پرسش این است که کار و فرآورده ی هنری، تا چه اندازه زاییده ی سامانی درونی، و از این رو، خودارزش، خودکار، خودآیین، و خودفرمان است، و از کجا، دیگر برساخته ای است سرچشمه گرفته از اندیشهی مردمان، یا سامان یک همبوده (جامعه)، یا دین، یا ایستار (سنت)، یا ایدئولوژی، یا رده و لایه و پایگاه، یا تاریخ، یا… هر آن چیز دیگر که بیرون از دستورهای زیباییشناختی میماند. آیا ساختن و فرآوردن، دریافتن و ارزیابی کار هنری، همه، یکسر با دستورها و شیوه های درونی هنر انجام میگیرد، و باید به آیینی زیباییشناختی بازگشت و کار هنری را بر بنیاد آن آفرید، و دریافت و ارزش نهاد؟
متن کامل و پاورپوینت را با کلیک کردن بر روی آنها بخوانید:
نوشتههای مرتبط