مراسم سور و سوگ همواره از ضرورتهای اجتناب ناپذیر زیست اجتماعی مردم بوده و در طول تاریخ مصادیق بروز آن در ظرفیت های فرهنگی جوامع گوناگون وجود داشته است. در تاریخ اجتماعی ایران نیز صور گوناگونی از مناسک عزاداری و جشن از دیرباز تا کنون شکل و تداوم یافته است. مراسمی که به مرور زمان به سنت تبدیل شده اند؛ مانند شادمانی در اعیاد ملی – مذهبی و سوگواری ها در مناسباتی نظیر ماه های محرم و صفر و … هر کدام از آن ها جنبه های خاص فرهنگی یافته و با کلام و موسیقی و رفتارهای ویژه خود تثبیت شده اند.
بر این اساس مردم در طی زندگی خود با هر دو پدیده غم و شادی مواجه شده و این مواجهه نیز امری اجتناب ناپذیر می باشد. با این مقدمه کوتاه می توان اذعان داشت که با وجود نهادهای تاثیرگذار در امرمدیریت امور فرهنگی و سیاستگذار در فعالیت های اجتماعی شهروندان، یکی از مواردی که بنحو شایسته ای مورد توجه قرار نگرفته است برنامه ریزی جهت شادی و افزایش نشاط اجتماعی است. همانگونه که در مناسبت های مذهبی مربوط به سوگواری، سازماندهی های منظم صورت گرفته و بودجه های مربوط به آن تعریف و هزینه می شود. بُعد زیست توام با شادی نیز از این مقوله مجزا نیست که نیازمند برنامه ریزی، آموزش، تخصیص بودجه و خط مشی گذاری می باشد. آنچه مشهود است؛ طی آموزش های اکتسابی و در کنار سیاست های دولتی و در حین آیین های مربوط به سوگواری رفتارهای غیرعادی در زندگی شهروندان مشاهده نمی شود. اما در خلاء این موارد با هر اتفاقی که البته بطور طبیعی نیازمند شادی است، با یک انفجار شور و هیجان اجتماعی مواجه می گردیم. در پی پیروزی ایران در مقابل تیم ملی فوتبال مراکش (که البته به رغم تلاش بازیکنان با خوش اقبالی تیم ملی ایران نیز توام بود) – و امری نه چندان قابل پیش بینی به نظر می رسید – با موج گسترده ای از حضور مردم در معابر و خیابانها مواجه شدیم که فقدان نشاط اجتماعی را با اعماق وجود و با هیجانی وصف نشدنی منعکس کردند. هرچند در اتفاقات و رویدادهای دیگر ورزشی، اجتماعی و سیاسی مشابه این رفتارها مشاهده شده است؛ اما با یک نگاه کلی نیز متوجه می شویم در جامعه ایران میزان نشاط در برابر غم، سهم قابل توجهی را دربر نمی گیرد. اگر چه رفتارهای آشوبگرانه در این موارد مشاهده نمی شود، اما هزینه های ترافیکی و زمانی، دامن زدن به آلودگی صوتی و … در این انفجار هیجانی، قابلیت کنترل و نظم خود را از دست می دهد. بهرحال نهادهای مسئول باید این واقعیت را بپذیرند که شادمانی و جشن هم حداقل به اندازه غم و سوگواری اهمیت دارد.
نوشتههای مرتبط
بر این مبنا یکی از مواردی که ضرورت دارد که به طور مشخص تر در دستور کار سازمان های سیاستگذار در امر فرهنگ و مدیریت فرهنگی شهر ها قرار بگیرد، اهمیت دادن، برنامه ریزی و هزینه کردن در راستای تقویت نشاط اجتماعی مردم است، به طوری که بُعد شادی در زندگی روزمره آن ها ملموس تر شده و به ارتقاء آرامش اجتماعی منجر گردد. چرا که در فقدان چنین برنامه ای، با یک اتفاق تصادفی دیگر (که معمولاً حداقل با فاصله چند ماه یا حتی چند سال در کشور بوقوع می پیوندد) باز هم شاهد فوران ناگهانی هیجان فروخفته مردمان خواهیم بود.