مجله ی علوم انسانی فرانسه برگردان آریا نوری
ژول ورن به کمک دانش آموزان ضعیف فرانسوی!
شرایط یادگیری در دانش آموزان ضعیف در اغلب مواقع ریشه ی مشکلات یادگیری در آن هاست. تکیه کردن بر داستان های تخیلی ژول ورن ، رمان های نواورانه یا افسانه ها این امکان را می دهد تا ترس های این دسته از دانش آموزان را ریشه کن کرده و میل به یادگیری را در آن ها افزایش داد.
چه مساله ای باعث می شود تا جک ، کودکی که با دوازده سال سن هنوز خواندن و نوشتن را فرا نگرفته است و وقت گذراندن در برابر کتاب روخوانی و خط کشیدن دور حروف A وی را به شدت عصبانی می کند ، حاضر می شود ماجرای نابینا شدن میشل استروگف توسط تارتارها را حفظ کرده و لغات مهم آن را یاد بگیرد؟ چه مساله ای باعث می شود گیوم که وی هم در سنی مشابه هنوز خواندن و نوشتن بلد نیست زمانی که توجهش به قسمت هایی از داستان پنج هفته پرواز با بالون بر فراز آفریقا که در آن قبایل وحشی در مقابل چشم مسافران بالون به کشتن هم می پردازند جلب می شود ، دست از بازیگوشی برداشته و تمام توجه خود را معطوف داستان کند؟
فرضیه ی ترس از یادگیری
متونی مثل داستان های ژول ورن رازی آموزشی در بطن خود دارند و از طرفی دانش آموزانی که درسشان ضعیف است ، بدون استثنا ، یک نقطه ی مشترک دارند : زمانی که شرایط یادگیری سبب بروز تردید در آن ها می شود ، نوعی احساس ناامنی عمیق در آن ها شکل می گیرد که باعث می شود نتوانند از همه ی ظرفیت های یادگیری خود بهره ببرند. به عبارت دیگر ، آن ها با ترس از یادگیری مواجه می شوند. تجربیاتی که من در ابتدا به عنوان آموزگار در یک کلاس معمولی و سپس آموزش حرفه ای در مرکز روان درمانی ویتری سورسن (Vitry-sur-Seine ) و در نهایت به عنوان روانشناس بالینی کسب کرده ام باعث شده تا این پرسش را مطرح کنم که به چه علت دانش آموزانی که از نظر هوش کاملا در سطحی برابر با سایرین قرار دارند ، موفق نمی شوند تا دانش های ابتدایی را کسب کنند؟
در وهله ی اول علت آن است که زمانی که آن ها با اجبار در یادگیری مواجه می شوند حس ترسی بعضا قدیمی در آن ها بیدار می شود که اغلب یا با اولین تجربیات آموزشی آن ها در ارتباط است یا منشائی هویتی دارد.
ترس های قدیمی در این دانش آموزان معمولا تجربیاتی سخت و بسیار تلخ است که مرتبا در ذهن آن ها تکرار می شود. برای مثال قربانی آزار جنسی بودن ، فوت پدر یا مادر یا صحنه ای خشونت آمیز که خود قربانی آن بوده اند. مسائل هویتی هم بیشتر ریشه در هویت جنسی آن ها ، ترس از همجنسگرا بودن ، محدودیت هایی که در مواجهه با قانون دارند ، عدم سازش با والدین ، رقابت دائمی با خواهران یا برادران ، نژاد پرستی و . . . دارد.
در هر دو مورد نظام یادگیری کودک دچار اختلال می شود و وی را وادار می کند تا برای حفاظت از خودش اقدام کند ، این مساله سبب می شود تا قدرت یادگیری وی مختل شود. زمانی که این اتفاق شکل می گیرد ، درهایی که رو به دانش و فراگیری علوم باز می شود ، از نظر ایشان ، آن ها را وارد دنیایی خطرناک خواهد کرد. در این زمان است که ترس هایی طبیعی و قابل توجیه در آن ها شکل می گیرد و سبب بروز مشکلانی می شود که این کودکان از رویارویی با آن ها خودداری می کنند. کودکانی که بیشترین مشکلات را در یادگیری دارند با ترس های بزرگتری مثل از هم پاشیدگی روحی و خلا داخلی دست و پنجه نرم می کنند. در این زمان است که ما به این مساله پی می بریم که حافظه ، یادگیری و حتی استفاده صحیح از زبان تا چه اندازه ممکن است با اختلال مواجه شود.این شرابط سبب می شود تا گروهی از این دانش آموزان سیاستی تهاجمی را در پیش گرفته و گروهی دیگر برای دفاع از خود در لاک خودشان فرو روند.
گیوم در سن دوازده سالگی در حال سپری کردن هفتمین سال فراگیری خواندن است که بخشی از رمان پنج هفته پرواز با بالون بر فراز آفریقا توجه وی را به خود جلب می کند : نبردی خونین و سخت بین آدم خواران . گیوم از من می خواهد تا این قسمت از داستان را در دفتر یادگیری شخصی وی وارد کرده و چندین بار آن را برایش بخوانم.سرانجام وی به طور کامل این قسمت از داستان را حفظ کرده و لغت هایی را که به نظرش جذاب می آید یاد می گیرد. پس از چند ماه تلاش او موفق به فراگیری معنی چند لغت ، سپس چند عبارت می شود و سرانجام موفق می شود تا از ناتوانی که به سبب عدم توانایی خواندن در انسان شکل می گیرد خارج شود. چگونه می توان این شرایط را توضیح داد؟ داستان ژول ورن از مرگ و ترس هایی قدیمی حرف می زند. این ها درست همان مسائلی هستند که از وقتی گیوم را ملاقات کرده ام در ذهن وی حضور دارد. اما اینبار برای فراگیری خواندن به او توصیه کردیم در همان بستری که مسبب ترس هایش هست باقی بماند. مشخصا صحنه هایی که در کتاب ژول ورن به تصویر کشیده شده اند رابطه ای مستقیم با زندگی و تجربیات گیوم دارد. با این تفاوت که این ترس ها در اینجا از زبان شخصی دیگر و به شکلی سازماندهی شده مطرح شده اند. در اینجا بستری فرهنگی به وجود می آید ، بستری که می تواند در نظام آموزشی نقشی بسیار حائز اهمیت ایفا کند. گیوم می تواند برای یادگیری خود از همین کتاب ژول ورن استفاده کند که به اندازه ی کافی احساسات وی را در بر می گیرد ، به آن ها شکل می دهد و سرانجام روح و تفکر وی را برای مقابله با مشکلاتی که در مسیر یادگیری وی قرار دارند آماده می کند.چگونه می توان ترس از یادگیری در برخی از دانش آموزان را مهار کرد؟ بدون شک اینکار برای یک آموزگار بسیار ساده خواهد بود چرا که نشانه های آن هر روز سر کلاس جلوی چشم وی قرار دارد: زمانی که سر کلاس برخی از دانش آموزان به هر نحوی که امکان دارد سعی می کنند از فرایند یادگیری و تبیین فرار کنند. ترس مشترکی که در بین همه ی دانش آموزان وجود دارد من را بر آن داشت تا مساله ی « ترس های موجود در زمان تعلیقی » را مطرح کنم. دفاع اصلی دانش آموزانی که مشکل یادگیری دارند تا به هر نحوی که شده تلاش کنند تا این بازه ی زمانی را دور بزنند. پی بردن به این مساله جالب است که به نحوی تناقض آمیز ، هرچه روشی که برای آموزش این کودکان به کار می رود خنثی تر باشد ، بیشتر احتمال بازگشت احساس اضطراب در آن ها وجود دارد.کتاب های درسی ای که خالی از هرگونه احساس هستند و کاملا دور از بستر واقعیتی ای هستند که این کودکان با آن سر و کار دارند ، کتاب هایی که به رنگ خاکستری و قرمز نوشته شده و داستان مرغابی ای را حکایت می کنند که به مرداب می رود یا مرغی که در مزرعه ای دنبال دانه می دود ، متدهای آموزشی ای هستند که بیش از بقیه احتمال ایجاد اختلال در روند یادگیری کودک را فراهم می کنند.
بر عکس موضوعاتی که در بردارنده ی نگرانی هایی هستند که این کودکان در زندگی روزانه ی خود با آن ها دست و پنجه نرم می کنند امکان جلب توجه و بازگشت توانایی یادگیری در کودک را فراهم می کنند.
زمانی که این کودکان با موضوعاتی مواجه می شوند که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بازتابی از ترس هایی است که خود در زندگی روزانه با آن سر و کار دارند ، بسیار راحت تر می توانند با مسائلی که حواس آن ها را در حین یادگیری پرت می کنند مواجه شوند.به همین دلیل است که زمانی که با این کودکان مواجه می شوم هیچ تردیدی در تعریف کردن ماجرای نامادری ای که از فرزند خوانده ی خود سواستفاده می کند ، والدینی که از هیچ تلاشی برای راحت شدن از دست فرزندشان فروگذار نیستند ، برادرانی که حس رقابت را به منتهای خود رسانده اند و روایت هایی مشابه ، به خود راه نمی دهم.
برای این که این کودکان قادر باشند تا از ظرفیت های یادگیری خود به صورت طبیعی بهره ببرند باید ابزاری در اختیار آن ها قرار داد تا بتوانند با ترس هایی که در زمان یادگیری در دل آن ها تازه می شود مقابله کنند. برای مثال می توان از رمان های ژول ورن برای طرح مسائل ریاضی و گرامر ، از انجیل و افسانه های یونانی برای فراگیری خواندن و نوشتن و . . . بهره برد چرا که قهرمانان اساطیری در این داستان ها همیشه در معرض مردم از تشنگی ، گرسنگی ، خورده شدن توسط حیوانات وحشی و . . . قرار دارند.
ژول ورن در کتاب های خود ار فرمول های ریاضی ، توضیح درباره ی شرایط جوی ، نحوه ی شکل گیری صخره ها ، نحوه ی کارکرد موتورهای الکتریکی و حتی اقیانوس هند سخن می گوید. از نظر وی ، مغز انسان در شرایطی که تحت خطر باشد فرایند تصمیم گیری را بسیار سریعتر انجام می دهد ، در این شرایط یادگیری هم بسیار آسان تر می شود. این شرایطی است که دانش آموزان من در ابتدا با آن رو به رو نیستند ولی با استفاده از این شیوه های آموزشی کم کم ذهن آن ها آبدیده تر می شود.رمز و راز آموزشی ژول ورن در همین مساله نهفته است. به عبارت دیگر ، زمانی که دانش آموزان من خود را همراه با قهرمانان داستان ژول ورن می بینند ، نسبت به فرایند یادگیری انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان می دهند.
زمانی که احساس خطر به فرایند تفکر کمک می کند
در شرایط خطر است که فرهنگ اجازه می دهد تا در عین مواجهه با مساله ی ناراحت کننده ، از آن فاصله گرفت. این امکان برای ما فراهم می شود تا از حس کنجکاوی برای پیشرفت بهتر بهره ببریم. این مساله حتی زمانی که دانش آموزان من همچنان با مسئلی مثل ترس های قدیمی ، خشونت ، مسائل جنسیتی و . . . دست و پنجه نرم می کنند هم تاثیر گذار خواهد بود. بر خلاف داستان هایی که ما در اخبار حوادث می شنویم ، آثار فرهنگی مناسب به ما کمک می کنند تا داستان زندگی خود را با سایرین مرتبط سازیم. آن ها ابزاری را در اختیار ما قرار می دهند تا بتوانیم از تمرکز بیش از حد بر روی خود و زندگی خود که بعضا خطرساز است رهایی یافته و به سمت برقراری رابطه ی وسیعتر با سایرین پیش برویم.
استفاده از فرهنگ در آموزش ، در وهله ی اول بر قرائت متون انتخابی توسط آموزگار با صدایی بلند به صورت روزانه و برای مدت حداقل چهل دقیقه در هر جلسه است. این شیوه نباید تنها به کلاس های ابتدایی منحصر شود و باید تا آخر دوران راهنمایی ادامه یابد.
یک میانجی گری فرهنگی که به خوبی به نگرانی های وجودی و مسائل هویتی دانش آموزان می پردازد می تواند به سرعت به ابزاری برای برای اظهار عقیده و به حرف کشاندن دانش آموزان ضعیف در کلاس تبدیل شود. استفاده از زبان استدلالی در کلاس ها هم بر همین اساس استوار شده است تا بتوان به وسیله ی آن تعداد دانش آموزان ضعیف را کاهش داد. برای تصور کردن این شرایط کافیست سری به رمان های ژول ورن بزنیم که در آن ها حس ماجراجویی ، سفر های پر خطر ، ماشین های خارق العاده ، شجاعت قهرمانانه ، جست و جو برای یافتن دنیاهای ناشناخته و بعضا خیالی به ما کمک می کند تا اندکی درک کنیم چه در سر کودکانمان می گذرد. داستان های افسانه ای ، متون مربوط به تمدن های شهری ، اشعار ، رمان های نوین ، رمان های تاریخی و . . . هم به همین ترتیب عمل می کنند.
من هیچوقت در استفاده از یک داستان یا روایت افسانه ای برای تمرین اعمال اصلی ریاضی مثل جمع ، تفریق ، تقسیم یا ضرب و همچنین دستور زبان یا خواندن نوشتن تردیدی به خود راه نداده ام. به تصویر کشیدن مشکلات خانوادگی ، رقابت بین خواهران و برادران در خانه ، جدایی پدر و مادر ، نقض قانون و . . . در چارچوب درس در نظر من آموزشی کاملا کاربردی به حساب می آید.
من نمی دانم چطور در نظر بعضی ها زمانی که داستان شنل قرمزی را سر کلاس برای شاگردانم می خوانم و از آن ها می خواهم تا با اعمال ریاضی مدت زمانی را که برای رسیدن به خانه ی مادربزرگش طی می کند محاسبه کنند از چارچوب حرفه ای آموزشگاری خارج می شوم. یا مثلا استفاده از رمان ۲۰ هزار فرسنگ زیر دریا یا افسانه ی هرکول برای آموزش جغرافیا برای برخی از همکاران من عجیب است! قدرتی که در برخی از این متون وجود دارد به دانش آموزان کمک می کند تا بین خود و دنیای خارج رابطه برقرار کنند.
استفاده از فرهنگ برای انتقال مفاهیم آموزشی باید جزئی از حیطه ی کاری آموزگاران به حساب بیاید. شکست تحصیلی برخی از دانش آموزان نباید ما را وادار کند سطح توقعاتمان را پایین بیاوریم.
در نهایت ذکر این مساله ضروری به نظر می رسد که در حوزه ی آموزشی ، زمانی که قدرت تخیل و نوآوری معلمین ، حال در هر سطح آموزشی ای که باشد ، کاهش پیدا کند ، مشکلات و عواقب بسیار زیادی پدید خواهد آمد. متاسفانه کاهش این قدرت بعضا همه گیر بوده و برای مقابله با آن باید دنبال راه حل هایی جدی بود.