انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ژاک رانسیر، هنر و سیاست

آلیوشا والد لازووسکی ترجمه شیرین روشار

تصویر: رانسییر

چگونه یک دمکراسی می تواند ضامن برابری در دسترسی به واژه های فرهنگی باشد و رهائی فزاینده تری را از یوغ گفتار رایج ممکن سازد ؟ کدامین راه ها را می بایست برای فراهم آوردن زمینه ظهور گفتاری خاص در مدرسه یا در دنیای کار، و گفتاری جمعی در میدان مبارزات اجتماعی در پیش گرفت؟ چه ابزاری را می بایست به کار گرفت؟ برای یافتن پاسخی به این پرسش هاست که ژاک رانسیر حدود سی سال است مرزهائی را جا به جا می کند که به طور سنتی امورسیاسی را از غیر سیاسی جدا می سازند. او تأکید را بر « معنا شکنی »(dissensus) می گذارد، بر فعالیت ذهن که سلسله مراتب اجتماعی و معیار گزینی آن را مورد پرسش قرار می دهد تا دریابد این قواعدی که به ما تحمیل می شوند، چه در امور سیاسی و چه هنری، چگونه شکل گرفته اند. دو کتاب می توانند در دریافت اهمیت این روش پژوهش به ما کمک کنند : در کتاب «Aisthesis » (۱)، رهائی در هنر مورد تحلیل قرار گرفته است به همراه گفتگوئی صریح و بی پرده، در حالیکه کتاب «La Méthode de l’égalité » (۲) با ایجاد تنش در مفاهیم سیاسی و زیبائی شناختی اثر هنری، یکپارچگی آن را مورد پرسش قرار می دهد.

در کتاب «Aisthésis»، که دنباله ویژه ای بر کتاب «La Nuit des prolétaires» (انتشارات فایار، ۱۹۸۱) به نظر می آید، رانسیر یادآور می شود که بازشناختن یک خلاقیت هنری به معیارهای هویتی و کدیفیکاسیون (گروه بندی) یک دوران بخصوص بستگی دارد، که مقرر می کند چه چیزی هنر است و چه چیزی هنر نیست. نویسنده سه بعد بر این شناخت قائل است : بعد اخلاقی (هنر در خدمت آرمانهای مذهبی یا اجتماعی است و ایفا کننده یک وظیفه مدنی)، بعد نمادین (یک مقام فرهنگی ابعاد هنری این یا آن اثر را به رسمیت می شناسد)، و بعد زیبائی شناختی (از اواخر قرن ۱۸م میلادی، زمانیکه هنر درهایش را به روی حوزه های تجربی جدید می گشاید). نویسنده بیشتر به بعد زیبائی شناختی می پردازد و در طول چهارده بخش کتاب، دوره هائی را در بین سالهای ۱۷۶۴ تا ۱۹۴۱ عنوان می کند که در طی آن، آنچه که هنر را از غیرهنر متمایز می ساخته، دگرگون می شود : بازشدن موزه ها به روی عموم مردم، در راستای انقلاب فرانسه که انسان را به تفسیری نو از گذشته فرهنگی وامی دارد ؛ پذیرش هنری تصاویر و اشیائی که در تضاد با «مفهوم رایج زیبا»، که در ستایش آنچه معمولی و پیش پا افتاده است، ابراز می شود – چنانکه امیل زولا، در کتاب « Le Ventre de Paris» اثری در ستایش از مدرنیته سال ۱۸۷۴، شخصیت اصلی اثر، کلود لانتیه نقاش را در قلب محله «Les Halles » (محله کشتارگاهها) قرار می دهد و او را شیفته انبار های ژامبون و سوسیس ترسیم می کند. و استفان مالارمه، در کاباره «فولی برژه»، در سال ۱۸۹۳ شاهد نمایشی است که، در گردبادی از آکروباتها و دلقکها، با فسخ منطق های حقیقت نمائی و بدل سازی، تمام قواعد حاکم از دوره کلاسیک، رسم و سنت جا افتاده تأتر و نظم اجتماعی را زیر و رو می کند. همان چیزی که دنیای سینما را به ستایش وامی دارد، بخصوص با چارلی چاپلین و قهرمانش (۳)…

ولی آیا تجربه کردن حوزه های جدید هنری، امکان بازسازی فضای سیاسی را می دهد، و چگونه؟ به گفته رانسیر ، یک هنر متعهد که مدعی بیان صریح خواسته های یک جامعه، آزادی یک ملت باشد، بی درنگ خاصیت مؤثر بودن یک مدل سیاسی و حرکتی که ملهم از آن است را باطل می کند. در پذیرش آنچه بیگانه یا ترد شده است، پیکربندی جدیدی از آنچه قابل رؤیت و قابل تصور است ترسیم می شود و حیطه احتمالات را دگرگون می سازد. همچنان که در حیطه اجتماعی، از طریق پیکربندی جدید داده های اجتماعی است که عمل سیاسی می تواند از نو اظهار وجود کند؛ اما این نمادها که از مدل حاکم فاصله می گیرند، نتیجه «آن چیزی هستند که می توان کار خلاق ذهن نامید (۴)» – که بدون تردید بد نیست به روشنی مورد تحلیل قرار گیرد.

 

پانویس ها :

(۱) Jacques Rancière, Aisthesis. Scènes du régime esthétique de l’art, Galilée, Paris, 2011, 330 pages, 32 euros.

(۲) Jacques Rancière, La Méthode de l’égalité. Entretien avec Laurent Jeanpierre et Dork Zabunyan, Bayard, Montrouge, 2012, 332 pages, 21 euros.

(۳) کشش رانسی یر نسبت به سینما در تمام نوشته هایش دیده می شود. نگاه کنید به : Bela Tarr, le temps d’après, Capricci, Nantes, 2011, 96 pages, 7,95 euros.

(۴) همان La Méthode de l’égalité :

 

این مقاله در چارچوب همکاری انسان شناسی و فرهنگ و سایت دوستان لوموند دیپلماتیک منتشر می شود و در فرانسه در دسامبر ۲۰۱۲ به انتشار رسیده است.

پرونده ی «لوموند دیپلماتیک» در انسن شناسی و فرهنگ