انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گزارش پنجاه و دومین نشست «یکشنبه‌های انسان‌شناسی و فرهنگ»:«فرهنگ عشایر»

نشست پنجاه دوم «یکشنبه‌های انسان‌شناسی وفرهنگ»، یکشنبه ۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۴، درمرکز مشارکت‌های فرهنگی هنری شهرداری تهران برگزار شد. درابتدای این نشست فیلم مستند «تاراز» ساخته فرهاد ورهرام به نمایش درآمد و در ادامه آقای دکتر جبار رحمانی (عضو مرکزی و مدیر صفحه انسان شناسی دین در انسان شناسی و فرهنگ) با عنوان « فرهنگ و دین در عشایر » سخنان و مباحث خود را ارائه نمودند.

در بخش دوم آقای حسن غفاری (عضو هیئت موسس انجمن عکاسان میراث فرهنگی کشور و بازرس انجمن عکاسان ایران) باموضوع «بازگویی تجربه عکاسی در فضاهای عشایری» سخنان خود را ارائه کردند. در پنل پایانی جلسه پرسش وپاسخ با حضور آقایان دکتر فکوهی، دکتررحمانی، ورهرام و غفاری برگزار گردید و به پرسش های حاضرین پاسخ داده شد.

مستند: «تاراز»

تاراز پس از بیان مختصر چگونگی ساخت مستند علف در سال ۱۳۰۲ توسط مریان سی کوپر و همراهانش ، روایتگر داستان کوچ بهاره ایل بختیاری به ییلاق است. در فیلم می بینیم، کوپر و همراهانش در سال ۱۳۰۲ به ایران آمدند تا از نبرد بزرگترین ایل کوچ رو ایران در برابر طبیعت فیلم ماندگار علف را بسازند. کوپر در توضیح ساخت این اثر آن را تلاشی برای بهره گیری از قدرت سینمادر در معرفی جغرافیای انسانی نامیده است کوپر در آن سال به همراه حیدرخان بامدی در کوچ بهاره مستند خود را می سازد. سازندگان فیلم تاراز در سال ۱۳۶۶ به همراه خانواده آمرید حاتمی از همان طایفه و همان مسیر کوچ کرده و فیلم دیگری تهیه می کنند. تاراز در کنار به تصویر کشیدن فراز و نشیب های این ایل در کوچ به بیان مراسم و مناسک رایج در میان ایل بختیاری می پردازد. تاراز نشان می دهد که چگونه این ایل در عزمی جمعی در مراسم­هایی چون عروسی و عزا یکدیگر را یاری می کنند. هم چنین به بیان برخی تعاریف و شیوه های زندگی در میان ایل بختیاری پرداخته از مسیرهای کوچ و ایل راه های کوهستانی می گوید. تاراز روایتگر تنیده بودن زندگی عشایر کوچ کننده ایل بزرگ بختیاری با طبیعت و شیرینی و تلخی های آن است. معرفی سلسله مراتب خویشاوندی در ایل بختیاری، روابط سیستمی حاکم در میان این افراد، اقامتگاه های تابستانی و زمستانی و بسیاری نکات دیگر از مباحث بیان شده در مستند تاراز بود. تهیه کنندگان فیلم تاراز با خاتواده آمرید حاتمی از طایفه بامدی در فروردین ماه کوچ را آغاز می کنند. پیش از کوچ در ایل برای مرگ فتح الله پسر عموی آمرید و کنیز همسر اکبر پسر عموی دیگر آمرید مراسم عزا برپا می شود و پس از آن این خانواده در مال خود کوچ را آغاز می کنند. مال آمرید و دیگر مال­های تش درویش آدمی از ایل راه تاراز حرکت خود را برای ترک قشلاق در دز اسد خان آغاز و به سمت یال جنوبی زرد کوه بختیاری در استان چهار محال بختیاری حرکت می کنند و پس از ۲۵ روز به ییلاق رسیده و به مدت سه ماه در آنجا اقامت می کنند و… .

بخش دوم، سخنرانی آقای دکتر جبار رحمانی: « فرهنگ و دین در عشایر »

دکتر رحمانی بحث خود را با اولویت دادن به موضوع اصلی دین در عشایر آغاز کرد و گفت، یکی از دوستان سئوال کرد که این افراد واجبات روزانه اسلامی خود را چه می­کنند؟ برای رسیدن به بحث دین عشایری ابتدا این نکته را بررسی می­کنیم که منطق این جامعه عشایری چیست و چگونه عمل می­کند؟ مسئله جامعه عشایری در کشور، موضوع مهمی است که به نوعی در حاشیه است و به مطالعات قبلی ارجاع داده می­شود. اما توجه و تمایل در سیاست­های عملی جامعه، برای اسکان عشایر ، حاکی از آن است که تعریفی خاص از جامعه عشایری در ذهن عموم مردم و افراد دانشگاهی ما وجود دارد. سنت­های آکادمیک، نیز نگاهی تاریخی به این حوزه دارند زیرا آن را مصداق جامعه بدوی و بیانگر سنت اولیه از زندگی می­دانند. در فضای عمومی هم دو نگاه بسیار خاص وجود دارد یک گفتمان رمانتیک طبیعت گرایانه که آن فضا را زیبا قلمداد کرده و برای بودن با این گروه و گردش با آنها ابراز تمایل می­کنند و دوم گفتمان توسعه­ای که این گروه را مصداق جامعه بدوی قلمداد نموده است. در میان عشایر امروز یک نوستالژی هویتی وجود دارد، عشایر در جامعه ما نقشی کلیدی بر عهده دارند بخش اعظمی از سلسله­های سیاسی ایران را نظام­های عشایری تشکیل داده­اند و همواره قدرت نظامی مهمی در تاریخ ما عهده­دار بوده­اند. هنوز هم منطق قدرت سیاسی ایران منطق عشایری ساختار تاریخی و ساختار خویشاوندی دارد. او در تعریف جامعه عشایری گفت، در تعریفی حداقلی که در ذهن خود از عشایر داریم، عشایر جامعه­ای قبیله­ای است که معمولا کوچ می­کنند. طبق ادبیات موجود چهار نوع عشایر داریم، عشایر کوچنده که درتصویر دیدیم و سه ویژگی دارند که عبارتند از:

ساختار اجتماعی قبیله­ای
معاش دامداری
شیوه زندگی مبتنی بر کوچ

دسته دوم عشایر اسکان یافته که در فیلم مصداق آن را ملاحظه کردید. عشایری که سکونت کرده، ساکن شده اند و به تعبیر روایتگر فیلم، دست از کوچ و دامداری برداشته­اند و بیشتر مشغول کشاورزی و کشت هستند. دسته سوم عشایر نیمه اسکان یافته یا نیمه کوچ گر داریم که در یک طرف از ییلاق یا قشلاق ساکن هستند بخشی را سکونت دارند و بخش دوم را کوچ می کنند. دسته چهارم عشایر رمه گردان هستند که در آن کلاً خانواده ساکن است و گله و چوپان جابه جا می­شوند. رحمانی گفت مهمترین مقولاتی که این مفهوم (جامعه عشایری) در جامعه ما، فضای ذهنی و آکادمیک ما دارد سه مولفه است ، یکی شیوه زیست، که مبتنی بر کوچ است، دوم شیوه معیشت، که شامل دامداری است، البته اشاره کردیم که کشاورزی در حاشیه معاش عشایر وجود دارد و سوم سازمان اجتماعی قبیله ای آنها می باشد. در ایران عموماً تعریف­ها و مطالعاتی که به لحاظ رویکردی در حیطه جامعه عشایری وجود دارد رادای مولفه اصلی است، یکی عامل اقتصادی یعنی شیوه معاش ایشان و دیگری جابه جایی مکانی (کوچ و تولید دامداری) است، که عملاً مبتنی بر رویکردی ماتریالیستی می باشد و اینها در جبر محیطی جابجا می­شوند و الزام به کوچ پیدا می­کنند و کل سیستم خود را در آن فضا تعریف می­کنند. در لغت­نامه­های لاتین عشایر به جماعتی اطلاق می­­شود که به یک نژاد یا قبیله تعلق دارند و از مکانی به مکان دیگر برای یافتن چراگاه حرکت می­کنند و زندگی متحرکی دارند. اما اگر بخوایم این مفهوم را بازنگری کنیم باید همانگونه که گفته شد، بر دو مقوله شیوه تولید به عنوان مولفه اصلی و حرکت فضای ایشان (کوچ) تاکید کنیم . نکته اصلی که وجود دارد آن است که کوچ عامل اصلی و یک ری تشکیل دادهامعظمی از سلسلهلمداد نموده است. در میان عشایر امروز یک نوستالژی هویتی وجود دارد . عشایر در جامعه ما نقشی کلعنصر مهم در ساماندهی سایر بخش­های فرهنگ این جامعه نیز محسوب می­گردد. در کوچ ما یک جابجای فضایی می بینیم و نکته دیگر اینکه کل طایفه، کل اجتماع عشایر و در واحدهای خود همه درگیر آن هستند. موضوع دیگر که کوچ عشایر را خاص می­کند دائمی بودن آن است و فصلی یا مقطعی نیست و عشایر هر سال باید این چرخه را طی کنند. این خصیصه در حرکت بودن دائم آنها سبب شده یک زندگی سیار و متحرک داشته باشد، که پیامدهای زیادی برای عشایر به همراه دارد. مهمترین ویژگی و پیامد آن این است که به سبب حرکت دائم زندگی به مینی مال مبدل می­گردد، لذا تکنولوژی پیشرفته و ابزار و وسایل زیاد ندارند. حداقل نیازهای یک زندگی راحت به زعم خویش را مهیا می­کنند. خیلی در صدد پیچیده کردن عناصر زندگی و افزایش تشریفات و تجملات زندگی نیستند و همه چیز ایشان ساده و حداقلی است و به عبارتی زندگی سبکبال دارند. این سیالیت ناشی از حرکت دائم به آنها قابلیت انطباق خوبی می دهد. شاید نتوان گفت که انطباق پذیری آنها از سیالیت ناشی شده زیرا سیالیت ضرورت انطباق پذیری آنهاست. عشایر باید هم با شرایط محیطی و هم در برابر بحران های پیش روی خود باید قابلیت انعطاف پذیری خوبی داشته باشند. قابیلت کوچ و ساختار مال، انطباق پذیری آنها را بالا می برد، به عنوان مثال هنگامی که ایشان در درون خود دچار تنش های اجتماعی می شوند به جای جنگیدن با یکدیگر چون قلمرو ساده ای دارند به راحتی از یکدیگر جدا شده و مال جدیدی را شکل می دهند. به عبارتی مینی مال شدن کل زندگی اجتماعی عشایر سبب شده تنش ها را به خوبی کنترل کنند. رحمانی گفت معمولاً نوعی تلقی تکامل گرایانه نیز در مورد اینها وجود دارد، در سنت های باستان شناسی می گویند که عشایر مربوط به عصر نئولیتیک هستند که بین ۱۲۰۰۰ تا ۶۰۰۰ سال قبل وجود داشته اند. اما مطالعات انسان شناسی نشان داده که سیستم عشایری نتیجه نوعی تخصصی شدن، انسجام و یک توسعه در سیستم های کشاورزی و دامداری است و متعلق به جوامع پیچیده است و لذا سیستم عشایری نمی تواند قبل از یک جانشینی رخ داده باشد. زیرا دو مولفه در آن وجود دارد، دام اهلی و گیاه اهلی. این دو مولفه پس از یکجانشینی پدید آمده است این سیستم عشایری که در ذهن شما وجود دارد اگر قبل از آن وجود می داشت نوع دیگری از اجتماع را شامل می شد که در انسان شناسی به آنها جوامع گردآور شکارگر می گویند. این سیستم های اجتماعی با عشایر فرق دارد، جوامع گرد آور شکارگر فقط از مواد خام طبیعت بهره می گیرند اما عشایر کاملاً با سیستم اهلی دام مواجه هستند و از طرفی هم با سیستم های اهلی شده کشاورزی مانند گندم و غیره، لذا باید آن را در یک سیستم دینامیسم خود بفهمیم . معمولاً انسان شناسان برای فهم عشایر تلاش می کنند بررسی­های تطبیقی گسترده انجام بدهند، تا قابلیت تعمیم داشته باشد. دکتر رحمانی در ادامه افزود چهار خطا وجود دارد که ما چه در سنت های آکادمیک چه غیرآکادمیک در فهم عشایر با آن مواجه هستیم. مورد اول ذات گرایی است، ما معمولاً کل این سیستم اجتماعی را به یکی از مولفه ها یا صفات آن تقلیل می دهیم مثلاً آنها را اجتماعات ابتدایی می نامیم در مردم شناسی این کلیشه که عشایر نوعی مشابهت با جوامع بدوی دارند وجود دارد. مورد دوم تعمیم بیش از حد، به گونه ای که تمام سیستم های عشایری را به یک سیستم نسبت می دهیم و فرضاً همه عشایر را دامدار و کوچ گر قلمداد می کنیم و گویی عشایر کار دیگری انجام نمی دهند یا اینکه یک مورد بررسی شده را به همه سیستم نسبت بدهیم که خود خطا محسوب می گردد. مورد سوم تقلیل گرایی است. اینکه بگوئیم همه سیستم های عشایری در یک سیستم خویشاوندی بخش بندی شده و مثلاً مانند سیستم مال کار می کنند یا همه صرفاً دام پرور هستند و خطای چهارم عبارت است از نوعی ظاهرگرایی تعریف هاست. یعنی هر آنچه در ظاهر دیده شده را تعریف کنیم. او گفت مطالعات اتنوگرافیک و انسان شناسی نشان داده است که سیستم های اجتماعی عشایری به شدت پیچیده تر از آن هستند که ما گمان می کنیم، درست است که اینها معمولاً در حوزه معاش دام پرور هستند و کل سیستم زندگی خود را بر اساس تامین دام ها و چراگاه های آنها طراحی می کنند و جابجایی دوره ای دارند و …. اما اینگونه نیست که صرفاً دامدار باشند یا یک نوع رابطه با محیط برقرار کنند بلکه تنوع بسیار گسترده ای در شیوه های تولید اجتماعات عشایری وجود دارد. در ساختارهای سیاسی ، ساختارهای اجتماعی، در رابطه با محیط و باالاخص در رابطه با محیط پیرامون این گوناگونی ملاحظه می شود. بنابراین تعریف جامعه عشایری را باید به نوعی پروبلماتیک کرد تا مشخص گردد این جامعه در کجای حیات اجتماعی به مفهوم عام و یا در سابقه حیات اجتماعی جوامع در ایران بطور خاص قرار می گیرد. اگر مطالعات انسان شناسی صورت پذیرفته در ایران را مرور کنیم و عشایر را در شمال و جنوب بررسی کنیم خواهیم دید ما در ایران و دنیا چند نوع عشایر داریم یکی عشایر شکارگر گردآور هستند نوعی دیگر از عشایر هستند که دام ندارند در شمال آفریقا و بخشی از اروپا که تاجر و خدماتی هستند و کارهای تجارتی می کنند، عده ای از عشایر هم داریم که عشایر دامدار هستند که نمونه آن را در مستند امروز شاهد بودیم. یا به تعبیر کروور به عنوان انسان شناس که عشایر بدوی را از عشایر دامداری تفکیک می کند می توانیم بگوییم سیستم های عشایری به شدت متفاوت هستند. نمونه مشابه آن کولی ها هستند که دامدار نیستند اما سیستم عشایری دارند و کل مجموعه جا به جا می شود. یا امروزه کارگران مهاجر فصلی که به یک تعبیر عشایر مدرن هستند. لذا مولفه معیشت را نمی توان به عنوان یک مولفه اصلی در تعریف عشایری استفاده کرد. رویکرد مهم دیگر رویکردی تکاملی است اینکه ما بگوییم عشایر یک مرحله قبل هستند و اکنون ساکن شده اند خوب است که پیشرفت کرده اند اما تاریخ مطالعات عشایر در ایران و مطالعات میدانی صورت گرفته نشان داده رابطه سبک زندگی عشایری و سبک زندگی یکجانشینی لزوماً خطی نیست، به گونه ای که اول یکی باشد بعد دیگری، بلکه رابطه ای دوری دارند به گونه ای که شرایط و عوامل گوناگونی در ایران بوده که مردم گاه سیستم عشایری و گاه یکجانشینی را انتخاب می کردند، به تعبیری فرایندهای مکمل برای یکدیگر بوده اند. مردم هر زمان لازم و مفید بوده ساکن می شدند و هر زمان به نظر می رسید مفید نیست کوچ می­کردند . به تعبیری ساکن بودن و کوچنده گی دو سر یک طیف هستند که جامعه ایرانی در دوران های مختلف و مقتضیات خود تمایل خاص به هر کدام از این طیف ها داشته است. جامعه ها لزوماً عشایر مطلق نبودند، اسکان مطلق نیز نداشتند، لذا می بینیم برخی از فعالیت های یکجانشینی مانند کشاورزی را هم اینها انجام می دهند. ضمن اینکه ما در ایران با این تنوع که داریم هنوز نمی توانیم الگویی مشترک و یکسان برای تمام عشایر خود تعریف کنیم. دکتر رحمانی مجدد به سئوال اول خود در خصوص اینکه عشایر چه کسانی هستند اشاره کرد و گفت، خود این سئوال غلط است و ما نمی توانیم یک گروه از افراد را عشایر نام گذاری کنیم، به عبارتی عشایر بودن وکوچندگی دال بر نوعی از مردم یا نوعی از جامعه که در مفهوم ذات آن عشایری است نمی باشد. بلکه پرسش باید این گونه طرح گردد که، چه زمانی یک شیوه زندگی یا شیوه تولید عشایری می شود؟ زیرا عشایر قابلیت انجام همان کارهایی را دارند که اگر در شهر بودند انجام می دادند، دامپروری را کشاورزان و یک جانشینان هم انجام می دهند و لذا لزوماً نمی توان با این ویژگی ها عشایر را تعریف کرد. به بیان دیگر باید پرسیده شود استراتژی زندگی کردن عشایری چگونه استراتژی است؟ وقتی مردم این زندگی را برمی گزینند چه کاری را می خواهند انجام دهند و چگونه آن را اعمال می کنند و در نهایت چه پیامدهایی برای زندگی ایشان دارد. به زبان ساده عشایر زندگی نمی کنند که کوچ کنند، بلکه کوچ می کنند تا زندگی کنند و کوچ عامل استراتژیک برای بقای ایشان است. برای این مردم، سبک زندگی عشایری نوعی استراتژی است نه یک تعریف هویتی ذات گرایانه و ماهیتی. لذا یک اجتماع در ایران تحت شرایط خاص می تواند یکجانشین شوددر ایران، بالاخص که نشان داده شده تنوع بالایی از اجتماعات عشایری داریم و تحت شرایطی مجدد می تواند کوچ خود را آغاز کند. لذا بهتر است به جای گفتن اینکه این جامعه عشایری است بگوئیم این جامعه استراتژی عشایری را برگزیده است و این تعریف پویندگی بیشتری دارد. جبار رحمانی افزود زنده کوچنده گی تبعاتی را نیز دارد به عنوان نمونه عشایر رابطه پایدار با طبیعت و محیط دارند و هیچگاه آنرا تخریب نمی کنند. همانند شیوه های غیرعقلانی و گاه وحشیانه ای که انسان شهرنشین نسبت به طبیعت دارند عشایر این نوع مواجهه را ندارند. رحمانی اضافه کرد قرار نیست از فضای زندگی عشایری تصویری آرمانی ارائه نماید یا نحوه دیگری از زندگی را تخطئه نماید که زندگی عشایری خوبی و بدی و سختی خاص خود را دارد. زندگی شهری نیز همین ویژگی را دارا می باشد. لذا ویژگی نخست در مورد عشایر رابطه پایدار ایشان با طبیعت است و ویژگی بعدی هم این مینی مال بودن آنهاست، این دو مولفه به ویژه مینی مال بودن عشایر در بحث دین بیشتر مورد بررسی خواهد گرفت. او در ادامه به موضوع اصلی بحث خود دین عشایری اشاره کرد و گفت، تلقی که از دین وجود دارد یک نهاد است با یک قشر متخصص و یک سیستم مناسکی پیچیده، فرضاً در تجربه ما نماز، روزه، حج، زیارت و آدابی از این دست. اگر در بررسی این برداشت کمی عقب تر برویم خواهیم دید که این تلقی است که در یک سیستم شهری شکل می گیرد. جامعه­ای که قشربندی دارد، جامعه ای که یک عده می توانند متخصص دین باشند و نقش دیگری در جامعه نداشته باشند. اینکه یک نهاد در جامعه کاملاً از سایر نهادها تفکیک شده باشد از جمله ویژگی هایی است که در شهر رخ می دهد نه در سیستم های دیگر. رحمانی گفت مهمترین پیامد این سبک که در آن قشربندی وجود دارد و نهاد دین منفک از سایر نهادها وجود دارد این است که این نهاد می تواند ارزش افزوده سایر نهادها را به خود جلب کند لذا دین به سمت انباشته می رود و نهادهای دینی به سرعت فربه می شوند. به عبارتی دین شهری در مفهوم عام یک دین فربه است که الهیات آن به شدت پیچیده است. همچنین در دین شهری مناسک به شدت پیچیده و گسترده بوده و تجربه دینی اشکال به شدت متنوعی دارد، اخلاقیات آن به شدت وسیع است و وجه پیامدی آن در زندگی افراد بسیار زیاد است. به عنوان مثال اگر سیستم عشایری تصمیم بر پیاده کردن دستورات رساله عملیه بگیرد حتماً مختل می شود و در این فرصت تعداد زیادی تلفات انسان می دهد. زیرا سیستم رساله عملیه که با آن آشنا هستید یک نظام فربه مناسکی است، با آن آداب و هنجارهای به شدت گسترده و توسعه یافته که به جامعه شهری یکجانشین تعلق دارد. در رساله هم دقت کرده اید که هنگامی که از ساختار شهری خارج می شوید تمام قواعد شکسته می شوند. او در ادامه به سه فرم حیات اجتماعی ایران اشاره کرد و گفت، جامعه عشایری ، جامعه روستایی و جامعه شهری به عنوان نوعی استراتژی برای زندگی سه فرم حیات اجتماعی یا ایده­آل تایپ تحلیلی موجود در ایران است. رحمانی گفت در خارج از ایران ، جوامع گردآور شکارگر را نیز داریم که مورد بحث ما نیست. از آنجا که به تعبیر سنت­های دورکیمی بازنماهای جمعی مثل دین با سیستم های اجتماعی رابطه دارند، می توان گفت به سبب وجود این سه تیپ اجتماعی، ما می توانیم سه سیستم دینی نیز فرض کنیم، سیستم دینی روستایی، سیستم دینی عشایری و سیستم دینی شهری. سیستم دین شهری برای همه آشناست و در گوشه گوشه شهر خود می توان نشانه هایی از آن را یافت، اما هنگامی که از دین عشایری سخن می گوئیم لزوماً نباید آن را به یک دین عامه و ساده تقلیل داد، زیرا دین عشایری نیز دین عامه و دین نخبگان خود را دارا می باشد. قبلاً اشاره کردیم جابجایی عشایر سبب مینی مال شدن تمام امور زندگی شده است و همه امور زندگی به سمت حداقلی رفته و کاملاً کاربردی شده است، همه چیز در حداکثر کاربرد خود مورد استفاده قرار می­گیرد. بخشی از آن به موقعیت اقتصادی ایشان بازمی گردد و بخشی از آن هم به این دلیل است که عشایر چیزی را بی دلیل دور نمی ریزند. بار اضافه هم حمل نمی­کنند، همه چیزکاربردی، حداقلی، انضمامی و متناسب با سبک زندگی ایشان است. لذا تشریفات دینی به سبب نداشتن وقت و انرژی کافی هیچگاه نمی تواند میان ایشان توسعه پیدا کند، جامعه عشایری به شدت اقتصادی است در تولید و مصرف انرژی. قشربندی هم در میان ایشان نمی تواند شکل بگیرد و تمام اقشار عشایری حتی همان خان به تعبیری تولید کننده هستند، چون خان هم دام و مال خود را دارد. اگرچه موقعیت او سبب شده یکسری امکانات دیگر داشته باشد. و عموماً هیچ قشر غیرتولید کننده­ای در سیستم های عشایری وجود ندارد، نهادها هم در سیستم های عشایری قابلیت تفکیک ندارند چون جمع محدود است تراکم لازم بر ای تفکیک نهادی رخ نمی­دهد. تنها تفکیکی که در میان آنها خوب رخ می دهد سیستم های خویشاوندی است، از خرده خانوار و مال تا ایل و خان و غیره؛ نهاد خویشاندی نهاد غالب است که در دل خود ساختار سیاسی را دارد ساختار همه چیز با این یک نهاد شکل می گیرد. اینکه نهادهای دیگر بخواهند تفکیک شوند در میان آنها رخ نمی­دهد چون آن تراکم لازم را ندارند. آنها به سبب فرهنگ مینی مال، دین سبک و چالاکی دارند دم دستی و راحت است مثل صنایع دستی عشایر، بار فرهنگی خود را دارد، ساده و چالاک بودن دلیل بی ارزش بودن آن نیست. به شدت ارزشمند است به همان اندازه منطق انسانی دارد که هنر پیشرفته شهری یا هنرهای انتزاعی امروز دارد. آن هم به نوع خود خلاقیت ذهنی بشری را به تصویر می کشد. دین عشایری دین ضرورت ها و فوریت های ایشان است و نمی توانند دین را در همه عرصه های خود تعمیم بدهند. شما برای انجام کارهای دینی نیاز به انرژی اضافی دارید باید به سراغ آنها بروید و مرحله به مرحله انجام دهید، ولی عشایر خیلی هم نمی توانند اهل تشریفات باشند. در یک جمع بندی ساده، دین در اشکال فربه آن که در سنت های شهری شاهد آن هستیم (دین فقاهتی، دین عرفانی و صوفیانه) از نظر انسان شناسی و جامعه شناسی امکان حضور در عشایر را ندارند یعنی عشایر کسانی را ندارند که برای ایشان کار دینی انجام دهد (فقیه، مرجع ، یا رهبر عرفان های نوظهور فرضاً عرفان حلقه و…) عشایر امکان حضور چنین آدمی را در میان خود ندارند. البته زندگی ایشان با سیستم دینی بی ربط نیست مشاهده کردید که آنها حجاب که یک مفهوم کاملاً شهری است و همچنین تدفین داشتند، گزارش ها نشان می دهد که آنها غسل را در افراد بالغ انجام می دهند. این نکات نشان می دهد عشایر عناصر دینی و بخشی از الهیات و مناسک خود را از شهر می گیرند، اما آن چیزی که از شهر در مجموعه عشایر وارد می شود در نهایت صورت بندی خاصی آنها را پیدا می کند. رحمانی گفت تاکید من بر توصیفات سنتی از عشایر است که تقریباً از سی سال به قبل است. به عنوان نمونه بلاک میکائود توصیفی از عشایر لر دارد، در کار خود توضیح می دهد که چگونه بر اساس میزان ثروت اقتصادی خود قشربندیهای خاصی دارند. در میان اینها قشر بالا است که به سبب داشتن ثروت می توانند کار را برای انجام به دیگری بسپارند و خود در شهر ساکن شوند. تنها قشر عشایر هستند که امکان رفتن به حج و دادن میهمانی یا ولیمه های دینی را دارند و در نهایت می توانند به خود بار قدسی بدهند. این افراد به تعبیر خود عشایر انسانهای درستی نیستند و می خواهند خود را به گونه ای تطهیر کنند. بلاک میکائود توصیفی از اقشار پایین دست آورده و می گوید، زندگی ما آن میزان سخت است که وقتی برای اینکارها و فرصتی برای این مراسم های دینی نداریم. لوئیس­بک نیز محققی است که یکسال با یکی از عشایر قشقایی زندگی کرده، توصیفات جالبی دارد اگر چه مسئله اصلی این محققان دین نیست اما توصیفات جالبی دارد او می گوید شما مهمترین جایی که کار دینی را در عشایر می بینید در آیین های جمعی مانند عید قربان، قربانی، ماه رمضان و مناسک محرم است. توصیفات نشان می دهد قربانی در میان عشایر کاری مردانه است و آداب خاص خود را دارد. در عید قربان معمولاً چند نفر (کسانی که شرایط خوبی داشته باشند) جمع می شوندقربانی را انجام می دهند اما برای خود تعهد و الزام جهت مشارکت در این مراسم ایجاد نمی کند. وقتی هم این مراسم انجام می شود از آن حداکثر استفاده را می کنند مثلاً خون قربانی را به پیشانی می زنند برای اینکه تا سال بعد از بیماری در امان باشند و یک سری کاربردهای جادویی که به آن بازمی گردیم. لوئیس بک توصیف جالبی از مناسک محرم دارد او می گوید چند نفر باسواد به شهر رفته اند و جزواتی را از شهر آورده اند اینها روضه می خوانند. اما کل مناسک محرم برای ایشان یک شب عاشورا است و شب زنده داری آنهاست، یک علم دارند که لوئیس یک توصیف می کند این علم با لباس های زنانه تزیین می شود و پارچه های مخصوص این علم را ندارند. دو صف عزادار هستند یک سری شعر می خوانند مسن ترها کنار می نشینند از سن بلوغ تا میانسالی مشارکتی دارند و سینه زنی می کنند. قاعده آن است که تا صبح بیدار باشند اما معمولاً بعد از سینه زنی می خوابند و لذا خیلی خود را درگیر مراسم نمی کنند، مهمترین بخش مراسم ایشان روز عاشوراست که میهمانی می دهند. توضیحی که لوئیس بک می دهد نشان می دهد در این میهمانی آنچه مهم است دین نیست بلکه این است که در فرصتی همه جمع شده اند و از این فرصت برای طرح مشکلات موجود بهره می گیرند. ماه رمضان که از جمله آیین هایی است که عده زیادی درگیر آن می شوند نیز در میان عشایر جالب است، عموم و اکثریت اگر رمضان به کوچ بخورد پایبند آن نیستند و می گویند ما وقت این کار را نداریم و اعتقادی دارند که به واسطه آن کار خود را توجیه می کنند و می گویند ما مسلمانان بسیار خوبی هستیم، آدمهای پاک و زحمتکشی هستیم برای دیندار بودن نیاز به اینکارها نداریم. به عبارت دیگر در سنتهای دینی مانند تدفین متوفی هم خیلی تشریفات دینی را انجام نمی دهند و کارها حداقلی است. نکته اصلی آن است که عشایر دین شهری ندارند، بلکه المانهایی از دین شهری دارند، لذا چه چیزی سیستم دینی اینها را تنظیم می کند و سیستم دینی اینها چگونه عمل می کند؟ دکتر رحمانی در شرح این پرسش به چند نکته در خصوص دین عشایری اشاره کرد و گفت، سه مکان مقدس اصلی برای عشایر وجود دارد که از همه برای آنها مهمتر است. یکی قدمگاه­هاست که تعداد آنها کم است در مسیر کوهها قرار دارد، مورد دوم درختهای مقدس است که اینها ساخته های دینی هستند که از عصر کهن و عصرهای خیلی اولیه وجود داشته اند و بالاخره مهمترین مکان قدسی برای آنها امامزاده است. امامزاده بسیار برایشان مهم است. او مثالی از عشایر یک­جانشین زد وگفت به عنوان مثال سد کارون سه را که احداث می کردند حدود ۹۳ روستا در دریاچه سد قرار گرفت و باید جابجا می شدند، امامزاده ای در آنجا وجود داشت، تیم مطالعات اجتماعی سد نشان داد که این قصه بسیار برای عشایر منطقه مهم بود در آخر به این نتیجه رسیدند که امامزاده را جابجا کنند و حول آن یک سیستم اجتماعی مجدد را ساماندهی کردند و طرح موفقی بود. یعنی این اندازه این نقطه برای ایشان مهم بود که متولیان دینی کلاً این امامزاده را جابجا کردند. امامزاده عنصر بسیار مهمی است برای عشایر. در مناسک ها دو تیپ مناسک داریم، مناسک گذار که بحرانهای زندگی را حل می کنند (بیمار دارند، مرگ یا تجدید قوای معنوی و …) و دوم مناسک تقویت که جامعه جمع می­شود تا موضوعات خود را برای خویش بازسازی کنند و یادآوری کنند که به این ارزش ها و مسائل پایبند هستیم. در مناسک گذار مهمترین کاری که می­کنند زیارت کردن است هنگامی که دچار بحران می شوند به زیارت می روند. اگر در دوران کوچ نباشند به زیارت می روند و چند روز پیاده می روند و بازمی گردند. به تعبیری می توان گفت امامزاده ها توتم قبایل عشایری هستند که بدون رابطه با آنها از بین می روند اما قرار نیست این توتم هر روزدر زندگی ایشان باشد، در مناستهای خاص و شرایط خاص قرار می گیرد. در مناسک تقویت، مهمترین مناسک اجتماعی – تقویتی مناسک مرگ است نه اینکه کسی را تدفین کنند، مناسک پس از تدفین است، وقتی کسی را دفن می کنند مراسم که پس از دفن برای او برگزار می کنند مناسک تقویت است به شدت پیچیده است. مناسک مرگ در میان عشایر بسیار گسترده، پیچیده، توسعه یافته و وسیع است. وقتی که خان، مرد جوان یا بزرگی فوت می کند این مناسک به گسترده ترین شکل آن برگزار می گردد. مطالعات نشان می دهد کل سیستم عشایری هر کجا باشد خود را به این مراسم می رساند چون خانواده بزرگ عشایری اینجاست که خود را بازسازی می کند. مهمترین مکانیسم انتقال امر قدسی تبرک است همانگونه که بیان شد خون قربانی را به پیشانی می زنند تا قدرت قدسی قربانی آنها را محافظت کند. وقتی به زیارت می روند اشیا متبرک می آورند. مهمترین مکانیسم همین است. به عبارتی نوعی قدرت مانایی هست در عشایر که از آن استفاده می کنند. در بحران هایی که پیدا می کنند در دین عامه خود و علاوه بر زیارت مکانیسم هایی دارند گاهی اینها دسترسی به زیارت ندارند اصطلاحی دارند به نام استغاثه، هنگامی که در بحرانی گیر می کنند زیارتگاه یا قدیسی که در آنجا وجود دارد و آنها به آن باور دارند استغاثه ای می کنند دیالوگی که در آن کمک طلبیدن نوعی نذر و … در آن رخ می دهد و به شدت این استغاثه که معمولاً زنها آن را انجام می دهند کارکرد دارد. زیرا دسترسی به امامزاده ندارند نمی توانند کوچ را رها کنند. مناسک های جادویی مانند طلسم و چشم زخم دارند، این منطق های جادویی استراتژی های مواجه با مسایلی است که نمی توان حل کرد. فرضاً بچه ای می میرد یا اتفاق بدی می افتد می گوید چشم زخم است چون علم نمی تواند پاسخ دهد چرا این حادثه در این زمان در این مکان رخ داده لذا از منطق جادو برای توضیح آن استفاده می کنند. در یک جمع بندی کلی دین عشایری یک دین بارگاهی و زیارت گاهی است، فصلی، موضعی و مقطعی است دینی نیست که سیستم پیچیده ای از آیین ها را داشته باشد و تمام روز را بگیرد. به هیچ وجه توتم نمی تواند تمام روز ایشان را به خود اختصاص دهد. مری داگلاس با استناد به کار فردریک بارتز نشان داد، اینکه جهان در بخشی قدسی و در بخش گسترده­ای عرفی است نشان می دهد سکولاریسم لزوماً تعریفی نیست که مربوط به دنیای مدرن باشد و در جهان سنت به ویژه سیستم های عشایری دیده می شود. مری داگلاس ایده خود را مستند می کند به عشایر باصری جنوب ایران و گزارشی که فردریک بارتز نوشته است. به عبارت دیگر انسان سنتی البته به اینها نمی توان سنتی گفت هیچگاه دائماً در سپهر قدس نیست. آدمی است که در تمام سپهرهای خود هست گاهی هم به اینجا سر می زند. زندگی ایشان آن اندازه سخت است که فرصتی برای بودن در این فضا را ندارند و در سطوح خود دینداری عامه خویش را هم دارد. دکتر جبار رحمانی افزود، این تصویری که بیان کردم به نام دین بارگاهی مربوط به سیستم های سنتی عشایری بود زیرا پس از انقلاب با ورود سیستم های مدرسه ای، مبلغین هم به میان عشایر رفتند و مراسم ها و مسابقات قرآن و… را در میان ایشان پیاده کردند، تلاش شد بسیاری از مولفه های دین شهری در میان عشایر تزریق شود آنها هم بخشی از آن را پذیرفتند و بخشی را نپذیرفتند. او در نتیجه گیری بحث خود گفت سیستم های دین در جوامع مختلف به اشکال مختلف سازماندهی می شوند در سیستم های عشایری بر کانون زیارتگاه متمرکز می شودو مواجهه های زیارتی با آن و اینکه جهان قدسی جهان همه زندگی ایشان نیست. حوزه های مختصر و محدودی از آنها را دربرمی گیرد و بخش اعظم زندگی آنها بیرون از سپهر قدسی است و اینکه می بینیم سپهر قدسی می تواند تمام بخش های زندگی را دربربگیرد متعلق به دین شهری است.

 

بخش سوم، سخنرانی آقای حسن غفاری: «بازگویی تجربه عکاسی در فضاهای عشایری»

آقای غفاری در ابتدای سخنان خود گفت، در آن سال هایی که زنده یاد نادر افشار نادری در استان کهگیلویه و بویراحمد مشغول ساختن فیلم هدف بود، پدر من چند کیلومتر آن طرف تر مشغول کوچ بود. برخی از افراد در حوزه های اجتماعی برای تحقیق به استان کهگیلویه و بویراحمد آمدند. برای تحقیقات خود در حوزه علوم اجتماعی زنده یاد نادر افشار نادری در آن سال ها فیلم و عکس را وارد حوزه علوم اجتماعی کرده بود. غفاری از پخش مستند تاراز در ابتدای برنامه ابراز خوشحالی کرد و گفت خوشحالم که فیلم تاراز را دیده و با تعاریف علوم اجتماعی عشایر آشنا شده اید و هم چنین سخنان دکتر رحمانی را که به خوبی به آئین ها و آداب و رسوم عشایر پرداختند شنیده اید.

غفاری در ادامه افزود، من عشایر آبادی بویراحمدی از استان کهگیلویه و بویراحمد هستم و اگر بخواهم خود را به تعاریف فیلم ورهرام نزدیک کنم، باید اینگونه خود را معرفی نمایم که، من حسن غفاری کرغلام غفاری از چاله میرداوود، از تش میرغفار، از طیره میرمحمد باقر، از اولاد میرحسین، از ایل بزرگ بویراحمد هستم. این سلسله مراتب ایلی من سبب می شود در دسته های عشایری تعریف شوم و صاحب جایگاه اجتماعی خود باشم، که چقدر صاحب قدرت و منصب و جاه و موقعیت هستم. چون قرار است در این جلسه تجربیات خودم در خصوص عکاسی در فضای عشایری را برای شما بیان کنم لازم است مثالی برای روشن شدن حوزه بحث بیان نمایم . هنگامی که زنده یاد نادر افشار نادری در استان کهگیلویه و بویراحمد کار می کردند علاوه بر اینکه تولیدات مفید و خوبی داشتند و هزاران عکس در آن منطقه تولید کردند و خروجی کار آنها مونوگرافی­های بسیار متنوعی بود، افرادی را از بومی­های همان منطقه در آنجا آموزش دادند. افرادی که بعدها با دوربین­های فیلم­برداری و عکاسی به ثبت مستندات پرداختند، که در این زمینه می توان به جناب سید یعقوب غفّاری و سیدعطا طاهری اشاره کرد. این بزرگواران همچنان مشغول کار هستند و با دانشگاه­های علوم اجتماعی در داخل و خارج از کشور ارتباط دارند. آقای غفاری اشاره کرد من گرایش داشتم به فضای فرهنگی و هنری، وقتی دیدم خانواده ما، در مجالس برخلاف سایرین ثبت و یادداشت می کنند و از زاویه دیگری به آنچه که می بینند و می شنوند نگاه می­کنند به فکر فرو می رفتم، به همین سبب، ناخواسته تبدیل به شاگرد شاگردان نادر افشار نادری شدم. او افزود، وارد دانشگاه شدم قبل از آن هم در عکاسی کار می کردم تا مقطع کارشناسی ارشد عکاسی را ادامه دادم. بهترین موضوع برای عکاسی خانواده من بود، لذا خانواده خودم را در عکاسی گسترش دادم . موضوع خانواده، از خانوار بیرون آمدم و به تش، چاله، طیره، اولاد، طایفه و جغرافیای ایران رسیدم. البته تلاش کردم تعدادی از کوچ روها در دنیا را که معاش آنها بر اساس دامداری است به عنوان سوژه خودم انتخاب کنم ولی دیدم وقتی در کشور خودم مورد حمایت نیستم پس این آرزوی دست نیافتنی است و موفق نشدم. غفاری گفت، من بیشتر کمک ها را از امور عشایر گرفتم به شما هم این توصیه را می­کنم. در تمام کشور و شهرهای بزرگ که تعریف جمعیت و پراکندگی عشایری دارد، سازمان امور عشایری هست، که دارای منابع اطلاعاتی هستند و حداقل می توانند به شما در خصوص موقعیت و پراکندگی جغرافیای عشایر کمک کنند یا برای مراجعه جهت عکاسی به شما وسیله نقلیه ، یا کارشناس بدهند. هم چنین شما می توانید از مطالعات آنها در کتابخانه های ایشان استفاده نمایید، به خاطر اینکه اگر شما در میان عشایر تعاریف علوم اجتماعی در آن نهاد را ندانید و آشنایی با فرهنگ آنها نداشته باشید از کار خود موفق بیرون نمی آیید. هرچند که در این مدل عکاسی که به عنوان عکاسی مردم نگاری شناخته می شود، ما آدمهای بی­غرض و بی طرفی هستیم که برای آگاهی خود و چشم انداز به افق روبرو فقط ثبت و ضبط می کنیم و کارهای خود را عموماً در اختیار جامعه شناسان، مردم شناسان و انسان شناسان قرار می دهیم تا چشم انداز بهتری برای زندگی آدمها ترسیم بکنند و تعاریف بهتری از زندگی جمعی عشایر به دنیا ارائه کنند. این اتفاق را در عکاسی به عنوان عکاسی مستند با گرایش مردم نگاری می شناسیم. خوبی عکاسی هم به همین است که در همه قالب ها قرار می گیرد و خود را با علمی که به آن نزدیک می شود تطبیق می دهد. عکاسی تعریف مستقل از خود ندارد و وقتی تعریف می شود که کاربرد آن مشخص شده و معین شود که چه استفاده و چه خروجی از آن می­رود. جدای از نگاه Art و هنری در اینجا شاهد پیوندی میان عکاسی، فرهنگ و هنر در علوم اجتماعی هستیم و جا دارد از دکتر فکوهی به سبب اختصاص فضایی در سایت انسان شناسی و جلسات یکشنبه به موضوع عکاسی تشکر کنیم. کار ایشان به نوعی ایشان ادامه راه انسان شناسی نادر افشار نادری است، ولی به زبان امروز و نگاه مدرن. غفاری در ادامه گفت شما هنگامی که دوربین به دست گرفته و عکاسی می کنید در رو در رو شدن موضوعات و عکاسی کردن یکی از این دو حالت اتفاق می افتد؛ یا هر آنچه را می بینید ثبت می کنید و آدمی عینیت گرا می شوید، یعنی هر چیزی را می بینید واکنش نشان داده دوربین را تنظیم می کنید و عکس می­گیرید، یا ممکن است شما افراد ذهنی باشید تصویر را در ذهن خود بسازید و بعداً آن را در عکاسی ثبت کنید تا دیگران هم آن را ببینند. در نوع اول عکاسی مردم نگاری، با عکاسی عینیت گرا مواجه هستیم، آن چیزی را که می بینیم یا با آن رو دررو می شویم ثبت می کنیم، این نوع عکاسی با یک تک فریم، با یک سفر عکاسی و یکبار رفتن تعریف نمی شود. البته این نوع عکاسی پروژه ای است که به اتمام نمی رسد بلکه تکمیل می شود و هر بار عکس­هایی به مجموعه اضافه می شود. عکاسی مردم نگاری دارای یک جغرافیای موضوعی و محدوده زمانی و مکانی است. در ساعات مختلف شبانه روز و فصول مختلف باید به سراغ موضوع رفت. این نوع عکاسی انسان محور و انسان گراست و انسان در طول حیات روزانه خود فعالیت ها و رفتارهای مختلفی دارد و لذا شرایط مختلفی را دارا خواهد بود که اینها می تواند در منظر یک دوربین عکاسی ثبت و ضبط گردد. غفاری افزود، من اعتقاد دارم اینکه ما کجا به دنیا می آییم و در چه جغرافیایی بزرگ می شویم بر سرنوشت آینده ما تاثیر می گذارد. به عنوان مثال من اگر در حاشیه رود ارس به دنیا می آمدم شاید هرگز یک عکاس نمی شدم زیرا در آن منطقه به سبب مرز مشترک با شوروی شاید عکاسی ممنوع باشد و … . اما وقتی در فضای عشایر بویراحمد به دنیا آمدم و از نعمت گرم خانواده و سایر تعاریف برخوردار شدم عکاسی را آغاز کردم،پس از آمدنم به فضای دانشگاه و ارتباطی که با برخی نشست های دانشگاه علوم اجتماعی داشتم، نگاه خاص عکاسی خود را به علوم اجتماعی نزدیک کردم. این روند عکاسی از زمان ورود تکنولوژی عکاسی به ایران شکل گرفته است و ادامه خواهد یافت. ناصرالدین شاه یکی از کسانی بود که به صورت جدی این عکاسی را انجام می داد، عکاسی مورد لطف و عنایت او بود، زیاد به سفر می رفت و دستور می داد عکاسی کنند. بعدها عکاسانی مانند آنتوان سوورگین را داریم که دوربین های سنگین را به مناطق لرنشین، کردنشین و ترک نشین می برد و عکاسی می­کرد. تا دو دهه قبل استاد نصرالله کسرایی و استاد بهار ناز از جمله کسانی بودند که مرتب عکاسی را در فضای عشایری انجام می دادند. خوشبختانه امروز به سبب ساده شدن فرآیند عکاسی و تولید عکس، عکاسان زیادی که علاقمند به فضای عشایراند، در استانها مستقر هستند و از فضای ایلاتی که در استانها وجود دارند عکاسی می کنند. غفاری گفت اوایل در عکاسی از فضای عشایری عجله می­کردم، بعدها متوجه شدم در فضای سنتی هستم و این فضا جای عجله نیست، همه چیز تکرار می شود و هیچ چیز یکبار نیست و باید با آرامش جلو رفت. بهترین حامی برای من در فضای عشایری، خود همین افرادی بودند که سوژه عکاسی من قرار می گرفتند. چون همیشه از در گفتگو با ایشان وارد می شدم و حداقل چای خوردن را می پذیرفتند و این بهانه ای می شد برای آشنایی، هرچه بیشتر با این افراد بیشتر گفتگو می کردم شناخت بیشتری نسبت به محیط پیدا می کردم. سعی کرده ام، هنگامی که به درون فضای عشایری می روم لباس ساده بپوشم تا نشانه شهری بودن و فاصله داشتن و نوعی فخرفروشی نباشد. آخرین موضوعاتی که عکس می­گیرم زنها و اولین موضوع برای عکاسی هم سگها هستند، زیرا زود به استقبال می آیند. اگر از سگی که به سمت شما می آید بترسید نمره منفی در ارتباط گرفتن شما با مجموعه است. سگها خود سوژه عکاسی هستند در مرحله بعد از مرغ ها و جوجه های که دورتر از فضای عشایری در سیاه چادرها یا خانه های ییلاقی و کپرها هستند، عکاسی می­کنیم. بعد نزدیک تر می شویم کره الاغی، بزغاله ای یا حتی کودکان و تیرک های خانه، دست بافت ها و محل تخلیه زباله های عشایر می تواند حاوی اطلاعات در خصوص زندگی عشایری باشد. هنگامیکه شما ثبت اطلاعات می کنید ساکنین سیاه چادرها که بسیار تیز و باهوش هستند از دور شما را زیر نظر می­گیرند و به سبب اینکه می بینند همه چیز برایتان مهم است به شما اجازه ورود در خانه و عکاسی را می دهند. آخرین موضوعی که عکس می گیرم خانم ها هستند که نکند یک زمان مسائل شرعی و غیرت نوجوانان مشکل ایجاد نماید. متاسفانه فرهنگ استفاده نامناسب از تکنولوژی در میان عشایر هم هست و زحمت زیادی باید متحمل شویم تا با ما همکاری کنند. معمولاً در فضای عشایری که آداب و رسوم خاص دارد باید رعایت چارچوب بشود مثلاً اگر مالی خالی از مرد و پسر بزرگ است باید زودتر ترک کرد و توقف زیاد در آن صحیح نیست.یا با صدای بلند نباید قهقهه بزنید و بخندید نباید خیره شوید. برخی از ما در عکاسی از فضای عشایری بسیار پرتوقع هستیم در شهر ما به راحتی کسی را در حریم خانه خود راه نمی دهیم. اما در میان عشایر دیوار خانه یک فرد به اندازه وسعت دید اوست لذا در ارتباط با آنها باید حرمت و حیا را حفظ کنیم. عشایر افرادی دمساز و همراه با طبیعت و همواره در حال مبارزه هستند، آنها شرایط همزیستی خوبی را با طبیعت پیدا کرده اند . در واقع روشی از زندگی پیشینیان ماست یعنی نیاکان، این روش زندگی را داشته اند. یکی از یافته ها آن است که بنیان بسیاری از شهرهای امروزی را همین مال های عشایری بنا کرده اند. یا بسیاری از مسیرها و جاده ها بین شهری را که امروز شاهد آن هستیم ایلات عشایر بنیان گذاشته اند. در فیلم آقای ورهرام تمام آن مسیر به جز رگ­مونار را با ماشین می توان پیمود و گردشگری نیز در این مسیر استراحتگاه بنا کرده است. افراد عشایر انسانهایی باتجربه، با دانش و اطلاعات هستند. غفاری به خاطره ای از نادر افشار نادری اشاره کرد و گفت آقای نادری می گوید در جایی پیرمردی را دیدم که نان خود را خرد کرده در کف دست می ریخت و می خورد از او سئوال کردم بزرگوار شما نان را با چی می خورید بعد از دو بار سوال کردن پیرمرد جواب داد ما نان را با دندان می خوریم شما با چی می خورید؟ به خوبی معلوم است که افراد تیزی هستند و فقط با گفتگو می توان به مشکلات این کار غلبه نمود. او اشاره کرد عکسهایی که ملاحظه می کتید خام هستند از عشایر کل کشور از سیستان و بلوچستان، بختیاری قشقایی، بویراحمد، شاهسون ها، ارسباران در این عکس ها نمونه هایی را می­توانید ملاحظه کنید.

بخش چهارم : پنل پرسش و پاسخ با حضور (آقایان دکتر فکوهی، دکتر رحمانی، ورهرام، غفاری)

در این بخش ابتدا آقای ورهرام در خصوص مستند تاراز نکاتی بیان کرده و گفت آشنایی با نادر افشار نادری یکی از عوامل سوق یافتن او برای کار در این زمینه بوده است. ورهرام اشاره کرد که نادر افشار نادری با تیم تحقیق و پژوهش فرانسوی که در خصوص بویراحمد مطالعه می کردند کار کرده بود و این تجربه به تداوم مسیر کمک کرد ورهرام گفت ریشه تلاش­های امروز، به فعالیت­های سالهای ۵۰ تا ۵۲ بازمی گردد که واحد فیلم و مردم شناسی در دانشکده علوم اجتماعی با چهار واحد درسی راه اندازی شد. او افزود اتفاقی وارد این مسیر شدم و خیلی علاقه داشتم مردم شناسی بخوانم اما نشد لذا به لحاظ ترم و تئوری تجربه نداریم. اگر فیلم مرا یک مردم شناس فرانسوی می ساخت قطعاً اثر متفاوتی می شد کما اینکه موارد متعددی در این زمینه ساخته شد به عنوان نمونه مستند مردمان در باد. در ادامه دکتر فکوهی توضیحاتی به شرح ذیل بیان کرد و گفت؛ مسائل عشایر از جمله مباحث بسیار پیچیده در انسان شناسی است اینکه سیستم عشایری چیست از جمله گره های تاریخی موجود در حوزه نظریات انسان شناسی است. زیرا از یک طرف گروهی از نظریات عشایر را بسیار عقب می برند و درست آنها را بعد از جوامع گردآورنده شکارگر قرار می دهند یعنی اولین تیپ جوامعی که بعد از نئولتیک ظاهر می شوند یعنی حدود ده هزار سال قبل. گروه دوم به این اعتقاد ندارند و معتقد هستند در اینجا تیپی از پیچیدگی وجود دارد که به بعد از انقلاب کشاورزی مربوط می شود. به لحاظ نظری این بحث به تفاوت های نظری بین پدید آمدن کشاورزی و گله داری مربوط است. آنچه بحث را پیچیده کرده رابطه بین دو تیپ کوچنده­گی است، بعضی اعتقاد دارند نباید اینها را یکدست کرد و گروهی هم آنها را یکسان می­دانند. کوچنده­گی در ایران که به آن نئومادیسم پاستورال یا کوچندگی شبانی است، یعنی نوعی از کوچندگی که بر اساس گله داری یا رمه گردانی بنا شده و در آن یک کشاورزی خیلی کم به علاوه گله داری وجود دارد. یک نوع نئومادیسم دیگر نئومادیسم جنگی نام دارد که قبایل شمال اروپا و آسیارا شامل می­شود، که معروفترین آنها واکینگ ها، مغول ها، ژرمن ها می باشند. اینکه اینها از یک جنس هستند یا نه تئوری ها در اینجا یکسان نیست. در عین حال که آنها کشاورزی یا گله داری نمی کردند. اگرچه ما در مناطق شمال آسیا مانند سیبری و شمال روسیه نوعی نئومادیسم پاستورال یا نوعی رمه گردانی داریم، لذا نمی توان شباهت را کاملاً نفی کرد. از سوی دیگر می­دانیم عشایر ایران جزء جنگجوترین اقشاراین کشور هستند. تقریباً در تمام سیستم های سیاسی ایران عشایر رتبه اول را دارا بودند به جز اینکه تز بزرگی وجود دارد که اولین دولت در ایران که دولت هخامنشی است اصولاً دولت عشایری است، اینکه هخامنشیان سیستم سیاسی شبیه عشایر داشتند تزی مطرح شده است. دکتر فکوهی افزود بهترین کار در خصوص عشایر در همان زمان نادر افشار نادری انجام شد قبل از انقلاب مجموعه مقالاتی منتشر شد که کتاب آگاه آن را منتشر کرد که به موضوع اسکان عشایر اختصاص داشت. ویژه نامه عشایر بود و در آن متخصصان موضوع آن را مطرح کرده بودند، از آن زمان این موضوع مهم بوده که آیا باید عشایر یکجانشین باشند یا خیر. در آن کتاب متون خوبی داریم. دکتر فکوهی افزود از جمله کتابهای کلاسیک موجود در این زمینه کتاب آقای صفی نژاد ، عشایر مرکزی ایران، کتاب نظام خویشاوندی در ایل بهمه ای که همسر نادر افشار نادری آن را تدوین کرده،کتاب کوچ نشینی در ایران سکندر امان اللهی و کتاب انسان و حیوان که ژان پیوتیکار با ترجمه اصغر رحیمی آن را به نگارش درآورده است می باشد.

فکوهی گفت امروز در ایران عشایر تنها یک درصد از جمعیت را تشکیل می د­هد و بخش زیادی آنها تبدیل به یک جمعیت شهری شده­، یا دوجانشین یا چندجانشین شده اند. امروز در غرب ایران برخی از عشایر چندجانشین هستند. مسئله عشایر از جمله مسائلی است که تا سالهای دور بعد از این جز مسائل اصلی ایران خواهد بود از جمله این همزیستی بین عشایر و شهرنشینی. ایشان افزودند با انجمن عکاسان ایران تفاهم نامه ای برای همکاری تنظیم شده و بحث عکس را ادامه خواهیم داد.

 

سئوال: آقای ورهرام در فیلم شما تنها زندگی روزانه عشایر نشان داده شده چرا زندگی شبانه آنها نشان داده نشده است؟

پاسخ، آقای ورهرام: این فیلم سال ۶۵ در فاز تحقیق شروع شد و سال ۶۶ به اتمام رسید در آن سال من پاییز با عشایر کوچ کردم و تابستان به آنها سرزدم، در آن دوران امکان تصویربرداری ویدئو نبود و فیلم با نگاتیو تصویربرداری شده است. ما برای تصویربرداری در شب به نور احتیاج داشتیم که در آنجا نور نبود. ما یک ژنراتور برای شارژ باطری داشتیم. ما در فیلم کوپر و در فیلم های آقای شفتی هم تصویر شب نداریم . تنها در یک بخش با تمهیداتی نمایی از تصویر شب خلق کردیم. ضبط سه به یک گرفته شده است. موزه مردم شناسی وین اوریجینال فیلم را خریداری کرد که ۷۰ دقیقه بود. در آن زمان به سبب کمبود امکانات با یک دوربین تصویربرداری شد و فیلم مدیون تلاش های تیم همراه بود. خاطرات این فیلم به نام خاطرات دو سال کوچ در آستانه انتشار است.

 

سئوال: آقای غفاری برای شیوه های نورنگاری و داشتن نگاره های درست شما به چه ابزاری نیاز دارید؟

پاسخ، آقای غفاری: در ابتدا با دوربین آنالوگ، دوربین های مکانیکی و نگاتیو کار می کردیم ، تعداد حلقه های محدود در سفرها با خود حمل می کردیم. به سبب محدودیت منابع مالی، در واقع ما به شرایط فنی خود تن می دادیم و خارج از آن هیچگونه امکان نداشتیم. اما با دوربین دیجیتالی امکانات فنی بالا رفت امروز دوربین هایی داریم که حساسیت آن تا ISA 3200 قابلیت افزایش دارد تا در فضاهای داخلی تصویربرداری کنیم و حتی قابلیت طراحی نور برای یک فریم را داریم. در تمام ابعاد می­توان این تنظیمات را انجام داد. حال آنکه وقتی نگاتیو بود در مرحله ثبت و ظهور عکس با دشواری های متعدد مواجه بودیم. ما چون عکس مستند ثبت می کنیم و براساس عینیت کار می کنیم تا جایی که امکان دارد از نورپردازی اجتناب می کنیم، مگر اینکه شرایط ثبت تصویر الزام را پدید آورد به عنوان مثال، بیشتر مشغله کاری عشایر دقیقاً سر ظهر است که آفتاب شدید دارد و کنتراست نوری شدید است و در این کنتراست و اختلاف سایه روشن ما جزئیات را از دست می دهیم. در این شرایط از نورهای نرم دیفوز شده استفاده می کنیم که جزئیات موجود مانند، گوشواره و پولک های روی روسری و پوشاک و … را داشته باشیم و گاهی هم در فضای داخلی برای جلوگیری از لرزش دست از سه پایه استفاده می کنیم. معمولاً بیشتر فضاهای داخلی بدون افراد را می خواهیم، تا بتوانیم با دیافراگم بسته تر و داشتن عمق میدان بیشتر به ثبت جزئیات بپردازیم، بیشتر از سه پایه استفاده می کنیم.

آقای غفاری نشریه عکس شماره ۱۳۸ را که در شهریور ۱۳۷۷ در خصوص عکاسی در فضای عشایری است به حضار معرفی نمود و گفت متن چاپ شده در این نشریه پایان نامه دوره کارشناسی من است در مورد عکاسی عشایر. او گفت بحث و گفتگوی مفصلی با نشریه حرفه هنرمند سال ۹۱ دارم که اگر تمایل داشته باشید عکاسی در فضای عشایر را دنبال کنید در آنها مفصل مطرح شده است. نشریه عکاسی خلاق شماره ۳۰ زمستان ۹۳ گفتگویی در خصوص عکاسی در فضای عشایر.

در انتهای بحث دکتر فکوهی گفت، تاریخ علوم اجتماعی ایران به ۵۰ سال نمی رسد که یک گسست در میان آن هست اما اگر قرار باشد از کسانی یاد کرد که علوم اجتماعی را زنده کردند. غلامحسین صدیقی که برای اولین بار در ایران این رشته را تدریس کرده در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و بعد از او نادر افشار نادری موسسه تحقیقات علوم اجتماعی را از سال ۱۳۴۰ راه­اندازی کرد مطالعات عشایری و مطالعات روستایی را. دکتر فکوهی در ادامه افزود در حق نادر افشار نادری بسیار جفا شد، که شرح آن به نگارش در آمده و چاپ خواهد شد و برنامه­ای هم به این دو استاد اختصاص داده خواهد شد.

در انتهای جلسه به رسم یادبود از آقای فرهاد ورهرام تقدیر به عمل آمد.

برای دیدن عکسهای آقای غفاری به فایل پیوست مراجعه کنید.

۲۸۴۳۳