سلیا فرناندز، برگردان: سمانه کوهستانی
کمپینهای آنلاین، رؤیتپذیری فوری را میسر میکنند. همچنین، آنها به افراد امکان میدهند تا نیاز به کنشگری در دنیای واقعی را فراموش کنند. علاوه بر این، برخی از اینفلوئنسرها از رسانههای اجتماعی برای خودتبلیغی بهره میگیرند. امروزه تمامی جنبشهای اجتماعی یا توسط اینترنت متولد شدهاند یا در آن رواج مییابند. کنشگران و سازمانهای آنها با هدف ایجاد تغییری خاص در وضعیت موجود به توییتر[۱]، اینستاگرام[۲]، فیسبوک[۳] و لینکدین[۴] هجوم آوردهاند، اما فعالیت آنها به شمشیری دولبه شبیه است. موفقیت فوری در اینترنت میتواند به معنای شکست در درازمدت باشد. به دیگر سخن، در بین کنشگران مردمی، این وضعیت میتواند منبعی دائمی برای ناامیدی باشد. ظاهراً در رسانههای اجتماعی از صدای همه استقبال میشود و رؤیتپذیری و ارتباط فوری در این رسانهها اولویت است. زمانی اِما گلدمن[۵] یکی از چهرههای شاخص فمینیست، سالها پیش از تولد اینترنت گفت: «اگر نتوانم برقصم، نمیخواهم بخشی از انقلاب شما باشم»، امروزه زنی جوان در اینستاگرام با اشعار الیویا رودریگو[۶] میرقصد: [با این مضمون که] «آفرین عزیزم، تو داری اون بیرون بدون من عالی کار میکنی، مثل یک جامعهستیز لعنتی!»
نوشتههای مرتبط
درحالیکه از نامهای شناختهشده دعوت میشود که باوجود انجام حداقل کارهای معمولی خود را بادوام مینامند، پیامهای کوتاه و تأثیرگذار علاقه ایجاد میکنند، بهسادگی درک میشوند و تعامل جوانان با آنها آسان است. به عقیده نولیا گارسیا استیوز[۷]، جامعهشناس متخصص در کنشگری دیجیتال، اگرچه لایککردن یا ارسال عکسی خاص نوعی «کنشگری با مشارکت محدود» است، حداقل موضوعی را مهم نشان میدهد و گاهی موفق میشود آن را به موضوعی عمومی بدل کند و در دستور کار قرار دهد.
نیکلاس میرزوئف[۸]، نظریهپرداز فرهنگ بصری، اعتراضات آنلاین را معادل واژگونی نمادهای استعمار میداند: «سقوط یک مجسمه تنها گام اول است، اما به شما امکان میدهد به نابرابریهای اجتماعی اشاره کنید».
گاهی سرعت انتشار موضوعی مهم بهاندازۀ مرگ و زندگی است. عفو بینالملل در سال ۱۹۶۷ تأسیس شد، زمانی که بنیانگذار آن از مردم سراسر جهان خواست تا به دولت پرتغال (در آن زمان تحت سلطه آنتونیو سالازار[۹] رهبر پرتغال بود) در خصوص زندانیشدن دانشجویان نامه بنویسند. نخستین کمپین دیجیتالی عفو بینالملل در سال ۲۰۰۲ به جلوگیری از سنگسارشدن دو زن در نیجریه با جمعآوری میلیونها امضای آنلاین کمک کرد. به عقیدۀ ماریبل تلادو[۱۰]، افسر امنیتی سازمان عفو بینالملل اسپانیا، «فعالیت دیجیتالی ستارههای خیابان را نمیکشد یا جایگزین نمیکند، بلکه آنها را درخشانتر میکند». اما نزد برخی موقتیبودن پستهای رسانههای اجتماعی و مشارکت کم کاربران بهعنوان عامل تضعیف و غفلت از تغییرات سیستماتیک درنظر گرفته میشوند. زینب توفکچی[۱۱]، جامعهشناس و نویسندۀ کتاب توییتر و گاز اشکآور، در سال ۲۰۱۵ به این نتیجه رسید که امروزه کنشگران در یک ناامیدی گسترده سهیماند. به گفتۀ این پژوهشگر، جنبشهای معاصر همچون تحصنهای گزی پارک[۱۲] در ترکیه، بهار عربی و جنبش اعتراضی در هنگکنگ که اینترنت در آن نقش اساسی داشت، از امتیازاتی همچون برخورداری از برنامهریزی دقیق و بلندمدت بیبهرهاند.
در جنبش علیه تبعیضی نژادی در دهۀ ۱۹۶۰ در ایالاتمتحده کنشگران سالها گرد هم آمدند، آنها بروشورهایی را تهیه کردند و سپس از طریق دهها سازمان در سراسر کشور توزیع کردند. توفکچی در سخنرانی خود در تِد[۱۳] گفت: «زمانی که شما راهپیمایی سال ۱۹۶۳ در واشنگتن را مشاهده میکنید، فقط یک راهپیمایی ساده نمیبینید، مکانی را میبینید که در آن مارتین لوترکینگ سخنرانی معروف خود «من رؤیایی دارم» را ایراد کرد، شما حتی صرفاً یک سخنرانی قدرتمند را نمیشنوید، بلکه کار طولانیمدت و پرزحمت ورای آن را نیز مشاهده میکنید و اگر از قدرت سیاسی برخوردارید، حتماً متوجه میشوید که باید ظرفیت نمایش دادهشده راهپیمایی را جدی بگیرید. نهفقط خودِ راهپیمایی، بلکه ظرفیت به رخ کشیده شده توسط آن را نیز باید مهم درنظر بگیرید». «در مقابل وقتی به راهپیمایی جهانی جنبش اشغال وال استریت در سال ۲۰۱۱ می نگرید که طی دو هفته سازماندهی شد، نارضایتی زیادی را مشاهده میکنید و لزوماً دندانهایی را نمیبینید که در درازمدت بتوانند گاز بگیرند.»[۱۴]
زمانی که تعامل سیاسی به مسئلهای در حد کلیک تبدیل شود، قدرت اینترنت بهمثابۀ موتور تغییر به یک سراب بدل خواهد شد.
پس از قتل جورج فلوید[۱۵] به دست یک افسر پلیس در میناپولیس[۱۶] در سال ۲۰۲۰ اینستاگرام در یک کمپین فراگیر معروف به سهشنبه خاموش #BlackoutTuseday پر از مربعهای سیاه شد. ایده این بود که کاربران را در خصوص نژادپرستی با توصیه به خواندن کتاب و مقاله و تماشای مستند آموزش دهند، اما این ایده در میان انبوهی از مربعهای سیاهِ افرادی که میخواستند همبستگی خود را با جنبش نشان دهند، گم شدند. اعضای گروه زندگی سیاهان مهم است[۱۷] از کاربران خواستند کارشان را ترک کنند. ازاینرو، بحثی دوباره در خصوص میزان همبستگی مردم در شبکهها با موقعیتهایی که آنها را درک نمیکنند، ایجاد شد تا خود را به پیروانشان ملحق نمایند.
هنگامیکه تبلیغات از اقتصاد چرخشی، فمینیسم و حقوق دگرباشان جنسی[۱۸] سخن میگوید و کنشگران بهخودیخود ستارههای رسانهای هستند به نظر میرسد که مشارکت آنلاین سیاسی دیوانگی است. جیا تولتینو[۱۹] روزنامهنگار آمریکایی در کتاب آینه ضخیم: تأملی بر خودفریبی ابراز همبستگی در اینترنت را بهعنوان شیوهای اجرایی برای شنیدن تعریف میکند: «همبستگی در اینترنت به دلیل هشتگ، ریتوییت و نمایه به طرز جداییناپذیری با رؤیتپذیری، هویت و خودتبلیغی آمیخته میشود». در این میان اعتصابها و تحریمها همچنان در حاشیۀ جامعه به حیات خود ادامه میدهند. برخی هشدار میدهند زمانی که تعامل سیاسی به مسئله کلیک تقلیل یابد، قدرت اینترنت بهعنوان موتور تغییر به یک سراب بدل خواهد شد. در سال ۲۰۱۰ میکا وایت[۲۰] یکی از بنیانگذاران جنبش ضد نابرابری اشغال والاستریت، در گاردین[۲۱] نوشت:
«در راستای ترویج این توهم که وبگردی میتواند دنیا را تغییر دهد، باید گفت کلیکگرایی، همانقدر کنشگری تلقی میشود که مکدونالد بخواهد غذایی را با دقت و آرامش بپزد. ممکن است شبیه به غذا به نظر برسد، اما مواد مغذی حیاتبخش آن مدتهاست که از بین رفتهاند».
زینب پاتل[۲۲] کنشگر ترنس هندی میگوید درحالیکه جنبشهای اجتماعی هم نیازمند «نظردهندگان» آنلاین و هم کنشگران آفلاین و واقعی هستند، بین مکالماتی که در فضای مجازی انجام میشود، گسست بسیار زیادی وجود دارد. آنچه در واقعیت رخ میدهد، صدای برتر در شبکههای اجتماعی محدود به کسانی است که به اینترنت دسترسی دارند و به زبانهای خاصی صحبت میکنند و یکی از مشکلات اصلی به گفته پاتل، شناسایی دیدگاههای مهم است. در هر گروه صداهایی وجود دارد که بلندتر از بقیه فریاد میزنند و پیوسته در اینترنت هیاهوی برخی از مفسران گفتگوهای واقعی را از مسیر خود خارج میکند.
جردن فلاهرتی[۲۳]، روزنامهنگار و نویسندۀ کتاب دیگه قهرمان کافیه خاطرنشان میکند که رسانههای اجتماعی صرفاً میتوانند همدلی را شبیهسازی کنند، نه اینکه جایگزین آن شوند: «همدلی صرفاً میتواند از نگریستن به چشمهای کسی و شنیدن صدای او بهصورت حضوری ناشی شود و چیزی است که هر حرکت مترقی یا رادیکال برای تغییر به آن نیاز دارد». «لایکها» باعث میشوند مسائل برای لحظاتی رؤیتپذیر باشند. اما زمانی که کنشها به سطح مجازی تقلیل یابد، بهزودی محو میشوند. برای مبارزه با تغییرات آب و هوایی، نابرابری و اقتدارگرایی به جنبشهای واقعی و قوی نیاز است. از منظر گارسیا استیوزِ جامعهشناس، ریشۀ بحث در دوگانگی همیشگی بین موفقیت فوری و تداوم آن نهفته است، ما باید به مرحلۀ دوم تفکر انتقادی برسیم تا به تغییرات بزرگتر دست یابیم. احتمالاً کسب آگاهی جمعی ژرفتر و مؤثر برای دستیابی به تغییرات سیستماتیک با رفتن به خیابان و کمک به همسایگان آغاز شود.
*این نوشتار به قلم Celia Fernández به رشتۀ تحریر درآمد و در ۷ ژانویه ۲۰۲۲ در روزنامۀ اسپانیایی El País به زبان انگلیسی منتشر شد.
[۱] Twitter
[۲] Instagram
[۳] Facebook
[۴] LinkedIn
[۵] Emma Goldman
[۶] Olivia Rodrigo
[۷] Noelia García-Estévez
[۸] Nicholas Mirzoeff
[۹] Antonio Salazar
[۱۰] Maribel Tellado
[۱۱] Zeynep Tufekci
[۱۲] Gezi Park
[۱۳] TED
[۱۴] منظور تأثیرگذاری جنبش و نقش کنشگران است.
[۱۵] George Floyd
[۱۶] Minneapolis
[۱۷] Black Lives Matter
[۱۸] LGBTQ
[۱۹] Jia Tolentino
[۲۰] Micah White
[۲۱] Guardian
[۲۲] Zainab Patel
[۲۳] Jordan Flaherty