انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

گزارش مستند «خواب خورشید»

روز سه شنبه، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰، یکی دیگر از مجموعه جلسات پخش فیلم مستند توسط انسان شناسی و فرهنگ با همکاری گروه «فرهنگ و جامعه» انجمن جامعه شناسی ایران برگزار شد. در این جلسه با حضور دکترمسعود کوثری(استادیار گروه ارتباطات دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران)؛ سخنران برنامه، ناصر صفاریان؛ کارگردان فیلم و ناصر فکوهی؛ مدیر انسان شناسی و فرهنگ ، درباره ی فیلم “خواب خورشید” و مباحث پیرامون عشق در حوزه های مختلف سخنرانی صورت گرفت و در بخش پرسش و پاسخ بحث انجام شد. گزارش این جلسه در ادامه می آید.

«خواب خورشید» مستندی پیرامون ترانه های عاشقانه در موسیقی پیش و پس از انقلاب در ایران است. این مستند با به تصویر درآوردن تاریخ ترانه های عاشقانه، بیش از همه نگاهی از منظر ادبیات به این تاریخ می اندازد. این که در طی سال هایی که ترانه های عاشقانه در ایران خوانده می شده و می شوند، چه تغییرات و روندی را می توان دید. این مستند که از منظر موسیقی و پرداختن به آن نیز حائز اهمیت است، بازتاب این ادبیات را در موسیقی نمایش می دهد. از این رو، فیلم «خواب خورشید» پیوندی میان ادبیات و موسیقی است که در دوره های گوناگون به اشکال گوناگون شکل یافته است. در این فیلم تلاش شده است تا گفتمان عاشقانه در موسیقی پیش و پس از انقلاب و از منظر نگاه زنانه و مردانه به مخاطب خود نمایش داده شود؛ گفتمانی که می توان آن را از منظر انسان شناسی و جامعه شناسی ادبیات، موسیقی، سیاسی و… مورد تحلیل قرار داد، تا مباحث علمی تر و بیشتری در این زمینه را بتوان گشود.

ناصر صفاریان، نویسنده و منتقد سینما، تا کنون فیلم های دیگری در حوزه ی ادبیات و تاریخ ادبیات را کارگردانی کرده است، که از آن میان می توان به سه گانه ی او در مورد فروغ؛ جام جان، سرد سبز و اوج موج ، و فیلم وقت خوب مصائب، درباره ی زندگی و آثار احمدرضا احمدی، اشاره کرد.

::

o در ابتدای جلسه مسعود کوثری سخنرانی خود را که توضیحی در ارتباط میان موسیقی و تجربه ی نسلی بود ایراد کرد که خلاصه ای از آن را می خوانیم؛

«من در این جا قصد دارم تا ازیک موضع جانبی به حوزه ی موسیقی وارد شوم و مفهوم عشق در ترانه ها را به مسئله ی نسل ها مرتبط کنم.

هنگامی که از مسئله ی نسل ها سخن گفته می شود، به این معناست که افراد هر نسل تجارب مشترکی دارند که این اشتراک در تجربه بسیاری از موارد را می تواند شامل شود. یکی از این موارد “موسیقی” است، که در هر جامعه ای با تجربه ی نسلی در ارتباط است. برای مثال در ترانه های قبل از انقلاب، بازتاب جنگ های چریکی و ایدوئولوژیک نسل درگیر با رژیم شاه را می بینیم. (مانند ترانه های کوه، ترانه های جنگل، شعر ماهی سیاه کوچولوی شاملو و…). این نوع ارتباط، ارتباط میان موسیقی و تجربه ی نسلی در دوره های متفاوت تاریخ ایران تا به امروز ، چه پیش و چه پس از انقلاب، می تواند مورد بررسی و طبقه بندی بر حسب نسل ها قرار گیرد.
در چنین طبقه بندی ای می توان از نسل های زیر به صورت اجمالی نام برد؛

نسل سختی؛ نسل قبل از انقلاب، نسل شروع دوره ی مشکلات اجتماعی و سیاسی در کنار حضور یک دیکتاتور در جامعه ی ایران است.
نسل انتقالی؛ نسلی که افراد آن در دوران شاهنشاهی به دنیا آمدند و بخشی از جامعه پذیری خود را در آن زمان و بخشی دیگر را در دوران پس از انقلاب اسلامی طی کردند. این نسل عمدتا پس از انقلاب به دو شاخه تقسیم شدند؛ بخشی از افرادی که انقلاب کردند و در جنگ ایران با عراق جنگیدند و بخشی از افرادی که بسیاری از آن ها اپوزوسیون شدند و اقدام به مهاجرت کردند. اما شباهت تمام افراد این نسل در نگاه ایدئولوژیکشان به جهان و زندگی است.

نسل رفاه نسبی؛ نسلی که رفاه خود را از پول حاصل از فروش نفت در دوره ی شاه کسب کرده بود.
سه نسل انقلاب؛ سه نسلی که در دوران انقلاب متولد شدند. که از این سه، نسل متولدین دهه ی هفتاد، نسلی است که می توان آن را مسبب بیش ترین تغییرات فرهنگی دانست.
هر کدام از این نسل ها با نوعی از ترانه و موسیقی در ارتباط است. بسیاری از مفاهیم عاشقانه، در دوره های مختلف نسلی تغییر یافته اند. برای مثال بی وفایی معشوق در موسیقی قبل از انقلاب با بی وفایی معشوق در این دوران متفاوت است. یکی از عمده ترین دلایل این امر را می توان در دو قطبی شدن سپهر فرهنگی جامعه ی ما دانست که جامعه را به دوپاره تقسیم می کند که این دوپارگی به نوعی بدل به شکلی از ترومای فرهنگی نیز می شود. مذکر بودن موسیقی در جامعه ی ایران منجر به این می شود که خواننده، ترانه سرا یا آهنگ ساز خود را به دو وجه تقسیم کند و در موسیقی به وجه مادینه ی خود پاسخ گوید؛ جنگی درونی به دلیل مردانه شدن موسیقی. این امر یکی از علل ناسزاگویی به معشوق و خشونت موجود در انتقاد به معشوق در بسیاری از اشعار عاشقانه ی دوران فعلی است. »

::

o جلسه ی پرسش و پاسخ؛

ناصر فکوهی، در ابتدای بخش پرسش و پاسخ، توضیحاتی از منظر انسان شناسی پیرامون ترانه ی عاشقانه و موسیقی و محتوای فیلم داد که در ادامه می آید؛

« حوزه ی ترانه، مانند بسیاری دیگر از رسانه ها در ایران، کاملا متاثر از حوزه ی سیاسی است. حوزه ای در جامعه شناسی به نام «جامعه شناسی انقلاب» وجود دارد که می توان توسط آن این تاثیر پذیری را مورد بررسی قرار داد. علت وجود چنین رشته ای این است که وقتی جامعه وارد حوزه ی خاصی مانند انقلاب می شود، هیچ کدام از وجوه آن مانند قبل نخواهد بود. انقلاب نیز تنها در یک نقطه نیست و یک انقلاب چندین نسل ادامه می یابد. بنابراین، تیپی از سیاسی شدن رفتارها، گفتارها، منش ها و… پس از یک انقلاب رخ می دهد که باید همواره در نظر گرفته شود. بعد از کودتای ۱۳۳۲، جامعه ی ایران وارد روندی خاص و متاثر از سیاست می شود که دهه ی چهل پس از آن نقطه ی عطفی در هنر و ادبیات و بسیاری دیگر از موارد است. انقلاب اسلامی فرآیندی است پس از تغییرات و حوادث اجتماعی و فرهنگی سه دهه ی پیش از خود رخ می دهد. در حال حاضر نیز، با وجود سپری شدن سه دهه از انقلاب هم چنان مسائل متاثر از سیاست است.
رویکرد فیلم «خواب خورشید»، رویکردی از منظر گفته شده نبود، بلکه بیش از همه از منظر تاریخی به عشق، معشوق و اشعار عاشقانه نگریسته شده بود.»

I. سئوال- حضور باران کوثری در صحنه هایی از فیلم رساننده ی چه مفهومی بود؟
پاسخ- ناصر صفاریان: حضور باران کوثری تصویر کننده ی اشعار عاشقانه بود. بر طبق صحبت های راوی این تصاویر یادآور خاطرات عاشقانه به ذهن است.

II. سئوال- در این فیلم بیش از همه محوریت بر خوانندگان اشعار عاشقانه و شاعران آن ها می گذرد، آیا بهتر نبود که این محوریت بر مخاطبان این اشعار نیز اشاره کند؟
پاسخ- ناصر صفاریان: من پیش از این فیلم تجربه ای در ساخت یک سه گانه درباره ی فروغ فرخزاد دارم که به سراغ مردم برای پرسیدن نظر آن ها درمورد فروغ رفتم، که نظر اکثریت، چه کارشناسان و چه مردم، بر این بود که بخش محوریت قرار دادن مخاطب، کار را بدل به کاری تلوزیونی کرده و از ارزش کارشناسی آن کم شده. بنابراین بازخوردهای خوبی از انجام این کار نگرفتم و پس از آن نیز به سراغ پرسیدن نظر مردم نرفتم، چرا که به تعداد تمام افراد جامعه نظرات متفاوتی وجود دارد و ترجیح من ماندن در حوزه ی کارشناسان بود. در این فیلم نیز چارچوب تعریف شده، مبتنی بر حضور افراد فعال در حوزه ی موسیقی بود. توضیح این نکته نیز لازم است که این فیلم، یکی از سه گانه ی تاریخ ترانه در ایران خواهد بود.

III. سئوال- چرا راوی فیلم در ابتدا و انتهای فیلم صدای یک مرد است؟ آیا سخن راوی در انتها که ” …چه کرده اند معشوق های این سرزمین که عاشقانش این گونه شدند؟ چه کردید شما نازینان این دیار؟…” بهتر نبود این گونه گفته شود که “چه کردید شما عاشقان؟”، چرا که در تاریخ ادبیات ایران معشوق همواره با ناز و عشوه همراه بوده است و عاشق با نیاز.
پاسخ- ناصر صفاریان: در پاسخ به بخش اول سئوال، در فیلم امکان آن نبود که راوی ابتدا و انتهای فیلم با یکدیگر متفاوت باشند. در پاسخ به قسمت دوم این سئوال، به گمان من این لطیف ترین شکلی بود که می توانست گفته شود.یک اعتراض ملایم است و البته محترمانه. با توجه به نمایش فیلم در میان مخاطبان دیگر پیش از این، نگاهی از این منظر که زنان در این فیلم محکوم می شوند در آن وجود نداشته است.
هم چنین از نظر من لزوما نباید عاشق را مرد و معشوق را زن فرض کرد. این جمله می تواند به شکل معکوس هم کارایی داشته باشد.

– ناصر فکوهی در توضیحی بر این سئوال افزودند:
« جمله ی انتهایی فیلم ؛ “معشوقان سرزمین با عاشقان چه کرده اید؟” در گوش من نیز طنین انداخت و از نظر من نوعی مسئله ایجاد می کند. هرچند باید در این جا به این نکته اشاره کرد که نوستالوژی عاشق و معشوقی نه مختص ایران که در تمام ادبیات جهان حضور دارد. نالیدن و گله از معشوق نوعی سبک قابل تحلیل است. خوانشی که در این سبک انجام می شود قابل توجه است. خوانش عاشقی که از دست معشوق می نالد، لایه ی اولیه ی خوانش از چنین اشعاری است. برای مثال در اشعار مولانا، برداشت سطحی و اولیه از آن، ما را می تواند به نتایج اشتباه برساند. –

IV. سئوال- با توجه به گوناگونی ها ی موجود از نظر موسیقی، سلایق متفاوت و گزینه های متفاوت برای برقراری روابط عاشقانه و چگونگی برقراری آن در دوران فعلی، آیا در این فیلم با در نظر گیری مخاطبانی خاص رو به رو نیستیم؟ و آیا جای خواننده های سبک های امروزی در آن خالی نیست؟
پاسخ- ناصر صافاریان: من نیز هم چون شما معتقد به وجود تعداد بیشتر گزینه ها در زمان فعلی هستم و این که آدم ها حق انتخاب بیشتری دارند نسبت به قبل و این که از سر انتخاب به سراغ دیگری می روند.ولی حرف فیلم توهین و بد و بیراهی است که در این میان گفته می شود ، نه خود رفتن از سر انتخاب. بخشی که در فیلم بر آن تاکید می شد بر روی گفتار فردی است که لزوما در تعریف روابط امروزه نمی گنجد. در کنار این، هنگامی که یک فیلم ساز به سراغ یک موضوع برای ساخت یک فیلم می رود به هر حال باید چارچوب هایی را تعریف کند. در فیلم هایی که گفت و گو محور است، محدودیت بیشتری وجود دارد. در این فیلم من به دنبال کارشناس هایی مورد قبول مخاطب بودم، اما پس از تحقیق به این نتیجه رسیدم که افراد و خواننده های سبک های متفاوت امروزی چندان رقبتی برای حضور در فیلم و دفاع از سبک خویش ندارند. در وقع خودشان هم می دانند کارشان جای دفاع ندارد.

– دکتر کوثری در توضیح سئوال مطرح شده گفت:
« از نظر من در این فیلم جای خالی افرادی از نسل فعلی، که شما از آن سخن می گویید، خالی است. برای مثال ترانه های افشین یداللهی نماینده ی نسل های قبل تر خواهد بود. مسئله ی وجود گزینه های متفاوت، بسیار جالب است. در حال حاضر قالب های فکری متفاوتی وجود دارد. برای مثال خزان عشق، امری است که در تمام دوران ها در اشعار عاشقانه وجود داشته اما اتفاقی که افتاده، وجود فضاهایی با واژگان متفاوت است. شاید بتوان گفت، سخن گفتن از عشق نوعی گفتمان است. –

– ناصر فکوهی، در دنباله ی بحث های مطرح شده گفت:
سیستم اجتماعی به شکلی است که نمیتوان به راحتی در مورد آن به نتیجه گیری ای کلی دست یافت. این که در فیلم گفته می شود که در تاریخ ادبیات ایران معشوق مورد توجه بسیاری قرار داشته و عاشق به او بهای بسیاری می داده ، در حالی که در حال حاضر تغییرات بسیاری رخ داده است، امری اشتباه است. من در این جا یکی از ابیات اشعار حافظ را می خوانم تا تعابیر به کار رفته شده در آن را ببینیم:
“فغان کین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب/ چنان بردند صبر از ما که ترکان خوان یغما را”
در این شعر کار معشوق به یورش وحشیانه ای تشبیه شده است که همه چیز را غارت می کند و می برد. در حالی که از نظر من، نباید کلمات را در قرائت سطحی آن ها فهمید. بنابراین ایجاد ارتباط با سیستم اجتماعی به شکل سطحی و ساده امکان پذیر نیست، به خصوص در شرایطی که سیاست بسیار تاثیر گذار است. –

– دکتر کوثری در ادامه ی صحبت ها، با اشاره به ارتباط میان ترانه سرایی و نظام فرهنگی گفت:
ترانه سرایی و موسیقی می تواند در ارتباط با نظام فرهنگی قرار گیرد. به برخی از ترانه ها پس از مدتی بدل به نوستالوژی هایی می شوند که ما دائما به عنوان یک مرجع به آن باز می گردیم. برای مثال موسیقی فردی مانند بنان، در زمان خود از جانب بسیاری از سنتی خوان ها موسیقی ای سنتی شناخته نمی شد، در حالی که مدتی پس از آن و امروز از آن به عنوان یک مرجع موسیقی سنتی یاد و به آن ارجاع داده می شود. در برابر، بسیاری از ترانه ها نیز از گفتمان های جاری و روزمره پیروی می کنند؛ ترانه هایی که تاریخ مصرف دارند و اشکال تجاری به خود گرفته اند. در کنار این، بسیاری از ترانه ها موسیقی خود را از ادغام دو نوع موسیقی شرقی و غربی شکل می دهند و یا خوانندگان اشعاری که در قدیم خوانده می شده اند را با سبکی جدید و هماهنگ با موسیقی مورد پسند نسل فعلی بازخوانی می کنند. –

V. سئوال- از نظر ساختاری، فیلم از نظر من دچار یک پراکندگی بود و در انتها شکلی از ساختار فیلم در ذهن من باقی نماند. آیا فیلم نیازمند انسجام بیشتری برای بیان محتوای خود نیست؟
پاسخ- ناصر صفاریان: در حال حاضر من این فیلم را از لحاظ ساختار می پسندم، اما به این دلیل که من تازه این فیلم را ساخته ام و هنوز با آن فاصله ی زمانی ندارم، بنابراین می توان در آینده در مورد آن بهتر به قضاوت نشست و چه بسا نامناسب بودن ساختار نیز در آن مورد انتقاد قرار گیرد. علاوه بر این، هنگامی که فیلمی ساخته می شود، کارگردان مخاطبی را در ذهن خود برای آن فیلم در نظر می گیرد. در این فیلم مخاطب من، مخاطبی بوده که گرایشات عام روشنفکری داشته باشد.
پاسخ- عبدالله کوثری: از نظر من، این گسستگی مشاهده شده در فیلم، نه به دلیل ساختار خود فیلم، بلکه شاید محصول گسست در خود عشق باشد؛ گسیختگی در مفهوم عشق به نوعی در ظاهر فیلم نیز منعکس شده است.
پاسخ- ناصر فکوهی: هنگامی سخن از ساختار به میان می آید، باید به این نکته توجه کرد که ساختار اجتماعی و ساختار هنری دو امر متفاوت هستند. از نظر من فیلم در منطق هنری، ساختار ویژه ی خود را داراست. از نظر من اهمیت نمایش چنین فیلمی در این جا این است که بتوان در مورد مباحث طرح شده یا نشده در آن به مباحثه نشست و این به معنای آن نیست که فیلم باید کار یک جامعه شناس را انجام دهد، چرا که مخاطبان فیلم می تواند هر فردی را شامل شود.

VI. سئوال- دلیل نام گذاری فیلم چه بود؟
پاسخ- ناصر صفاریان: خورشید تمثیلی از گرما و نور است وعشق. خواب خورشید تمثیلی از این نبودن عشق و نور و گرماست.

::

سایت ناصر صفاریان:
Saffarian.ws