پهنه ای که امروز با نام افریقا شناخته می شود، بنا بر نظر اکثریت پارینه انسان شناسان یکی از منشاء های اصلی انسان بوده است و هم از این رو همواره اهمیتی بسیار بالا در پژوهش های انسان شناسی و به ویژه انسان شناسی زیستی و پارینه انسان شناسی داشته است. افزون بر این تنوع قومی و زبانی آفریقا از آن میدانی بی پایان برای تحقیقات انسان شناسی فرهنگی می سازد. و بر این تنوع باید عرصه تمدنی بسیار باستانی نیل را نیز افزود که بی شک یکی از دو تمدن بزرگ قدیمی انسان به شمار می آید. انسان شناسی و فرهنگ از امروز صفحه آفریقا را می گشاید و همچون موارد پیشین مطالب قبلی سایت درباره این قاره به همین صفحه منتقل خواهند شد. مدیریت مشاور این صفحه با خانم دکتر میشل کوکه افریقا شناس برجسته فرانسوی و عضو مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه است. به عنوان نخستین مطلب، معرفی از این قاره را می خوانیم.
آفریقا قاره ایست که ۶ درصد سطح زمین را پوشانده و جمعیت یک میلیاردی آن، معادل ۱۶ درصد جمعیت دنیاست. در شمال این قاره، دریای مدیترانه، کانال سوئز و در شمال شرقی، دریای سرخ، در جنوب شرقی اقیانوس هند و در غرب آن اقیانوس اطلس قرار دارد. آفریقا دارای ۴۸ کشور و با احتساب تمامی مجمع الجزایر، دارای ۵۳ کشور است.
بر اساس برخی فرضیات، نام آفریقا از واژه لاتین آفریکوس (africus) گرفته شده که به معنای “باد پرباران” است و به ناحیه کارتاژ (Carthage) بازمی گردد، زیرا در ابتدا رومیان تنها ناحیه شمال این قاره را آفریقا می نامیدند. اما فرضیات دیگری هم وجود دارد که ریشه این نام را به واژه لاتین آپریکا (aprica) پیوند می زنند که به معنای “آفتابی” است و نیز آ-فریکه (a-phrike) به معنای “بدون سرما”. بر اساس فرضیه ای دیگر، نام آفریقا از نام نیا و الهه قبیله بنو ایفرن (Banou Ifren) از قبایل آفریقایی گرفته شده که ایفری (Ifri) نام داشت.
نوشتههای مرتبط
در آفریقای غربی، از قرن ششم میلادی تا آغاز هزاره بعدی، فعالیت های گسترده تجاری و زمین های حاصلخیز، پدیدآمدن پادشاهی ها و امپراطوری های قدرتمندی چون تمدن نوک (Nok)، مالی (Mali)، کانم بورنو (Kanem-Bornou)، داهومه (Dahomey)، اویو (Oyo)، آشانتی(Ashanti)، قانا (Ghana)، کنگو و بسیاری امپراطوری ها و سلسله های قدرتمند دیگر را سبب شد.
پیدایش امپراطوری مالی که مانده (Mandé) یا ماندن (Manden) نیز خوانده می شود، شاید یکی از بزرگترین رخدادهای تاریخ آفریقا باشد که در قرن سیزدهم اتفاق افتاد. پادشاه آن سونجاتا کیتا (Sundjata Keita) نام داشت که پس از پیروزی ارتش خود در یک نبرد، بر تخت نشست. او قلمرو امپراطوری خود را به یک قانون مشروطه و نیز یک بیانیه مجهز کرد که به نوعی بیانیه حقوق بشر بی شباهت نیست. در این اعلامیه، حق زندگی، حفاظت از تمامیت فیزیکی، بردباری، احترام به حکیمان و مقدسین، اصل آموزش کودکان، شرکت زنان در سیاست، خوشرفتاری با بردگان و… دیده می شود.
به جز امپراطوری ها و سلسله های فوق، فدراسیون های دیگری از دولت- شهرها در آفریقا به وجود آمدند، اما اغلب این حکومت ها با استقرار بندرگاه های اروپایی در گینه از بین رفتند.
از قرن هفتم ارتش های عرب آفریقای شمالی را تصرف کرده و به مستعمره سازی آنها پرداختند. بازرگانی کاروانی و گسترش اسلام، روابط جدیدی میان دو آفریقا به وجود آورد. اقوامی که در ابتدا اسلام آورده بودند به گسترش آن پرداختند.
نخستین روابط آفریقای سیاه با دنیای عرب در قرن هفتم و با اروپاییان درقرن پانزدهم صورت گرفت. اروپاییان به تاسیس آژانس های تجاری رقیب معاهدات بازرگانی شرقی پرداختند. این امر ابتدا به منظور گسترش بازرگانی و بعد برای تنظیم معاهده تجارت با سیاهان سراسر دایاسپورای آفریقا صورت گرفت.
آفریقای شمالی پس از دوران اسلام، شاهد گسترش فرهنگ عثمانی نیز بود البته به جز مراکش که در کنار رود مولویا (Moulouya) توانست پیشروی ارتش عثمانی را متوقف سازد.
قرن نوزدهم پس از ابطال قانون برده داری، دولت های اروپایی به مدد پیشرفت های فنی و به رغم مقاومت مردم آفریقا در آفریقای شمالی و آفریقای جنوبی منطقه صحرا مستقر شدند. قدرت های استعمارگر در زمان برگزاری کنفرانس برلین در سال های ۱۸۸۵-۱۸۸۴ آفریقا را میان خود تقسیم کردند. بهره برداری از منابع طبیعی و انسانی آفریقا تا قرن بیستم زیر نظر دولت های اروپایی ادامه یافت. در این میان دو کشور جان بدر بردند: لیبریا که از سال ۱۸۴۷ مستقل بود و اتیوپی که از سال ۱۸۹۶ و واردساختن شکست به ایتالیا در جنگ آدوا (Adoua) به استقلال رسیده بود و نخستین کشور آفریقایی بود که از این پیروزی برای فائق آمدن به کشورهای استعمارگر استفاده کرد.
بین سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۷۵ بود که تمایلات ملی گرایانه آفریقا جان گرفت و پس از گذشت سال ها استقلال را برای این قاره به ارمغان آورد. آفریقا تا سال های دهه ۱۹۹۰ تحت سوء استفاده های قدرت های جنگ سرد قرار داشت. با اینهمه این قاره هنوز جایگاه نزاع های متعدد داخلی است که می توان آن ها را به دسته های زیر تقسیم کرد:
v درگیری های قومی که علل آن را اختلاف نظرهای مرزی و یا فرهنگی تشکیل می دهند،
v درگیری های سیاسی که به سبب سهل انگاری حکومت های بی مسوولیت و ترجیح دادن منافع اداره کنندگان بر مردم فقیر محلی به وجود می آیند،
v درگیری های اجتماعی – سیاسی وابسته به فقر مردمی،
v جنگ های داخلی با دخالت عوامل بین المللی به منظور کنترل مواد اولیه ای که تجاری سازی شان به ندرت به بهبود وضع اقتصادی مردم محلی می انجامد.
آفریقا تاراج شده ترین قاره توسط نزاع هاست و نخستین تامین کننده سلاح برای این نزاع ها بین سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵فرانسه بوده است. رویهمرفته، می توان گفت دور باطل فقر – درگیری های اجتماعی – فقر، این نزاع ها را بیشتر می کند. از جمله این درگیری ها می توان به نسل کشی در رواندا، جنگ داخلی دارفور، بحران سیاسی – نظامی ساحل عاج و جنگ های الجزایر اشاره کرد. در سال ۱۹۶۳ به منظور حفظ صلح در این قاره، سازمان اتحادیه آفریقا تشکیل شد که در سال ۲۰۰۲ اتحادیه آفریقا جایگزین آن شد.
در مورد آفریقا از عبارت “استعمار نوین” نیز استفاده می شود که به معنای وضعیت سیاسی و استبداد کشوری در قبال یکی از مستعمرات قدیمی آن است.
از نظر جغرافیایی آفریقا قاره ای با اقلیم های بسیار گوناگون است. آفریقای مرکزی با اقلیم استوایی، گرمای آفریقای شمالی و جنوبی را تعدیل می کند. دشت های شمال آفریقا بیابانی بوده و به دلیل فاصله زیاد از اقیانوس بسیار گرم هستند. تفاوت دمایی تابستان و زمستان و نیز شب و روز در آن ها چشمگیر و بسیار مهم است. در جنوب این قاره، گرما توسط رطوبت اقیانوسی و نیز ارتفاع از سطح دریا کاهش می یابد، به خصوص در فلات های بلند شرق آفریقا. پوشش گیاهی این ناحیه نیز متراکم تر است. سرانجام سرحدات شمالی وجنوبی دارای آب و هوایی معتدل هستند، البته بخش جنوبی دارای هوایی خنک تر و مرطوب تر است.
بخش بزرگی از مرزهای دولت های آفریقایی، از دوران استعمار این قاره برجای مانده اند، به همین دلیل به ندرت بیانگر واقعیت های جمعیتی هستند. نیز دسته بندی کشورهای مختلف به نواحی زیردست، بیشتر به منظورات عملی انجام گرفته تا واقعیت تاریخی. به این ترتیب این قاره را به آفریقای شمالی، آفریقای سیاه (زیر صحرای آفریقا) و آفریقای جنوبی تقسیم می کنند:
v آفریقای شمالی از جنوب به صحرای آفریقا می رسد و اغلب ساکنان آن را اعراب و بربرها (قومی در آفریقای شمالی) تشکیل می دهند. از کشورهای قلمرو آن می توان به الجزایر، مصر، لیبی، مراکش و سودان اشاره کرد.
v آفریقای سیاه که خود به سه دسته تقسیم می شود: آفریقای غربی، شرقی و مرکزی. از کشورهای آفریقای غربی می توان بنین، بورکینافاسو، ساحل عاج و گینه؛ از آفریقای شرقی، کومور، جیبوتی، اریتره و اتیوپی؛ از آفریقای مرکزی، کامرون، آنگولا، چاد و کنگو را نام برد.
v آفریقای جنوبی که دارای آب و هوایی معتدل و بالاترین سطح پیشرفت اقتصادی است. از کشورهای این ناحیه می توان به بوتسوانا، نامیبیا و لزوتو اشاره کرد.
آفریقا بالاترین نرخ افزایش جمعیت دنیا را دارد و با حدود هشتصد میلیون نفر جمعیت در سال ۱۹۹۹ به میزان ۸/۱۲ درصد جمعیت دنیا را در خود جای داده است. اگرچه نرخ زادوولد در آفریقا بسیار بالاست، اما نرخ مرگ و میر هم در آن بسیار زیاد است. برای نمونه می توان به مرگ کودکان اشاره کرد که ده کشور آفریقایی در سال ۲۰۰۸ شاهد نرخ مرگ و میر ۳۰ درهزار کودکان بودند و نیز در پنج کشور دیگر امید به زندگی بین ۳۲ تا ۴۱ سال بوده است که پایین ترین میزان را تشکیل می دهد.
در پایان قرن بیستم، ایدز نخستین عامل مرگ در آفریقا بود. سوء تغذیه، قطحی، کمبود آب آشامیدنی یا پایین بودن کیفیت آن و نیز اپیدمی های دیگر از سایر دلایل مهم مرگ در این قاره به شمار می روند.
آفریقا از نظر فرهنگی یک بلوک همگن نیست و مجموعه ای از فرهنگ های گوناگون در آن زندگی می کنند. فرهنگ آفریقای سنتی زیر صحرایی، براساس انتقال شفاهی و به همراه موسیقی بناشده است. شاعران و نوازندگان دوره گرد، پیام آوران و خوانندگان این ناحیه ماموران حفظ خاطره و سنن مردمی آن هستند که مدت ها کلید ورود به قله جامعه آفریقایی به شمار می رفت. آنان همچنین ماموران اداره نزاع های این ناحیه نیز بودند.
از پس از دوران استقلال آفریقا، متفکران و هنرمندان این قاره در واکنشی وسیع، به موضوع هویت و مدرنیته پرداخته اند. برقراری تعادل میان درستی و مدرنیته بر اساس جهت های برگزیده شده، به نتایج گوناگونی رسیده. در این میان باید از جنبش “سیاه بودگی” (Negritude) یاد کرد که طلایه داران آن، لئوپولد سدار سنگور (Senghor) و امه سزر (Césaire) بودند. جنبشی که پیرامون انکار همسان گرایی استعماری و اتحاد فرهنگ های سیاهان در سراسر دنیا می گشت. این جنبش، در فستیوال جهانی هنرهای سیاه مطرح شد که توسط رییس سنگالی آن، سنگور در سال ۱۹۶۴ برگزار و در سال های بعد دنبال شد. آنچه نگرش نوینی درباره فرهنگ آفریقایی ارائه می کرد و از مفاهیم رادیکال یا قوم گرایانه فراتر می رفت تا تحت تاثیر انقلاب یا طرد استعمار نوین، به فرهنگ آفریقایی واحدی دست یابد. امروز به رغم مشکلات سیاسی یا اقتصادی که برخی از آنان را به مهاجرت به اروپا یا آمریکا واداشته، بسیاری از هنرمندان و متفکران آفریقایی به شهرتی بین المللی دست یافته اند. برای نمونه می توان به سزاریا اوورا (Cesaria Evora)، شب خالد (Cheb Khaled)، نقیب محفوظ (Naguib Mahfouz) اشاره کرد.
زبان شناسان نزدیک به ۲۰۰۰ زبان زنده در قاره آفریقا شناسایی کرده اند که معادل یک سوم زبان های دنیاست. آنان این زبان ها را به چهار خانواده بزرگ تقسیم کرده اند و در نتیجه این دسته بندی، زبان های با ریشه غیر آفریقایی را محسوب نکرده اند. خانواده زبان های آفریقایی- آسیایی با ۳۴۰ میلیون، خانواده نیلی – صحرایی با ۳۵ میلیون، خانواده خویزان (khoisan) با ۳۶۰۰۰۰ گویشور و خانواده زبان های نیجری- کنگویی که بزرگترین خانواده زبانی دنیاست، همگی در قاره آفریقا به حیات خود ادامه می دهند و هریک دارای تعداد فراوانی زیرمجموعه هستند.
به جز زبان های فوق، دو خانواده زبانی دیگر نیز در این قاره حضور دارند:
– زبان های استرانزی
– زبان های هندواروپایی به خصوص فرانسه، پرتغالی، انگلیسی.
اکنون زبان فرانسه در آفریقا نقشی مهم دارد و رفته رفته به عنوان زبان رابط و حتی در برخی مناطق، مانند ساحل عاج، گابن، کنگو، کامرون و به خصوص بنین، زبان مادری مردم آفریقا محسوب می شود. در سال ۲۰۰۱ آگادمی زبان های آفریقایی برای مدیریت میراث مشترک زبانی ایجاد شد.
از نظر دینی، ادیان قبایل آفریقایی در مناطق شرقی، مرکزی، جنوبی و منطقه ساحل عاج در آفریقای غربی می زیسته اند. از جمله ادیان این قاره می توان به جان گرایی، اسلام (آفریقای شمالی، غربی و سواحل شرقی)، مسیحیت با ارتدوکس(اتیوپی، اریتره، مصر)، کاتولیک و پروتستان اشاره کرد. اتیوپی دومین ملت باستانی مسیحی پس از ارمنستان است. در سایر نقاط آفریقا نیز مسیحیت به وسیله مبلغان دینی اروپایی در عصر استعمار منتشر شد.
از نظر اقتصادی، بهره برداری از مواد اولیه، نخستین صادرات آفریقا را تشکیل می دهد، اما بر اساس آمار فائو سهم این قاره از صادرات جهانی از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۸ کاهش شدیدی به خود دیده و نرخ سرمایه گذاری خارجی مستقیم آن در همین فاصله زمانی به یک پنجم رسیده است. در حال حاضر بدهی، بخشی اساسی از بودجه اغلب کشورهای آفریقایی را تشکیل می دهد. بر اساس اظهارات کمیته لغو بدهی های جهان سوم، بدهی “نتیجه گزینش های ژئوپلیتیک کاملا آشکار و به خصوص سازوکاری قدرتمند برای انقیاد کشورهای فقیر است.” میزان وام هایی که برخی کشورهای در حال توسعه تا سال ۲۰۰۹ به بانک جهانی بازپس داده اند معادل ۱۰۲ برابر میزانی است که در سال ۱۹۷۰ مقروض بوده اند. ۱۰ ژوئن ۲۰۰۹ دو مجمع همکار فرانسوی و بلژیکی در گزارشی درباره “بنگاه های لاشخور” ایجاد یک دادگاه بین المللی حقیقی برای رسیدگی به بدهی ها را خواستار شده اند. این دو مجمع تاکید می کنند که این بنگاه های سوداگر “بدهی های کشورهای فقیر را با قیمتی بسیار پایین خریداری می کنند تا بعدها از راه های قانونی آنان را به بازپس دادن این بدهی ها با قیمتی بسیار بالا وادارند…” این گزارش انگشت اتهام را به سمت کشورهای ثروتمند می گیرد و اظهار می کند “سیستم قضایی فرانسه، انگلستان و آمریکا به طور خودکار به بنگاه های لاشخور حق استثمار کشورهای فقیر را می دهند.” و نیز “پول هایی که فرانسه و کشورهای ثروتمند به کاهش بدهی اختصاص می دهند به جای تامین هزینه های اجتماعی از طریق بنگاه های خصوصی توقیف می شوند.”
هم اکنون آفریقا از نظر منابع طبیعی قاره ای ثروتمند به شمار می رود: کنگو، آنگولا، الجزایر، گینه، گابن، نیجریه و آفریقای جنوبی، جمهوری کنگو، ساحل عاج و کامرون احتمالا کشورهای دارای منابع بیشتر این قاره هستند. از میان منابع طبیعی آفریقا می توان به سنگ های قیمتی، معادن فلزات، طلا و روی اشاره کرد. نفت، گاز طبیعی و زغال سنگ نیز در سطح وسیعی توسط کشورهای چندملیتی استثمار شده اند. چند سالی است که این کشورها از طریق کشورهای آسیایی مانند چین و هند به استثمار آفریقا می پردازند.
از نظر گردشگری آفریقا دارای جاذبه های گردشگری زیادی است که از میان آنها می توان به اهرام ثلاثه، بناهای تاریخی، بیابان های آفریقا، کوه ها و… اشاره کرد. گردشگری جمعی در شمال آفریقا بیش از بخش جنوبی صحرای آفریقا جریان دارد.