بخش مهمی از هر تحقیق به پیشینهی پژوهش میپردازد، به عبارت بهتر تلاش دارد تا پژوهشگر را یاری رساند که از تلاش همکارانش در این عرصه آگاه شود و بر روی شانهی تحقیقات پیشتر از خود تحقیقش را استوار سازد. منبع شناسی، نقد و بررسی پژوهشهای انجام شده و آشنایی با پژوهشگران مواردی است که پیش از آغاز یک پژوهش، پژوهشگر را برای انجام بهتر وظایفش در راستای موارد مطرح شده یاری میدهد.
یادداشت پیش رو در ادامهی مجموعه یادداشتهای منبعشناسی تعزیه قصد دارد تا برخی از منابع یاد شده را بیشتر مورد بررسی قرار دهد تا از یکسو مخاطبین خود را از مطالب این منابع آگاه نماید و از سوی دیگر با بررسی این آثار بستر را برای پژوهشهای آینده بصورت صحیحتر مهیا نماید.
نوشتههای مرتبط
بررسی پژوهشهای انجام شده از یکسوی دیگر مشخص مینماید که در حوزهی مورد بحث ما که همانا تعزیه میباشد در کدام حوزهها پژوهش انجام شده و در چه کیفیتی صورت گرفته است و موضوع تحقیقات بیشتر را به پژوهشگران پیشنهاد مینماید.
تعزیه در ایران/ صادق همایونی؛ شیراز: انتشارات نوید، چاپ دوم ۱۳۸۰.
صادق همایونی اولین محقق ایرانی است که کتابی با موضوع تعزیه را تهیه داشته است. پیش از او بهرام بیضایی در کتاب نمایش در ایران در سال ۱۳۴۴ مجموعهی ارزندهای از اطلاعات پیرامون سنتهای نمایشی ایرانی جمعآوری، تحلیل و دسته بندی نموده بود، اما در این کتاب هم تنها یک فصل به تعزیه اختصاص داده شده بود و با توجه به حضور پررنگ تعزیه حتی در برخی از مناطق کنونی کشورمان و به طبع اهمیت آن در تاریخ چند صدهی اخیر جای کار بیشتر احساس میشد تا صادق همایونی کتابی را با عنوان تعزیه و تعزیهخوانی در سال ۱۳۵۳ به چاپ رساند. همایونی همین کتاب را در سال ۱۳۶۸ با اضافاتی با عنوان تعزیه در ایران به چاپ رساند و در سال ۱۳۸۰ چاپ دوم آنرا با تجدید نظر کلی، حک و اصلاح، تکمیل و به چاپ رساند.
در مقدمه کتاب نویسنده با ذکر مطالبی این نکته را یادآوری میکند که این مجموعه از روز اول و چاپ نخستش در سال ۱۳۵۳ تا به امروز در حال تصحیح و بهتر شدن بوده است و چه در باب اطلاعات جمعآوری شده پیرامون موضوع و تحلیلها و چه نحوهی نگارش مورد اصلاح و بازبینی قرار گرفته است.
اولین نکتهای که بخصوص پژوهشگران را در مطالعه کتاب و استفاده از آن دچار مشکل مینماید عدم وجود فهرست مطالب در ابتدای کتاب است، که بنا به قراردادهای مرسوم، بسیاری از خوانندگان را به گمان نبود فهرست دچار مشکل مینماید.
کتاب در شش بخش و ۱۰۱۶ صفحهی مصور تنظیم گشته است. بخش اول کتاب تلاش دارد تا تعزیه را از بعد تاریخی از ابتدای پیدایش تا زمان افول آن مورد بررسی قرار دهد و زمینههای پیشرفت و موانع آنرا در بستر اجتماعی و سیاسی و مذهبی زمان خود بکاود. در فصل ابتدایی این بخش، نویسنده به ریشههای نمایش، در ایران قبل از اسلام اشارهای بسیار کوتاه میکند و چه خوب بود که در صورت ارتباط با موضوع محوری کتاب که تعزیه است آورده میشدند و نحوه ارتباط ریشهای آن سنتهای نمایشی با تعزیه مورد بررسی واقع میشد. نویسنده سپس به واقعه کربلا از منظر تاریخی نگاهی دارد و در ادامه به بررسی اجمالی تاریخ حاکمان ایران پس از دورهی دیلمیان تا آخر دوران قاجار میپردازد و سپس زمینهی اجتماعی ایران بصورت کلی در این دوران مورد تحلیل قرار میدهد.
نویسنده در بررسی زمینههای اجتماعی رشد تعزیه از یک سو نیاز تودهی مردم به معنویت در محیط مذهبی آن زمان و از سوی دیگر جنبهی ملی آن که همانا مردمی تحت تظلم اربابان و خانها است را بستر رشد تعزیه میداند و میافزاید:
«طبقهی پایین جامعه در اثر القائات نادرست این واماندگی و پستی تحمیلی را نه ناشی از ضعف و زبونی و جهل خود بلکه تا حدی زاده اراده خداوند میداند. و اگر جز این هم تصور نماید زورشان به کسی نمی رسد.»(ص ۴۷)
اثر تصریح می کند که تعزیه برایشان هم برای شفیع قرار دادن اهل کربلا در پیشگاه خداوند است و هم بروز نفرتی از ظلم روا داشته بر ایشان است که در آن به صورت اعلام لعن و نفرین به یزیدیان در میآید. هرچند که نویسنده در بخشهای بعدی و ضمن بررسی سفرنامههای مربوط به زمان شاهان قاجار البته بصورت ضمنی به حضور عنصر سیاسی در پیشرفت شبیهخوانی تاکید مینماید اما جای آن بود که در اینجا در بررسی زمینههای رشد تعزیه بدان اشاره و مختصری تحلیل مینمود.
در ادامه پیشینهی نمایشهای مذهبی در اروپا به اجمال بررسی میشود و نویسنده با اشاره به بزرگداشت دیونیزوس و مصائب آبیدوس به معرفی میرکل، میستر و مورالیته میپردازد، اما سئوال اینجاست که معرفی نمایشهای مضحک فارس و نمایشهای تصنیفی وودویل (که صحیح آن وودویل(vaudeville) است) چه ارتباطی با موضوع محوری (، تعزیه) دارد. بعبارت دیگر حتی اگر برای بررسی تعزیهی مضحک بدانها اشاره شده باشد چه بهتر بود که به جای معرفی فارس کمی روحوضی معرفی و بررسی میشد. از سوی دیگر بهتر بود که نویسنده به جای معرفی انواع نمایشهای اروپا و یا در کنار آن تحلیلی بر روی اشتراکات و افتراقات و حتی المانهای برگرفته از آنها ارائه مینمودند.
واژهشناسی تعزیه موضوع مبحث بعدی است و نویسنده بدنبال آن به روضهخوانی و فضائلخوانی اشاره مینماید و بدون اشارهای حتی مختصر به مناقبخوانی و پردهخوانی و حملهخوانی و سایر سنتهای نمایشی ما که بیشتر جنبهی مذهبی داشتهاند و در پیدایش تعزیه نقش موثری داشتهاند، تنها نام از نقالی به میان میآورد.
تعزیه و فقها عنوان قسمت بعدی اثر است که به نظر و رابطهی فقها با تعزیه میپردازد و پس از آن تعزیه را از نگاه جهانگردان بررسی میکند. اثر با اشاره به آنتونیو دو گووهآ در ۱۶۰۲م در زمان شاه عباس، اوایریوس در ۱۶۳۷م و تاورنیه و شاردن در ۱۶۷۷م در زمان شاه صفی دوم بخشهایی از مشاهدات ایشان از دستهرویهای عزاداری میآورد، و در ادامه به سالامون وان کخ در سال ۱۷۳۲ اشاره دارد که حضور شبیه را در عزاداری در مشاهداتش ثبت کرده است. ویلیام فرانکلین در ۱۷۸۷ در شیراز در دورهی زندیه تعزیه به شیوهی امروزی دیده است و نویسنده عنوان میکند که تعزیه در زمان زندیه صاحب چهرهی امروزیش شده است، (مطلبی که عنایتالله شهیدی در کتاب پژوهشی در تعزیه و تعزیهخوانی از آغاز تا آخر دوره قاجار در تهران آن را رد کرده است و سندی از مشاهدات کارستن نیبور در سال ۱۷۶۵م در جزیره خارک و ساموئل هملین (۱۷۷۲م) در رشت ارائه میدهد). همچنین نویسنده به مشاهدات گاسپر دروویل در ۱۸۱۲ و چند سیاح دیگر اشاره دارد تا با روایت مشاهدات ایشان جزئیات اجرای تعزیه در آن زمانها را بیشتر مورد بررسی قرار دهد.
ذیل عنوان تکیه دولت و تعزیهخوانی همایونی با اشاره به سفرنامه خانم کارلا سرنا با عنوان مردم و دینهای ایران و بویژه کتاب ایران و ایرانیان نوشتهی ساموئل گرین ولر بنجامین، اولین سفیر امریکا در ایران توصیفات مفصل و مشاهدات جزئینگر ایشان را به تفصیل روایت و بعضا نقاط تناقض مشاهدات ایشان را با هم بررسی و قضاوت مینماید. بررسی تکیه دولت بعبارت بهتر یعنی بررسی دوران اوج تعزیه و همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه، به بیان دیگر بررسی تکیه دولت یعنی بررسی نگاه مردم یا همان مخاطبین تعزیه به آن و نگاه حکومت و بطور کلی مطالعهی شرایط موجود در آن مقطع زمانی است.
نویسنده در ادامه به شواهد تکامل تعزیه در عصر ناصری اشاره مینماید و سپس به سراغ تعزیه در کشورهای همجوار میرود و تنها با اشاراتی کوتاه، فقط به هند و مختصری به عراق میپردازد.
اوج و زوال تعزیه و پدیدار شدن انواع تعزیه عنوان قسمت بعدی است که به رشد هنر بازیگری شبیهخوانها و تسلط ایشان بر آواز و حتی رسیدن به درجه استادی از این راه، رشد از حیث ابزار کار و نحوهی برگزاری و حتی ارتقاء نسخهنویسی میپردازد، تا جایی که نویسنده با اشاره به گفتهی چلکوفسکی امکان پیدایش تئاتر دنیوی ایرانی از تعزیه را مورد توجه قرار میدهد. پس از اوج تعزیه نویسنده، زوال تعزیه پس از فوت ناصرالدین شاه و دوران انقلاب مشروطه را ریشه یابی و وضعیت آنرا در زمان پهلوی اول و پهلوی دوم بررسی مینماید.
مولف یکی از علل درخشش تعزیه در برههای از زمان را محصول همبستگی حیرتاور اجزا و عوامل آن با ذوق و نیاز تودهی مردم میداند بنابراین یکی از عمده علل زوال و افول تعزیه را حضور اشرافیت در آن و اشرافی شدن آن میداند و معتقد است تعزیه هنری مذهبی و تودهای بوده است که اشرافیت آنرا به سوی زوال کشانده است.
صادق همایونی در بخش دوم کتابش تعزیه را به عنوان یک مراسم آیینی- نمایشی مورد بررسی قرار میدهد و تلاش دارد تا عناصر سازندهی تعزیه را در فصل ابتدایی از منظر اجرایی بررسی نماید، اما سئوال اینجاست که اگر استفاده از اشیاء و عناصر مختلف و هماهنگی کامل بازی با متن و گفتگوها عناصر سازندهی تعزیه هستند و یا اگر شعر و موسیقی هم از عناصر تشکیل دهندهی تعزیه هستند، سخنوری، نقالی، توجه دقیق به نکات روانشناسی و توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی چگونه میتواند عناصر سازندهی تعزیه باشند؟ بعبارت بهتر نویسنده در این قسمت که تلاش داشته است تعزیه را در اجرا به دوازده عنصر سازنده تقسیم نماید، تقسیم بندی همترازی انجام نداده است، بطوری که بخشی از این دستهبندیها با هم همپوشانی بسیاری روبرو هستند، برای مثال در عناصری چون نقالی، پردهداری و عزاداری هم شعر حضور دارد و هم سخنوری و هم استفاده از اشیاء. از سوی دیگر برخی از دستهبندیها مثل نقالی و پردهخوانی خود حاوی عناصری هستند که تنها برخی از عناصرشان در تعزیه در کنار سایر عناصر به کار بسته شده است و نقالی و عزاداری و پردهخوانی شیوههای نمایشیای هستند که درکنار تعزیه در آن زمان درجامعه حضور داشته است و به نوعی ریشههای تعزیه به حساب میآیند.
مولف در فصل دوم این بخش به ویژگیهای تعزیه ایرانی میپردازد و تلاش دارد تعزیه را از منظر متن نوشتاری بررسی نماید و علاوه بر بررسی کارکردهای اجتماعی، ویژگیهای دراماتیک نسخ تعزیه را نیز بررسی نماید.
نویسنده به امکان تبلیغی و آموزشی تعزیه اشاره میکند و با ذکر مثالهای متعدد از نسخ متفاوت بر صحت گفتهی خویش مهر تایید میزند و پیوند تعزیه با اسطورههای مذهبی و تاریخی ایرانی را از نکات برجسته تعزیه برمیشمرد. وی نزدیکی فوق العاده با زندگی تودهی مردم، فرو ریختگی معیار زمان و مکان، زبان ویژه و … را از ویژگیهای تعزیه بر میشمرد. نکتهی قابل ذکر دیگر باز به سراغ نحوهی نگارش این ویژگیها باز میگردد که نویسنده تلاش ننموده است که آنها را مرتب نماید، به زبان بهتر در این قسمت ما شاهد ویژگیهای فرمی و محتوایی نسخ تعزیه هستیم اما ما میبینیم که تمام این نه ویژگی بصورت پراکنده در میان یکدیگر آورده شده است.
تقریبا نویسنده تلاش داشته است تا تعزیه را در دو فصل در این بخش تحلیل و بررسی نماید یکی اجرای آن و دیگری متن آنرا، اما خود مولف تلاشی در جهت بیان این تقسیم بندی ننموده است. از نگاه دیگر مولف ویژگیهای نهگانه و عناصر دوازدهگانهی تعزیه را شماره گذاری نکرده است و خود نیز چندان اصراری بر تفکیک و دستهبندی آنها و کامل بودن آنها نداشته است که این خود باعث تنزل درجهی علمی اثر میشود.
در بخش سوم نویسنده تلاش دارد مباحث باقی مانده را در ذیل عنوان بررسی تعزیهها بیاورد. در قسمت ابتدایی در بیگانگان و تعزیه ایرانی به معرفی پژوهشگران غیر ایرانیای که تعزیه را مورد بررسی قرار دادهاند میپردازد و به سراغ دینها و فلسفهها در آسیای مرکزی نوشتهی کنت گوبینو در سال ۱۸۶۵ میرود و آنرا به عنوان اولین اثری که بطور دقیق و کامل به بررسی تعزیه ایران پرداخته میپردازد. وی با اشاره به محققینی چون ادوارد براون، الکساندر خوتسکو، برزین، سر لویی پلی، ماتیو آرنولد، ویلهلم تیتین، برتلس و کریمسکی، پیتر چلکوفسکی و محمد عزیزه از پژوهشهایشان در قالب کتاب و مقاله نام میبرد.
مرثیه و مرثیهسرایان قسمت بعدی کتاب است که مولف از تنوع مرثیهها بخصوص پس از حدیث امام رضا(ع) و تاکید بر ثواب مرثیهسرایی در باب واقعهی کربلا سخن میگوید و به عنایت ویژهی مردم عوام به این گونه، سخن میگوید و نوحه سرایی را به عنوان فصل جدیدی در مرثیهسرایی و ظهور شعر نمایشی اشاره میکند و آنرا تحلیل میکند.
مولف به موضوع نسخهنویسان تعزیه و منابع الهام ایشان و چگونگی تحول نثر به شعر دیالوگی اشاره دارد و در ادامه به سراغ معرفی و بررسی اجمالی پژوهشهای پژوهشگران داخلی در باب تعزیه میرود و خیلی کوتاه به مفهوم عشق در نسخ تعزیه اشاره مینماید.
عنوان بعدی این بخش از کتاب به تاثیر تعزیه در زبان محاوره است که نویسنده به برخی از اصطلاحات و مثلهایی که از تعزیه به فرهنگ عامیانه رسوخ کرده است اشاره دارد و سپس بسیار اجمالی و در حد اشاره به تعزیهی مضحک پرداختهشده است.
در گام بعدی در قسمتی با عنوان ریشه ساخت و پرداخت و وجه ممیزهی تعزیه مایهی داستانی را ریشهشناسی نموده است و بسیاری را از احادیث و قصص قرآنی برگرفته دانسته و برخی را از افسانهها چون عاق والدین و برخی را چون درویش بیابانی از مثنوی معنوی برخاسته میداند و برخی را بر اساس بداههخوانی تعزیهخوانها دانسته است، باید گفت که نویسنده تنها برای ذکر خاطرهای این قسمت را اضافه نموده است و نتوانسته است تقسیم بندی مناسبی از منابع داستانی تعزیه ارائه نماید، هرچند که خاطرهی آورده شده، مطلب درخور تاملی ست، چرا که در سایر منابع آورده نشده است و از سوی دیگر مطلبی برای تحقیق هم در باب عنصر بداههپردازی در تعزیه است و هم در باب منشا و شکلگیری نسخ تعزیه است.
در پایان بخش سوم، مولف پس از ارائهی فرهنگی ناکامل از اصطلاحات و اسامی در تعزیه، نام آهنگها و نواهای نهفته در متن نسخههای تعزیه را دستهبندی و گردآوری نموده است.
بخش چهارم کتاب در گام نخست با ذکر اسامی نسخ نگارش یافته آغاز میشود. مولف معتقد است که تعداد تعزیههای اصلی در حدود یکصد و پنجاه نسخه است و در ادامه نام و خلاصهی داستان ۱۵۲ نسخهی تعزیه را میآورد. وی در این قسمت مطلب درخور توجهی آورده است و تعداد انواع نسخ موجود را از منظر داستانی جمعآوری نموده است و کل آنرا متجاوز از ۱۵۲ نسخه ندانسته است و معتقد است این نسخ در جای جای کشور ممکن است دچار تغییراتی شده باشد ولی خط اصلی داستانی و محتوایی از این تعداد نسخه بیشتر نیست.
اثر در گام بعدی به طریقهی تعزیهخوانی و اجرای تعزیه اشاره میکند و سپس به ترتیب تعزیهخوانی و نسخی که در حوالی دههی محرم خوانده میشود میپردازد و در پایان نیز به معرفی کوتاه تعزیهخوانان بزرگ کشور و سپس شیراز میپردازد.
در بخش پنجم نویسنده دوازده نسخه را به چاپ رسانده است، نسخی که شاید کمتر دیده شده و مورد بررسی قرارگرفته است.
آخرین بخش این کتاب به نسخهی تعزیهی قاسم و تجزیه و تحلیل آن اختصاص داده شدهاست. مولف تلاش نموده است که ویژگیهای این متن را بررسی نماید و به مواردی چون حضور توامان غم و شادی در اثر و تجلی سنت های اصیل ایرانی اشاره نماید.
همانطور که پیشتر نیز اشاره شد تعزیه و تعزیهخوانی به عنوان اولین کتابی که تماما در موضوع تعزیه تالیف گشته است گامی موثر و مهم تلقی میشود که آغازگر پژوهشهایی بوده است. صادق همایونی اما در تکمیل کتاب تعزیه و تعزیهخوانی به تعزیه در ایران(۱۳۶۸) و در ادامه در چاپ دوم(۱۳۸۰)، اثری دیگر ارائه میدهد که دیگر وزن اولین گام در این وادی را ندارد. هرچند که نویسنده در جاهایی از اثر تلاش نموده است تا علاوه بر دادن اطلاعات خام جمعآوری شده توسط خود و دیگران اقدام به دستهبندی و ارائهی تحلیلهایی برپایهی آنها نماید اما در برخی جاها تنوانستهاست به مقصود برسد و در بسیاری تنها به ذکر همان اطلاعات خام بسنده نموده است، اطلاعاتی که امروز در سایر آثار شاید بهتر منعکس شده باشد.
اثر بیشتر به کشکولی میماند که از هر چیز در باب تعزیه در آن میتوان یافت و این مطالب چندان بر پایهی تحلیل استوار نبوده است و از عمق کافی تحقیقی برخوردار نیست و از یک پژوهش علمی فاصله دارد. اثر از وسایل مورد استفاده در تعزیه گرفته تا مبحث عشق در تعزیه تا بررسی تاریخی و اجتماعی آن در طول زمان و حتی بررسی نسخ تعزیه و تجزیه و تحلیل آنها و بسیاری از مباحث دیگر را شامل میشود. مطالبی که هرکدام میتواند موضوع یک پژوهش مفصل باشد و به عنوان یک پایان نامه در مقطع تحصیلات تکمیلی به آنها پرداخت که در برخی موارد این مهم محقق شده است ولی اثر تنها به اشاره ای به این موارد اکتفا نموده است و بررسی جدی و عمیقتر آنرا کنکاش ننموده است.