انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

کرونا و جهان پساکرونا

متن گفتگوی مهدی تدینی و ناصر فکوهی در گفتگوی زنده در اینستاگرام ۲۶ فروردین ۱۳۹۹

قابل ذکر است که خبرگزاری ایبنا بدون اجازه و اطلاع ما متن بسیار پرغلط و ویرایش نشده ای از این گفتگو را با عنوانی خود خواسته منتشر کرده که به هیچ وجه مورد تایید ما نیست. این روش در کار روزنامه نگاری یک بی آبرویی مطلق و خجالت ‌آور است / متن اصلاح شده را در زیر می خوانید:

مهدی تدینی: اکنون که جهان گرفتار آسیب بزرگی شده و ایران هم به همین صورت. مایلم از این فرصت استفاده کنم و درباره این بحران صحبت کنیم.

فکوهی: فرصت خوبی است . من هم مدتی است، از اسفندماه ۹۸، در خانه هستم و این را یک امتیاز می‌دانم که افراد بتوانند در خانه باشند و کسانی که از این شانس برخوردارند که چنین امتیازی اشته باشند و از آن استفاده نمی کنند، به نظرم هم در حق خود و هم در حق دیگران جفا می‌کنند. البته چون کار من بیشتر در محیط مجازی و خواندن و نوشتن است، نسبت به گذشته چیز زیادی برایم تغییر نکرده.

تدینی: استاد، تجربه همه گیری کرونا تجربه خاصی است چون ما به یک باره، سپر علم را از دست دادیم و این جزء داشته‌های انسانی بود که چنان در آن غرق بودیم که از وجودش بی خبر شدیم. در دهه‌های ابتدایی، قرن بیستم بیماری واگیردار داشتیم اما هیچ گاه این گونه حس نکردیم که سپر علم را از دست دادیم و باید زمان برای تهیه واکسن بخریم. آیا بحران کرونا که امروز بر سرما آمده یک نقطه گسست جدی را در تاریخ بشر ایجاد می‌کند و ما پس از کرونا با گونه متفاوتی از انسان رو به رو هستیم؟ می‌گویند انسان بعد از جنگ جهانی اول انسان دیگری بود و بعد از آن بحران انسان دیگری شد و بستر بعدی برای جریان‌هایی مثل فاشیست شکل گرفت. آیا درباره کرونا با چنین پدیده‌ای روبه رو هستیم؟

فکوهی: این سوالی است که خیلی تکرار می‌شود و در این مدت بیش از ۸ مطلب درباره آن نوشتم و یک ستون ثابت هم درباره کرونا در روزنامه اعتماد دارم و سعی می‌کنم به لایه‌های عمیق تر این موضوع برگردم و در نهایت مجموعه گفتگوها و یادداشت‌هایی که در این دوره تهیه می‌شود را شاید در کتابی جمع کنم.

باید توجه داشت که هر پدیده‌ای در این ابعاد اتفاق می‌افتد، از وجوه مختلف قابل بررسی است؛ ما الان یک بیماری داریم که تقریبا ۲ میلیون نفر در دنیا به آن مبتلا هستند و بیش از صد هزار نفر هم کشته شده‌اند. البته این واقعه به خودی خود، و در ابعادی که تاکنون داشته، ابدا یک واقعه «فاجعه‌آمیز» به نسبت فجایعی که در دنیای امروز می شناسیم نیست. به طور مثال در خاورمیانه در طول ۱۵ سال گذشته شاید بیش از ۵ میلیون نفر کشته و آواره شده باشند. بحران مهاجرت یک تراژدی بزرگ انسانی بود که هنوز ادامه دارد . از سوی دیگر بزرگترین تراژدی انسانی از چند سال پیش در یمن رقم خورده و بیشتر از یک میلیون نفرقربانی داشته است. بنابراین دنیای قبل کرونا هم بسیار وحشتناک بود و بیماری در این شرایط چیز وحشتناک تری لزوما به آن اضافه نکرده است. حتی وقتی این بیماری را با آنفولانزای اسپانیایی مقایسه می‌کنیم که در آن زمان ۵۰۰ میلیون نفر در یکی دو سال مبتلا شدند و بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون کشته شدند، می‌بینیم کرونا پدیده‌ای هیولایی نیست. اما چرا این بیماری در همین حال بی‌سابقه است؟ و چنین همه را شوکه کرده؟ به دلیل واکنش‌هایی که انجام شده است! یعنی ما هیچ موردی از آنفولانزای ۱۹۱۸ و حتی دو جنگ جهانی اول و دوم، یازده سپتامبر و … نداشته‌ایم که چنین واکنش شدیدی به آن شود و مردم جهان قرنطینه شوند و جهان عملا از کار بیافتد. من در عین اینکه با جنبه مثبت قرنطینه به عنوان تنها راه حل کنونی برای مبارزه با گسترش بیماری موافقم، نمی‌توانم جنبه منفی‌اش را درنظر نگیرم: اینکه دولت‌ها در جهان امروز از این قدرت برخوردارند که همه را حصر خانگی کنند و روش زندگی مردم را از امروز به فردا زیر اختیار خودشان بگیرند. قدرتی که هرگز در تاریخ نداشته‌اند. امروز آمریکا می‌تواند ۸۰ درصد جمعیتش را وادار کند در خانه‌اشان بمانند و برای خروج بدون مجوز آن‌ها را مجازات کند. در فرانسه تاکنون دستکم ۳۰۰ هزار نفر به دلیل تخطی از قرنطینه جریمه شده‌اند. پس واکنش به کرونا کاملا با تمام پدیده‌های قبلی متفاوت بوده است؛ به گونه‌ای که تمام فرودگاه‌ها بسته، شهرها قرنطینه و همه دچار نوعی روایت «آخر الزمانی» شده‌اند. شاید اگر چند انفجار اتمی می‌شد ما قاهدتا باید با چنین وضعیتی رو به رو می‌شدیم.

اما اگر این دو را مقایسه کنیم، باید بپرسیم این واکنش چرا دارد اتفاق می‌افتد؟ آن هم در مقابل مساله‌ای که چنین واکنشی عجیبی را نمی‌توان از آن فهمید برای آنکه با موقعیتی خیالی مساله را بهتر درک کنیم، بیائیم فرض کنیم در کشورهای ثروتمند معجزه‌ای اتفاق بیافتد و از فردا صبح کرونا یک باره از ده پانزده کشور اصلی اقتصاد جهان، حذف شود؛ آن زمان پرسش ما این است؟ آیا جهان تا حد زیادی به موقعیت خود در پیش از بحران کرونا باز نخواهد گشت؟ به عبارت دیگر، آیا مردم آمریکا قبل از کرونا اصولا می‌دانستند که یمن کجاست؟ و ارتش آن‌ها چند میلیون نفر را در خاور میانه آواره کرده و کشته‌اند و در شرایطی قرار داده‌اند که برای هیچ کدام از آن‌ها حتی تصورش ممکن نیست؟ اخلاق در جهان کرونایی جایگاهی ندارد و جهان همچنان متعلق به زورمندان است.

جهان هیولایی که ما داشتیم و پیش از کرونا هم داشتیم چه بود و چه هست: کرونا طلیعه جهانی است که بخش صنعتی آن از یکسو در اختیار یک کشور دیکتاتوری سرمایه داری دولتی و کاملا غیرشفاف و بی‌‌رحم مثل چین قرار گرفته و از سوی دیگر قدرت مالی آن در دست حکومت دموکراتیک شلخته‌ای قرار دارد که چنان بی مسئولیت است که بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان را در دستان یک فرد دیوانه و کلاهبردار حرفه‌ای قرار دهد و فجایع بی‌شماری را دامن بزنند که تنها یکی از آن‌ها کرونا بوده است. کرونا تنها یکی از هشدارهایی است طبیعت در این جهان هیولایی به ما داده است و اگر بتوانیم آن را درک کنیم که با چه خطراتی برای خود و برای طبیعت رو به‌رو هستیم، اتفاق مهمی افتاده است. پس باید یک جنبش جهانی مدنی شکل بگیرد که ما را در برابر خطرات چنین جهانی هیولایی محافظت کند.

اما اگر شکلگیری چنان جنبشی آرزوی من است، پیش بینی بیشتر واقع بیناه‌ام این است که متاسفانه در دوران پسا کرونا سیستم‌های پلیسی روی افراد شدیدتر می‌شود و احتمالا شاهد خواهیم بود که در مرزها، در راه آهن‌ها و فرودگاه‌ها سیستم‌های تشخیص هویت از چهره، کنترل پرونده بیماری افراد و غیره نصب شوند. تجمعات زیادی ممنوع گردند. دیکتاتورها به بهانه امنیت و سلامت جامعه، باز هم بیشتر آزادی‌ها را از بین ببرنند. این موضوع به احتمال قوی ممکن است به تدریج اتفاق بیافتد (البته اگر مقاومتی در برابرش نباشد) الان اکثر کشورها مرزهایشان را بستند و بعد از کرونا نیز به نظرم می آید هم ورود را قطره چکانی می‌کنند و آن را به ثروتمندان و افراد خاص محدود می‌کنند. همین الان ویزاهایی که برای جهان سوم صادر می‌شود قطره چکانی است و مطمئن هستند که باید مطمئن باشند مسافران به کشورهای خود بر می‌گردند. پس جهان پسا کرونا را شاید بتوان به این صورت متجسم کرد.

تدینی: شما ادعایی کردید که اثباتش دشوار است و راهکارتان ایده‌آلیستی است؛ یعنی اساسا جنبش جهانی مدنی تشکلیش بسیار سخت است. ما هیچ گاه جنبش بین المللی پویا و زنده نداشتیم. شما می‌گویید در جهان آینده سرکوب بیشتر می شود و بشر با توجه به استیلای سرمایه امکان تغییر زیاد در ساختار ندارد حالا راهکارتان به نظر ایده‌آل و ناممکن است و ارائه این راهکار ناممکن به چه کار می آید؟ از سوی دیگر شما می‌گویید کشورها مرزها را می بندند یکی ازحقوق بشر همین آزادی حرکت است و اینکه هر فردی بتواند هر جایی ساکن شود پس کشورها در جهان به دلیل مبارزه با بیماری یک حقوق را نقض کردند. حالا در جهانی که به این سطح جهانی شدن رسیده و اقتصاد جهانی دارد و الویتش اقتصاد جهانی است این به نوعی خودویرانگری نمی‌رسد؟ آیا ممکن است در این شرایط کشورها دست به چنین کاری بزنند؟

فکوهی: ما با هم در تضاد نیستیم. منظورم من از جنبش جهانی این نیست که مثلا چیزی همچون «بین‌الملل سوم» به وجود بیاید. منظورم جنبش هایی است که پیش از کرونا هم داشتیم. جنبش‌های خود انگیخته و نه چندان‌سازمان یافته و بسیار کوچک و پراکنده جوامع مدنی در سطح جهانی است همان ایده‌ای که در پسا آنارشیسم به آن «خرده مقاومت» می گویند. ما هم اکنون جنبش‌های بی نهایت کوچکی برای دفاع از حقوق اقلیت ها، دموکراتیزاسیون، جهانی شدن و … داریم. بنابراین همین جنبش‌ها الان هم هستند و بحث من تقویت آن‌ها است نه ایجاد جنبش‌های ایدئولوژیک و سختی که زیر استیلای احزاب باشند. چون این گونه «جنبش» ها تحت سلطه دولت‌ها نیز هستند. پس منظور من ابدا آ« نبود که ممکن است تصور کنید. برای مثال از روزی که ترامپ انتخاب شد یک روز به عنوان روز جهانی اعتراض زنان علیه او اعلام شد که زنان در همه کشورها به خیابان بیایند و علیه ترامپ به عنوان یک فرد ضد زن که در قدرت است، اعتراض کنند. پس در اینجا سازمان‌دهی کاملا آزاد است. منظور من گرایش به یک جنبش جهانی است. نه اینکه جنبش ساختار یافته و بورکراتیک داشته باشیم. ما نباید از دولت ها و سرمایه‌های ساختار یافته انتظاری برای بهبود وضعیت داشته باشیم یا اینکه جهان را عوض کنند. کرونا پدیده‌ای اضافی بر مشکلات قدیمی ماست؛ همه کسانی که در محیط زیست هستند می دانند چقدر قبل از این هم مشکل داشتیم. پس دولت ها نمی‌خواهند این کار را بکنند چون دولت در مفهوم حکومت و یک مفهوم سیاسی از منطق سرمایه پیروی می‌کند چون منطق سرمایه می‌خواهد همه زود به سرکار برگردند و پول تولید شود. پس مردن آدم ها برایش مهم نیست. در آمریکا می گویند به سرکار باید بروید چون اگر بر نگردند از گرسنگی می میرند در حالی که سوال این است دولت چه وظیفه ای دارد؟ حقوق بیکاری به چه معناست؟ بنابراین دولت‌ها دستشان در دست سرمایه داران و سرمایه‌داران هم دستشان در دست مافیا بزرگ است دولت پوتین در راس یک دولت مافیایی است. چین یک دولت مافیایی، دیکتاتوری و سرمایه داری دولتی است. ما در واقع در جهان امروز و در بحثی که اینجا دارم، سه گونه کنشگرموثر داریم؛ یکی مردم عادی که کم و بیش از آن ثروت بزرگ محروم هستند. بعد دولت‌ها به معنای عام کلمه و بعد حوزه‌های مافیای هستند. این سه حوزه می‌توانند کنشگری کنند. دانشمندان هم در اینجا وظیفه‌ای دارند برخی مردم را انتخاب و خدمت می‌کنند. خود جامعه شناس ها گروهی با مردم حرف می‌زنند و به مردم ابزار تحلیل می‌دهند و گروهی هم به قدرت کمک می‌کنند. پس من از یک جنبش های خودانگیخته دفاع می کنم و نه از ساختار یافته و ایدئولوژیک.
سوال دوم شما هم جوابش این است که جهانی شدن در حال حاضر ساختارش بر اساس نابرابری است؛ درست است که ارتباطات وجود دارد اما اگر تحلیل کنیم که چه کسانی توریسم را تشکیل می‌دهند می‌بینید هر کسی نمی‌تواند ویزا بگیرد. پس جهانی شدن قلابی و نابرابر است. کودکان چینی کفش و اجناس دیگر را با قیمت پایین برای طبقه متوسط آمریکا تولید کنند اما کدامیک از کارگران چینی می توانند ویزا برای آمریکا بگیرند. پس جهانی شدنی اهمیت دارد که ساختار دموکراتیزه داشته باشند. اینجا نهادهای علمی، نهادهای مدنی و حتی ناشران می توانند در این دموکراتیزه کردن جهانی شدن نقش داشته باشند. مثلا نمایشگاه فرانکفورت نوعی از جهانی شدن است که باید به سمت آن برویم وآن را تقویت کنیم. بسیاری از کسانی که به تجمعات نشر در جهان می‌روند کسانی هستند که از سوی جامعه مدنی کشورهای توسعه یافته حمایت می‌شوند. پس ما در جهانی شدن باید به سوی دموکراتیزاسیون برویم و اگر اقتصاد دموکراتیزاسیون جهانی نشود روی سیاست هم تاثیری ندارد.

تدینی: ما یک بحران ساختاری در ایران به دلایل مختلف داشتیم در سال‌های اخیر هم از سال ۱۳۸۲ که ماجرای هسته‌ای شروع شد با بحران اقتصادی دست به گریبانیم. نفت ما به سختی فروش می رود. تحریم داریم. از سوی دیگر ما جامعه بحران داریم؛ چون الان بحران سرشت جامعه ایران شده و این هم به دلیل این است که توازن قوایی بین سنت و مدرنیته شکل گرفته که نیروهایی که در هردوی این‌ها هست صرف خنثی کردن یکدیگر می‌شود. سنت با ابزارهای سیاسی و نیروهایش می‌خواهد مدرنیته را به عقب براند وبرعکس. پس تمام توان ما صرف خنثی کردن هم می‌شود. ما با موجی از بحران ها رو به رو هستیم آیا کرونا لایه قطور دیگری بر این مشکلات در ایران خواهد افزود؟

فکوهی: درباره کرونا بیش از حد اغراق می‌کنیم؛ این بیماری یک پاندمی بزرگ است در این شکی نیست. مهمترین کار هم الان قرنطینه است تا واکسن و دارویی کشف شود. کرونا در هشداری که به ما می‌دهد، اهمیت دارد در غیر این صورت کرونا همان اندازه فاجعه انگیز است که آتش سوزی جنگل‌های استرالیا در چد ماه گذشته اهمیت دارد، این آتش سوزی که باعث تقریبا یک سوم حیات وحش در این کشور عظیم از بین برود. ما از این بحران‌ها در آینده هم خواهیم داشت. امروز این شانس هست که این ویروس به هر حال از طریق فاصله گذاری تا حد زیادی قابل کنترل است. اما امروز ممکن بود همین حالا آتش سوزی فاجعه بار جنگل‌های اوکراین به چرنوبیل برسد و با انفجار‌های اتمی سروکار داشته باشیم. و می دانیم که ما امروز در جهای زندگی می کنیم آکنده از نیروگاه هسته ای که هر کدامشان یک بمب بزرگ بالقوه هستند و می‌توانند فاجعه چرنوبیل را در هر جایی تکرار کنند.
اما اگر به بحث شما درباره ایران برسم باید بگویم: در ایران در زمانی خاص یک جا به جایی قطبی ژئوپلیتیک اتفاق افتاد؛ آنچه درنظر بسیاری یک «بهشت خیالین » را می سازد آن جنبه مثبت (برای گروهی اقلیت) از دیکتاتوری زمان شاه است که به شهر‌نشینان مرفه در ایران امکان می داد خوب زندگی کنند اما مردم از فاصله طبقاتی ناراضی بودند. فقر لزوما یک فقر مطلق نبود بلکه سبی بود. البته در دوران آخر این رژیم که درآمد نفتی بالایی وجود داشت. امروز مسائل جامعه ما کاملا فرق کرده ما الان نیازهای فرهنگی بالایی داریم. درست است که قضیه در ایران تا حدی ژئوپلتیک بوده و اختلاف سنت و مدرنیته هم وجود داشته است؛ اما امروز مساله بسیار پیچیده تر است. شما اگر با نسل گذشته ارتباط برقرار کنید، با پدرتان یا پدر بزرگتان، من فکر نمی‌کنم که مشکل بزرگی داشته باشید. سنت و مدرنیته برخلاف تصور رایج نه در تضاد سطحی با یکدیکر بلکه مدرنیته به نوعی تداوم سنت است. . ما با پدران و مادرانمان در تضاد نیستیم. این مساله یک بهانه ایدئولوژیک است که مسائل سرمایه را پنهان می کند. کدام ایدئولوژی؟ شما در ایران آدم‌هایی دارید که به ظاهر سنتی هستند اما سبک زندگی واقعی‌اشان این است که برای بیماری می‌روند لندن ولی غرب ستیزی می‌کنند! شما آدم مدرنی دارید که توی صف نذری می ایستند! پس نه سنت سنت است نه مدرن مدرن!

آدم‌های سنتی ما از سنت استفاده و سو استفاده برای جمع کردن ثروت به عنوان یک امر مدرن می‌کنند. مگامال‌ها کاملا پدیده‌ای سوپر مدرن است. از آن سو افراد مدرنی داریم مانند اقتصاددانان نئولیبرال داریم که فکر می کنند نئولیبرالیسم به کمک آن‌ها می‌آید در حالی که امریکا الان دستش رابرای گرفتن روپوش و ماسک به سمت چین دراز کرده است. سیاست آمریکا به سمت تخریب سیستم عمومی بهداشت به نفع بهداشت برای نخبگان پیش رفته است.

پس کرونا نسبت به کوچکترین فاجعه اتمی بسیار بسیار کوچک است؛ اگر سه نیروگاه در جهان همزمان منفجر شود و اشعه راه بیفتد شما میزان کشته شدگان را نمی‌توانید حساب کنید آن آخر‌الزمان واقعی است! می‌گویند ما ۳۰ سال فرصت داریم انسان را نجات دهیم اما مردم این را متوجه نمی‌شوند. مردم ممکن است به دو درجه گرم شدن زمین بخندند. در حالی که با یک مثال ساده می توان فهمید بدن انسان ۳۷ درجه حرارت دارد اگر این درجه به ۴۰ برسد می میرد. زمین هم همین است و مردمی که فرار می‌کنند هر چه در مسیرشان باشد تخریب می‌کنند. ما تحت فشار فاجعه های مختلفی هستیم. باید ببنیم چه کسانی این فاجعه را ممکن کردند. اگر در جهان سطح نابرابری ها و ژئو پلیتیک قدرت به این صورت که هست نبود و سیستم‌های بهداشتی و توسعه توزیع شده و مناسبی وجود داشت، این فاجعه شاید از چین فراتر نمی‌رفت. در اپیدمی آنفولانزای اسپانیایی اگر فجایع به آن حد بود، از دلایل مهمش آن بود که چهارسال جنگ جهانی آن هم جنگی بسیار بی رحمانه وجود داشت؛ سیستم بهداشتی و ارتباطات به هیچ عنوان مثل امروز نبود. امروز با این همه امکانات امروز نیز، باید این بیماری در چند ماه جمع می‌شد. اما می‌بینیم که نیویورک تایمز در همین چند روز گزارشی منتشر کرده که نشان می‌هد دولت ترامپ از ماه ژانویه به وسیله سرویس های اطلاعاتی اش اطلاع داشته که در دو ماه آینده کرونا به آمریکا می‌رسد، اما او کاری نکرده و هنوز هم از اختیاراتش استفاده نمی کند، چرا؟ چون منفعت سرمایه در آمریکا مهمتر از جان انسان هاست. و متاسفانه باید گفت در کشور ما نیز اغلب راهی که رفته شده الگوی آمریکایی در نئولیبرالیسم بوده است. اما نئولیبرالی جهان سومی بسیار بیشتر از نئولیبرالی جهان اول با فساد پیوند می خورد چون آنجا بالاخره مطبوعاتی دارد که جلوی فساد را بگیرد اینجا چه؟

البته به هر حال در ایران هم کسانی با آن روند خصوصی سازی های بی رویه مبارزه کردند و سعی کردند جلوی خصوصی سازی در ایران را بگیرند وگرنه الان باید در خیابان ها جسد جمع می کردیم. بالاخره هنوز بیمارستان ها هستند و تا حدی مرگ و میر حتی بد دارد اداره می‌شود.

ما الان باید دولت مسئول و پاسخگو داشته باشیم که جامعه مدنی روی آن نظارت داشته باشد. من متاسفانه آدمی نیستم که بتوانم امید واهی به کسی بدهم. ایران با اقداماتی که کرده اعم از مثبت و منفی خودش را وارد تنش‌های بیهوده ای با بسیاری از کشورها کرده که البته قدرت های بزرگ نیز در انی امر نقش داشته اند همانگونه که همیشه با آزادی و آبادی ایران مبارزه کرده اند. اما اشتباه ما در این میان اعتماد به روسیه وچین بوده است. در حالیکه از نظر تاریخی کمترین اعتمادی نمی توان به آنها کرد.

اروپا اکنون در حال تشکیل یک صندوق بزرگ است. ایران با کدام سرمایه می‌خواهد این کار را بکند. برخی از اقتصادادن ها گفتند که مهم نیست چون ما قبل از این هم با هیچ جا ارتباط نداشتیم الان کمتر از کشورهای دیگر صدمه می‌خوریم! پس از این بدتر نمی شود! این هم یک استدلال است! معنایش تقریبا این است: من که از بچگی با گرسنگی بزرگ شدم و در ۳۰ سالگی هم از گرسنگی می میرم پس این موضوع روی من تاثیر ندارد! نه این نیست! جامعه ما ثروتمند است؛ ایران یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است علت شرایط فعلی این است که هوشمندی برای مدیریت نیست مردم ما نباید مثل بنگلادش زندگی کنند باید بتوانند زندگی سالم و کسب و کار داشته باشند. ایران باید سطحش از جنوب خلیج فارس بالاتر باشد که هیچ جیز جز سرمایه گذاری هایشان در جهان ندارند.
ایران باید به آن جهت برود و برای این کار بدون آزاد کردن فضای سیاسی، اجتماعی و تحمل دیگری و … راهی امکان پذیر نیست ما باید از اینجا شروع کنیم. ما با گروهی از اقدامات می توانیم وضعیت بسیار بهتری ایجاد کنیم مثلا سیستم سانسور حذف شود، فیلترینگ از میان برود، این ها جز هزینه چیزی نیست. شادی باید در جامعه تحمل شود؛ ما این گونه می توانیم اعتماد جهان را کسب کنیم. البته سیاست ما باید استقلال باشد اما نه فقط از آمریکا بلکه از روسیه وچین. اتفاقات اخیر برای ما خجالت آور است که یک سفیر به خودش اجازه اظهار نظر دهد وگروهی هم به آن مقام ایرانی ایراد بگیرند. انقلاب برای استقلال شده است وما باید بر اساس خط استقلال جلو برویم. تمام تمدن می‌خواهند این میراث فرهنگی حفظ شود اما ما خودمان نخواستیم.
۲۰۰ نفر امشب در لایو ما هستند اما روزهای گذشته در لایو تتلو ۴۰۰ هزار نفر شرکت کردند. من نمی‌گویم کسی نباید برود آنجا می‌خواهم بگویم جامعه این است! بعد از آن همه فحش و مساله‌ای که تتلو به تتلو داده شد باز ۴۰۰ هزار نفر می روند پای لایو او . این برای من واقعیت قضیه است! جوامع را نمی شود یک شبه عوض کرد. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که کسی حاضر نیست یک کتاب بخرد که پول یک پیتزاست ،چون نمی‌تواند بفهمد کتاب برایش یک سرمایه گذاری است. کشوری که کتاب، روزنامه، روشنفکر و متفکر نداشته باشد محکوم به نابودی است و نیاز به کرونا ندارد.

ما پیش از این مگرکرونا داشتیم که انقدر نگران بودیم؟ ایران در ده کشوری است که بالاترین میراث فرهنگی را دارد و همه در جهان می‌خواهند قبل از مردن ایران را یک بار ببینند اگر ایران می‌توانست توریست بپذیرد الان انقدر تقاضا زیاد بود که تا ده ها سال جواب نمی‌توانستیم بدهیم. سیاست‌های اکنون غلط است؛ مساله اساسی این است که ما وظیفه‌مان فقط گفتن است. اگر به من بگویند نگویید نمیایم حرفی بزنم. چون کار روشنفکر کار قهرمانانه نیست او باید بتواند حرف بزند.

مساله کرونا در جهان با ایران متفاوت است ما الان سال‌هاست خودمان را ایزوله کردیم و با امریکا و اروپا مذاکره نمی‌کنیم در حالیکه با چین و روسیه که تاریخشان پر از جنایت است و یک روز مفید برای جهان نداشتند مذاکره می‌کنیم. ادبیات و فرهنگشان را نمی‌گویم اما دولت‌های آن ها یک روز به دنیا خدمت نکردند. چین یکی از بدترین سرمایه داری‌های جهان است چون با بدترین استثمار کارگران به دست آمده است. برای ما کرونا می‌گذرد و می‌رود. اگر الان هم اهمیت می‌دهیم چون دنیا اهمیت می‌دهد اگر بیماری محلی بود کسی به آن توجه نمی کرد.

تدینی: شما چهار کتاب در آینده با نشر ثالث منتشر می‌کنید درباره آن‌ها توضیح دهید.

فکوهی: مجموعه‌ای از آثار و نوشته هایی درباره لویی استروس با عنوان «لوی استروس و زایش انسان‌شناسی» منتشر می‌شود. کتاب دیگری هم دارم از داوید لوبروتون که قبلا «جامعه شناسی بدن » را از ا با نشر ثالث منتشر کرده ام و این کتاب «جامعه شناسی درد» است. همچنین کتاب «زن‌ها، شیرها و روباه ها» شامل مجموعه یادداشت‌های من درباره زنان است و کتاب «در تارو پود فرهنگ» که مجموعه ای از مقالات و یادداشت های بیشتر نظری و برخی هم درباره مصداق های جامعه شناختی آن نظریات است. این چهار کتاب را در خال خاضر با نشر ثالث در دست انتشار دارم و دو کتاب هم که قبلا منتشر کرده ام یکی همان «جامعه شناسی بدن» که ترجمه بود و یکی «انسان شناسی هنر» که فکر می کنم به چاپ سوم یا جهارم هم رسیده است. هدف من در کارم در علوم اجتماعی در رویکردی دورکیمی است اینکه جامعه شناس و انسان شناس بتواند دردی را از جامعه اش با تحلیل مشکلاتش حل کند .کار ما از فیلسوفان که بیشتر به مسائل عمیق هستی انسان ها می پردازند جداست. وظیفه فیلسوف نظر و تامل روی عناصر وجودی ثابت است اما جامعه شناس اندیشیدن روی اتفاقات زنده یک جامعه است. متاسفانه اکنون مشکل ما این است که جامعه شناسان ما اغلب «فیلسوف»‌ شده‌اند و فیسلوفان ما هم کمتر اصولا فکرمی‌کنند؛ جامعه شناس و فیلسوف هر کسی باید کار خودش را بکند. کتاب‌های من برخی ترجمه است. دوست دارم روی ادگارمورن هم مثل استروس کتابی تهیه کنم. همچنین درسگفتارهای نظری که داشته ام را در سال های آینده منتشر کنم که درباره مباحث اجتماعی نژاد، اتوپیا، دیستوپیا و بدن و …هستند بنابراین با نشر ثالث برنامه انتشار کتاب های متعددی را دارم که امیدوارم به نتیجه برسد.