلومات فرانسوی ما سخنانش را از سر گرفت که این نوه مهاجرانی که به گویش ”پیه مونته“* سخن می گقتند «ما را به فکر یک ”پاپ“ اروپائی می اندازد، که اروپا را ترک گفته: اروپائی بدون آینده!» آقای ”روآ“ تصریح می کرد که «به درستی گفته شود، او بینش ژئوپلیتیکی از جهان ندارد». جهانی که با آن کم آشناست: ”فرانسوا“ پیش از انتصاب به مقام ”پاپ“ تقریبا به هیچ سفری نرفته بود. «او نخست نظامی را انگشت نما کرده که مادی گراست، بر ترفیع فرد پایه گذاری شده، همبستگی های سنتی را ویران می کند وآسیب پذیرترین افراد را به فقر و فاقه در می اندازد.» به زعم رایزن دربار واتیکان «او یک هشدار دهنده است !»
”بِرگوگلیو“، که درگذشته پسرک حومه های بوئنس آیرس بود، با اینحال جغرافیای خاص خود را از فضا دارد: او ضدیت کمتری میان ”جنوب“ و ”شمال“ می بیند، تا میان یک مرکز و «حاشیه هایش»، خواه این تضاد در فضا باشد (کشورهای فقیر، حومه ها، زاغه نشین ها) یا در چگونگی هستی (دست به دهن هائی که گذرانی ناپایدار دارند، کسانی که به حاشیه رانده شده اند، زندانیان و غیره). در این بینش وی، هم حاشیه نشینانی در ”شمال“ و هم چهره های استعمارگر [در ”جنوب“] در مدارهای جهانی شده وجود دارند؛ و درست بر همین زمینه است که می خواهد اولویتی به اقدامات کلیسایش بدهد.
”بِرگوگلیو“ اردوگاه خود را برگزیده: «گزینه ارجح به سود مستمندان» و «خُردان» که در سخنرانی ها مانند گفتارش در ”سانتاکروز“ دلبستگی شخصی خود را به آنان آشکارا بر زبان می آورد: «کهنه فروشان»، «زباله جمع کن ها»، «فروشندگان دوره گرد»، «باربران»، «کارگران به حاشیه رانده»، «روستائیان دستخوش تهدید»، «بومیان سرکوب شده»، «مهاجران تحت تعقیب»، «ماهیگرانی که به دشواری می توانند در برابر شرکت های بزرگی مقاومت کنند که آنها را به بردگی می کشانند» … می گویند او شبانی است با خیزش رسالتی بسیار قوی. نه یک دیپلومات. آیا این مسئله ساز است؟ برای این کار… دیپلومات ها هستند، که ”پیترو پرولین“ وزیر امور خارجه کارکشته ”واتیکان“ آنان را رهبری می کند، مردی که در گذشته از پس مأموریت های ظریف و حساسی در ونزوئلا، کره شمالی، ویتنام یا اسرائیل به خوبی برآمده.
کار مجمع روحانی درباره خانواه بزودی پایان می یابد
آقای ”روآ“ دریافته که «”پاپ“ معتقد است آینده بر دوش کسانی تکیه دارد که پا به میدان می گذارند». او به سازمان ها (و پیش از همه تشکیلات خودش!) بدگمان است، که کجروی هایشان، به باور وی، به سترونی گفتارهای خویشتن محوری، دور از واقعیات، راه می برد. دیپلومات ها برآنند که اینهمه وی را رهبری می سازد که رویکردی انسانی و مدیریتی سخت اوج گیرنده دارد، حال آنکه اسلاف وی با برترانگاری خویشتن از فراز جایگاه خویش به انبوه مؤمنان پایه هرم می نگریستند. ”فرانسوا“ در روز برگزیدنش با وارونه کردن نقش ها به مؤمنان میدان ”پطرس قدیس“ در واتیکان می گفت «من به نیایش های شما نیازمندم که دعای خیر خلق برای اسقف خویش است».
دلبستگی او به توده مردم، رنگ عوام گرایانه ای هم به وی می بخشد (”فرانسوا“ به گروهی از جوانان هواخواه ”پرون“ [”خوان دومینگو پرون“ (۱۹۷۴ ـ ۱۸۹۵)] نزدیک بود [۱۱])، و او را از چشم انداز اندیشه در میان الهیات توده ها، همان شاخه آرژانتینی الهیات رهاننده غیر مارکسیستی می گنجاند (۱۲). الهیات توده ها؟ ”پیر دو شرانتونه“ برای نشان دادن تفاوت آن [با شریعت متعارف] چکیده آنرا «الهیاتی برای توده ها و نه به وسیله توده ها» توصیف کرده و معتقد است که «”پاپ“ گونه ای بازیافت مردمی و فرهنگی از الهیات آزادی بخش را به کارمی بندد.» ”نیم نوائی“، که چیزی از احیاء برداشت آمریکای لاتین از اصلاحات ”واتیکان۲“ در سال های دهه ۱۹۷۰ کم ندارد که ”بنوای شانزدهم“ و ”ژان پل دوم“ به سبب رویکرد مارکسیستی اش آنرا مطرود دانسته بودند. در ماه سپتامبر ۲۰۱۳، ”فرانسوا“ در رُم، ”گوستاو گوتیرز“ پدر روحانی اهل”پرو“ و یکی از بنیانگذاران برجسته این نحله را در باریابی خصوصی به حضور پذیرفت. در ماه مه ۲۰۱۵، او عالیجناب ”اسکار رومرو“ اسقف ”سان سالوادور“ که مبارزان راستگرای تندرو در سال ۱۹۸۰ او را در حین برگزاری نماز به قتل رسانده بودند، به مقام قدیسی برکشید. اسلاف وی در برگزاری این پویه برای وی چندان شتابی نمی ورزیدند. به عقیده ”لئوناردو بوف“ یکی از سردستگان خط برزیلی جنبش، بینش ”فرانسوا“ «در میراث بزرگ الهیات آزادی بخش» جای دارد. فرمانروائی وی حتی ممکن است به «دودمان ”پاپ“ های جهان سوم» راه بگشاید (۱۳).
اما ”بِرگوگلیو“ صدای ناسازی هم هست، زیرا او یک رئیس راستین کلیسای کاتولیک است، یک ”پاپ“ مدیر، نخستین ”پاپ“ی که به طور ملموسی مسئولیت سرزمنیی، بیرون از قلمرو اسقفی را در مقیاسی ملی بر دوش داشته: از ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ او رئیس کنفرانس انجمن روحانیان آرژانتین بود (۱۴). به زعم یک ناظر رُمی «اینک فوج کشیشان [در واتیکان] بسیار بهتر سازمان یافته و شخصیت وی، درگیر شدن شخصی اش پویائی مجددی به دیپلوماسی بارگاه مقدس بخشیده است».
”فرانسوا“ برای سازمان چند ملیتی خود، سمت و سوئی را مشخص کرده و با تردستی به تبع هر هدف، نوع حمله را تفکیک کرده است. به نطر بسیاری، او گرایش آشنای «انترناسیونالیسم کاتولیک» را به طرح خود داده است (۱۵): مشارکت در آرام سازی و آشتی جوئی مناسبات دولت ها، ترویج دموکراسی، تأکید بر ساختارهای گفتگوی بین المللی، عدالت برای مردم، خلع سلاح، دارائی مشترک بین المللی؛ تمام مضمون هائی که گاه به کلیسای کاتولیک سیمای یک سازمان خالص غیر دولتی می بخشد. و در درون، یسوعی آرژانتینی به همتایان کاردینالی که در آستانه گزینش وی بودند، آنچه اساسی است را یادآور شده: تبلیغ و ترویج مسحیت، البته. اما همچنین آغوش گشودن کلیسای کاتولیک به فراسوی خود، بیرون کشیدن آن از «خودشیفتگی الهیاتی»، تا بدون تأخیری بیش به میان «حاشیه نشینان» راه بگشاید (۱۶).
چنین پیداست که برخی از عالی جنابان نسنجیده بودند که کلید بارگاه ”پاپ“ را به دست چه کسی می سپارند. زیرا برای تبلیغ مسیحت ”فرنسوا“ همانند ”ژان پل دوم“ صلیبش را سر دست نمی گیرد، همو که از همان نخستین موعظه به تهاجم روی آورده بود: «نهراسید! تمام درها را به روی مسیح چهار طاق باز کنید (…)، مرزهای کشورها، نظام های سیاسی و اقتصادی را بگشائید (۱۷) …» ”پاپ“ آرژانتینی مرام و مسلک سیاسی دیگری دارد. او ابائی ندارد که کلیسای کاتولیک را به همکاری با جنبش های مردمی وادارد، جنبش هائی که بسیار دور از آنند که به ایمان کلیسا گرویده باشند. او دریافته است که اگر هم کلیسای کاتولیک همچنان عالمگیر مانده باشد، دیگر مرکز جهان نیست ــ دست بالاچنانکه ”پل ششم“ عرضه می داشت «خبره ای در نوع دوستی است».
تمایلات جدید دشواری ها را پنهان نمی کنند. در سال ۲۰۱۳ در خاورمیانه، وقتی فرانسه و ایالات متحده در صدد بودند تا با سرشاخ شدن با رژیم آقای ”بشار اسد“ کارش را یکسره کنند، ”فرانسوا“ بازگشت دیپلوماسی ”واتیکان“ را با فراخوانی برای صلح در سوریه براه انداخت. در نهایت، رویاروی اضطرار، بارگاه مقدس ناچار به کوتاه آمدن شد: او یک سال بعد از سازمان ملل متحد می خواست که «آنچه از دستش بر می آید به کار بندد» تا با خشونت سازمان خلافت اسلامی، مسئول «نوعی نسل کشی در حال پیش روی» که مسیحیان را به مهاجرت وا می دارد به مقابله برآید. بنیاد گرائی ها کاری دیگری ندارند جزاینکه به گفتگوی میان مذاهب بپیوندند.
به همین منوال در آسیا، منطقه ای که آنرا چون معدن توسعه [مذهب کاتولیک] می نگرند، دیپلوماسی ”واتیکان“ درجا می زند. هرچند مناسبات با ویتنام رو به گرم شدن دارد، در چین جریان کاتولیک تمامی، درمهار انجمن میهنی کاتولیک های چینی، که ساختاری دولتی است، همچنان از حرف شنوی از اسقف ”رُم“ تن می زند. به یقین ”فرانسوا“ برای نرم کردن پرزیدنت ”گزی جین پینگ“ به دمسازی با او گام برداشته ــ مشخصا از دیدار با ”دالائی لاما“ پرهیز کرده ــ و ترفیع کشیشان ”انیانگ“ (در استان ”هنان“) در ماه ژوئیه را، که از سه سال قبل پیش نیامده بود، به رسمیت شناخته. اما واقعیت با رویاهای مبلغان مسیحی فاصله بسیاری دارد: بنگاه خبرگزاری ”کلیساهای آسیا“ گزارش داده بود که در ماه های گذشته، به دستور مقامات چینی، ده ها صلیب، بسیار نمایان، بر سردر کلیسا ها را، به ویژه در استان ”ژی جینانگ“، ویران کرده بودند. سرانجام در هند، اقلیت بسیار ناچیز کاتولیک (۳/۲٪ جمعیت) مرتبا دستخوش خرابی اموال و آزارند.
موانع بر سر راه ”فرانسوا“، فقط در سرزمین های دوردستی نیست که به آئین مسیحی نگرویده اند. در ایالات متحده، که او روز ۲۴ سپتامبر در برابر کنگره اش سخن می گفت، میزان محبوبیت او بسیار کاهش یافته: از ۷۶٪ نظر موافق نسبت به وی در ماه فوریه، پس از انتشار لوح شرعی و سخنرانی وی در ”سانتا کروز“ به ۵۹٪ در ماه ژوئیه سقوط کرده، به خصوص نزد جمهوریخواهان (۴۵ ٪) (۱۸). لحن کلام وی به همان اندازه محتوای سخنانش، در آن کشور به دل نمی نشیند. وی را به سبب رغبتی که به آمریکای لاتین دارد، قدردانی اندک از آنچه کاپیتالیسم توانسته برای کشورهای فقیر به ارمغان برد، یا موعظه هایش که راه حلی در بر ندارند سرزنش می کنند (۱۹). چپگرایان مشکوک اند که نکند تهاجم وی لعابی دلربا برای خوراندن داروهائی تلخ باشد. به این نکته اشاره می کنند که او مخالفتی جزمی با جلوگیری از بار داری دارد و بانی تحولی در مخالفت با استفاده از ”کاندوم“ در نبرد با ”ایدز“ نمی شود؛ و از موضع گیری در باره پیامد رشد عنان گسیخته جمعیت که به اندازه تشویق به مصرف مشکل ساز است طفره می رود. برعکس او اطمینان می دهد که «رشد جمعیت کاملا با توسعه ای جامع و موجد همبستگی سازگار است». از محافظه کاران هم بگوئیم که او را به سبب سجایای شرعی و اخلاقی با سردی و بی اعتنائی پس می زنند. آقای ”جب بوش“ کاندیدای جمهوریخواهان برای کاخ سفید که از بیست سال پیش به مذهب کاتولیک گرویده، اعلام داشته بود که «سیاست های اقتصادیم را نزد اسقفانم، کاردینالم و”پاپ“م نمی جویم» (۲۰). ”پاپ“ رنجشی از اینهمه به دل نمی گیرد: «از این ”پاپ“ انتظار دستورالعمل نداشته باشید»؛ «کلیسا ادعائی ندارد (…) که جایگزین سیاست گردد.»
کلی تر، از ”فرانسوا“ انتظار دارند که راجع به مسائل اجتماعی بشنوند که در باره آنها چندان صدائی از دم و دستگاه ”واتیکان“ برنمی خیزد. در سال ۲۰۱۴، ”پاپ فرانسوا“ از اسقفانی که در اجلاس شورای کلیسائی گرد آمده بودند خواست تا به موضوع خانواده بپردازند. در خواست وی غولی را از شیشه به درآورده. کار آنها در این زمینه در ماه اکتبر امسال به انجام خواهد رسید. گویا چندین بار او خواستار تحولی در برداشت از این معضلی شده که در درون نهاد کلیسا به آن حساس اند، مطلقه های دوباره ازدواج کرده محروم از عشاء ربانی، یا همچنین مسئله همجنس گرائی ــ با اینهمه عبارت طنین اندازش در بهار امسال که «من که هستم که قضاوت کنم؟» او را از مسدود کردن فرایند پذیرش سفیر جدید فرانسه در دربار ”واتیکان“ بازنداشت، که گرایش جنسی او را به خصوص جمع کشیشان تقبیح کرده اند.
در درون دستگاه ”پاپ“، پشت هر پیچی بیش از یک تن به انتظار [لغزیدن او] ایستاده. او می خواهد از تمرکز گرائی رُمی بگسلد، رهبری گروهی را توسعه بخشد، به کنفرانس های کاردینال ها اقتدار ایمانی شان را باز گرداند، به ترویج درج ویژگی های فرهنگی محلی در آئین های عبادی بپردازد … اینهمه کافی است تا وحدت کلیسای وی را بهم زنند. چیزی که هست او هم اینک به ۷۸ سالگی رسیده … و مجمع اسقفان، که سپهر ناشناخته ای برای اوست، مخالفتی سرسختانه را تدارک می بیند. به چشم ”پیر دو شرانتونه“، «او سر به دیوار می کوبد، تیغه خیش او در زمینی سفت گیر افتاده». ”فرانسوا“ برای خانواده «معجزه ای» می طلبد. برای مابقی هیچ چیزی در حال حاضر نشان از آن ندارد که این ”پاپ“ی که آرامش دیگران را به هم ریخته کامیاب خواهد شد.
* منطقه ای در شمال غرب ایتالیا که ”تورینو“ مرکز آن است.
پی نوشت
۱ـ ”پاپ“ در این متن اصطلاح Basile de Césarée یکی از پدران کلیسا، زاهدی پیشگام مسیحیت اجتماعی را برگرفته است.
۲- Bill McKibben, « The Pope and the planet », The New York Review of Books, 13 août 2015.
۳ـ ”پاپ فرانسوا“، «سپاس و ستایش ما نثار تو باد». فتوائیه ” Laudato si“ در باره خانه مشترک. این متن نزد چندین ناشر (Bayard, Cerf, Artège, Salvator, و غیره) به بهای ۳ تا ۵۰/۴ یورو و بر روی اینترنت (www.vatican.va) به رایگان در دسترس است.
۴ـ «”نوام کلین“، مدافع سرسخت فتوائیه پاپ»، ۲ ژوئیه ۲۰۱۵، www.la-croix.com؛ «نیکلا هولو: ”پاپ فرانسوا داو زیست بوم را تقدیس می کند“»، L’Obs، پاریس، ۲۸ ژوئن ۲۰۱۵؛ «ادگار مورن: ”L’encyclique Laudato Si’ “ شاید پرده اول فراخوانی برای یک تمدن جدید باشد“»، La Croix، پاریس، ۲۲ ژوئن ۲۰۱۵.
۵ـ «پیشنهاد های پاپ در باره اقتصاد را چگونه تعبیر کنیم؟»، La Croix، ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۵
۶ـ Paul VI, inspirateur du pape François, Editions Salvator, Paris: در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵ انتشار خواهد یافت.
۷ـ تعداد کشورهائی که دربار واتیکان با آنها مراوده دارد از ۴۹ کشور در سال ۱۹۶۳ به ۸۴ کشور در سال ۱۹۷۸ رسید. اینک ۱۸۰ کشور با آن دربار رابطه دارند. افغانستان، عربستان سعودی، چین، کره شمالی و ویتنام در میان پانزده کشوری هستند که مناسباتی با واتیکان ندارد.
۸- Philippe Chenaux, Paul VI, Editions du Cerf, Paris, 2015.
۹ـ «پانزده شرّ مجمع اسقفان، به روایت ”پاپ فرانسوا“»، لوموند، پاریس، ۲۳ دسامبر ۲۰۱۴.
۱۰ـ در میان ۱۱۳ کاردینالی که ”فرانسوا“ را در ماه مارس ۲۰۱۳ به مقام ”پاپ“ برگزیدند، ۵۹ تن اروپائی و ۲۸ تن از آنان ایتالیائی بودند.
۱۱- Bernadette Sauvaget, Le Monde selon François. Les paradoxes d’un pontificat, Editions du Cerf, Paris, 2014.
۱۲- Juan Carlos Scannone, Le Pape du peuple. Bergoglio raconté par son confrère théologien, jésuite et argentin, entretiens avec Bernadette Sauvaget, Editions du Cerf, 2015.
۱۳- «“Mientras viva Ratzinger, no es bueno que Francisco me reciba en Roma”», El País, Madrid, 23 juillet 2013.
۱۴ـ پیشتر، میان سال های ۱۹۷۳ و ۱۹۷۸، در دوران فرمانروائی ژنرال ”خورخه رافائل ویدلا“، او نزد ”ژزوئیت“ها رئیس حلقه یسوعیان کشورش بود. مجادله ای بدون ارائه اسنادی متقن، او را به فقدان قاطعیت رویاروی دیکتاتوری متهم می سازد.
۱۵- « L’internationalisme catholique », Diplomatie. Les grands dossiers, n° ۴, Paris, août-septembre 2011.
۱۶ـ سخنرانی ”خورخه ماریو برگوگلیو“ در مجمع عمومی کاردینال ها پیش از مجمع دربسته ای که روز ۱۳ مارس ۲۰۱۳ او را به مقام ”پاپ“ برگزید. کاردینال ”خیمه اورته گا“، اسقف اعظم هاوانا، چند ماه بعد با موافقت ”پاپ“ این متن که قراربود محرمانه بماند، منتشر کرد.
۱۷ـ مقاله Peter Hebblethwaite، «رویای لهستانی مسیحیتی احیا شده» را در شماره مه ۱۹۹۸ لوموند دیپلوماتیک بخوانید.
۱۸ـ نظر خواهی مؤسسه ”گالوپ“، ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۵.
۱۹ـ «در سخنرانی های پر حرارت ”پاپ“ جدید زیاده روی های کاپیتالیسم جهانی را به باد انتقاد می گیرد»،اینترنشنال نیویورک تایمز، پاریس، ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۵.
۲۰ـ « ”جب بوش“ در موضوع تغییرات جوی به واکنش خشن علیه ”پاپ“ می پیوندد »، روزنامه ”گاردین“، ۱۷ ژوئن ۲۰۱۵.
***
تغییر مسیر برای برای تسخیر جان ها
آئین مسیحیت به رقابتی سخت درافتاده: بر پایه برآوردهای جمعیتی، تا آستانه سال ۲۰۵۰ مسلمانان قاعدتا (با نسبت تقریبی۳۰ ٪ جمعیت جهان) به پای مسیحیان خواهند رسید که تعداد آنها اینک در سطح ۳۱ ٪ تثبیت گردیده است. شمار مؤمنان مسلمان طی چهل سال، به ویژه در آسیا، دو برابر سریع تر از رشد جمعیت جهان افزایش خواهد یافت (۱). در میان مسیحیان، کاتولیک ها که امروز تعداد آنها را به ۲/۱ میلیارد تخمین می زنند، شاهد خواهند بود که مؤمنانی که سهم آنهاست را فرقه های ”اوانژلیک“ و ”پانتکوتیست“، که تعداد گروندگانشان را اکنون به یک چهارم مسیحیان و دوـ سوم پروتستان ها تخمین می زند باز هم بیشتر از راه به در برند (۲).
”پاپ فرانسوا“ برای به هم پیوستن نحله های گوناکون مسیحیت در یک خانواده، از خود شور و حرارتی در برقراری گفتگوی ادیان نشان می دهد. از همان آغاز، با اغتنام فرصت خود را به ”ارتودوکس“ها چون یک «اسقف ساده رُم» معرفی، و ده ها تن از واعظان کلیساهای ”اوانژلیک“ و ”پانتکوتیست“ را به ”واتیکان“ دعوت کرده. در قلمرو اسقفی خود، اهداف اسلاف خویش را وارونه ساخته: او اینک حوزه هائی را ارج می نهد که کلیسا در آنها حضور پررنگی دارد، هرجا که زنده و پر جنب و جوش باشد، هرجا که بیشترین « سهم از بازار» [باورمندان] را قبضه کرده (آمریکای لاتین، فیلیپین، آفریقا). او دیگر خود را به آب و آتش نمی زند تا در سرزمین هائی کلیسا را دوباره زنده گرداند که به «شب تاریک» ”سکولاریسم“ در غلتیده اند. در پائیز ۲۰۱۴ در برابر ”شورای اروپا“ می گفت: «در اروپا ما حق داریم بپرسیم: سختگیری تو در کجاست؟ این کشش به سوی آرمان کجا رفته که به تاریخ تو جان بخشیده و به آن عظمت رسانده؟» ”فرانسوا“ کلیسا را به جائی می برد که باد موافقی رهنمون آن است.
در آسیا، او رهسپار فیلیپین شده (که ۸۱ ٪ کاتولیک دارد)، به کره جنوبی هم رفته که مسیحیت به همت کلیساهای ”انجیلی“ مستقر گردیده (۱۸ ٪ پروتستان، ۱۱ ٪ کاتولیک). در ماه نوامبر، او نخستین بار به افریقا سفر خواهد کرد (اوگاندا، کنیا، آفریقای مرکزی) جائی که رقابت در بازار مؤمنان در اوج است.
”سباستین فات“ متخصص آئین ”پروتستان انجیلی“ در ”مرکز ملی پژوهش های علمی“ یادآور شده که «در افریقا، کلیساهای ”انجیلی“، که مومنانشان را از میان همان مریدان مسیحی بر می گزینند، لختی از کاتولیک ها جلوترند. دامان آنها به فجایع استعمار آلوده نیست، مناسک عبادی آنها آفریقائی است و به مؤمنان خود ترفیع عرفی مسلکان و زنان را وعده می دهند، در ارتباط با مسائل جنسی آسان گیرند، و نزد آنها همبستگی های محلی واقعی وجود دارد.» در رویاروئی با چنین رقابتی ”فرانسوا“ کمتر خودی می نمایاند: ”فات“ در یافته است که «این حضرت پاپ، از بالا آنها را نمی نگرد. قائل به احترام است. او را چون ”پاپ“ی می نگرند که می خواهد چاره هائی برای دشواری های زندگی روزمره بیابد. آفریقائی ها، دقیقا می خواهند که ایمان مسیحی، اکنون و اینجا یاور آنها باشد. آنها انجیلی نمی خواهند که از مسائل اقتصادی و اجتماعی جدا افتاده باشد.»
نوشته: JEAN-MICHEL DUMAY *
* روزنامه نگار
”فرانسوا“ که بواسطه درد و رنج اجتماعی، آئین کاتولیک را مطرح می کند، در آنجا تار و پود همپیمانی هائی را به هم می بافد. طرد این کلیساهای سرزنده به هیچ رو مطرح نیست. ”فات“ باز یادآور شده که «با درونی کردن آموزه های انجیل، با ارزش بخشیدن به آنها، استراژی وی رو به آن دارد که در دراز مدت سرخوردگانی را بازیابد که مایل اند ازکجروی های تنگ نظرانه ، فرقه گرا و خود بزرگ پندار برخی واعظان بگریزند». چنین پیداست که این ”پاپ“ می کوشد آئین کاتولیکی را ترویج کند که افراد خود به آن می گروند و شخصا آنرا می پذیرند تا آئینی «موروثی»، مرده ریگ نیاکان.
(۱) در همین زمان نسبت بی ایمانان تا نیمه قرن از ۱۶ ٪ به ۱۳ ٪ خواهد کاست. «آینده مذاهب جهانی: برآورد رشد جمعیت ۲۰۵۰ ــ ۲۰۱۰»، ”مرکز پژوهشی Pew“، واشنگتن دی. سی. ۲ آوریل ۲۰۱۵.
(۲) آمار ”مرکز ملی پژوهش های علمی“، ژانویه ۲۰۱۴.