بحران اجتماعی و اقتصادی ناشی از شیوع کرونا، پیامدهای بسیاری را برای جوامع مختلف داشته است. بخشی از این پیامدها، معطوف به تغییرات رفتاری در سطح خرد هستند که علی رغم ظاهر کوچک و محدودشان، بسیار کلیدی هستند: ماسک زدن، پرهیز از دست دادن، پرهیز از همه آداب بدنی روابط صمیمانه و حتی فاصله فیزیکی از دیگران. این تغییرات رفتاری، صرفا تغییر در چند عادت ساده نیستند، آنها بنیان های تعاملات نزدیک و صمیمانه انسان ها را دستخوش تغییر کرده اند. به همین دلیل این پرسش مطرح است که پیامدهای بحران کرونا، تا چه حدی منجر به تغییرات فرهنگی ماندگان خواهند شد؟ آیا طرح این موضوع که از این به بعد نمیتوان انتظار داشت که روال امور مانند دوران ماقبل کرونا شود، درست است؟ پاسخ به این سوال منوط است به درک ما از مفهوم فرهنگ و شرایط و روندهای تغییر آن.
نوشتههای مرتبط
اصولا فرهنگ شیوه زندگی است، شیوه های اندیشیدن، احساس کردن و رفتار کردن، که در نهایت بتوانند زندگی ما را در ساحت های مختلف خرد و کلان ساماندهی کند و جریان زندگی، به شیوه معناداری برای افراد و گروه ها تداوم پیدا کند. عمیق ترین و کلیدی ترین ابعاد فرهنگ، از خلال روابط نزدیک و صمیمانه شکل گرفته و ابراز میشوند. به همین دلیل الگوهای فرهنگی در عمیق ترین سطح ذهن افراد، درونی شده و راهنما و منشور عملکرد آنها در زندگی میشوند. فرهنگ، لزوما در همه شرایط و ساحت های زندگی به یک فرم عمل نمی کند. فرهنگ را میتوان بر حسب شرایط عادی و شرایط بحرانی تفکیک کرد، زیرا الگوهای فرهنگی در شرایط بحرانی، معمولا الگوهایی هستند که نظام فرهنگی برای مواجهه با یک موقعیت خاص، موقتی و ناپایدار فراهم میکند، اما الگوهای فرهنگی برای شرایط عادی، معمولا بطور ناخودآگاه و در ریزترین و جزیی ترین عملکردهای افراد خودش را بطور ضمنی آشکار میکند. فرهنگ، محصول تجربه های تاریخی و باز اندیشی و تامل در آن تجربه هاست، تجربه هایی از شرایط خاص بحرانی یا تجربه تاریخی روزمره و تجربه جاری زندگی.
بر مبنای بحث فوق، بهتر می توان پرسش از پیامدهای کرونا در تغییرات فرهنگی و اجتماعی را فهمید. موقعیت کرونایی، فعلا یک موقعیت بحرانی است، شرایط خاص، موقتی و احتمالا ناپایدار، که هنوز هم نمیدانیم کی به اتمام خواهند رسید. اما نکته اصلی آنست که باید دقت کنیم ما در حال حاضر در میانه وضعیت بحرانی هستیم، وضعیتی که هنوز نمی دانیم تا کی ادامه خواهند داشت و مهمتر از همه آنکه چه چیزهایی از آن در بلند مدت باقی خواهند ماند.
واکنش ها و علمکردهای مردم و نهادها در این شرایط ،معطوف به نوعی مواجهه با موقعیت بحرانی و تنظیم امور و کارها در این شرایط است، مثل ماسک زدن، فاصله فیزیکی، و … است. تلقی افراد آنست که این رعایت ها تا زمانی لازم است که تهدید ویروس هست. وقتی ویروس برود، روال قبل را خواهیم داشت. به همین دلیل در ذهنیت مردم، مساله اصلی شرایط موقتی بحران است. مردم قواعدی مانند ماسک، فاصله فیزیکی، دست ندادن، و پرهیز از هرگونه تجمع بالای ده نفر و…، را برای این شرایط خاص پذیرفتنی دانسته اند، نه اینکه تصورشان آن باشد که این قواعد برای همیشه اینگونه خواهند بود. ضمن اینکه حتی این قواعد موقتی شرایط بحرانی هم توسط اکثریت رعایت نمی شود، یعنی هنوز رفتارهای موقعیت عادی در علمکرد مردم وجه غالب را دارد.
به همین دلیل در تحلیل عدم رعایت قواعد بهداشتی شرایط کرونا، ما با دو نوع پدیده مواجه هستیم، یک پدیده، فقدان فرهنگ بحران در مردم و نهادها، به این معنا که الگوهای فرهنگی معطوف به موقعیت بحران که در مردم درونی شده باشد و مبنای عملکرد آنها در شرایط بحرانی باشد، چندان مشخص نبوده و مشروعیت کافی ندارند. لذا ما با نوعی فقر فرهنگی یا فقدان سواد سلامت در شرایط خاص بحران و بیماری مواجه هستیم. متاسفانه توسعه زودهنگام موج دوم کرونا نشان داد، کرونا نه تنها تغییر رفتاری فراگیری را ایجاد نکرده است، بلکه در عمل عدم توجه مردم به مقتضیات شرایط بحرانی کرونا، و بازگشت آنها به الگوهای فرهنگی شرایط عادی، منجر به این موج دوم و زودهنگام شد. پدیده دوم آنست که مردم پروتکل های اعلام شده توسط ستاد بحران را خیلی سریع رها کردند. زیرا مردم تصورشان آن بود که شرایط بحرانی تمام شده و عادی سازی شده است. لذا هر دوی این پدیده ها نشان میدهد صحبت از تغییرات بلند مدت فرهنگی ناشی از کرونا در سطوح خرد، خیلی مبهم و نادقیق خواهند بود.
ما هنوز نمیدانیم این شرایط بحرانی تا کی ادامه دارد، چه بخش هایی از آن همیشگی خواهند بود و چه بخش های جدیدی هم به آن در آینده مطرح خواهند شد. زیرا اگر برخی رفتارهای ناشی از شرایط کرونا برای همیشه ماندگار شود، آنگاه به بخشی پایدار از فرهنگ بدل خواهند شد. اما هنوز برای این قضاوت زودهنگام است، مساله فوری برای ما آنست که این روزها، فقدان فرهنگ بحران در مردم و نهادها و رهاکردن زودهنگام پروتکل های بهداشتی ستاد بحران، توسط مردم را جدی بگیریم و بدان بپردازیم. زیرا مساله اصلی امروز آن نیست که به فکر تغییرات فرهنگی ماندگار ناشی از کرونا باشیم (که قطعا تغییراتی خواهند داشت)، مساله اصلی آنست که نیروهای اجتماعی که خواهان تداوم رفتارهای عادی هستند و شرایط بحرانی را جدی نمی گیرند، باید مهار شوند و آنهایی هم که زود از این قواعد دست کشیده اند را متقاعد کرد مدت بیشتری به قواعد بهداشتی ستاد بحران پایبند باشند که این شرایط با سرانجام مشخصی برسد. در غیر اینصورت حتی بحرانی کوچک، می تواند فاجعه ای بزرگ بیافریند.