انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ژاپن و ایران: جهان ایرانی از دیدگاه ژاپنی ها

گفتگو با آقای A- دانشگاه تهران- ۲۰/۱۰/۹۰

– لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و کمی در رابطه با رشته تحصیلی و حوزه کاری تان بگویید.

من دانشجوی مقطع دکترا در رشته تاریخ شناسی هستم و در مورد تاریخ معاصر ایران در دوره مشروطیت مطالعه می کنم. در حال حاضر نیز در مورد سخنران مشهوری به نام سید جمال الدین واعظ تحقیق می کنم. پایان نامه فوق لیسانس من هم در مورد ایشان بود. در حال حاضر یک سال است که در ایران زندگی می کنم و یک سال دیگر هم از اقامت من در ایران باقی مانده است. در این مدت هم از کلاس های مقطع دکترا استفاده می کنم و هم تحقیقات مرتبط با پایان نامه ام را انجام می دهم.

– لطفا در مورد انگیزه و دلایل حضورتان در ایران برایمان بگویید. در واقع دلایلی که شما را به سمت تاریخ ایران و تاریخ دوره مشروطه سوق داده، چه بودند؟

من خیلی به مساله سنت و مدرنیته و مساله دین و سیاست علاقه دارم و به همین دلیل تاریخ ایران را به عنوان یک نمونه در این رابطه مطالعه می کنم. به نظر من در حالی که مساله سنت و مدرنیته در ژاپن حل شده اما در ایران هنوز این مساله حل نشده مانده است. بنابراین این موضوع خیلی برای من جالب است.

– لطفا کمی درباره تجربه حضور در ایران بفرمایید. تا به حال به کدام شهرهای ایران سفر کرده اید و به طور کلی چه تجارب شخصی از حضور در ایران دارید؟ به بیان دیگر اگر خواسته باشید تجربیات زندگی خود در ایران را تشریح کنید، چه می گویید؟

اکثر ژاپنی هادر مناطق بالای شهر تهران زندگی می کنندولی من برای سکونت خود پایین شهر یعنی نزدیک بازار تهران را انتخاب کردم برای این که زندگی مردم ایران را خوب ببینم و البته از این راه به مقصود خود رسیدم. چون بازار تهران قدیمی ترین محله تهران است و نزدیک خانه من روابط مردم به هم نزدیک است و خیلی می توانم زندگی روزمره مردم ایران را ببینم. بنابراین برای من جالب است. از طرف دیگر سید جمال الدین واعظ هم نزدیک بازار زندگی می کرد و مساجدی را که در دوران مشروطیت در آن­ها فعالیت می کرد، در بازار است و تا کنون هم باقی مانده است. بنابراین همان جایی که سید جمال الدین واعظ زندگی می کرد، من هم زندگی می کنم واین خیلی تجربه جالبی است.

در این مدت هم که در ایران بودم تجربه های مختلفی دارم. من در نزدیک خانه ام دوستان ایرانی زیادی دارم. آن­ها خیلی به من کمک می کنندو مهربان و مهمان نواز هستند و من همیشه از آن­ها تشکر می کنم. بعضی از آن­ها من را برای مسافرت به شهرستان­های خودشان بردند که به من خوش گذشت. ولی متاسفانه اخلاق بعضی از مردم خیلی بد است و چون ما خارجی هستیم، گاهی اوقات ما را گول می زنند و و جنس ها را گران و یا کم می فروشند. مخصوصا راننده های تاکسی خیلی اذیتم می کنند. من همیشه در این مورد احتیاط می کنم. مثلا یک بار به کردستان رفتم و زمانی که به تهران برگشتم در ترمینال غرب راننده ای من را سوار ماشین خود کرد. او پاسپورت من را گرفت و وقتی دید من ژاپنی هستم، از ترمینال غرب تا منزل من در بازار بزرگ تهران را پنجاه هزار تومان حساب کرد. من مخالفت کردم و با هم دعوا کردیم و او من را زخمی کرد. بعد من در دادسرای منطقه ۱۲ شکایت کردم که هنوز بعد از ۴ ماه به نتیجه نرسیده است.

همچنین چون قیافه من خیلی مشخص است، برخی از مردم همیشه من را در کوچه و خیابان مسخره می کنند. به همین خاطر همیشه اذیت می­شوم. ایرانی هاخیلی از من سوال های ساده می کنندکه کجایی هستی؟ چه کار می کنی؟ من هر روز جواب یکسانی می دهم و به خاطر همین کنجکاوی آنها خیلی خسته می­شوم. یا موضوع دیگری که من را اذیت می کند این است که در ایران به هر کجا که می روم، ایرانی هاخیلی به قیافه من خیره نگاه می کنند. اما ما در ژاپن فکر می کنیم که خیره نگاه کردن کسی کار زشتی است، پس به خارجی هاخیره نگاه نمی کنیم. البته این­ها خیلی مهم نیست.

موضوع دیگر این است که ایرانی هاخیلی در مترو و اتوبوس دعوا می کنندو این هم برای ژاپنی هاعجیب است. شما اگر به ژاپن بیایید امکان ندارد که در خیابان چنین صحنه ای را ببینید. اما در عین حال مردم در این جا خیلی هم به هم کمک می کنند. مثلا جوانان به سالمندان توجه می کنندو در حق آن هامهربان هستند. یا مثلا مردان خیلی به خانم ها احترام می گذارند و اولویت همیشه با خانم ها است.

– شما تا به حال به کدام شهرهای ایران سفر کرده اید؟

من شش سال قبل یک بار به ایران سفر کردم و اصفهان، قم و رشت را دیدم و این بار که برای تحقیق به ایران آمده ام، به کردستان و کرمانشاه و کاشان هم سفر کردم.

– به نظر شما این تجربه در زندگی شخصی و حرفه ایشما در ژاپن چه تاثیری خواهد داشت؟

من از زمانی که به ایران آمده ام یک کم تنبل شده ام و بعضی اوقات کاری را سر وقت انجام نمی دهم. می دانید چرا؟ چون اگر همه چیز را با دقت و سروقت انجام دهم خودم اذیت می­شوم. چون مردم دیگر خیلی آرام و آرام کار می کنند، اگر فقط من بخواهم همه کارها را به تندی و سروقت انجام دهم، خودم ناراحت می­شوم و یا اگر تنها من فرد بسیار قانونمندی باشم، خودم در ایران با مشکل مواجه می­شوم بنابراین من هم گاهی اوقات قوانین را رعایت نمی کنم. ولی احتمالا بعد از این که به ژاپن برگردم، دوباره ژاپنی می­شوم و دوباره آدم قانونمندی می­شوم.

اما من تجربه های خوبی هم داشتم که در من تاثیر داشته است. مثلا من گفتم که مردم در ایران خیلی به هم کمک می کنند. اما ژاپنی هامخصوصا کلان شهر نشینان خیلی خونسرد هستند ولی با آن که تهران هم کلان شهر است، مردم خیلی خونگرم هستند و من خیلی از این موضوع تعجب کردم. مردم تهران مثل مردم روستاهای ژاپن هستند. البته خود ژاپنی هاهم متوجه شده اند که اخلاقشان در این مورد خیلی خوب نیست و خونسرد و تاسف برانگیز شده است. اما من هم دوست دارم که در ژاپن مثل مردم ایران به دیگران کمک کنم.

– به نظر شما مهم­ترین مشخصه زندگی و فرهنگ ایرانی چیست؟ و چه شباهت ها و تفاوت هایی بین مردم و فرهنگ ایران و ژاپن می بینید؟

به نظر من مهم­ترین عنصر فرهنگ ایرانی روابط بین آشنایان است چون مردم ایران برای آشنایان خود خیلی مهربان و مهمان نواز هستند اما با یک غریبه معمولا خیلی دعوا می کنندو یا مثلا برخی از ایرانی هااز افراد غریبه سوءاستفاده می کنند. برای ایرانی هاخانواده و دوستان خودشان، از همه مهم تر است. البته در ژاپن هم ما خیلی به خانواده و آشنایان و دوستان خود اهمیت می دهیم ولی در زندگی اجتماعی هم به همین اندازه به هم اطمینان داریم. مثل این جا نیست که مردم از هم می ترسند وبه هم شک دارند. ما حتی به یک غریبه هم اطمینان داریم. بنابراین به نظر من ایرانی هاآشنا و غریبه را از هم متمایز می کنند.

همچنین به نظر من ایرانی هاخیلی به چیزهای جدید علاقه ندارند و به سنت و چیزهای قدیمی بیشتر اهمیت می دهند. اما در ژاپن هر روز جنس های مدل جدید به بازار می آید و ما خیلی دوست داریم چیزهای جدیدی را تولید کنیم. نه فقط جنس ها بلکه از نظر فرهنگی هم چیزهای جدید و نو و وارداتی خیلی دوست داریم و خودمان یاد می گیریم و خودمان آن چیزهای جدید را تولید می کنیم. یا مثلا در ایران غذایی که مردم می خورند، به تنوع غذای مردم ژاپن نیست. در ژاپن ما نه فقط غذای ژاپنی، غذای آمریکایی، کره ای، تایلندی، چینی، ایتالیایی، فرانسوی، ترکی، هندی و غذاهای مختلف می خوریم. ولی ایرانیان معمولا غذای ایرانی می خورند یا نهایتا ماکارونی و همبرگر و ساندویچ. اما مثلا مادر من می تواندغذای ژاپنی، چینی، کره ای، ایتالیایی و اسپانیایی را درست کند. یا به عنوان مثال دیگر در خیابان هاو یا در ایستگاه های مترو ایران، تعداد آگهی و تبلیغات نسبت به ژاپن خیلی کم تر است. در حالی که در ژاپن تبلیغات زندگی روزمره شما را پر می کند و همه جا وجود دارد. یعنی ما همیشه مجبوریم که چیزهای جدید را به دست بیاوریم. به همین خاطر، به نظر من، ما ژاپنی هاخیلی هم به بازرگانی و سود علاقه داریم. البته من نمی گویم که کدام خوب است یا کدام بد است. اما به هر حال ژاپنی هاخیلی چیزهای جدید دوست دارند و هم برای آن خرج می کنند. برای چیزهای جدید و کمیاب. پس این نشان دهنده فعال و پویا بودن فرهنگ ژاپن است. اما در عین حال فرهنگ سنتی ما هم حفظ شده است و فرهنگ جدید و فرهنگ سنتی هر دو خیلی زنده هستند.

شاید این به خاطر این است که بر خلاف ایران که در هزاران سال تاریخ خود، یک کشور مرکزی و تاًثیرگذاری بود، ژاپن کشور کوچکی بود و به همین خاطر ما ژاپنی هااز کشورهایی مثل چین و هند که در آسیا ابرقدرت بودند، خیلی از چیزها را یاد می گرفتیم و وارد می کردیم. بنابراین فرهنگ و سیستم اروپایی هارا هم در این کشور تاًثیرپذیر، خیلی به آسانی یاد گرفته شده است.

– آیا می توانید مقایسه ای بین موقعیت رشته تحصیلی تان و فعالیت نهادهای علمی مرتبط با آن را در ژاپن و ایران بکنید؟ و می توانید مقایسه ای هم بین برنامه های درسی و سیستم آموزشی ایران و ژاپن داشته باشید؟

بر خلاف رشته های مهندسی و علوم فنی، برای پیدا کردن شغل، در مجموع، تاریخ شناسی زیاد سودند نیست، در اینجا و آن جا هم فرقی نمی کند. به خصوص یک ژاپنی که راجع به تاریخ ایران مطالعه می کند خیلی سخت شغل مناسب پیدا می کند اما برای کسی که در مورد سیاست ایران یا سیاست خاورمیانه مطالعه می کند، نسبتا راحت تر شغلی پیدا می شود. اما من دوست دارم روزی در مورد تاریخ معاصر ژاپن هم تحقیق کنم تا بتوانم تاریخ خودمان را هم با تاریخ ایران مقایسه کنم.

امکانات و سیستم آموزشی خیلی با هم فرقی ندارد. ولی در روابط بین استادان و دانشجویان تفاوت چشمگیری وجود دارد. به نظر من دانشجویان ایرانی خیلی فعال هستند و نظر خودشان را دارند و ابراز می کننداما در ژاپن دانشجویان بیشتر سکوت کرده به صحبت های استاد گوش می کنندو کمتر صحبت می کنند. این باعث می شود که کلاس های ایران کمی بی نظم به نظر می آید اما بچه هاخودشان فعال هستند و این چیز خوبی است.

– به نظر شما چه چشم اندازهای همکاری در حوزه تخصصی شما می تواندبین ایران و ژاپن وجود داشته باشد؟ و چه زمینه های همکاری مشترکی را در این مورد پیشنهاد می کنید؟

به نظر من استادان تاریخ ایران که الان من سر کلاسشان هستم، خیلی از تاریخ کشورهای دیگر شناخت ندارند و تقریبا تنها نسبت به تاریخ ایران یا کشورهای همسایه یا تاریخ روابط ایران و انگلستان، یا ایران و روسیه را به خوبی شناخت دارند. اما در مورد تاریخ ژاپن، کره و چین تقریبا هیچ چیز نمی دانند. به عنوان مثال، من اوضاع سیاسی ایران امروزی را خیلی شبیه اوضاع سیاسی ژاپن قبل از جنگ جهانی دوم می دانم که کشور منزوی بود و با کشورهای قدرتمند سازش نداشت. به همین دلیل فکر می کنم دانشمندان ایرانی با مطالعه تاریخ ژاپن، می توانند از تجربه های این کشور استفاده کنند. ژاپن در واقع پیشرفته ترین کشور آسیا است بنابراین تاریخ این کشور هم قابل مطالعه است. اگر مردم آسیا از تجربه های ژاپن – هم از موفقیت ها و هم از اشتباهاتش- استفاده کنند خیلی می تواندمفید باشد. بنابراین روابط نهادهای علمی در این زمینه هر چه محکم تر باشد، بهتر است.

– برای تقویت روابط فرهنگی ایران و ژاپن چه پیشنهادهایی دارید؟

چون من در رشته تاریخ شناسی تحصیل می کنم، علاقه مندم که روزی در مورد تاریخ ژاپن هم دقیق تر مطالعه کنم و اگر روزی در مورد مقایسه تاریخ معاصر ژاپن و ایران کتابی بنویسم خیلی به نفع هر دو کشور است و یا اگر کنفرانس و نشست هایی در این رابطه تشکیل شود و با هم تبادل اطلاعات کنند، می تواندبه معرفی تاریخ هر دو کشور کمک کند. پس اگر هر کس در رشته خود این معرفی را انجام دهد، شناخت دو کشور از هم بیشتر می شود و روابط فرهنگی هم به این واسطه تقویت می شود.

به یک موضوع دیگر هم باید اشاره کنم و آن این که، ایرانی هاخیلی به کالاهای ژاپنی علاقه دارند و می دانند که ژاپنی ها اجناس الکترونیکی و ماشین و رایانه های مرغوبی را تولید می کنند اما آن­ها کنجکاو نیستند که علت این پیشرفت در تولید کالاهای با کیفیت بالا را بدانند و یا این که بدانند چرا ژاپن کشور توسعه یافته شده است. به نظر من اگر ایرانی هابه تاریخ ژاپن نگاه کنند، خیلی خوب است. برخی از ایرانی ها فکر می کنندکه ژاپن خیلی تاریخ ندارد و تنها بعد از جنگ جهانی دوم یک کشور توسعه یافته و صنعتی شده است. اما نیاز به گفتن نیست که درواقع این طور نیست. این قدرت ژاپنی هایک موضوع تاریخی است. مثلا در موزه های ژاپن اشیاء هنری وجود دارد که بسیار با دقت ساخته شده اند. می توان گفت که آنها نتیجِۀ درآمیختگی فنون خارجی و سلیقه ژاپنی هستند. پس این درست کار کردن ژاپنی پیشینه تاریخی دارد. بنابراین من توقع دارم که ایرانی هاتاریخ ژاپن را مطالعه کنند و علت توسعه یافتن و پیشرفت ژاپن را به درستی بشناسند.

توضیح گفتگو گر:در این مورد و مواردی دیگر نام گفتگو شونده به درخواست خودش حذف شده است.

گفتگو با آقایB – دانشگاه تهران- ۲۰/۱۰/۹۰

– لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و کمی در رابطه با رشته تحصیلی و حوزه کاری تان بگویید.

من دانشجوی مقطع دکترا در دانشگاه توکیو هستم و در حال حاضر به مدت یک سال و نیم از دانشگاه توکیو مرخصی گرفتم و در این مدت موقتا به عنوان پژوهشگر مهمان در پژوهشکده تاریخ علم دانشگاه تهران مشغول تحقیق هستم.

موضوع بررسی من تاریخ علم نجوم در دوره مغول در ایران است و به همین دلیل رساله های نجوم که به زبان فارسی نوشته شده است را جمع آوری و بررسی می کنم و نیز مقالاتی را هم در این رابطه نوشته ام. مساله من در این زمینه مربوط به ارتباط بین علم نجوم و جامعه ایران است. پژوهشگران قبلی که در این حوزه به پژوهش پرداخته اند، بر ساختار و اهمیت ریاضی و علم نجوم تمرکز دارند. ولی رویکرد من کمی با آن هاتفاوت دارد به این معنا که مساله من این نیست که دانشمندان علم نجوم در کتاب­های خود چه نوشته اند، بلکه برای من این موضوع مهم است که این رساله یا دانش و علم نجوم در دوره مغول برای مردم ایران چه اهمیتی داشت. برای مثال علم نجوم در دین اسلام برای تعیین اوقات شرعی و نیز تعیین سمت قبله خیلی مهم است. بنابراین علم نجوم در اسلام بسیار کاربرد و اهمیت دارد. به خصوص در دوره مغول دانشمندانی مانند خواجه نصیر الدین توسی، محی الدین مغربی، قطب الدین شیرازی در رصد خانه مراغه، کارهای خیلی مهمی در حوزه علم نجوم انجام داده اند که این کارها خیلی به کارهای کپرنیک یعنی انقلاب علمی ارتباط دارد. بنابراین دوره مغول در ایران در حوزه علم نجوم اهمیت زیادی دارد.

– لطفا در مورد انگیزه و دلایل حضورتان در ایران برایمان بگویید. شما که قصد بررسی رابطه علم نجوم و کاربرد آن در جوامع اسلامی را داشتید، چرا ایران را به عنوان جامعه مورد بررسی تان برگزیدید و سایر جوامع اسلامی را انتخاب نکردید؟

برای این موضوع دو دلیل دارم. اول این که من می خواستم علم نجوم را در دوره مغول مطالعه کنم و همانطور که اشاره کردم، علم نجوم در این دوره اهمیت زیادی دارد. دلیل دیگر من این است که بیشتر کسانی که به بررسی تاریخ علم نجوم در جوامع اسلامی پرداخته اند، بر منابع و رساله هایی که به زبان عربی نوشته شده، تمرکز داشته اند و من علاقمند بودم که رسائل فارسی را در رابطه بررسی کنم.

– لطفا کمی درباره تجربه حضور در ایران بفرمایید. تا به حال به کدام شهرهای ایران سفر کرده اید و به طور کلی چه تجارب شخصی از حضور در ایران دارید؟ به بیان دیگر اگر خواسته باشید تجربیات زندگی خود در ایران را تشریح کنید، چه می گویید؟

در این مدت به بندر عباس، اصفهان، شیراز، همدان، کردستان، آذربایجان، مشهد، نیشابور و کاشان سفر کرده ام.

من در ایران هم تجربه های خوب و هم تجربه های بد داشتم. مسلما اگر فقط برای مدت کوتاهی به ایران مسافرت می کردم، نمی توانستم این تجارب را داشته باشم؛ اما سکونت در ایران باعث شد مطالب زیادی در مورد این کشور یاد بگیرم. بنابراین همین سکونت در ایران برای من تجربه خوبی بود.

اوایل که به ایران آمده بودم، زبان فارسی را خوب نمی دانستم. به همین دلیل مشکلات زیادی داشتم. زمانی که به ادارات مراجعه می کردم، هشتاد درصد صحبت های کارمندان را نمی فهمیدم و از این جهت استرس زیادی را تحمل کردم. اما خوشبختانه دوستان خوبی در ایران پیدا کردم که با مهربانی به من کمک کردند. من با برخی از دوستانم به مسافرت رفتم برای مثال با یکی از آن هابه کردستان سفر کردم و با دوست دیگرم به نیشابور رفتم.

به طور کلی روش تفکر و رفتار ایرانیان خیلی با رفتار و تفکر ژاپنی هامتفاوت است و هر زمان که من با ایرانی ها برخورد می کنم و با آن­ها صحبت می کنم، متوجه این تفاوت ها می­شوم. در حالیکه اگر من تنها در ژاپن زندگی می کردم، این شناخت را به دست نمی آوردم. بنابراین زندگی در کشور خارجی تجربه خیلی خوبی بود. مخصوصا این که اینجا ایران است. چون ایران در دنیا یکی از کشورهای خاص محسوب می شود. به دلیل این که کشوری مذهبی است و از این نظر من گاهی تعجب می کنم. من اصلا تا آن زمانی که به ایران نیامده بودم، کسی را ندیده بودم که هر روز نماز بخواند و جمعه در نماز جمعه شرکت کند و واقعا خدا را باور داشته باشد. برای همین زندگی در یک کشور مذهبی مثل ایران برای من تجربه جالبی بود.

نکته دیگر که رفتارهای ایرانی هارا نسبت به ژاپنی­ها متفاوت می کند این است که در ژاپن اگر نسبت به یک موضوع مطمئن نباشند، حتما در پاسخ به یک درخواست، جواب منفی می دهند. برای مثال اگر از یک ژاپنی بپرسید که آیا می توانید در این هفته یک مقاله بنویسید، چنانچه مطمئن نباشد، پاسخ می دهد که نه، نمی توانم. اما به نظرم مردم ایران اگر امکان ۵۰ درصد وجود داشته باشد، کاملا برعکس پاسخ می دهند.

– به نظر شما این تجربه در زندگی شخصی و حرفه ای شما در ژاپن چه تاثیری خواهد داشت؟

مردم ژاپنی معمولا خودشان را جای طرف مقابل می گذارند و زمانی که این مساله شکل افراط به خود می گیرد، کمی سخت است. چون نمی توانیم تفکر خود را اظهار کنیم. برای مثال اگر من از شما درخواستی داشته باشم و فکر کنم که شاید شما به هر دلیل موافق نیستید، درخواستم را با شما مطرح نمی کنم. معمولا همه ژاپنی هااینطور فکر می کنند. اما برعکس مردم ایران نسبت به مردم ژاپن، تفکر خودشان را بیشتر اظهار می کنند. برای همین من هم فکر می کنم این شیوه بهتر است و فکر می کنم ترجیح می دهم مستقیما درخواستم را مطرح کنم.

یک مورد دیگر که می توانم مثال بزنم این است که از زمانی که به ایران آمدم، بلندتر صحبت می کنم. در این فاصله که در ایران بودم، مدت کوتاهی را به ژاپن برگشتم، روزی که می خواستم در یک رستوران ایرانی در ژاپن جا رزرو کنم، متوجه شدم که با صدای بلند به زبان فارسی صحبت می کنم. البته این شاید به دلیل عدم تسلط من به زبان فارسی هم باشد.

اما به هر حال، زمانی که به ژاپن برگردم، قصد ندارم که فرهنگ ایران را تنها به مردم ژاپن معرفی کنم. من این بررسی در مورد تاریخ و فرهنگ ایران را تنها برای مردم ژاپن انجام نمی دهم، بلکه برای مردم ایران و پژوهشگران تمام دنیا که به این حوزه علاقمند هستند، انجام داده ام. قبل از این که به این جا بیایم، به این موضوع فکر نمی کردم اما در این مدت متوجه شدم که چه چیزهایی در حوزه مورد بررسی من برای ایران و ژاپن اهمیت دارد.

– به نظر شما مهم­ترین مشخصه زندگی و فرهنگ ایرانی چیست؟ و چه شباهت ها و تفاوت هایی بین مردم و فرهنگ ایران و ژاپن می بینید؟

به نظر من مهم­ترین مشخصه فرهنگ ایرانی، مذهب است. به خصوص در ایران مذهب اسلام شیعی. باور خدا برای من خیلی جالب است. من تا قبل از ایران تجربه زندگی در کشور مذهبی را نداشتم. البته می دانم که همه ایرانی هامذهبی نیستند و افکار غربی هم در ایران وجود دارد. کسانی هم که به ایران می آیند باید تا حدی این ویژگی ایرانیان را درک کنند.

به عنوان نمونه دیگر می توانم به تعارف اشاره کنم. البته ما در ژاپن هم تعارف داریم اما نوع تعارف در ایران و ژاپن با هم متفاوت است. مخصوصاً هدف استفاده از تعارف از نظرم بین ایرانیان و ژاپنیان خیلی تفاوت دارد. در مورد ژاپن، مردم تعارف می­کنیم تا نشان بدهینم که رعایت حالات دیگران را کنیم؛ به عبارت دیگر برای دیگران تعارف میکنیم، بر عکس، ایرانیان تعارف میکنند برای اینکه تکمیل اخلاق خودشان را قصد دارند؛ یعنی برای خودشان تعارف میکنند. به همین دلیل، تعارف ژاپنی تا حد زیادی این است که حالات دیگران را میپرسیم یا دیگران را بپسندیم. از سوم دیگر، تعارف ایران بسیار این است که مال خودشان را به دیگران میدهند یا از استفاده از قدرت یا مقام خودشان دیگران را کمک کنند.

– آیا می توانید مقایسه ای بین موقعیت رشته تحصیلی­تان و فعالیت نهادهای علمی مرتبط با آن را در ژاپن و ایران مقایسه کنید؟ و می توانید مقایسه ای هم بین برنامه های درسی و سیستم آموزشی ایران و ژاپن داشته باشید؟

در رابطه با تاریخ علم در دوران اسلامی مسلما ایران موقعیت بهتری را در زمینه تعداد پژوهشگران این حوزه دارد و از آن جا که ایران خود کشوری اسلامی است، پژوهشگران بیشتری را در این حوزه دارد. به همین میزان تولید علم هم در این حوزه در ایران خیلی بیشتر از ژاپن است. به طوری که در ژاپن پژوهشکده تاریخ علم در دوران اسلامی وجود ندارد. اما ژاپن در مورد تاریخ علم در دوران معاصر زیاد کار می کند.

روش تحقیق هم در ایران و ژاپن در حوزه تاریخ علم، متفاوت است. در ایران خود منابع خیلی اهمیت دارند و این که این منابع به چه مواردی اشاره کرده اند و چه مطالبی در آن هانوشته شده است؛ اما در ژاپن در عین حال که منابع اهمیت دارند، محققین در پی این هستند که از این منابع چه تئوری هایی می توانیم برداشت کنیم.

غیر از این­ها روابط استاد با دانشجو در ایران و ژاپن خیلی با هم متفاوت است. البته ما هم در ژاپن به اساتید احترام می گذاریم، اما رابطه بین استاد و دانشجو در ژاپن خیلی نزدیک تر است. مثلا بعد از کلاس گاهی با استادمان شام می خوریم. اما در ایران من ندیدم که استاد و دانشجو این قدر به هم نزدیک باشند.

به طور کلی حوزه آکادمیک در ژاپن نسبت به ایران بیشتر تحت تاثیر حوزه آکادمیک غربی است. بنابراین روش تدریس اساتید هم کمی با ایران متفاوت است.

– به نظر شما چه چشم اندازهای همکاری در حوزه تخصصی شما می تواندبین ایران و ژاپن وجود داشته باشد؟ و چه زمینه های همکاری مشترکی را در این مورد پیشنهاد می کنید؟

چهار یا پنج سال پیش یکی از اساتید من به ایران آمد و با اساتید و دانشجویان ایرانی تبادل اطلاعات داشت. به نظر من اگر این فرصت ها بیشتر باشد و اساتید ژاپنی بتوانند به ایران بیایند و اساتید ایرانی بتوانند به ژاپن بیایند و نشست های تخصصی و جلسات سخنرانی برگزار کنند، بهتر است. به این ترتیب مبادلات علمی می تواندبیشتر باشد.

– برای تقویت روابط فرهنگی ایران و ژاپن چه پیشنهادهایی دارید؟

شاید پاسخ این سوال کمی سیاسی باشد به این معنا که نوع روابط سیاسی ایران می تواندبر روابط فرهنگی آن با سایر کشورها و از جمله رابطه با ژاپن تاثیرگذار باشد.

اما غیر از آن شما می دانید که در گذشته جاده ابریشم ایران و ژاپن را با هم مرتبط می کرد و روابطی را بین این کشورها شکل داده است. اگر مردم ایران و ژاپن بیشتر در مورد تاریخ این روابط اطلاع داشته باشند، علاقمندی بیشتری نسبت به هم پیدا کنند و موجب تقویت روابط فرهنگی می شود.

 

گفتگو با آقایC – دانشگاه تهران- ۲۳/۱۰/۹۰

– لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و کمی در رابطه با رشته تحصیلی و حوزه کاری تان بگویید.

من دانشجوی مقطع دکترا دانشگاه کیی او[۱] در حوزه تاریخ ایران هستم. در این حوزه در رابطه با “بازنامه” تحقیق می کنم و به همین دلیل به مدت دو سال است که به عنوان دانشجوی مهمان در دانشگاه تهران مشغول تحقیق و مطالعه هستم.

– لطفا کمی در مورد انگیزه و دلایل گرایش به تاریخ ایران بگویید.

من در حدود ۲۰ سالگی به ادبیات ژاپنی علاقه زیادی داشتم و خودم هم شعر می گویم. بنابراین در دانشگاه در رشته ادبیات شرکت کردم. در دانشگاه ما در سال اول دانشجویان رشته ادبیات گرایش خاصی را انتخاب نمی کنند. در سال دوم من رشته تاریخ شرق را انتخاب کردم که در آن سه گرایش کوچکتر وجود دارد؛ تاریخ چین، تاریخ آسیای جنوب شرقی و دیگری تاریخ آسیای غربی است که شامل ترکیه، ایران و غیره می شود. من سال اول در دانشگاه به عنوان زبان خارجی دوم، زبان فرانسوی را انتخاب کردم و سال سوم زبان فارسی را به عنوان زبان خارجی سوم خواندم و بعد تاریخ ایران را انتخاب کردم که در این حوزه مطالعه کنم و بعد برای تحقیق بیشتر به ایران آمدم. البته برای انتخاب ایران در ابتدا انگیزه خاصی نداشتم. اما واقعیت این است که در این حوزه در ژاپن رقابت کمی وجود داشت به همین دلیل با روحیه من سازگارتر بود. در مقابل در حوزه هایی مانند تاریخ چین، دانشجویان زیادی درس می خوانند و به همین دلیل من زیاد به این حوزه­ها علاقمند نیستم چون در آن­ها رقابت زیاد است. اما در مورد تاریخ ایران متقاضیان کمتری وجود دارد و پذیرفته شدن در آن راحت تر است. به علاوه این که به این حوزه علاقمند هم بودم. من همیشه و در مورد همه چیز به همین روش انتخاب می کنم.

– لطفا کمی درباره تجربه حضور در ایران بفرمایید. تا به حال به کدام شهرهای ایران سفر کرده اید و به طور کلی چه تجارب شخصی از حضور در ایران دارید؟ به بیان دیگر اگر خواسته باشید تجربیات زندگی خود در ایران را تشریح کنید، چه می گویید؟

من خیلی روحیه انطباق پذیری دارم و همه چیز را به راحتی قبول می کنم بنابراین در ایران استرس خاصی ندارم. به علاوه این که من به لحاظ روحی خیلی درون گرا هستم و بیشتر اوقات خودم را در خانه می گذرانم. در ژاپن هم همینطور بودم. زیاد با دیگران ارتباط برقرار نمی کنم. در ایران هم تنها برای دانشگاه، کتابفروشی، کتابخانه و خرید از خانه بیرون می روم.

اما در این مدت بسیار سفر کردم و تبریز، ارومیه، ماکو، رشت، لاهیجان، رامسر، بندر ترکمن، گرگان، شهرکرد، اصفهان، کاشان، یزد، اراک، سنندج، مریوان، همدان، کرمانشاه و مشهد را دیده ام.

من ۸ سال در توکیو زندگی کردم و زمانی که به ایران آمدم از این که شب خیلی ساکت است و خیابان­ها خلوت می شود و مردم بیرون نمی روند، تعجب کردم. در توکیو بعد از ساعت کار خیلی از مردم معمولا اوقات خودشان را در بارها و یا میکده­ها می گذرانند.

همچنین متوجه شدم که مردم ایران خیلی دوست دارند که در اماکن عمومی مثل خیابان در مورد خدا و به طور کلی در مورد مسائل مذهبی صحبت کنند. اما در ژاپن اینطور نیست و این هم برای من خیلی عجیب بود. مورد دیگری هم که به ذهنم می رسداین است که به نظر می رسدکه مردم در ایران خیلی از اوضاع اقتصادی و سیاسی راضی نیستند. مثلا عموما راننده های تاکسی در مورد اوضاع سیاسی بحث می کنندو خیلی ناراضی هستند. خیلی از آن­ها در مورد گذشته با حسرت یاد می کننداما وقتی خوب نگاه می کنیم متوجه می­شویم که با توجه به سن و سالشان، آنها نمی توانند گذشته ای را که در مورد آن صحبت می کنند، درک کرده باشند. اما در هر حال مردم ژاپن تا این حد بحث سیاسی نمی کنند. البته در این مورد یک ویژگی ایرانی برای من خیلی جالب است و آن این است که زمانی که در مورد مباحث جدی مثل مباحث سیاسی صحبت می کنند، اغلب آن را با شوخی توام و همراه می کنند. این اتفاق همیشه می­افتد و همیشه آخر صحبت هایشان شوخی است. به نظر من این خیلی خوب است چون تحمل مشکلات را راحت تر می کند. به هر حال همه کشورها مشکلات مخصوص به خود را دارند اما مردم ایران هر چند این مشکلات را می دانند و در مورد آن­ها بحث می کنند اما از آن جا که این بحث ها اغلب با شوخی همراه است، باعث می شود که آن هادلخوش باشند و بتوانند راحت تر مشکلات را تحمل کنند.

یکی دیگر از تجربه های من که البته تجربه خوبی هم نیست مربوط به کاغذبازی ادارات می شود. من برای رفتن به هر جایی به نامه نیاز دارم. مطمئن نیستم اما شاید یک دانشجوی ایرانی در ژاپن تا این حد به نامه نگاری بین ادارات نیاز نداشته باشد.

آلودگی هوا هم موضوع دیگری است که کمی برای من آزاردهنده است. این موضوع در ژاپن کمتر وجود دارد. من به چین و ترکیه و آمریکا هم سفر کرده ام اما تهران آلوده ترین شهری است که من تا به حال دیده ام. البته در این رابطه ترافیک هم خیلی سخت است. در توکیو قطار و سیستم حمل و نقل عمومی خیلی بیشتر است و از این جهت راحت تر است.

همچنین در این جا خارجی های کمی زندگی می کنندو مخصوصا مردم می توانند ما را به راحتی تشخیص بدهند و گاهی بیش از حد با من صحبت می کند و این هم کمی آزار دهنده است.

– به نظر شما این تجربه در زندگی شخصی و حرفه ای شما در ژاپن چه تاثیری خواهد داشت؟

تجربه زندگی در ایران بسیار برای من خوشایند بود و خیلی دوست دارم که یک سال دیگر هم در ایران بمانم اما متاسفانه مدت بورس من در ایران به زودی به پایان می رسدو من ناچارم که به ژاپن برگردم. اما مطمئن هستم زمانی هم که به ژاپن برگردم، زندگی در ایران بسیار در زندگی من تاثیرگذار خواهد بود. قطعا زندگی من در ژاپن راحت تر خواهد شد چون زندگی در ایران جهان بینی من را تغییر داده است. مردم ایران در مقایسه با مردم ژاپن زیاد کار نمی کنندو نسبت به ژاپنی هاهم درآمد کمتری دارند اما از نظر من ایرانی هاخیلی راحت تر زندگی می کنند. شاید به این خاطر است که نظریات در مورد کار یا زندگی بین مردم ایران و ژاپن فرق می کند. برای مثال خانواده من در ژاپن تجارت می کنند. آن­ها تنها یک روز در سال تعطیل هستند و آن هم اول ژانویه است. خود من نگرش ایرانی را بیشتر ترجیح می دهم. من حقوق زیادی نمی خواهم و فکر می کنم باید راحت تر زندگی کرد. متاسفانه من در ژاپن نمی توانم با سیستم ایرانی زندگی کنم اما هرگز سیستم ایرانی را فراموش نمی کنم. از این جهت فکر می کنم که ویژگی های من بیشتر از هر دانشجوی ژاپنی دیگری با ایران سازگار است.

– آیا پیش از این که به ایران تشریف بیاورید، در مورد اوضاع فرهنگی و اجتماعی ایران چیزی می دانستید؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، این اطلاعات را چطور و از چه منابعی به دست می آوردید؟

بله در ژاپن چند کتاب درباره فرهنگ و تاریخ ایران به زبان ژاپنی منتشر شده است که قبلا آن­ها را خوانده بودم. اما زمانی که در مورد تصمیم خود به خانواده ام گفتنم، آن­ها خیلی ناراحت و نگران شدند چون آن­ها اخبار خوبی را در مورد ایران از تلویزیون نمی­شنیدند اما زمانی که به آن­ها توضیح دادم کمی نگرانی شان کمتر شد.

متاسفانه به طور کلی اخباری که از ایران در ژاپن منتشر می شود، بسیار محدود است و تنها به مسائل سیاست و به خصوص سیاست بین المللی ایران اختصاص دارد. به همین جهت مردم ژاپن عموما در مورد ایران نگرانند.

– به نظر شما مهم­ترین مشخصه زندگی و فرهنگ ایرانی چیست؟ و چه شباهت ها و تفاوت هایی بین مردم و فرهنگ ایران و ژاپن می بینید؟

به نظر من ایرانی­ها خیلی مهمان نواز هستند. ویژگی دیگر آن­هااین است که آن­ها خیلی شاد هستند و این کاملا برعکس ژاپن است. ژاپنی هاهم مهمان نواز هستند اما خیلی شاد نیستند. ژاپن یک کشور جزیره ایاست و به لحاظ تاریخی، با کشورهای دیگر زیاد رابطه نداشته است. آن­ها خیلی به خارجی هاهم توجه نمی کنند. برای مثال اگر یک خارجی سوار مترو شود، کسی به او توجه نمی کند و او را نادیده می گیرند و دوست ندارند با او رابطه برقرار کنند؛ شاید می ترسند یا شاید خجالت می کشند. اما در ایران همه می خواهند با خارجی هاصحبت کنند. گاهی صحبت ها خیلی طولانی است و من خسته می¬شوم یا گاهی عجله دارم اما آن هابه صحبت های خود ادامه می دهند.

– آیا می توانید مقایسه ای بین موقعیت رشته تحصیلی تان و فعالیت نهادهای علمی مرتبط با آن را در ژاپن و ایران مقایسه کنید؟ و می توانید مقایسه ای هم بین برنامه های درسی و سیستم آموزشی ایران و ژاپن داشته باشید؟

در ایران خیلی از دانشجویان امتحان گرفته می شود. همین طور حضور در کلاس برای اساتید خیلی مهم است. اما در ژاپن اینطور نیست و اگر دانشجویان موفق شوند که نمره خوبی در امتحانات کسب کنند، مهم نیست که سر کلاس ها هم شرکت نکرده باشند. دانشجویان ژاپنی عموما در کنار درس، کارهای پاره وقت هم دارند. مثلا روزی سه یا چهار ساعت.

فرق دیگر این است که اساتید ایرانی در کلاس درس زیاد از روی کتاب تدریس نمی کنندو بیشتر از دانش خودشان استفاده می کنند. یعنی منابع ایشان دانش خودشان است اما اساتید ژاپن بیشتر کتاب­ها را به کلاس می آورند و از روی آن­ها صحبت می کنند. در کلاس های ایران فقط صحبت می کننداما در ژاپن از روی کتاب­ها هم در کلاس خوانده می شود. برای مثال استاد کتاب­ها را به کلاس می آورد و کپی هایی از آن را در اختیار دانشجویان قرار می دهد و از روی آن می خوانیم و در این مورد صحبت می کنیم که هر کدام از جملات چطور می توانند تفسیر شوند.

– به نظر شما چه چشم اندازهای همکاری در حوزه تخصصی شما می تواندبین ایران و ژاپن وجود داشته باشد؟ و چه زمینه های همکاری مشترکی را در این مورد پیشنهاد می کنید؟

می توانیم در ایران و ژاپن جلسات سخنرانی با موضوعات مختلف برگزار کنیم و از اساتید مختلف ایرانی و ژاپنی دعوت کنیم. به این ترتیب می توانیم از دانش یکدیگر استفاده کنیم و آن را گسترش دهیم.

– برای تقویت روابط فرهنگی ایران و ژاپن چه پیشنهادهایی دارید؟

به نظر من مسافرت خیلی مهم است و می توانددانش مردم را از کشور ایران افزایش دهد. بنابراین اگر امور مربوط به ویزا در هر دو کشور راحت تر صورت بگیرد، می تواندبه افزایش مسافرت بین دو کشور کمک کند. همچنین سازمان گردشگری در دو کشور باید خیلی تلاش کنند تا کشورهای خود را به مردم معرفی کنند.

همچنین سینمای ایران در ژاپن تا حدی شناخته شده است و برای مثال ما در ژاپن کارگردان ایرانی به نام کیارستمی را می­شناسیم. هم ژاپنی هاو هم ایرانی هابه سینما و دیدن فیلم خیلی علاقه دارند و می توان با نمایش سینمای معاصر ایران در ژاپن، مردم ژاپن را با زندگی ایرانی هادر جامعه معاصر و کنونی آشنا کرد.

به علاوه دانشجویان ژاپنی هم که در ایران درس خوانده اند و مدتی در ایران زندگی کرده اند، باید برای معرفی و شناساندن فرهنگ ایران در ژاپن سعی کنند.

اما باید بگویم که به طور کلی ژاپنی هاتصور خوبی در مورد ایران قدیم و باستانی دارند. ایران در دوره هخامنشی و ساسانی برای ژاپنی هایک نمونه ایده آل و شاید رمانتیک است. البته اطلاعات آن هادر این مورد دقیق نیست اما تا حدی می دانند. در ژاپن یک رمان هم به نام راه آتش نوشته ماتسوموتو [۲] منتشر شده است که در مورد دین زرتشتی است. نویسنده در کتاب معتقد است که دین زرتشتی در گذشته از ایران به ژاپن منتقل شده است و ایرانیان در آن زمان در دربار امپراتور ژاپن حضور داشتند.

همچنین در یک معبد بودایی در ژاپن به نام شوسوئین[۳] هم اشیاء قدیمی از ایران وجود دارد که ایرانیان و ژاپنی هادر آن دوره با هم ارتباط داشتند.

گفتگو با یک خانم D- 25/11/90

– لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و کمی در رابطه با رشته تحصیلی و حوزه کاری تان بگویید.

من دانشجوی مقطع دکترا در رشته روابط بین الملل در دانشکده حقوق و علوم سیاسی هستم و در حال حاضر پنج سال است که در ایران زندگی می کنم. رشته من در مقطع لیسانس علوم اجتماعی و در فوق لیسانس نیز روابط بین الملل بود که هر دو را در ژاپن گذراندم. در دوره فوق لیسانس در مورد مسائل اجتماعی ایران در دوران معاصر مطالعه می کردم. اما با این که در مورد ایران مطالعه می کردم، متاسفانه اصلا زبان فارسی را نمی دانستم به همین دلیل تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به ایران بیایم. در این رابطه با یکی از اساتید ایرانی هم که در ژاپن تدریس می کردند، مشورت کردم. بعد از آمدن به ایران، یکسال در موسسه زیان دهخدا زبان فارسی را یاد گرفتم و بعد در دانشگاه تهران پذیرفته شدم.

– لطفا در مورد انگیزه و دلایل حضورتان در ایران برایمان بگویید.

من قبل از این که برای ادامه تحصیل به ایران بیایم، برای مسافرت چند بار به این جا آمده بودم. اولین بار سال ۲۰۰۲ به ایران آمدم. در سال ۲۰۰۱ حادثه ۱۱ سپتامبر اتفاق افتاد و بعد از آن در ژاپن توجه به اخبار مربوط به خاورمیانه و آسیای غربی و اسلام و مسلمانان افزایش یافت. بنابراین تصمیم گرفتم به ایران سفر کنم و وضعیت این جا را از نزدیک ببینم. در این سفر شهرهای مختلف را دیدم. در آن مدت مردم ایران خیلی به من محبت کردند و این خیلی متفاوت با تصور من در مورد ایرانی هاپیش از حضور در ایران بود. بعد از این سفر به ایران علاقمند شدم و شروع به برنامه ریزی برای مطالعه و تحقیق درباره کشور و مردم ایران کردم.

به علاوه از طریق اطلاعاتی که از رسانه های ژاپن ارائه می شد، تصور می کردم که زنان کشورهای اسلامی افرادی ستمدیده هستند و همه چیز آن هاتحت کنترل مردان و به طور کلی جامعه است. از آن جایی که من هم یک زن بودم، توجهم به این موضوع جلب شد. اما بعد از سفر به ایران متوجه شدم که نگاه ما در ژاپن بسیار پیش داورانه بوده است و به دلایل مختلف، رسانه هادر ژاپن، تصویر تیره ایرا از وضعیت زنان جوامع اسلامی ارائه می دهند.

– لطفا کمی درباره تجربه حضور در ایران بفرمایید. تا به حال به کدام شهرهای ایران سفر کرده اید و به طور کلی چه تجارب شخصی از حضور در ایران دارید؟ به بیان دیگر اگر خواسته باشید تجربیات زندگی خود در ایران را تشرح کنید، چه می گویید؟

یکی از تجربه های خوب من مربوط به اساتید موسسه زبان دهخدا و مسئولین دانشگاه تهران است و به نظر من آن­ها خیلی در کار خود حرفه ای هستند و اغلب با دلسوزی کار می کنند.

در این مدت هم که در ایران بودم به شهرهای مختلفی مانند اصفهان، شیراز، کاشان، قم، بندرعباس، بوشهر، کردستان، سنندج، تبریز، ارومیه، رامسر، رشت، یزد، کرمان، زاهدان و کیش سفر کردم.

– به نظر شما این تجربه در زندگی شخصی و حرفه ای شما در ژاپن چه تاثیری خواهد داشت؟

به لحاظ شخصی، بسیاری از تجربه های من در ایران مربوط به برخوردهای اجتماعی می شود. برای مثال از من سوال هایی می کنند مثل حقوق، درآمد، سن و غیره. البته من می دانم که اغلب ایرانی هاهم این طرز برخورد را مناسب نمی دانند. بنابراین متوجه شدم که در این موارد، باید ترکیبی از اطلاعات درست و نادرست را طوری بیان کنم که جلوه کاملا حقیقی به خود بگیرد. البته خود ایران یها این موقعیت ها را به خوبی تشخیص می دهند و به خوبی می دانند که در هر موقعیت باید به چه شیوه ای اطلاعات خود را به دیگران ارائه کنند.

– به نظر شما مهم­ترین مشخصه زندگی و فرهنگ ایرانی چیست؟ و چه شباهت ها و تفاوت هایی بین مردم و فرهنگ ایران و ژاپن می بینید؟

این سوال خیلی سختی است اما برای مثال ممکن است بعضی از خارجی هابه تعارف کردن ایرانی هااشاره کنند. اما من فکر می کنم این نوع تعارف ها ظاهری هستند و زمانی که روابط افراد با هم نزدیک تر می شود، دیگر به هم تعارف نمی کنند.

در هر حال پیش از آمدن به ایران فکر می کردم که مردم ایران و ژاپن خیلی با هم متفاوتند اما بعد از آمدن و زندگی در این جا متوجه شدم که ما در موارد زیادی به هم نزدیک و شبیه هستیم. البته در مواردی مثل ظاهر و پوشش، تفاوت وجود دارد اما به طور کلی زمانی که با ایرانی هاارتباط برقرار کردم، اکثر رفتارهای آن­ها برای من عجیب و تعجب برانگیز نبود. البته احتمال دارد که این موضوع در مورد مردم تهران صدق می کند و نه در مورد مردم شهرهای دیگر. در این مورد باید اشاره کنم که تعداد افرادی که من در ایران با آن­ها ارتباط داشته ام، بسیار محدود است و تنها از آن­ها تاثیر گرفته ام. به نظر من مردم تهران خیلی مدرن شده اند و تاثیرپذیری از غرب را می توان در آن­ها مشاهده کرد و فکر می کنم به همین دلیل با آن­ها احساس نزدیکی یا شباهت می کنم چون مردم ژاپن هم مدرن و غربی شده اند. بنابراین همانطور که در یکی از کتاب­هایی که خوانده ام، نوشته بود، ترکیب فرهنگ ایرانی، اسلامی و غربی مهم­ترین مشخصه فرهنگ ایرانی در ایران مدرن است.

از سوی دیگر من همیشه احساس می کنم که نزدیک شدن و برقراری ارتباط با دختران ایرانی به آن معنا از ارتباط که در ذهن من است، سخت است. دانشجویان ژاپنی که در توکیو یا شهرهای بزرگ ژاپن زندگی می کنند اکثرا از شهرهای دیگر به توکیو آمده اند و در آن جا تنها زندگی می کنند. بنابراین خیلی دوست دارند که با دیگران ارتباط برقرار کنند و برای همین در دانشگاه، گروه­هاو دوره های زیادی وجود دارد و دانشجویان وقت زیادی را حتی بعد از ساعات درسی با هم می گذرانند. به این خاطر معنی نزدیک شدن برای من این بود که بیرون از دانشگاه و یا محل کار زیاد دوستانم را ببینم و با آن­هادر تماس باشم. اما به نظر من در ایران در مقایسه با ژاپن، تسلط خانواده بر فرد مخصوصا بر دختران خیلی بیشتر است و بنابراین شما همیشه به عنوان عضوی از خانواده رفتار می کنید و من همیشه احساس می کنم ارتباط برقرار کردن با دختران ایرانی به خصوص آن­هایی که با خانواده زندگی می کنند، سخت است و دوستی من با آن هامثل ژاپنی هاپیش نمی رود البته می دانم که مسلط بودن من به زبان فارسی هم یکی از دلایل این امر است. اما به هر حال در ژاپن چون جوانان جدا از خانواده هایشان زندگی می کنندو بیشتر اوقاتشان را با دوستانشان می گذرانند. البته مطمئن هستم که سیستم ایرانی هم مزایای زیادی دارد و من قصد ندارم در مورد آن قضاوت کنم.

یکی دیگر از تفاوت هایایرانی هاو ژاپنی هاهمینطور که قبلا هم اشاره کردم، این است که برخی از ایرانی هااز دیگران زیاد سوال می کنند و در مورد مسائل شخصی و خصوصی افراد هم کنجکاوی می کنند. حتی گاهی اوقات به راحتی در مورد میزان درآمد و سن و جزئیات شخصی زندگی دیگران هم سوال می کنند.

موضوع دیگری که می توانم به آن اشاره کنم این است که در ایران تفاوت بین نسل های مختلف، بین شهرهای مختلف و طبقات مختلف، بسیار متفاوت است و سرعت تغییر نیز در ایران بسیار زیاد است. البته همانطور که اشاره کردم از آن جا که من تجربه زندگی در شهرهای ایران را به جز تهران نداشته ام، خود شناخت مستقیمی از شهرستان­ها ندارم اما بنابر چیزهایی که از مردم می­شنوم، حدس می کنم که صحبت من در مورد آن­ها هم صدق می کند. هر چند در ژاپن هم این تفاوت وجود دارد اما سرعت تغییرات آن­ها از ایران کندتر به نظر می آید.

– آیا می توانید مقایسه ای بین موقعیت رشته تحصیلی تان و فعالیت نهادهای علمی مرتبط با آن را در ژاپن و ایران مقایسه کنید؟ و می توانید مقایسه ای هم بین برنامه های درسی و سیستم آموزشی ایران و ژاپن داشته باشید؟

آن چه که در دانشگاه های ایران احساس کردم این است که در ایران روی تئوری خیلی کار می کنندو هم استاد و هم دانشجویان به مباحث تئوریک خیلی مسلط هستند و برای آن اهمیت زیادی قائلند و این اهمیت گاهی بیشتر از مطالعات موردی است.

– به نظر شما چه چشم اندازهای همکاری در حوزه تخصصی شما می تواندبین ایران و ژاپن وجود داشته باشد؟ و چه زمینه های همکاری مشترکی را در این مورد پیشنهاد می کنید؟

در این رابطه می توانم به طراحی الگوهای آسیایی و غیر غربی در حوزه روابط بین الملل اشاره کنم. من اخیرا در یک کنفرانس در این رابطه شرکت کردم. موضوع این کنفرانس این بود که چطور می توان تئوری بومی ایرانی را در این حوزه ایجاد کرد. درواقع رشته ما یک رشته غربی و مخصوصا آمریکایی است و آنچه که جریان اصلی روابط بین الملل گفته می شود خیلی بر اساس مدل آمریکایی طراحی شده و از دیدگاه انتقادی می توان گفت که به نفع آمریکا نوشته شده است. اما امروز وقت آن رسیده که تئوری هایی را طراحی کنیم که به نفع همه انسان هاباشد. هر چند ما کاملا نمی توانیم فارغ از ارزش های فرهنگی خودمان بیندیشیم. به همین دلیل تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که متوجه این حالت باشیم و به بررسی الگوهای موجود بپردازند و به نظر ایران و ژاپن در این حوزه می توانند با هم در طراحی الگوهای آسیایی و غیر غربی همکاری داشت باشند. در این صورت می توان هم تجربه ایرانی و هم تجربه ژاپنی را به کار گرفت.

– برای تقویت روابط فرهنگی ایران و ژاپن چه پیشنهادهایی دارید؟

به طور کلی ژاپنی هابسیار تحت تاثیر تصویر ارائه شده از رسانه­ها هستند و به همین دلیل هر آنچه در مورد ایران از طریق رسانه­ها پخش می شود، می پذیرند و تصوری بیشتر از آن در مورد ایران نمی کنند. بنابراین به نظر می رسدکه لازم است فرصت کسب تجربه از زندگی روزمره ایرانیان برای ژاپنی هامهیا شود و در این باره رمان و فیلم خیلی می تواندکمک کند. همانطور که تا کنون نیز چند فیلم مشترک بین ایران و ژاپن ساخته شده است که این امر می تواندخیلی مفید باشد و درک و علاقه را بین دو ملت افزایش دهد. همچنین یک ضرب المثل ژاپنی می گوید: ” ارزش صد بار شنیدن از یک بار دیدن کم تر است.” بنابراین هر آنچه تماس مردم دو کشور را با هم بیشتر کنند، می تواندبه احساس و تجربه آن­ها شکل دهد. لذا اگر برنامه هایی برای افزایش این تماس و ارتباط وجود داشته باشد، می تواندبه تقویت روابط فرهنگی دو کشورتقویت کند. اما متاسفانه در حال حاضر، رابطه ما آن قدر محدود است که شناخت مردم ما از هم بسیار کم است به طوری که حتی بعضی از دانشجویانی که در مقطع دکترا دانشگاه ما مطالعه می کننداز من می پرسند که آیا هنوز هم در ژاپن سامورایی هست؟ هنوز هم هاراگیری می کنند؟ و یا آیا هنوز هم مردم ژاپن مثل اوشین زندگی می کنندو فقط ترب و برنج می خورند؟ این نشان می دهد که اطلاعات ما این قدر محدود است. البته این عدم شناخت متقابل است. برای مثال با وجود این که در سال های اخیر اطلاعات عمومی ما در رابطه با ایران افزایش یافته است، اما برخی از ژاپنی ها فرق بین یران و عراق و کشورهای عربی را نمی دانند و یا اغلب آن­ها شناخت نادرستی در مورد ایرانی هادارند. اما زمانی که با ایرانی هابرخورد می کنندمتوجه می شوند که ایرانی هاخیلی با آنچه تصور می کردند، متفاوت هستند. حتی خیلی از گروه های مختلف مثل گروه های هنری که در ایران برنامه اجرا کرده اند، بعد از آمدن ودیدن ایران خیلی تحت تاثیر قرار گرفتند و متوجه شدند که ایران خیلی با آن چه آن­ها فکر می کردند، متفاوت است. بنابراین ما باید سعی کنیم که این شناخت را افزایش دهیم. رفت و آمد مردم دو کشور باید خیلی بیشتر باشد چون خود من هم بعد از مسافرت به ایران و برخورد با مردم، به این کشور علاقمند شدم. در این مورد تسهیلات مسافرت و گردشگری می تواندخیلی در این مورد کمک کند. بنابراین هر چیزی که این شناخت را افزایش دهد، باید مورد توجه قرار بگیرد.

 

گفتگو با خانم E- دانشگاه دانشگاه هنر- ۲۴/۱۱/۹۰

– لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و کمی در رابطه با رشته تحصیلی و حوزه کاری تان بگویید.

من در ژاپن بعد از اتمام دبیرستان، دو سال هنر خواندم و در شرکت های مختلف، کار گرافیکی می کردم. علاوه بر آن دفتر موسیقی هم داشتم که در آن موسیقی کار می کردم. اول سازهای غربی مثل پیانو کار می کردم. بعد از آن ۱۰ سال در حوزه موسیقی آوازی هندی در ژاپن، هندوستان و آمریکا درس خواندم. در حال حاضر نیز دانشجوی رشته نوازندگی موسیقی ایرانی دانشگاه هنر در ایران هستم و روی سه تار ایرانی کار می کنم. البته قبل از آن دو سال در موسسه زبان دهخدا، زبان فارسی خواندم و بعد از وزارت علوم برای تحصیل در دانشگاه درخواست کردم و پذیرفته شدم. در مجموع، حدود پنج سال است که در ایران هستم.

– لطفا در مورد انگیزه و دلایل حضورتان در ایران برایمان بگویید. چرا ایران و موسیقی ایرانی را انتخاب کردید؟

من اول به موسیقی و شعر فارسی علاقمند شدم. در دوره ای بین دور راهی رفتن به هند یا آمدن به ایران گیر کرده بوده بودم، کمی فکر کردم و همچنین با ایرانی هایی که در ژاپن زندگی می کردند، آشنا شدم و راه ایران برای من باز شد و بالاخره ایران را انتخاب کردم.

اما آشنایی من با شعر و موسیقی ایرانی زمانی بود که در آمریکا یک کتاب مولانا را به صورت تصویری خریدم. با مطالعه آن کتاب خیلی به شعر ایرانی علاقمند شدم. با موسیقی ایرانی هم از طریق موسیقی هندی آشنا شدم چون موسیقی ایرانی خیلی بر موسیقی هند شمالی تاثیر گذاشته است. به علاوه این که زمانی که من در ژاپن بودم، یک سری گروه های موسیقی ایرانی مانند گروه استاد علیزاده و یا گروه استاد شهرام ناظری و استاد کیهان کلهر و سیامک آقایی به آن جا آمدند و با شنیدن اجرای موسیقی آن­ها بیشتر به موسیقی ایرانی علاقمند شدم. بعد یک سفر کوتاه یک هفته ای به ایران داشتم و مردم ایران را دیدم و متوجه شدم که خیلی مهربان و خونگرم و مهمان نواز هستند و همچنین متوجه شدم که روحیات ژاپنی هاو ایرانی هاخیلی به هم نزدیک است. بعد از این سفر هم تصمیم نهایی خودم را برای آمدن به ایران گرفتم.

– لطفا کمی درباره تجربه حضور در ایران بفرمایید. تا به حال به کدام شهرهای ایران سفر کرده اید و به طور کلی چه تجارب شخصی از حضور در ایران دارید؟ به بیان دیگر اگر خواسته باشید تجربیات زندگی خود در ایران را تشریح کنید، چه می گویید؟

تجربه خیلی بدی در ایران ندارم اما تجربه خاصی که همیشه در ذهنم می ماند و زیاد هم در این جا اتفاق می افتد، به رانندگی در خیابان های ایران مربوط می شود. یک ماه پیش در یک ماشین ون سوار شده بودم که تصادف شد و هر دو پای من مجروح شد و آن را بخیه زدند. قبل هم البته یکبار یک تصادف کوچک اتفاق افتاد و کمی پای من کبود شد. به همین خاطر خیلی از خیابان­های تهران می ترسم و هنوز به آن عادت نکرده ام.

در ایران با چند خانواده ارتباط خیلی نزدیک و صمیمی دارم و واقعا آن هارا مثل خانواده خودم حس می کنم. من در ژاپن چنین تجربه ای نداشتم. در ژاپن دوست خوب و صمیمی زیاد داشتم اما دوست خانوادگی هیچ وقت نداشتم. خانواده در ژاپن کم رنگ شده است. اما بعد از آمدن به اینجا حس خانوادگی را پیدا کردم.

– شما تا به حال به کدام شهرهای ایران سفر کرده اید؟

تا به حال چند بار به کرمانشاه سفر کرده ام چون خانواده ایکه من با آن­ها در ارتباطم و البته آن­ها هم همه در رشته موسیقی فعالیت می کنند، اصالتا اهل کرمانشاه هستند. علاوه بر آن آمل، رامسر، کاشان، شیراز و اصفهان را هم دیده ام. در شهر هایی مثل کاشان، از معماری آن جا خیلی لذت بردم.

– به نظر شما این تجربه در زندگی شخصی و حرفه ای شما در ژاپن چه تاثیری خواهد داشت؟

من قبلا به اهمیت خانواده در ایران اشاره کردم. اولین بار در هندوستان و در فرهنگ این کشور متوجه شدم که خانواده خیلی مهم است اما زمانی که به ایران آمدم، واقعا ارزش خانواده را حس کردم. اگر من فقط در ژاپن بودم، فکر نمی کنم این طور فکر می کردم. دوستی و رابطه و روحیه هم یاری مردم ایران برایم خیلی مهم و جالب بود. به این معنا که ایرانی ها خیلی به هم کمک می کنند اما ژاپنی هاخیلی برای این کار وقت ندارند. اما ایرانی ها با این که ممکن است وقت یا پول کافی هم نداشته باشند، اما خیلی به هم کمک می کنند. البته ژاپنی ها هم خیلی مهربان هستند و اگر امکانش را داشته باشند، به هم کمک می کنند. اما به خاطر این که اغلب سرمان خیلی شلوغ است و همیشه کاری برای انجام دادن داریم، خیلی اهمیت این موضوع را حس نمی کنیم؛ اما این جا انگار وقت بیشتر است.

موضوع جالب دیگر این است که زندگی در ایران شاید حتی روی شیوه راه رفتن من هم تاثیر گذاشته است. بعضی از دوستانم در ایران به من می گویند از زمانی که به ایران آمده ام، راست قامت تر راه می روم. چون ژاپنی ها، به خصوص خانم های ژاپنی کمی افتاده تر راه می روند.

من در این مدت که در ایران هستم تقریبا هر سال به ژاپن رفته ام. پارسال بعد از یک سال و نیم به ژاپن رفتم تا به خانواده ام سر بزنم. زمانی که با خاله ام صحبت می کردم، با توجه به انتخاب کلمات ژاپنی من، گفتند که پخته تر شدم ام. خودم هم حس می کنم که زمانی که به ژاپنی صحبت می کنم، خیلی عوض شده ام. قبلا اینطور صحبت نمی کردم اما حالا دقیق تر صحبت می کنم. علاوه بر آن زندگی در ایران باعث شده که شیوه تفکر من هم خیلی تغییر کند؛ به طوری که خیلی زمینی­تر فکر می کنم. این جا خیلی بیشتر به زندگی واقعی توجه دارم. ژاپن کشور ثروتمندی است و به همین دلیل مردم در آن جا خیلی ایده آلی و خیالی به زندگی فکر می کنند. اما در ایران و هند که من تا به حال در آن هازندگی کردم، در مورد زندگی واقعی فکر می کنند.

– به نظر شما مهم­ترین مشخصه زندگی و فرهنگ ایرانی چیست؟ و چه شباهت ها و تفاوت هایی بین مردم و فرهنگ ایران و ژاپن می بینید؟

به نظر من تعارف یکی از ویژگی های فرهنگی ایرانی است. علاوه بر آن فکر می کنم شیوه تفکر سنتی هم هنوز خیلی در ایران باقی مانده است. البته در ژاپن هم هست اما در سال های اخیر خیلی تغییر کرده است.

یک مورد دیگر که خیلی برای من جالب بود تفاوت صف بستن در ژاپن و ایران است. برخلاف ایران، در ژاپن مردم خیلی صف را رعایت می کنندو صف ها خیلی منظم هستند اما در ایران اینطور به نظر نمی رسد. ایرانی ها خیلی مهربان هستند و من دوستشان دارم اما گاهی احساس می کنم کمی رفتارهای خودخواهانه هم دارند. برای مثال در سوار و پیاده شدن به مترو یا رعایت نکردن صف یا آشغال ریختن در خیابان می بینیم که مردم بیشتر به نفع خودشان فکر می کنند.

اما به نظر من شباهت های زیادی هم بین مردم ایران و ژاپن وجود دارد. برای مثال ژاپنی هاهم تعارف می کنندالبته کمی با ایرانی هامتفاوت است. همچنین شباهت هایی هم در حوزه ادبیات دو کشور وجود دارد و این نشان می دهد که طرز تفکر آن­ها خیلی می تواندبه هم شبیه باشد. به طور کلی به عنوان یک ژاپنی حس نزدیکی زیادی با ایرانی هادارم. من به آمریکا هم سفر کرده ام اما چنین احساسی را آن جا نداشتم. به همین دلیل من در ایران استرس ندارم. برای مثال من خوب فارسی نمی دانم با این حال مردم برخورد بدی با من ندارند و با این که خوب صحبت نمی کنم، ایرانی هاسعی می کنندکه صحبت های من را بفهمند.

– آیا می توانید مقایسه ای بین موقعیت رشته تحصیلی تان و فعالیت نهادهای علمی مرتبط با آن را در ژاپن و ایران بکنید؟ و می توانید مقایسه ای هم بین برنامه های درسی و سیستم آموزشی ایران و ژاپن داشته باشید؟

در رابطه با رشته موسیقی می توانم به امکانات و حمایت های دولتی و شرکت های خصوصی اشاره کنم. به طوری که فکرمی کنم این حمایت ها در ژاپن بیشتر از ایران است. اما فعالیت اساتید و نوع تدریس خیلی تفاوت ندارد. در ژاپن شرکت در جشنواره های هنری هم بیشتر است و همین عامل مشوقی برای توسعه هنر و فعالیت هنرمندان ژاپنی می شود. اما نسبت به دانشجویان ژاپنی، فکر می کنم دانشجویان ایرانی جدی­تر هستند و جدی­تر کار می کنندو شوق بیشتری دارند.

علاوه بر آن ایرانی هاخیلی هنرمند هستند و در صنایع دستی خیلی خوش دست هستند. سطح گرافیک ایران هم خیلی بالاست. شاید دیدن فرش و نقش ها و رنگ آمیزی آن از کودکی در این ذوق و استعداد هنری آن هاتاثیر داشته باشد.

– به نظر شما چه چشم اندازهای همکاری در حوزه تخصصی شما می تواندبین ایران و ژاپن وجود داشته باشد؟ و چه زمینه های همکاری مشترکی را در این مورد پیشنهاد می کنید؟

در سال ۲۰۱۰ سه موسیقیدان از ژاپن به ایران آمدند و در تالار فارابی اجرای موسیقی داشتند. بعد من این خانواده هنرمند ایرانی را که با آن­ها آشنا هستم، برای اجرای موسیقی به ژاپن بردم. ما حتی موسیقی تلفیقی ایرانی و ژاپنی را با هم اجرا کردیم و نتیجه کار خیلی خوب شد. به طور کلی موسیقی ژاپنی و ایرانی شباهت هایی با هم دارند و زمانی که ژاپنی هاموسیقی ایرانی را می­شنوند، احساس می کنندکه خیلی دور نیست. هر چند به لحاظ سیستم و دستگاه های موسیقی با هم تفاوت دارند، اما به لحاظ حسی می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. با همین استدلال ما موسیقی تلفیقی ایران و ژاپن را اجرا کردیم و نتیجه خیلی خوبی گرفتیم. در آن اجرا سه هنرمند ژاپنی یکی کمانچه مغولی، یکی ساز کوبه ایو دیگری نی ژاپنی را نواختند و از ایران تنبور، تار، دف، عود، کمانچه و تنبک اجرا شد. تلفیق این­ها خیلی خوب بود. بنابراین ما می توانیم در این زمینه­ها با هم همکاری های مشترک داشته باشیم.

– برای تقویت روابط فرهنگی ایران و ژاپن چه پیشنهادهایی دارید؟

متاسفانه بیشتر ژاپنی ها چیز زیادی از ایران نمی دانند حتی بعضی از آن­ها گاهی اسم عراق و ایران با هم اشتباه می کنند. به طور کلی تصور خوبی از ایران ندارند و فکر می کنندکه ایران مثلا یک کشور جنگ زده است. حتی زمانی که می خواستم به ایران بیایم، بعضی هابه من می گفتند که آیا می خواهی به عراق بروی؟! اما به هر حال برای تقویت روابط فرهنگی، رابطه هنرمندان دو کشور می تواندخیلی کمک کند. اگر هنرمندان دو کشور دعوت شوند و بتوانند هنر و ایده های خوب خود را معرفی کنند، خیلی کمک می کند. در ژاپن برای مثال فیلم های ایرانی را می­شناسند و کارهای کارگردانانی مثل کیارستمی یا مخملباف را می­شناسند و از این طریق می توانددر تقویت روابط فرهنگی تاثیرگذار باشد. به هر حال از طریق هنر می توان فرهنگ ها را به هم نزدیک کرد. به خصوص این که ایران هنر واقعا غنی دارد و از این لحاظ می تواند خیلی مطرح شود.

[۱]. Keio

[۲]. Matsumoto Seicho

[۳]. Shosoin

این مطلب متعلق به ویژه نامه «فرهنگ ژاپن» است.

http://anthropology.ir/publication/13618