انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گشایش صفحه فرهنگ قفقاز و اسیای میانه در انسان شناسی و فرهنگ

سعیده بوغیری (گروه بین المللی و ترجمه)

منطقه قفقاز که از دوران باستان تا دوره ای متاخر بخشی از خاک ایران به حساب می آمد در قرن نوزده در جنگ های ایران و روسیه از کشور ما جدا شد، اما هنوز باید آن را در دنیای فرهنگی ایران قرار داد. بنابراین گشایش این صفحه در انسان شناسی و فرهنگ را باید

منطقه قفقاز که از دوران باستان تا دوره ای متاخر بخشی از خاک ایران به حساب می آمد در قرن نوزده در جنگ های ایران و روسیه از کشور ما جدا شد، اما هنوز باید آن را در دنیای فرهنگی ایران قرار داد. بنابراین گشایش این صفحه در انسان شناسی و فرهنگ را بایددر مرزی میان فرهنگ های ایرانی و غیر ایرانی (در مفهوم سیاسی کلمه) قلمداد کرد. همچون همیشه، با گشایش هر صفحه ابتدا نگاهی کلی به آن منطقه انداخته می شود.

قفقاز و آسیای میانه

قفقاز ناحیه ای در اوراسیاست که از کوهستانی گسترده از تنگه کرچ (Kertch) در دریای سیاه تا شبه جزیره آپشرون (Apchéron) یا آب شوران در دریای خزر امتداد می یابد. قفقاز به دو قسمت قفقاز جنوبی موسوم به ماورای قفقاز (Transcaucasie) و قفقاز شمالی موسوم به قفقاز تشکیل شده. قفقاز جنوبی، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان و ناحیه کارس (Kars) در ترکیه و قفقاز شمالی که در روسیه واقع شده، جمهوری کاراچای- چرکسیا (Karatchaïévo-Tcherkessie)، کاباردینو- بالکاریا (Kabardino-Balkarie)، اوستیای شمالی، اینگوش، چچن و داغستان را در برمی گیرند. قفقازستان از نظر رسمی، جمهوری آدیغیه (Adyguée)، استافروپول (Stavropol)، و کراسنودار ( Krasnodar) را نیز شامل می شود.

در جغرافیای سنتی اروپا قفقاز به مثابه جداکننده اروپا (در شمال) و آسیا (در جنوب) است، اما در جغرافیای گرجستان و ارمنستان این ناحیه کاملا اروپایی در نظر گرفته می شود و در مرز اروپا در آراکس و مرز ترکیه جای می گیرد. در صورتی که قفقاز کاملا اروپایی در نظر گرفته شود، بلندترین گرانکوه این قاره خواهد بود.
در قفقاز به زبان های گوناگون و گویش های متفاوتی صحبت می شود که بسیاری از آن ها به خانواده های زبانی باستانی زبان های قفقازی (۶۰ تا ۷۰ زبان) و نیز خانواده هندواروپایی، ترکی- مغولی و سامی تعلق دارند. قفقاز در اشل قومی، یکی از مرکب ترین مناطق دنیا به شمار می رود که ده ها گونه قومی در آن در کنار یکدیگر زندگی می کنند. برخی از این اقوام هزاران سال است که در قفقاز ساکنند و از عمر برخی دیگر مانند روس ها تنها چند قرن می گذرد. این امر یکی از عوامل بحران های کنونی این ناحیه به شمار می رود که البته پژوهش درباره تنش های ژئوپلتیکی قفقاز موضوع مطالعات بسیاری است. از نظر مردم شناختی، جمعیت های قفقاز را می توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد:

ü گروه قفقازی که از دوران های ماقبل تاریخ در این ناحیه حضور دارد و اهالی گرجستان، چچن، ابخازستان، اینگوش ها، چرکس (Tcherkesses) ها و اغلب اقوام داغستان را تشکیل می دهد.

ü اقوام هندواروپایی که ارامنه، روس ها (که از قرن هجدهم به این ناحیه آمدند) و اقوام ایرانی (کرد و اهالی اوستیا) و نیز برخی اقوام یونانی را شامل می شود.
ü گروه نوادگان ترک ها یا اقوام آسیای میانه که در اصل آذری ها، کومیک ها (Koumyks)، مردم کاراچای یا بالکارها(Balkars) را دربر می گیرد.

از نظر دینی، در منطقه قفقاز دست کم شش دین وجود دارد: یهودیت، ارتدوکس، (monophysite) (مسیحیان اعتزالی که معتقدند مسیح تنها یک سرشت الهی داشته)، اسلام (شیعه و سنی) و بودایی. در صورتی که اقلیت یهودی و بودایی این سرزمین را در نظر نگیریم، می توان گفت نیمی از جمعیت قفقاز را مسلمانان و نیمی دیگر را مسیحیان تشکیل می دهند. نیز اگر خود را در چشم انداز “شوک تمدن ها” ی ساموئل هانتینگتن (Samuel Huntington) قرار دهیم، درمی یابیم موضوع یک مرز به شدت جداکننده میان این دو دین بزرگ در قفقاز است. مسلمانان اهل تسنن در قفقاز شمالی در شمال و غرب ماورای قفقاز زندگی می کنند و حال آنکه اکثریت جمعیت آذربایجان به دلیل تعلق قدیمی خود به امپراطوری ایران باستان، شیعه هستند. ارامنه قفقاز، مسیحی معتقد به طبیعت واحد مسیح (monophysite) هستند و روس ها، گرجی ها و نیز بخشی از ابخازها ارتدوکس. چند اجتماع یهودی تبار نیز در این محل باقی مانده اند. از توزیع فوق می توان دریافت چندصدهزار نفر از مسلمانان، هنگام پیشروی روس ها در قرن نوزدهم به این منطقه، به سمت امپراطوری عثمانی مهاجرت کرده اند. به عکس، گرجستان ارتدوکس به دنبال درخواست خود مبنی بر محافظت شدن در برابر پیشروی عثمانی ها در اواخر قرن هجدهم دوباره به امپراطوری روسیه پیوسته است. البته روس ها در اوایل قرن هفدهم وارد قفقاز شدند، اما روسی شدن این ناحیه در واقع اواخر قرن هجدهم صورت گرفت.
اوایل قرن نوزدهم جنگ میان ایران و امپراطوری عثمانی، امکان تصرف ناحیه ایروان را برای روس ها فراهم آورد. منفعت استراتژیک قفقاز برای روسیه که در میان دریای سیاه و خزر قرار گرفته، در سیاست کشورگشایی این کشور در قرن های هجدهم و نوزدهم تاثیری بسزا برجای گذاشته است.
منابع غنی هیدروکربور تنها سرچشمه بازی جدید میان قدرت ها برای کنترل حاشیه های جنوبی روسیه سابق را تشکیل نمی دهند. یکی از دلایل به راه انداختن جنگ چچن از سوی روسیه، حفظ نفوذ خود در تمامی قفقاز بود. این ناحیه به سرعت در تفکر استراتژیک آمریکا جایگاهی بسیار چشمگیر به دست آورد. به طوری که یکی از سیاستمداران این کشور از آذربایجان و اوکراین به عنوان “چفت و بست” های قاره اوراسیا یاد کرد. در همین راستا برنامه های همکاری اروپایی در نظر دارند قفقاز و آسیای میانه را از انزوای اقتصادی خارج آورده و دوباره با بازار اروپا پیوند دهند. برای نمونه می توان به تراسکا (TRACECA) اشاره کرد: برنامه همکاری گسترده و نهادینه شده از سوی بیش از سی و دو دولت و سیزده سازمان بین المللی برای احیای جاده ابریشم.

آسیای میانه
آسیای میانه یکی از مناطق قاره آسیاست که به طور تقریبی میان شرق دریای خزر و غرب چین واقع شده است. این ناحیه به طور دقیق، ازبکستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ترکمنستان را شامل می شود. اما به مفهوم گسترده تر، افغانستان، شهرستان چینی زین جیانگ، مغولستان، تبت، قزاقستان و نیز بخش هایی از ایران، پاکستان و جنوب روسیه (شمال قزاقستان، به جز جانب غربی دریای خزر در شمال آذربایجان و گرجستان).
آسیای میانه که از تمامی دریاها دور است، آب و هوایی بسیار گرم در تابستان و بسیار سرد در زمستان دارد. در جنوب غربی این ناحیه، بلندترین رشته کوه های جهان مانند، پامیر، هندوکش و هیمالیا یافت قرار دارد. تاریخچه آسیای میانه به اجتماعات کشاورز یکجانشین منطقه کپه داغ (Kopet-Dagh ) در هزاره هفتم پیش از میلاد مسیح بازمی گردد. آسیای میانه، تقاطع واقعی میان تمدن هاست. امروز روشن شده قدیمی ترین ساکنان آن، اقوام هندواروپایی هستند که از غرب آمده اند: تخاریان (Tokhariens)، ایرانیان که هزاره نخست پیش از میلاد، تمامی آسیای میانه به جز فرورفتگی طبیعی تاریم (Tarim) و مغولستان را تصرف کردند ، ونیز گروه هندوآریایی که بعدها در هزاره دوم پیش از میلاد در شمال هند ساکن شدند.
نواحی مشهور یونان قدیم، باختر (نقطه ای درترکمنستان امروزی)، سغدیان، پیرامون سمرقند و خوارزم در جنوب دریای آرال. تمامی نام های فوق ریشه ایرانی دارند. در تمامی این سه ناحیه، از مدت های بسیار دور، تمدن های درخشان یکجانشین وجود داشته که بنیانگذاران آن ها شناسایی نشده اند.
جاده ابریشم نیز از آسیای میانه می گذشت. اغلب گفته می شود این جاده در قرن نخست پیش ازمیلاد گشایش یافته که البته تاریخی غیردقیق است، چه حضور ابریشم چینی در باختر از هزاروپانصد سال پیش از میلاد به اثبات رسیده است. حقیقت اینست که آسیای میانه سرزمینی است که از مدت های بسیار دور در مسیر دادوستدها قرار داشته است.
از سده های اخیر پیش از میلاد، تاریخ آسیای میانه با پیشروی قبایل مغول بومی سیبری و مغولستان شرقی رقم می خورد که رفته رفته اقوام هندواروپایی را محو یا به عقب نشینی وادار می کنند. دومین مرحله بسیار مهم تاریخ این ناحیه، پایه گذاری امپراطوری ترک های آبی یا کوکتورک ها(Köktürks) در سده ششم پس از میلاد است. آنان به سرعت تمامی آسیای میانه را تا سغدیان و باختر تحت فرمان خود درآوردند و در قرن نهم جای خود را به اویغورها دادند. در قرن نهم نیز هجوم قرقیزها (قوم دیگر ترک) آنان را به ترک مغولستان وامی دارد. همچنین در قرن هشتم، اعراب به بخش غربی آسیای میانه پاگذاشتند و اسلام را وارد این سرزمین کردند. در این میان، دین دیگر ایرانی این ناحیه را از میان بردند که احتمالا اساس زرتشتی داشت. بودایی نیز در اوان میلاد وارد آسیای میانه شد.
از زبان سغدی، تنها یک گویش برجای مانده که در چند دهکده در سواحل رود یغناب (Yaghnob) صحبت می شود. با اینهمه بسیاری از واژه های این زبان به فارسی امروز رسیده. یکی دیگر از زبان های ایرانی نیز در آسیای میانه باقی مانده: پشتو که در بخشی از افغانستان و نیز چند گویش قدیمی که توسط اقوام جزء صحبت می شود.
منبع: ویکی پدیا فرانسه